«اگر در میان تو امری که حکم به آن مشکل شود به ظهور آید… آنگاه برخاسته به مکانی که خدایتیهوه برگزیند برو× و نزد لاویان کهنه و نزد داوری که در آن روزها باشد، رفته، مسئلت نما و ایشان تو را از فتوای قضا مخبر خواهند ساخت× و بر حسب فتوایی که ایشان از مکانی که خداوند برگزیند برای تو بیان میکنند، عمل نما و هوشیار باش تا موافق هر آن چه بر تو تعلیم دهند عمل نمایی× موافق مضمون شریعتی که به تو تعلیم دهند و مطابق حکمی که به تو گویند عمل نما و از فتوایی که برای تو بیان کنند، به طرف راستیا چپ تجاوز مکن×». ۲۳۸ دین و دین داری هیچگاه از حیات مادی و معنوی انسان جدا نبوده است. دین به هر معنایی که تعریف شود و تدین به هر شکلی که ترسیم گردد، مقولهای جداییناپذیر از فرآیند تکاملی انسان است. شناخت مصادیق مقوله دین مستلزم پژوهشی ژرف در هفت آسمان معنوی و برچیدن خوشهای از این هستی روحانی است. در این راه باید از حصار تنگ تعصبات نابهجا که مانعی بزرگ بر سر راه دین پژوهی است، رهید و پای در عرصهای نهاد که رنج تحقیق و تفحص آن را، سرانجامی شیرین و آکنده از رضایت و آرامش باشد. نگاه ما در اینجا نگاهی پدیدار شناسانه است و از حق و باطل و یا صدق و کذب گزارهها که وظیفه دین پژوهی ارزش داورانه است، سخن نمیگوییم. محور و موضوع اصلی این پژوهه، یکی از مؤلفههای اصلی شریعتیهود است: دینی که به نظر صاحب این قلم آموزههای مشترک آن با اسلام بیشتر از هر دین دیگری است. برخلاف مسیحیت، که مدعی است «یوغ شریعت» ۲۳۹ را از گردن پیروان مسیح برداشته است، یهودیت نه تنها از شریعتبه یوغ تعبیر نمیکند، که آن را تنها راه نجاتی میشمارد که «تجاوز» از آن ممنوع است. ۲۴۰ تاکید یهودیتبر شریعت و پیروی از تعالیم و احکام کتاب و سنت، تداعی کننده تاکید اسلام بر کتاب و سنت نبوی (ص) و تعالیم ائمه اطهار (ع) است. با اندک مسامحهای میتوان کتاب و سنت اسلام را با «شریعت مکتوب» ۲۴۱ و «شریعتشفاهی» ۲۴۲ یهود مقایسه کرد، در عین حال که ممکن است تفاوتهایی نیز با هم داشته باشند. قوم یهود که همواره مطابق شریعت موسوی زندگی میکرد، به «کتاب»، یعنی همان تورات یا به طور کلیتر «عهد عتیق» ۲۴۳ نگاهی ویژه داشت. آنان همه چیز خود را در تبعیت محض از فرامین و احکام آن میدانستند و از تورات به حیات و زندگی یهود تعبیر میکردند. از این رو یکی از دغدغههای فکری عالمان یهود، یافتن راه کارهای مناسب برای استفاده بهتر از این منبع وحیانی و منشا حیات معنوی قوم یهود بود. در میان فرقههای مختلف یهودیت که با گذشت زمان شکل گرفتند، بر خلاف دیگر فرقهها، به اینکه موسی علاوه بر شریعت مکتوب یک «سنتشفاهی» ۲۴۵ نیز به یادگار گذاشته، اعتقادی نداشتند. البته وقتی از سنتشفاهی یهود سخن میگوییم، چیزی فراتر از صرف سنتشفاهی موسوی منظور است. آنچه امروز از سنتیهودی مد نظر است، مجموعهای از نظرات و فتاوای فقیهان و عالمان یهود نیز هست، و به نظر میرسد که افتراق میان سنت، در آموزههای اسلام با شریعتیا سنتشفاهی در یهودیت، اساسا در همین نکته باشد. در اینجا مجال آن نیست که از تفاوتهای مفهومی و مصداقی سنت در نگاه اسلام و یهودیتسخن بگوییم و آن را به فرصتی دیگر وا مینهیم. کاربرد سنتشفاهی در یهودیت، بیشتر در تاویل و تفسیر نص و تجزیه و تحلیل واژگان، اصطلاحات و عبارات «کتاب» است. با گذشت زمان و دور شدن از عصر نزول، بسیاری از واژگان و اصطلاحات برای نسلهای بعدی غریب، نامانوس و مشکل آفرین میشود. از اینرو، همیشه تلاش شده است که معانی، شرح یا تفسیری را که مخاطبان اولیه متون مقدس گفتهاند یا از طرف پیامبر یا اصحاب او نقل کردهاند، حفظ، ثبت و ضبط شود، تا در آینده به کار تفسیر و تاویل متون آید. در این راه، یهودیان که اتکایی بس عظیم به شریعت مکتوب داشتهاند، همتی بلند نشان داده و تلاش بسیار کردهاند. شریعت موسوی مانند هر آیین دیگری به چارچوبهایی که با توسل به آنها بتوان مشکلات فهم متون را حل کرد، یا به تعبیر دیگر، به سنتی زنده و پویا که عالمان و خبرگان در هر دو شریعتشفاهی و مکتوب عهده دار انتقال آن به دیگران باشند، سخت نیازمند بود و این مهم مورد تاکید تورات نیز هست: «نزد لاویان کهنه و نزد داوری که در آن روزها باشد، رفته، مسئلت نما و ایشان تو را از فتوای قضا مخبر خواهند ساخت». ۲۴۶ این ضرورت و این نوع تلقی از «شریعت» ۲۴۷ مبنای فکری و اعتقادی تدوین و تالیف مجموعهای گردید به نام «تلمود» ۲۴۸ که گذشته از جایگاه رفیع آن نزد یهودیان، در حیات معنوی این قوم نیز نقش بنیادینی ایفا کرده و میکند. «کلمه تلمود به معنای «آموزش» از فعل ثلاثی عبری «لمد» یعنی «یاد داد» میآید و با واژه «تلمیذ» و مشتقات آن -که در زبان عربی رباعی هستند- ارتباط دارد». ۲۴۹ تلمود کتاب بسیار بزرگی است که احادیث و احکام یهود و فتاوای فقیهان این قوم را در بر دارد. تلمود نماد عقلانیت، تفکر، اجتهاد، فقه، کلام و در یک کلمه سمبل ادبیات دینی یهود است. سخن گفتن از تلمود، سخن گفتن از تاریخ اندیشه و فرآیند رو به رشد اجتهاد یهود است. تلمود اثری دیر پاست که ریشه در تاریخ و متن حوادث واقعه در زندگی پرمشقتیهودیان بویژه عالمان، فقیهان و حکیمان این قوم دارد. تلمود آمیزهای است از زبان آرامی عبری و مجموعهای است در دو عنوان جداگانه، که خود، گواهی استبر آوارگی قوم یهود و حکایتی است از عصر «پراکندگی»، ۲۵۰ حاکمیت رومیان و ظلم لشکریان روم; «تلمود بابلی» ۲۵۱ و «تلمود فلسطینی» ۲۵۲ نشانه جدایی، دوری و آوارگی یهودیان در سرزمین بابل و فلسطین هستند. اما به تلمود از زاویهای دیگر نیز نگریسته و در توصیف آن چنین گفته شده است: «برخی از بیانات تلمود با ارزش، بعضی نازیبا و برخی دیگر کفر میباشند. ولی در همان شکل به هم آمیختهاش تشکیل دهنده اثری است فوق العاده در مورد تلاش انسان، خرد انسان و حماقت انسان». ۲۵۳ در این نوشتار، ما در پیمعرفی اجمالی این مجموعه عظیم و بااهمیت کتابی که از آن به «وطن منقول و قابل حمل یهود» ۲۵۴ تعبیر شده است هستیم. در ادامه، از سیر تاریخی گردآوری و تدوین «میشنا» ۲۵۵ و «تلمود»، فعالیتهای علمی و حوزوی در این مسیر، عالمان و فقیهانی که در تدوین تلمود نقش اصلی را ایفا کردهاند و نیز از مطالب دیگری مانند تفاوتهای تلمود بابلی و فلسطینی، طبقه بندی مطالب تلمود، زبان، تفسیرها و چاپ و نشر این کتاب سخن خواهیم گفت.
سیر تاریخی گردآوری و تدوین تلمود
الف) انهدام معبد و آوارگی یهود
اداره امور دینی و انجام مراسم عبادی مذهبی در «عصر معبد» ۲۵۶ و تا قبل از انهدام آن توسط لشکریان روم در سال ۶۹ یا ۷۰ م. در فلسطین متمرکز بود و مسوولیت پاسخ گویی به سؤالات شرعی به عهده شورای بزرگ عالمان یهود، «سنهدرین» ۲۵۷ بود. شرح و تفسیر تورات توسط این شورا صورت میگرفت و هم ایشان با اجتهاد، شرح و تاویل نص پاسخگوی مسایل مستحدثه بودند. اما دیری نپایید که شکوه و عظمتحاکمیت دینی و سیاسی یهودیان بر سرزمین فلسطین، بار دیگر پس از حمله لشکریان «بختنصر» ۲۵۸ (۵۹۷ ق.م.) توسط سپاهیان روم درهم کوبیده شد و بساط سنهدرین برچیده گشت; و معبد، این کانون اجتماعات مذهبی و عبادی، منهدم گردید. اکثر یهودیان از سرزمین فلسطین رانده شدند و دوران «پراکندگی» فرا رسید; دورانی بس سرنوشتساز و در عین حال پر از درد و رنج، برای قومی که طبق تعالیم دینی خود، اتکایی بسیار زیاد بر معبد، فقیهان دین و سرزمین خود دارد. اینک جامعه یهودی با چالشی بزرگ مواجه بود، چالشی که آینده حیات معنوی قوم را سخت تهدید میکرد. حال قوم یهود با این پرسشهای اساسی روبهرو بود که: چگونه باید اعمال عبادی خود را که بسیاری از آنها بر معبد و سرزمین فلسطین متکی است، بهجای آورد؟ در نبود سنهدرین، مسایل شرعی خود را چگونه و با مراجعه به چه کسانی حل و فصل نماید؟ و از همه مهمتر، تورات که منبع اصلی حیات معنوی قوم یهود است و در نظر آنها، تمسک به آن و عمل به احکامش به عنوان تنها راه نجات است در حصار تنگ کلمات و عبارات چگونه میتواند پاسخگوی نیازمندیهای دنیوی و اخروی این قوم باشد؟
ب) آغاز فعالیتحوزههای علوم دینی یهود
بزرگان قوم یهود، بعد از انهدام معبد، برای دوران «پراکندگی» راه کارهایی را جستجو کردند. آنها تلاش کردند تا مشکلات را حل کنند و پاسخهای مناسبی برای این سوالات اساسی بیابند. فقیهان یهود که به «ربی» یا «راو» ۲۵۹ شهرت داشتهاند عهدهدار این وظیفه خطیر شدند. جمعی از آنها پای در جای سنهدرین گذاشته و از آن پس شرح و تفسیر تورات را به عنوان یک تکلیف شرعی پذیرا شدند و بر مسند فتوا تکیه زدند. اینان در فلسطین و در جمع اندک یهودیان باقیمانده در آن دیار و در بابل تبعیدگاه یهودیان به تدریس، تفسیر و تاویل تورات یا شریعت مکتوب پرداختند. این دوره یعنی «اواسط قرن سوم میلادی، دقیقا زمانی است که ریاست عقلانی و معنوی قوم یهود به بابل رفته و در آنجا مستقر شده است» ۲۶۰ و یهودیان تبعیدی این سرزمین با بهرهگیری از فضای باز و آزاد سرزمین «پارس» که آن زمان تحاکمیتساسانیان زرتشتی مسلک بود، تلاش بسیار روا میداشتند و در عین غربت و دوری از وطن به روزگاری که این قوم «قدر ببیند و بر صدر نشیند» میاندیشیدند. جان ناس واقعه را این چنین شرح میدهد: «در سال ۶۹ [یا ۷۰] م. ۲۶۱ که لشکر روم اورشلیم را محاصره کرد، یکی از ربیها به نام «یوحنان بن زکای» ۲۶۲ از آنجا فرار کرده به شهر ساحلی «یبنه» ۲۶۳ رفت و در آنجا یک نوع دارالتعلیم ایجاد کرد که آن را به زبان عبری «مدراش» ۲۶۴ گفتهاند. وی در صدد برآمد که در آنجا حیات ادبی قوم خود را به وسیله تنظیم و تدوین شرایع و اصول آیین موسوی بقا و ثبات بخشد. از هر طرف، شاگردان مستعد و فضلای باذوق نزد او گرد آمدند و با جدی وافر و جهدی مستمر، به تفسیر کتب مقدس باستانی قوم و جمعآوری و تدوین اخبار و روایات اسراییلی مشغول گشتند. در آن هنگام که شورای سنهدرین از میان رفته بود. وی شورایی دیگر از علما تشکیل داد و به ضبط و ثبت تواریخ ایام و تقویم سالیانه یهود پرداخت و سپس به تالیف و نگارش نظامات و قواعد ملتیهود شروع کرد». ۲۶۵ و این آغاز راهی بس طولانی به درازای چند قرن بود که لحظه لحظه آن پر از حوادث خوش و ناخوش است. اگر چه ریاستشورایی که «زکای» تاسیس کرده بود، از سوی رومیان به رسمیتشناخته شد و رئیس آن لقب «بطرک» (پاتریارک) ۲۶۶ گرفت، اما این حوزه «شصتسال» ۲۶۷ بیشتر دوام نیاورد و کارهای بزرگ و ناتمام او بر دوش آن دسته از «بازماندگان قلیلی افتاد که با طومارهای اوراق و مکتوبات خود، به شهر جلیل کوچ کردند». ۲۶۸
ج) گردآوری میشنا
با گسترش فعالیت علمی حوزههای یهود در جلیل و ظهور عالمان بزرگ و برجستهای نظیر «ربی مایر» ۲۶۹ و «ربی یهودا هناسی» ۲۷۰ ، مدارس علمیه یهودی رونق یافت و در طی چند قرن، شش نسل از ربیها در همین حوزهها و مدارس علوم دینی، به شرح، تفسیر و تاویل تورات پرداختند. اینان که در زبان عبری به تناییم ۲۷۱ (آموزگاران شریعت) شهرت داشتند، حجم وسیعی از شرح و تفسیرهای گوناگون که هنوز بهصورت شفاهی بود، فراهم آوردند. بعدها با تلاش «یهودا هناسی» حاصل تلاش این عالمان در مجموعهای شامل تمامی شریعتشفاهی و بعضی از نظرات شخصی خود او، با نام «میشنا» ۲۷۲ یا «میشنای کبیر یهودا هناسی» ظهور کرد. میشنا از ریشه عبری «شانو» ۲۷۳ به معنای «تکرار کردن» است و به تعلیمات شفاهی یعنی آنچه به وسیله تکرار کردن میتوان فرا گرفت، اشاره میکند. این اسم در مقابل «میقرا» ۲۷۴ که به معنای قرائت متن کتاب مقدس (شریعت مکتوب) است، آورده میشود و از اینرو، میشنا بر تمامی احکام شرعی «تورات منقول یا شفاهی» ۲۷۵ که توسط فقیهان یهود طی قرنها از «اسفار خمسه» ۲۷۶ یا «تورات مکتوب» ۲۷۷ استخراج شدهاند، اطلاق میشود. ۲۷۸ زبانی که میشنا به آن زبان نوشته شده است «شکلی از زبان عبری بومی است که با زبان عبری کتاب مقدس [عهد عتیق] فرق دارد. صفت مشخص میشنا موجز بودن جملات و فقدان پیرایههای ادبی در آن است». ۲۷۹
فهرست مطالب میشنا
میشنا در شش بخش، یا به زبان عبری شش «سدر» ۲۸۰ و به ترتیب ذیل تدوین شده است: ۱. زراعیم ۲۸۱ (بذرها) در یازده رساله: در این بخش، از مسایل مربوط به کشاورزی، غذاها، سرزمین فلسطین و مسایل متفرقه دیگر سخن به میان آمده است. ۲. موعد ۲۸۲ (عیدها) در دوازده رساله: درباره روز سبت ۲۸۳ (شنبه) و مناسبتها و اعیاد سال. ۳. ناشیم ۲۸۴ (زنان) در هفت رساله: درباره مسایل و احکام مربوط به ازدواج، طلاق، نذر و قسم. ۴. نزاقین ۲۸۵ (خسارتها) در ده رساله: درباره حقوق مدنی و کیفری، ساختار قضایی و دادگاههای حقوقی و کیفری و آیین دادرسی. ۵. قداشیم ۲۸۶ (مقدسات) در یازده رساله: درباره معبد و مراسم عبادی تقدیم قربانی. ۶. طهاروث ۲۸۷ (طهارت) در دوازده رساله: درباره احکام طهارت و نجاستشرعی.
«گمارا» ۲۸۸ یا تفسیر میشنا
فقیهان یهود با تلاش و جهد وافر خود، اجازه ندادند تورات در حصار تنگ کلمات باقی بماند. آنان با شرح و تفسیر، و با اجتهاد خویش نص تورات را پویا ساخته و آن را برای مسایل و نیازهای روز جامعه یهود پاسخگو و انعطافپذیر نمودند. از این همه تلاش که در راه تفسیر تورات برداشته شد، مجموعهای عظیم به نام «میشنا» برای نسلهای بعدی و تا به امروز باقی مانده است. اما میشنا بسیار گسترده و در عین حال از ایجاز و اختصاری شدید در عبارات و جملات برخوردار بود; این ایجاز و اختصار مفرط و بیش از اندازه بدان خاطر بود که از برکردن آن برای حافظان آسانتر شود. از اینرو، میشنا «برای کسی که به تاریخ و سوابق زندگی یهود معرفتی نداشته باشد، به نحو عاجزکنندهای مختصر و مبهم است». ۲۸۹ این ایجاز و ابهام، عدهایی از فقیهان را بر آن داشت که به شرح و تفسیر آن روی آورند. اینان که به اموراییم ۲۹۰ (شارحان) ملقب بودند، همانند شش نسل پدید آورندگان میشنا یعنی تناییم، طی شش نسل تلاش فکری و فقهی خود، دو اثر گرانبها را به جامعه یهود تقدیم داشتند. اموراییم بابل و فلسطین، همان کاری را که تناییم آن دو دیار در قبال تورات انجام داده بودند، درباره میشنا کردهاند; یعنی اگر تناییم به شرح و تفسیر و روزآمد کردن تورات پرداختند و در نتیجه «میشنا» را به جامعه عرضه داشتند، اینان به توضیح و تبیین میشنا و اجتهاد در تعالیم آن همت گماردند، که ثمره تلاش آنها دو تفسیر یا دو «گمارا» تحت عناوین از اموراییم فلسطین و «گمارای بابلی» ۲۹۲ از اموراییم بابل بود. این دو تفسیر، صرفنظر از تفاوتی که از نظر مکان کتابت و هویت تدوین کنندگان دارند، از لحاظ کمی و کیفی نیز با هم تفاوتهایی دارند، که از افتراق کمی آن دو میتوان به اختلاف در حجم مطالب هر یک اشاره کرد; گمارای اورشلیم در مقایسه با گمارای بابلی از حجم مطالب کمتری برخوردار است و این تفاوت به حدی است که حتی نقل شده است که «تفسیر بابلی یازده برابر خود میشناست». ۲۹۳ با گذشت زمان، طی حدود ۱۵۰ سال، با کار جدی و جرح و تعدیلهای سابوراییم ۲۹۴ (استدلالیان) تفسیر بابلی متحول گشت و در قرن پنجم میلادی به شکل مجموعهای به نام «تلمود بابلی» مرکب از میشنا و گمارای بابل، در آمد. در مقابل، با ادغام گمارای اورشلیم و میشنا «تلمود اورشلیمی یا فلسطینی» شکل گرفت. وجه مشترک هر دو تلمود، میشنا، و نقطه افتراق آنها گماراست. در اینجا پیش از پرداختن به معرفی اجمالی سرشناسترین اموراییم این شش نسل، که در تدوین تلمود نقش اساسی را ایفا کردهاند، تفاوتهای تلمود بابلی و اورشلیم را مرور میکنیم.
تفاوتهای تلمود بابلی و تلمود فلسطینی
علاوه بر تفاوتهایی که ذکر شد، میتوان به موارد زیر نیز اشاره کرد: ۱. تلمود اورشلیمی یا فلسطینی، از مباحثی نظیر مسایل مربوط به سرزمین فلسطین، و وضعیت کشاورزی در آن مرز و بوم، به اطناب سخن میگوید، در حالی که در تلمود بابلی از این گونه مباحثسخنی به میان نیامده است. ۲. بر خلاف تلمود بابلی که پر از حکایات، داستان و افسانه است، در تلمود اورشلیم از این قبیل موارد کمتر میتوان سراغ گرفت. ۳. گذشته از ناهمگونی در سازمان دهی موضوعات و روشهای فکری و تحقیقی، هر دو تلمود، از نظر کیفیت تدوین نیز متفاوتاند; انشای تلمود بابلی با احتیاط زیاد و صرف وقت صورت پذیرفته است; در حالی که شتاب در ویرایش و عدم دقت و صرف وقت لازم و کافی از مشخصات بارز تلمود فلسطینی است. ۴. از لحاظ تاریخی نیز تلمود بابلی و اورشلیمی با هم تفاوت دارند; تلمود بابلی بعد از تلمود اورشلیم تدوین شد و از اینرو، در مقایسه با آن از اعتبار بیشتری برخوردار است. ۵. روشهای تحقیقی و تعلیمی تلمود بابلی با توجه به قلمرو وسیع و تحلیل عقلانی دقیق آن، نسبتبه تلمود فلسطینی، فضای بازتری برای بسط و توسعه مباحث فکری و عقلی فراهم آورده است. ۶. و آخرین نکته این که: تا قرنها توجه جهانیان به تلمود بابلی معطوف بود و تنها در این صد ساله اخیر، علایق نهفته نسبتبه تلمود فلسطینی بیدار گشته است; اما با این همه، هنوز از تلمود فلسطینی به عنوان یک منبع درجه دوم بعد از تلمود بابلی یاد میکنند.
چهرههای برجسته شش نسل از اموراییم
۱. نسل اول «راو» (نام اصلی: ابا اریخا) ۲۹۵ متوفای ۲۴۷ م. او پایهگذار حوزه علمیه شهر «سورا» ۲۹۶ بود. «سموئیل» ۲۹۷ متوفای ۲۵۴ م. او مدرسه علمیه نحاردیه ۲۹۸ (یا نهر دعا) را پایه گذاری کرد. این مدرسه بعدها به «پامبدیتا» ۲۹۹ نقل مکان کرد.
۲. نسل دوم «راوجودا» ۳۰۰ متوفای ۲۹۷ م. وی بعد از «راو»، ریاست مدرسه علمیه سورا را به عهده گرفت. «راو یهودا» (ابن حزقیال) ۳۰۱ متوفای ۲۹۹ م. او رئیس حوزه علمیه پامبدیتا بود.
۳. نسل سوم «راوحیسدا» ۳۰۲ متوفای ۳۰۹ م. رئیس حوزه علمیه سورا. «راو نحمان» (ابن یعقوب) ۳۰۳ متوفای ۳۲۰ م. قلمرو فعالیت او نحاردیه (نهر دعا) بود. او از عنوان «قاضی» که ظاهرا عنوانی استبرای رهبری غیر دینی یهودیان بابل یعنی راسالجالوت برخوردار بود. ۳۰۴ «ربا (ابن نحمانی) ۳۰۵ متوفای ۳۳۰ م. او مشهورترین استاد این نسل است که ریاست مدرسه علمیه پامبدیتا را بعهده داشت. او را بهخاطر تواناییهای بسیار بالایش در مناظرات و احتجاجها، «ریشه کن کننده کوهها» ۳۰۶ لقب دادند.
۴. نسل چهارم «ابای» ۳۰۷ متوفای ۳۳۹ م. او رئیس حوزه علمیه پامبدیتا بود. «راوا» ۳۰۸ (ابن یوسف بن هاما) متوفای ۳۵۲ م. او پایهگذار حوزه علمیه «ماهوزا» ۳۰۹ بود.
۵. نسل پنجم «راو پاپا» ۳۱۰ متوفای ۳۵۷ م. شاگرد ابای «وراوا» که رهبری حوزه علمیه «نارش» ۳۱۱ را به عهده داشت.
۶. نسل ششم «راو آشی» ۳۱۲ متوفای ۴۲۷ م. رئیس سرشناس و برجسته حوزه علمیه سورا، که نامش در تاریخ تنظیم و سامان دهی تلمود، میدرخشد.
طبقهبندی مطالب تلمود
از ویژگیهای بارز و برجسته تلمود، احتجاجها، استدلالها و مباحثات غامض، پیچیده و سرشار از تعقید آن است. بعضی از مباحثات تلمود، همان مباحثی هستند که اموراییم طرح کردهاند، اگر چه احتمالا به هنگام تنظیم و سامان دهی باز سازی شدهاند. تلمود، بر خلاف میشنا، خود را به بیان خلاصهای از دیدگاههای متناقض و گوناگون، محدود نساخته و در پی شرح و بسط دیدگاههای اساسی و کلان و در بعضی مواقع نظریههای خرد و جزئی تناییم و اموراییم، بر آمده است. با این همه، تلمود اثری متجانس و یکدست که حاصل کار یک نویسنده باشد، نیست. تلمود حاصل و ثمره تقریر اندیشهها و گفتار فقیهان زیادی است که در یک دوره نسبتا طولانی میزیستهاند و هدف هیچ کدام از آنها خلق یک اثر مدون نبوده است. به همین دلیل، ما در تلمود با مباحث و موضوعات پراکنده و غیر مرتبطی مواجه میشویم که در بر گیرنده طیف وسیعی از دیدگاهها و علایق تلمودیان است. در تلمود نمیتوان از گرایش روشن یا هدف خاصی سراغ گرفت. بهطور کلی، هر بحث تلمود، نسبتبه دیگر مباحث، در عین حال که دارای نوعی علقه و ارتباط هست، اما بیگانه و مستقل مینماید. از سوی دیگر، از نحوه و روش بیان مطلب که در تلمود به استخدام گرفته شده، یعنی شکل نقل قول مستقیم نظیر «ابای میگوید…» یا «ربا بیان میدارد…» برمیآید که اثر مزبور تاریخچه نظرات فقیهان اعصار گذشته یهود نیز هست. از ویژگیهای دیگر تلمود میتوان به فضای آزاد حاکم بر مباحث تلمود نیز اشاره کرد; طرح ابهام و ایراد شبهه نه تنها مجاز که از نظر تلمود مطالعه و تحقیق پیرامون مسایل مختلف و طرح ایراد و اشکال یک ضرورت پژوهشی و لازمه علم آموزی است. از نظر تلمود، هیچ پرس و جویی ناصواب نیست و از طلبه انتظار میرود حتی در خود تلمود تامل کرده، آن را زیر سوال برده و به نقد بکشد.
هلاخا و آگادا
از مباحث مربوط به تقسیم بندی مطالب تلمود، باید به دستهبندی مطالب به «هلاخا» ۳۱۳ و «آگادا» ۳۱۴ نیز اشاره کرد. «هلاخا» به آن دسته از مطالب تلمود که درباره شریعت و احکام شرعی است، اطلاق میشود. میتوان گفت که هلاخا در واقع همان فتاوا و نظرات فقهی عالمان یهود است که با استناد به نص تورات و بر اساس اجتهاد و استنباط شخصی بیان شدهاند. به تعبیر دیگر، هلاخا واژهای عبری به معنای «قوانین غیر مکتوب» ۳۱۵ است که در اصطلاح به آن «تفسیر شریعت» نیز میگویند. در تعریفی دیگر از هلاخا، آن را «عبارت از شرحها و تفسیرهای منطقی گروهی از عالمان یهودی درباره احکام تورات و نظریاتی که «عزرا» برای نجات ملتیهود اظهار کرده بود [دانستهاند] که هدف آن زنده نگهداشتن وجدان و هوشیاری یهود است. «هلاخا» اصول زندگی فرد یهودی را در قالب ریخته و نیز قدمهای او را استوار و هدایت میکند». ۳۱۶ هلاخا همان «فتوا»یی ۳۱۷ است که تورات از آن سخن گفته و «تجاوز به چپ یا راست» ۳۱۸ از آن را گناه دانسته است. «آگادا» نیز در لغتبه معنای داستان و حکایت است و در اصطلاح تلمودی، به «هر چیزی در تلمود اطلاق کردهاند که هلاخا نباشد. بهطور کلی آگادا مشتمل استبر امثله یا داستانهایی که برای رفع ابهام میآید، تکههایی از زندگینامه، تاریخ، پزشکی، سحر، تشویق افراد به پاکدامنی و پیروی از شریعت. اغلب اوقات بعد از بحث درباره موضوع بغرنج و ملالتآور، برای انبساط خاطر طلاب علوم، داستانی از آگادا [به تعبیر درستتر، داستانی آگادایی] نقل میشد». ۳۱۹ آگادا در میان مجموعه مطالب تلمود «معرف بخشی از ادبیات علمای یهود است که از بخش قوانین مجزاست… درست همان طور که علمای یهود میکوشیدند برای تصمیمات و فتواهای خود، از متن تورات دلایلی به دست آورند، همان گونه سعی میکردند درسهای اخلاقی و روحانی خود را با ذکر شواهدی از همان منبع تایید و تقویت نمایند». ۳۲۰ اگر هلاخا را «شریعت مجسم» ۳۲۱ خواندهاند، آگادا را نیز باید «روایاتی آزاد [دانست] که قانونی که اثر اخلاقی برخود دارد، آن را تنظیم میکند». ۳۲۲ البته باید توجه داشت که اعتبار و ارزش هلاخا و آگادا متفاوت است. «هلاخا یک حکم دینی محسوب میشود و تا روزی که به وسیله یک مرجع تقلید صلاحیتدار نسخ نشده، عمل به آن واجب است [اما] آگادا… به عنوان نظر شخصی دانشمندان به شمار آمده و برای جامعه به صورت کلی یا فردی دارای نیرویی الزام آور نبوده است». ۳۲۳
منابع تلمود
علاوه بر میشنا و تعالیم اموراییم بابل یا فلسطین، از منابع دیگری نیز در تهیه و تدوین تلمود استفاده شده است. از آن جمله میتوان از موارد ذیل نام برد:
الف) آن دسته از تعالیم ربیهای میشنا (تناییم)، که در خود میشنا نیامده است
به این منابع اصطلاحا «میشنای خارجی» ۳۲۴ یا به زبان آرامی «برایتا» ۳۲۵ میگویند. برایتا انواع و اقسامی دارد که از باب نمونه میتوان به این موارد اشاره کرد: ۱. میدراش تناییمی ۳۲۶ (یا هلاخایی): در هر جای تلمود که متن اصلی تورات آمده باشد، به ویژه آنجایی که بحث مسایل قانونی و شرعی مطرح است، «اغلب با نقل یک «برایتا» که به ظاهر، نظر دیگری درباره حکم مورد بحث دارد، آغاز میشود». ۳۲۷ بسیاری از این میدراشهای تناییمی که در تلمود آمدهاند، شبیه دیگر آثار میدراشی نظیر «مخیلتا» ۳۲۸ در شرح سفر خروج، «سیفرا» ۳۲۹ در تفسیر سفر لاویان، یا «سیفره» ۳۳۰ در سفر اعداد و تثنیه، هستند. اینها همه کارهایی هستند که از مکتب علمی «عقیوا بن یوسف» ۳۳۱ و «یشماعیل» ۳۳۲ ناشی شدهاند. ۲. برایتاهای ضمیمه شده به میشنا: این منابع شباهت زیادی به «توسیفتا» ۳۳۳ دارند; توسیفتا به معنای ضمیمه یا متمم، اثری تناییمی است که مطابق فهرست و چینش مطالب میشنا تنظیم شده است و توضیحاتی درباره موضوعات علمی و «مطالب اثباتیهای است که معمولا از «میشنا» حذف شده است». ۳۳۴ رابطه دقیق این اثر با مجموعه رسمی احکام یهود همچنان در حالهای از ابهام است. ۳. چندین منبع دیگر تناییمی که فقط در تلمود بابلی از آنها استفاده شده است.
ب) تعالیم اموراییم فلسطینی
علی رغم همه تبعیدها و سختگیریها، سرزمین فلسطین همچنان به مطالعه و تحقیق در تورات ادامه میداد و مرکزی برای تعلیم تورات محسوب میشد. در آنجا نیز با همان شیوه و روش رایجحوزههای علمیه بابل، باب اجتهاد و استنباط باز و مجالس درس و بحثبرپا بود. فعالیتهای علمی و تحقیقی آنها را میتوان در پیکره تلمود فلسطینی یافت. در تلمود فلسطینی، از این منابع بسیار استفاده شده است.
ج) آگادا
چنان که در مبحث مربوط به آگادا شرح دادیم، آگادا آن دسته از تعالیم ربانی است که به مسایل شرعی مربوط نیست. آگادا از منابع تلمودی محسوب میشود و میتوان آن را در طبقات ذیل دسته بندی کرد: ۱. تفسیرهای کتاب مقدس که اغلب از مواعظ کنیسهها اخذ شدهاند; ۲. تعالیم، معیارها و نکات اخلاقی; ۳. حکایات و داستانهایی که درباره ربیهای یهود نقل شدهاند; ۴. عقاید و آداب و رسوم عامه مردم و جزئیاتی از فرهنگ عمومی جامعه [فولکدر] به ویژه مسایلی نظیر اعتقاد به نیروهای جادویی و برخی دستورالعملهای طبی عامیانه.
