شاکربودن وروزی زیاد

شاکربودن وروزی زیاد

همان طور که می دانیم در قرآن کریم و روایات اسلامی از شکر گزاران بسیار سخن آمده است. شکر نه تنها یک واژه اخلاقی دینی می باشد بلکه امروزه روانشناسان و جامعه شناسان از منظر علمی بسیاری از مجهولات علمی را به دست آورده اند. پس نکته فراموش نشدنی این است که درون واژه شکر بسیاری از رازها و سرهایی پنهان شده است که فلاسفه غربی نیز امروزه پی به آن برده اند. 
 
در مطلب های قبلی گفتیم که بخش کثیری از وجود انسان را تفکر تشکیل می دهد که غیر ملموس واز نظر عرفا مجرد است و هیچ حد و مرزی ندارد و همین قدرت تفکر است که به هر قسمت آن تمرکز کنیم همان مسیله برای انسان رخ خواهد داد. لذا می توانیم بگوییم چون انسان از نظر تفکر بی کران است و حد و مرزی ندارد پس تمام نعمات دنیوی نیز برای موجودات بی کران خواهد بود. منظور از موجودات همان انسان است به دلیل اینکه انسان دارای قوه فکر کردن و اختیار و اراده است: موجودات دیگر اعم از گیاهان و حیوانات با وجودفقدان قوه فکر دایم در ذکر خداوند هستند که ما انسان ها از شنیدن طاهری آن به دور هستیم. 
پس اگر تفکر خود را بر تنگ نظری قرار دهیم و زندگی خود را بر پایه کمبودها مستحکم کنیم قطعا انرژی و زمان خود را هدر خواهیم داد. و همین موجب خواهد شد کهآرزوهای انسان به دلیل تفکر برچیزهایی که با دنیای بی کران انسان متناقض است دچار تخریب شود. اگر با چشمی واقع بین به قضیه نگاه کنیم خواهیم دید برای هر کس به میزان کافی مایحتاج زندگی در جهان بی پایان در نظر گرفته شده که ما می توانیم با تلاش خود آن را بیشتر نماییم. زیرا ما جزیی از این جهان لایتناهی هستیم. و به مجرد آنکه به این ادراک دست یافتیم شاهد تاثیر آن در زندگی خویش خواهیم بود. مثلا بعضی ها می گویند وقتی انسان نتواند چیزهایی که در این دنیا است را تهیه کند پس نعمت های بی کران معنا ندارد. برای جواب به این گونه افراد باید گفت: برای اینکه انسان از این افکار مزاحم دور شود و این تنگ نظری را از خود دور کند باید در همه حال شکر کند. شکرگزاری در همه حال به سه دسته تقسیم می شود که حضرت علی (ع) در (خطبه ۱۹۳ نهج البلاغه) کاملا درباره شکر کردن سخن به میان آورده اند و از علمای معاصر ملااحمدنراقی در کتاب (معراج السعاده) شکر کردن را به سه دسته تقسیم می کنند. شکر زبانی که درجه آن پایین ترین درجه است و شکر قلبی که انسان علاوه بر آنکه در زبان شکر می کند قلبا نیز از چیزهایی که دارد راضی است و در مقابل آن فروتنی می کند و این نوع شکر نیز یک درجه بالاتر است از شکر زبانی. 