د) فتواهای شرعی ربیها
باید تاکید کنیم که کتابت «سنتشفاهی» در طی دوره شکلگیری تلمود، مجاز نبود. لذا فتواهای شرعی فقیهان و دیگر منابعی که مورد استناد تلمود هستند، به نقل از حافظان شریعتشفاهی است، که سینه به سینه نقل شده و به نسلهای بعدی تدوین کنندگان نهایی تلمود رسیده است. لذا استفاده از آرا و نظرات فقهی عالمان دین و وارد کردن آن در متن تفسیرها شیوهای رایجبود.
فهرست مطالب تلمود
از آنجا که میشنا محور اصلی مباحث تلمود است، چنانچه با نظری به صفحات تلمود اصلی که متن میشنا در وسط و گماراها در حواشی آن نوشته شده است، این امر کاملا روشن است، لذا چینش و فهرست مطالب آن درستبه همان ترتیبی است که در میشنا آمده است; یعنی همانطور که آغازین بخش میشنا، «سدر زراعیم» و بخش پایانی آن «طهاروث» است، تلمود نیز همینگونه است. اما با این حال، تلمود، بهویژه تلمود بابلی که در واقع امروزه هرگاه از تلمود سخنی به اطلاق گفته میشود، به نحو غالب، تلمود بابلی مراد است از بعضی جهات تفاوتهایی با میشنا دارد: از مجموع ۶۰ رساله میشنا که در ۶ بخش آمده است، حدود ۳۷ رساله در تلمود بابلی آمده است. البته ناگفته نماند که تلمود، تقسیم بندی دیگری از بخشها ارائه کرده است که طبق آن، تعداد رسالهها به ۶۳ عنوان رسیده است.
در اینجا به موارد اختلاف فهرست مطالب تلمود به ویژه تلمود بابلی با میشنا میپردازیم: الف) تقریبا تمامی رسالههای بخش موعد (درباره روز شنبه و دیگر اعیاد و مناسبتهای سال)، بخش ناشیم (درباره حقوق خانواده) و بخش قداشیم (درباره معبد و عبادت قربانی) در تلمود آمده است. ب) از بخش زراعیم میشنا (که درباره مقررات کشاورزی است) تنها رساله «براخوت» ۳۳۵ که حاوی ادعیه و نمازهای یومیه است، در تلمود بابلی آمده است. علتحذف بقیه رسالهها را معمول نبودن مطالب آنها در بابل ذکر کردهاند. ج) از بخش طهاروث (درباره احکام طهارت) به استثنای رساله «نیداه» ۳۳۶ که درباره دماء ثلاثه، مسایل شرعی خاص زنان، از جمله احکام حیض و نفاس بحث میکند که همچنان جنبه عملی دارد، بقیه رسالهها در تلمود بابلی مطرح نشدهاند.
زبان تلمود
زبان هر دو تلمود با هم فرق دارد; هر کدام دارای گویش خاصی از زبان آرامی هستند; «گمارای فلسطینی به لهجه آرامی غربی نوشته شده و بسیار شبیه به زبان آرامی کتابهای «عزرا و دانیال» است. اما گمارای بابل با لهجه آرامی شرقی تابتشده است». از سوی دیگر، با زبان عهد عتیق و میشنا، که عبری است، نیز تفاوت دارد; اگر چه زبان عبری میشنا، عبری بومی است و با عبری عهد عتیق اندکی متفاوت است.
تفسیر تلمود
از همان ابتدا، فهم تلمود حتی برای با استعدادترین عالمان یهود مشکل مینمود. ویرایش غیر روشمند و نامنظم تلمود، موجب شده بود که درک هر بخش از آن بدون شناخت و معرفتی پیشین از زمینهها و مبانی مفاهیم و اصطلاحات -یا به تعبیر مسامحهآمیز، شان نزول مطالب- ناممکن شود. زبان نامانوس آرامی تلمود نیز مشکلی مضاعف بود. در این میان، یهودیان خارج از سرزمین بابل یا فلسطین، بهخاطر عدم دسترسی به فقیهان، مشکلات بیشتری را متحمل میشدند. در ابتدا، با ارسال پیک و طرح پرسش و استفتا از فقیهان و حکیمان تلمودی، حل مشکلات و ابهامات خود را جستوجو میکردند. همین نامهها که از سوی یهودیان خارج از سرزمین بابل یا حتی از طرف شاگردان آنها که در بابل ساکن بودند، ارسال شده بود و در آنها از معانی واژه، اصطلاح یا شرح و تفسیر عبارتی از تلمود پرسش شده بود و مجموعه پاسخها و فتاوی فقیهان، اولین تفسیرهای تلمود را رقم زدند. البته در این زمان که رویکردی به تفسیر تلمود ظهور کرده بود، دیگر نه از تناییم خبری بود و نه از اموراییم; حال میبایست از «گائونها» ۳۳۷ سخن گفت; اینان کسانی بودند که گامهای اولیه را در مسیر تفسیر تلمود برداشتند. گائون در ابتدا به معنای رئیس دار العلم یا حوزه علمیه بهکار میرفت. اینان وارثان اموراییم و مراجع اصلی و اولیه شرح و تفسیر تلمود بودند. گائونها در تدریس و تفسیر تلمود، از همان سنت و سبک اموراییم پیروی میکردند. با گذشت زمان و در ادامه تلاش گائونها، عالمان و دانشمندان یهود، شرح و تفسیرهای متعددی بر تلمود نوشتند که پرداختن به همه آنها از حوصله این تحقیق خارج است و تنها به بعضی از معروفترین آنها اشارهای اجمالی میکنیم. اما قبل از آن باید تاکید کنیم که مطالعه تلمود و تحقیق و تفحص در آن بدون در نظر گرفتن این تفسیرها، اگر نگوییم ناممکن است، باید بگوییم که ناقص و عقیم خواهد بود. در اینجا تعدادی از تفسیرها را معرفی مینماییم: ۱. تفسیر ربی حنانل بن حوشئیل: ۳۳۸ این تفسیر، اولین تفسیر مهمی است که بر اساس مکتب فکری یهودیان اسپانیا و شمال افریقا، سفاردی، ۳۳۹ درباره تلمود نوشته شد. از خصوصیات این تفسیر میتوان به ایجاز فوق العاده و دوری جستن از طرح مسایل جزئی اشاره کرد. نویسنده گاهی با ذکر عبارت «و این ساده است»، از تفسیر بخش معینی از تلمود چشم میپوشد. ۲. تفسیر «کلید قفلهای تلمود» ۳۴۰ اثر ربی نیسیم گائون: ۳۴۱ او در تدوین و نگارش این اثر، که در مقایسه با تفسیر ربی حنانل منسجمتر است، همان شیوه ایجاز گویی و پرهیز از طرح مباحث جزئی را پیشه خود میسازد. این دو تفسیر گنجینه تعالیم و تفسیرهای گائونی است. ۳. تفسیر ربنو گرشوم: ۳۴۲ او تفسیری مختصر در شرح بخشهایی از تلمود نوشته است. او را به خاطر فتواهای مهمی که در دوران «پراکندگی» صادر کرد، «چراغ روشنایی عصر پراکندگی» ۳۴۳ لقب دادند. ۴. تفسیر راشی: او که نام اصلیاش ربی شلومو تروایی ۳۴۴ است، از شاگردان ربی گرشوم به حساب میآید. راشی در قرن دوازدهم میزیست و در حوزههای آلمان و فرانسه تحصیل کرد. احکام هلاخایی، فتواها و اشعار مذهبی زیادی از او بر جای مانده است که ابیاتی از آنها امروزه جزء ادعیه مشهور یهود است. اما بزرگترین دستاورد او یکی تفسیر کبیرش بر کتاب مقدس و دیگری اثر جاودانش درباره «تلمود بابلی» است. او در تفسیر تلمود، سبک و روش تفسیری خاصی ارائه میکند و همین امر موجب شده است تا تفسیرش الگوی تمام تفسیرهایی شود که به زبان عبری ناب نگارش یافتهاند. این ضرب المثل عامیانه که «در زمان راشی گویی هر قطره مرکب یک سکه طلا میارزید» ۳۴۵ کنایه و در واقع شکوهای عامیانه از ایجاز و اختصار بسیار زیاد تفسیر راشی است. ۵. تفسیر توسافوت ۳۴۶ : تفسیری گروهی حاصل تلاش شصت تن از اندیشمندان بزرگ یهود به نام «توسافیست» ۳۴۷ که با الگوگیری از تفسیر راشی آن را نوشتهاند. گرد آورندگان با پژوهش دقیق در تلمود، اثری را خلق کردهاند که بر آن نام «تلمودی بر تلمود» ۳۴۸ نهادند. ۶. تفسیرهایی که از آنها نام بردیم، به ترتیب، به مکتب فکری سفاردی و اشکنازی ۳۴۹ تعلق داشتند. اما در فرانسه نیز مرکزی به وجود آمده بود که نظام فکری آن بینابین این دو مکتب بوده است. عالیترین دستاورد این مرکز، کتاب «بیت البحیرا» ۳۵۰ نوشته «ربی شلوموبن مناهم» ۳۵۱ معروف به «هامیری» ۳۵۲ است; در این تفسیر، شرحهای تحتاللفظی علمای اشکنازی با تلخیصهای هلاخایی مکتب سفاردی، در هم آمیخته شد. بعدها با اخراج یهودیان از فرانسه، در قرن دوازدهم، این مرکز نیز از بین رفت. ۷. تفسیر هیدوشی آگادوت و هلاخوت ۳۵۳ (داستانهای مبتنی بر آگاداها و هلاخاها): این تفسیر، از مهمترین تفاسیری است که بر تلمود نوشته شده است. نویسنده این اثر، ربی سموئیل الیعزار ادلز ۳۵۴ معروف به «مهارشا» ۳۵۵ میباشد. او بر خلاف بسیاری از مفسرین که از عنصر آگادایی در تلمود غفلت کردند، تفسیری پردامنه از شرح حکایتها ارائه داد. آنچه درباره تفسیر تلمود گفته شد، گوشهای از هزاران نکته در این باب است. در این مقاله مجال آن نیست که به تمامی تفسیرها بپردازیم و از شتاب چاپ و انتشار تفسیرهای تلمود بعد از اختراع صنعت چاپ سخن، و در نهایت، از علمای معاصر و شرحهای آنها بر تلمود سخن بگوییم.
چاپ و انتشار تلمود
اگر چه بعد از گرد آوری تلمود، به خاطر ضرورتهای آموزشی، یک یا چند نسخه از آن استنساخ شد، اما با توجه به گرانسنگ، حیاتی و حجیم بودن این مجموعه و دشواری استنساخ، تلمود تا مدتها در حصار مرزهای فلسطین و بابل یا به عبارت دقیقتر در چهار دیواری حوزههای علمیه قدیم باقی مانده بود و اندک نسخههای دست نویس که توسط طلاب و از روی مجموعه اوراق یا با بهرهگیری از حافظه قوی بعضی از آنها تهیه شده بود، تنها برای حوزویان قابل استفاده بود و عموم مردم از آن محروم بودند و یا اگر به آن دسترسی پیدا میکردند، قادر به فهم آن نبودند. در این میان، وضع اقتصادی نامناسب یهودیان آن زمان نیز اجازه نمیداد که نسخه برداری در سطح وسیعتری صورت پذیرد; لذا کار کتابت تلمود که بنا به نقلی حدود ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار واژه را در خود جای داده است، در عین حال که کاری بس عظیم و پر اهمیتبود، دشوار و پر مشقت نیز مینمود. علیرغم همه این مشکلات، در طی زمان، نسخههایی از تلمود تهیه شد. بعد از اختراع صنعت چاپ، یهودیان اقبال شایان توجهی به این صنعت نشان دادند; چاپ تلمود را شتاب بخشیدند و با بهتر شدن اوضاع اقتصادی در راه چاپ تلمود هزینههای زیادی صرف کردند. سخن درباره چاپهای اولیه تلمود، اولین ناشران، کیفیت توزیع و عرضه آن به بازار، از موضوع اصلی این نوشته خارج است. اما قبل از خاتمه بحث در این مقال، به دو نکته درباره چاپ تلمود اشاره میکنیم: ۱. در میان ناشران تلمود، از انتشارات «بومبرگ» ۳۵۶ باید به عنوان اولین ناشری که به چاپ تلمود اقدام کرد، نام برد. چاپخانه دانیال بومبرگ مسیحی، اولین ویرایش تلمود را در سال ۱۵۲۰ م. در پی اجازه پاپ لئودهم ۳۵۷ در شهر ونیز عرضه کرد». ۳۵۸ چاپ تلمود بابلی در سالهای ۱۵۲۰-۱۵۲۳ م. و «تلمود فلسطینی» در سالهای ۱۵۲۳-۱۵۲۴ م. انجام گرفت. «صفحه بندی خاصی که «دانیال بومبرگ» به کار برد، تقریبا در تمامی چاپهای بعدی حفظ شده است. وی تلمود فلسطینی را بدون هیچ گونه تفسیری چاپ کرد. مطالب هر صفحه از آن، در دو ستون تنظیم شده است. اما تلمود بابلی را با قسمتی از گمارا در وسط صفحات چاپ کرد که در یک طرف آن تفسیر «ربی شلومو بن اسحاق» که به نام «راشی» معروف است، دیده میشود و در طرف دیگر، یاداشتها و توضیحات مفسران بعدی». ۳۵۹ ۲. مشکلات چاپ و توزیع تلمود، صرفا مسایل اقتصادی، نیروی کار انسانی و فقدان صنعت چاپ نبود; تعقیب، آزار و ذیتیهودیان و دستاندرکاران این وظیفه خطیر را نیز باید به آن اضافه کرد. بیان تمامی حوادثی که در طول تاریخ بر تلمود و ناشران آن گذشت، خود رسالهای جداگانه میطلبد. اما به این چند نکته اشاره کنیم که کلیسا و جامعه مسیحی مشکلات زیادی بر سر راه چاپ و نشر تلمود ایجاد کرده بودند; چاپخانهها را بستند، ناشران و دستاندرکاران را شکنجه کرده، حبس نموده و یا به دار آویختند و به بهانههای گوناگون تلمود را به آتش کشیدند و خونهای زیادی در این مسیر بر زمین ریختند. از حکم حاکمان مسیحی به ممنوعیت مطالعه، تحقیق و نشر تلمود، که تا مدتها به اعتبار خود باقی بود، همچنین از تلاش روحانیت مسیحی در جهت معرفی تلمود به عنوان یکی از «کتب ضاله» که در آن به مسیح توهین شده است، سخن نمیگوییم. اگر تلمود همچنان باقی است، این بقا مرهون زحمات فقیهان و حکیمان یهود و بیش از همه مدیون آزاد اندیشی پارسیان و فضای آزاد حاکم بر سرزمین پارس و نیز فضای باز حاکم بر جوامع اسلامی -بعد از ظهور و گسترش اسلام به مناطق یهودی نشین یا دیگر ممالک که بعدا یهودیان به آنجا کوچ کردند- میباشد. یهودیان ساکن کشورهای اسلامی با بهرهبرداری از حسن معاشرتی که مسلمانان بنابه تعالیم دینی خود، با آنها داشتهاند، توانستهاند، خود، دین خود و تلمود را حفظ کنند. این حقیقتی است که اغلب تاریخ نویسان و حتی بعضی عالمان و مورخان یهود، علیرغم بعضی تعصبات، بدان اذعان داشته و گفتهاند که هر چه مسیحیان بر یهودیان سخت گرفتند، مسلمانان بر مبنای شریعتسهله و سمحه خود با آنها از در تسامح و تساهل وارد شدند.
سخن آخر
تلمود به عنوان تفسیری بر میشنا، مجموعهای حاوی شریعتشفاهی یهود و فتاوای فقیهان این قوم، از آثار مهم و ارزشمند در ادبیات دینی یهود است. این کتاب با تمام ویژگیها و مزایایی که دارد، حاوی مطالبی نیز هست که در نگاه اول و به دور از هرگونه تاویل و تفسیری، بسیار ناپسند و غیرعقلایی مینماید. «ملی گرایی افراطی»، تبلیغ اندیشه «قوم برتر و برگزیده» و اعتقاداتی نظیر «واجب القتل و مهدور الدم دانستن غیر یهودی، سرور شمردن یهودی و برده دانستن غیر یهودی، از هر مرام و مسلکی که باشد»، و مطالبی از این دست که علی رغم تمام سانسورها و ممیزیها در لابهلای تلمود یافت میشوند، همه و همه مسایلی هستند که چهره تلمود را ناهنجار ساخته است. تمسک یهودیان سستایمان یا بیایمان افراطی، از جمله صهیونیستها به بعضی از فتاوا و مطالب مطرح شده در تلمود، در توجیه قتل و غارت سرزمینهای اسلامی، از جمله مواردی است که بعضی از منتقدان تلمود، در نفی ارزش و اعتبار تلمود به آنها تمسک جستهاند. تلمودی که هم اینک در دسترس جهانیان است (که یکی از چاپهای آن حدود هجده جلد است) «بنا به گفته دایره المعارف یهود، اکثر نسخههای آن بر اساس نسخه «تطهیر شده» است و حاوی مطالب دوزخی نسخه ونیز که واتیکان دستور آتش زدن آن را صادر نمود، نمیباشد». ۳۶۰ اما آیا چنین سخنی را میتوان باور کرد؟ پاسخ به این سؤال، تحقیق دیگری را در بررسی محتوای تلمود ایجاب میکند.
کتابنامه
منابع فارسی ۱- کتاب مقدس، ترجمه فارسی، انجمن پخش کتب مقدسه در میان ملل. ۲- اعلم، امیر جلال الدین، فرهنگ اعلام کتاب مقدس، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۶. ۳- بوش، ریچارد و دیگر نویسندگان، جهان مذهبی، ج ۲، ترجمه عبد الرحیم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۴. ۴- توفیقی، حسین، نگاهی به ادیان زنده جهان، مرکز مدیریتحوزههای علمیه خواهران، ۱۳۷۷. ۵-دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ج ۴، بخش اول، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۶. ۶-رضایی، عبد العظیم، تاریخ ادیان جهان، ج ۱، انتشارات علمی. ۷- رضی، هاشم، ادیان بزرگ جهان، سازمان انتشارات فروهر، ۱۳۶۰. ۸- زرینکوب، عبد الحسین، در قلمرو وجدان، انتشارات سروش، ۱۳۷۵. ۹- شاهاک، اسراییل، تاریخ یهود مذهب یهود، ترجمه مجید شریف، انتشارات چاپخش، ۱۳۷۶. ۱۰- ظفر الاسلام خان، نقد و نگرشی به تلمود، ترجمه محمدرضا رحمتی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۳۶۹. ۱۱- کهن، ۱، گنجینهای از تلمود، حی، یهودا، چاپ زیبا، ۱۳۵۰. ۱۲- مبلغی آبادانی، عبد الله، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج ۲، نشر سینا، ۱۳۷۳. ۱۳- مشکور، محمد جواد، خلاصه ادیان در تاریخ دینهای بزرگ، انتشارات شرق، ۱۳۶۹. ۱۴- ناس; جان. بی; تاریخ جامع ادیان، ترجمه علیاصغر حکمت، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۰. ۱۵- هاکس، قاموس کتاب مقدس، انتشارات اساطیر، ۱۳۷۷. ۱۶- هیوم، رابرت، ۱، ادیان زنده جهان، ترجمه عبد الرحیم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۳.
منابع انگلیسی ۱. Gemara (Talmud) (. ucalgary.ca / elsegal / Talmudmap Gemara. htm). 2. Mishnah (Ibid). 3. Resnik; Hemry; Conversations With the Talmud Newyork Kollel talmud course ( ).
Yahood.net
باقر طالبی دارابی
سیر تکون تلمود
- آبان ۱۷, ۱۳۹۳
- ۰۰:۰۰
- No Comments
- تعداد بازدید 132 نفر
- برچسب ها : آگادا, بنی اسرائیل, تورات, فرقه های سری, هلاخا, یهود, یهودیت