سومین شکرگزاری که بسیار مهم است و فلاسفه غربی نیز روی آن تاکید بسیار زیادی دارند. شکر عملی است، در این نوع شکرگزاری انسان علاوه بر شکر زبانی و قلبی درعمل نیز شکرگزار است و انرژی های مثبت بسیاری را به صورت امواج وارد مغز خود خواهد کرد و از طریق همین تفکر و تمرکز روی آن، به هرچه فکر می کند و آرزوی داشتن را می کند به دست خواهدیافت- در اینجا متوجه خواهیم شد که چه در کتاب دینی اسلامی و چه نظرات فلاسفه غربی که امروزه کم کم پی برده اند شکر عملی بالاترین درجه شکرگزاری است. لذا مسایل اخلاقی که در زمان های قدیم علمای علم فقه به آن می پرداختند، دانشمندان غربی تازه الان به آن می رسند. در اینجاست که به قطعیت قرآن کریم پی خواهیم برد و کسانی که به آن با زبانشان و عملشان و نوشته هایشان خدشه وارد می کنند کاملا بیهوده و بی معنا خواهد بود. 
بنابراین وفور نعمات چیزی نیست که ما آن را کسب کنیم. بلکه در جهان وجود دارد فقط کافی است انسان خود را با آن تنظیم کند و به آن متصل کند زیرا انرژی که از وجود هر یک از انسان ها ساطع و منتشر می گردد، از افکار و نوع برخورد ما با دنیای اطرافمان نشات می گیرد و به نظر دانشمندان و روانشناسان غربی این است راز بزرگ و پنهان ثروتمندان باطنی شدن در طول تاریخ. پس انسان در زندگی به هیچ عنوان نباید احساس پوچی کند زیرا در این صورت که به جای گسترش در خلا درونی، تفکرات پوچ و بی معنی در سر خود پرورش می دهد و بهتر است انسان این فکر را کند که می خواهد به کمال برسد و کمال همان رسیدن به لقا الله است و به خود بگوییم که ما مالک هیچ چیز نیستیم و اگر هم صاحب چیزی می شویم در حقیقت صاحب و مالک خداوند قادر است و باید بگوییم همه چیز در حال جنبش و حرکت و تحول است مثل هر چیزی که متعلق به ماست، تمام اسباب زندگی، خانواده (پدر و مادر) همه اینها در حال پویایی وتحول هستند. مدت زمانی به طور موقت و امانت نزد ما هستند تا از آن استفاده کنیم، لذت ببریم. 
پس مالک حقیقی و همیشگی آن نیستیم لذا از این نتیجه می شود که اراده انسان در طول اراده خداوند است و این دلیل است برای آنکه حرکت و تلاش و به دست آوردن نعمتی فقط برای رسیدن به کمال حقیقی است زیرا صاحب و مالک وجود دیگری است و آن واجب الوجود می باششدو بس. 
حتی جسم انسان نمونه بارزی است از وفور نعمات. و انسان، در ارتباط با توان خویش سرشار از نعمت بیکران است. اما هنگامی که جسم، خود، یعنی من را ترک کند دیگر نمی تواند صاحب چیزی باشد. رمز یا کلید زندگی ما عدم تمرکز بر کاستی ها از طریق شکرگزاری از نعمات خداوندی و آنچه بر ما ارزانی داشته است، می باشد. با ایجاد این تحول و جهش در ضمیر خویش، خدمت به دیگران به یک جزء اصلی و لاینفک زندگی سرشار از شور و شوق و نعمت ما بدل خواهد شد. 
آلبرت شوایتزر طبیب بزرگ سویدی که تمام زندگی خویش را وقف دردمندان و بینوایان کرد در این زمینه می گوید: من از هدف شما اطلاعی ندارم، اما یک چیز را می دانم و آن این است که از میان شما تنها آنهایی واقعا سعادتمند هستند که راه خدمت به دیگران را جستجو کرده و به آن دست یافته اند. 
پس حاصل آنکه: در فرهنگی که ما پرورش یافته ایم، بیشتر تاکید بر کاستی ها و کمبودهاست تا بر وفور نعمات به طوری که داشتن و نداشتن در فرهنگ کشورها به صورت یک واقعیت در آمده است و به ما آموخته شده است که درباره کمی و کاستی ها فکر کنیم و الان به عینه می بینیم که افراد ندار در جامعه شاید بیشتر از افراد دارا باشند. زیرا هرگز به ما آموخته نشده است که نعمت های خداوند بیکران است و این نعمات برای همه انسان هاست و نه افراد کم و معدود و این را به خودمان بقبولانیم که به هرچه فکر و تمرکز کنیم در زندگی عکس العمل همان تفکرات را خواهیم دید. زیرا این طبیعت دنیای لایتناهی است. بنابراین بیاییم: 
۱) فرهنگ جامعه را کمی عوض کنیم و به جای آموخته های ناامید کننده به بحث و صحبت های امیدوار کننده بپردازیم. 
۲) فکر کنیم به آنچه که می خواهیم باشیم و تمرکز کنیم روی آنچه باید باشیم. 
۳) و باید در همه حال شکرگزار باشیم زیرا این (شکرگزاری) هست راز پنهان موفقیت

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا