شبهه در حقانیت اعتقادات وهابیت

شبهه در حقانيت اعتقادات وهابيت

چرا معتقدات مذهب حق وهابیت مورد تأیید علما و بزرگان اهل سنّت می‌باشد و هیچ گونه تعارضی با اساس اسلام ندارد و معتقدات مذهب شیعه را علما قبول ندارند و تأیید نمی‌کنند ؟
پاسخ:
نواندیشی دینی که امروز بر سر زبانها افتاده و خوراک پاره‌ای از مطبوعات شده است، پدیده جدید و تازه‌ای نیست. در تاریخ، ‌سابقه‌ای دیرینه دارد و تاریخ عقاید و فرهنگ اسلامی بر قدمت آن، گواهی می‌دهد. پس از درگذشت پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ و اصطلاک فرهنگ اسلامی با اندیشه‌های وارداتی رومی و ایرانی و هندی، پدیده نواندیشی در دین، در مجامع علمی قد برافراشت و گروهی تحت عنوان اصلاح‌گران دینی و مبارزه با بدعتها و پیرایه‌ها، مکتب‌هایی را پی ریزی کردند، که متأسفانه نه تنها به بدعت ستیزی نیانجامید، بلکه منشأ یک رشته بدعتهای تازه بر پیکر دین گردید. برخی که از دور شاهد جریانها هستند، آنان را مصلح و نواندیش می‌شمرند، در حالی که آنان، ‌به حق، مصداق این آیه مبارکه می‌باشند: «و اذا قیل لهم لاتفسدوا فی الارض قالوا انّما نحن مصلحون»[۱] آن گاه که به آنان گفته می‌شود از فساد بپرهیزید، می‌گویند ما اصلاحگران هستیم. اخیراً، نواندیشی دینی در قالب «مبارزه با شرک و بدعت» ظهور کرده و از این عنوان بس زیبا، ‌که قلب هر موحدی برای آن می‌طپد، در ترویج برداشت‌های شخصی خود بهره گرفته می‌شود، پایه‌گذار اصلی این نوع طرز تفکر در قرن هشتم می‌زیست، و پس از خاموشی موج اندیشه‌های او، بار دیگر در قرن دوازدهم، فردی احیاگر اندیشه‌های مرده و متروک او گشت، در قرن چهاردهم اسلامی، این مکتب به عنوان کالای سیاسی از نقطه‌ای به نقطه دیگر صادر می‌گردید.[۲]بهتر است انسان برای قضاوت در مورد چیزی، خوب در پیرامون آن تحقیق و تفحص کند تا یک طرفه به قاضی نرفته باشد و در ناصواب و غلط نیفتد و در مقابل خداوند متعال نیز مأجور باشد.
در این شبهه به حقانیت اعتقادات وهابیت و مقبولیت آن نزد علما، اشاره شده است. آیا واقعاً از نظر و عقیده تمام علماء اسلام چه علماء تراز اوّل اهل تسنن اعم از حنبلی، شافعی، مالکی و حنفی و چه علماء تراز اوّل تشیع اطلاع داریدکه چنین ادعایی می‌کنید؟
ما برای آگاهی و اطلاع شما اولاً به بیان بعضی از اعتقادات وهابیت می‌پردازیم و ثانیاً آراء و عقاید عده‌ای از بزرگان علمای اهل سنّت را به همراه برخی از روایات نقل شده در منابع آنها می‌آوریم تا خود شما دراین مورد منصفانه قضاوت کنید که آیا این عقاید از مقبولیت برخوردار است یا نه؟
و امّا عقاید وهابیت
۱. توحید
محمد بن عبدالوهاب مردم را به توحید دعوت می‌کرد، امّا نه آن توحیدی که قرآن مردم را به آن دعوت می‌کرد. بلکه به آن توحیدی که خود درست کرده بود و هر کس آن را قبول می‌کرد جانش در امان بود و هر کس آن را قبول نمی‌کرد کافر حربی محسوب می‌شد و مال و جانش هدر بود.[۳]
توحید موردنظر ابن تیمیه نیز آن توحید مورد نظر قرآن کریم نبود،چرا که توحید او، توحید جسمانی بوده که سرانجام خدا را بر عرش نشانده و احیاناً از آن نیز پایین‌تر می‌آورد و در حد تعبیر خود ابن تیمیه «بسان واعظی که از پله منبری به پله دیگر آن منتقل می‌شود» او نیز از نقطه‌ای به نقطه دیگر فرو می‌آید.[۴]
۲. کاستن از مقامات انبیاء و اولیای الهی
در مکتب ابن تیمیه، پیامبر و اولیای پاک الهی به صورت یک انسان عادی در می‌آیند که پس از مرگ رابطه آنان با امت خود گسسته شده و کمترین سودی به حال امت ندارند.[۵]
فلذاست که آنها زیارت قبور پاکان، سفر برای زیارت مرقد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بزرگداشت قبور پاکان، توسل به پیامبر و اولیاء الهی، شفاعت و درخواست آن از شافعان راستین و تبرک به پیامبر و آثار بازمانده از وی را شرک و بدعت می‌دانند. وهابیها آن قدر بر این عقائد خود پافشاری کردند که حتی با گنبد و بارگاه داشتن مکانهایی که برای مسلمانان قداست دارد مخالفت کردند و بر این مخالفت خود ادامه می‌دهند و به همین خاطر قبه زادگاه پیامبر گرامی اسلام و ابی‌بکر و علی بن ابی‌طالب را خراب کردند حتی به این هم اکتفا نکرده و قبه زمزم و قبه‌های دیگری که اطراف کعبه بود را خراب نمودند و هنگام خراب کردن آنها به غنا و شادی و آوازه‌خوانی و کوبیدن بر طبلها پرداختند.[۶]
۳. تکفیر مسلمین
پیامبر گرامی اسلام – صلی الله علیه و اله- با تلاشهای بی‌وقفه خود، پیوند اخوت در میان منادیان توحید پدید آورد و همگان را در مقابل مشرکان و کفار بسیج کرد. مسلمانان در پرتو کلمه توحید و وحدت کلمه توانستند در برابر ضربات سهمگین صلیبیان و قساوتهای ثنویان، ثابت و استوار بمانند، تا آنجا که دشمن را به کیش خود وارد سازند و از دشمن خوانخوار، مروجی برای آیین خود تربیت کنند. ولی متاسفانه این وحدت کلمه، به وسیله پایه‌گذار مکتب وهابیت درهم شکست، و در زیر آسمان، افتخار مدال اسلام، تنها نصیب گروهی می‌شود که مکتب وهابیت را دربست بپذیرند، و در غیر این صورت، از خطیره اسلام بیرون می‌روند.[۷]
ردّ عقاید وهابیت از کتاب و سنّت
وقتی به کتاب خدا و سنّت نبی مکرم اسلام مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم که آنچه خدا و رسولش گفته‌اند با آنچه وهابیت می‌گوید زمین تا آسمان با هم تفاوت دارند.
۱. توحید
از افتخارات اسلام، تنزیه حق تعالی از هر نوع جسم و جسمانیات بوده و شعار مسلمانان «لیس کمثله شیء» است. فلاسفه و متکلمان اسلامی، سالیان درازی، به نقد مجَسّمه[۸] پرداخته‌اند و در نتیجه آنان را به خطیره اسلام راه ندادند. آنان پیوسته به نقد تورات فعلی پرداختند که خدا را جسم و جسمانی می‌داند و احیاناً از مقام والای خود، به زمین فرود آمده و وارد خیمه یعقوب می‌گردد و با او کشتی می‌گیرد.[۹] به خلاف توحید ابن تیمیه که توحید جسمانی است. به علاوه بسیاری از مسلمانان ( به ویژه شیعیان) خدا را پیراسته از جسم و جسمانیت دانسته، و برتر از آن می‌شمارند که در مکان خاصی محدود و محاط شود. زیرا آیاتی چون «لیس کمثله شیء» و «لم یکن له کفوا احد» با مفهوم روشن خود، آنان را از تشبیه خداوند به صفات مخلوقات باز داشته است. امّا ابن تیمیه از آیه مزبور تفسیری ارایه داده که مخالف آیات فوق، و مستلزم شباهت خداوند به انسانها است.[۱۰]
۲. مقامات انبیاء و اولیای الهی و زیارت قبور آنها
زیارت قبور در سنّت
در حدیثی پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ برای رفتن به زیارت قبور امر کرده و می‌فرماید: «زوروا القبور فانها تذکرکم الاخره»[۱۱] به زیارت قبور بشتابید که مایه یاد سرای جاوید (آخرت) است.[۱۲] و در جایی دیگر و در سخنی دیگر می‌فرماید: «زوروا القبور فان لکم فیها عبره»[۱۳] به زیارت قبور بروید زیرا در ان برای شما درس عبرت است.[۱۴]
با توجه به این دو سخن شریف پیامبر گرامی اسلام هدف از زیارت قبر گذشتگان به یادآخرت افتادن و درس عبرت گرفتن نه پرستش آنها یا شریک قرار دادن آنها و یا….
به علاوه حضور در حرم رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ یا جانشینان پاک او نیز علاوه بر تقدیر و سپاس از فداکاریها و جانفشانیهای آنان در هدایت خلق، حکم نوعی بیعت با ایشان را دارد. و در واقع، شخص زائر هنگام زیارت قبر پیامبر و اولیاء‌ الهی با آنها پیمان می‌بندد که در زندگی، جز راه و رسم آنان، روشی را تعقیب نکند. مسلم در صحیح خود از عایشه نقل می‌کند که پیامبر به او چنین فرمود: جبرئیل بر من نازل شد و گفت خدایت فرمان می‌دهد که به زیارت اهل بقیع بروید و برای آنان طلب آمرزش کنید. عایشه می‌گوید: از پیامبر پرسیدم چگونه برای آنان طلب آمرزش کنیم؟ پیامبر فرمود بگو: السلام علیکم اهل الدیار من المؤمنین و المسلمین و یرحم الله المستقدمین منا و المستأخرین و انا ان شاء الله بکم لاحقون»؛ درود بر ساکنان مؤمن و مسلمان این دیار خداوند همه مؤمنان را ـ چه آنها که قبلا درگذشته‌اند و چه آنها که بعداً درخواهند گذشت ـ رحمت کند، ‌و ما نیز به خواست خدا به شما خواهیم پیوست.[۱۵]
زیارت مرقد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ
الف. روایات
دارقطنی، به طور مستند، از عبدالله بن عمر نقل می‌کند که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: هر کس قبر مرا زیارت کند شفاعت او، بر من لازم می‌گردد.[۱۶]
طبرانی در معجم کبیر و غزالی در احیاء علوم از عبدالله بن عمر نقل می‌کنند که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: هرکس، صرفا به انگیزه زیارت من به زیارتم بیاید بر من فرض و لازم است که در روز قیامت شفیع او باشم.[۱۷]
ب. سخنان علماء
قاضی عیاض مالکی (متوفای ۵۴۴) می‌نویسد: زیارت قبر پیامبر سنتی مورد اتفاق همگان است.[۱۸]
ابن حجر هیثمی مکی شافعی (متوفای ۹۷۳) در استدلال بر استحباب زیارت قبر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به دلایلی همچون اجماع متمسک شده و می‌افزاید مخالفت یک نفر مانند ابن تیمیه با این امر، مضر به اجماع نیست.[۱۹]
غزالی (متوفای ۵۰۵) درباره زیارت قبر پیامبر می‌گوید پیامبر فرموده است زیارت من در حال ممات، بسان زیارت من در حال حیات است، و هر کس قدرت جسمانی و مالی داشته باشد و مرا زیارت نکند، برمن جفا کرده است.[۲۰]
۳. وحدت مسلمین در کتاب و سنّت
قرآن مجید، همه جا وحدت کلمه را ستوده و امت اسلام را از تفرقه و پراکندگی برحذر داشته است و می‌فرماید:
«واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا»؛[۲۱] و نیز می‌فرماید: «انما المؤمنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم».[۲۲]
فلذاست که در سیره و سنّت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز اتحاد و همبستگی مسلمین پیوسته مورد ستایش و سفارش بوده است و نخستین اقدام پیامبر اسلام در مدینه، اجرای عقد اخوت و برادری میان دو طائفه بزرگ اوس و خزرج بود. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ نیز در کلامی زیبا و شیوا می‌فرماید: ‌از جماعت انبوه مسلمین، جدا نشوید که دست خدا، همراه جماعت است، و از تفرقه بپرهیزید که فرد جداشده از جامعه اسلامی، طعمه شیطان است چنان که گوسفند جدا از گله طعمه گرگ می‌شود، بعد در ادامه می‌فرماید: هر کس به جدایی و تفرقه میان مسلمان بکوشد او را بکشید، گرچه من باشم.[۲۳]
ردّیه‌های علما اهل سنّت بر عقاید وهابیت
حال می‌پردازیم به معرفی تعدادی از بزرگان اهل سنّت که در رد اعتقادات مذهب وهابیت کتاب نوشته‌اند.
۱. نخستین رد بر این مکتب را برادر خود محمد بن عبدالوهاب، شیخ سلیمان بن عبدالوهاب، به نام «الصواعق الالهیه» نوشت. او در کتاب مزبور چنین آورد: اموری که وهابیان آن را موجب شرک و کفر دانسته و بهانه مباح بودن مال و جان مسلمانان می‌پندارند، در زمان ائمه اسلام به وجود آمده بود. ولی از هیچ یک از ائمه اسلام شنیده و روایت نشده است که مرتکبین این اعمال را کافر یا مرتد دانسته و دستور جهاد با آنان را صادر کرده باشند، یا آن که بلاد مسلمانان را ـ همانگونه که اینان می‌گویند ـ بلاد شرک و دار الکفر بنامند.[۲۴]
۲. عبدالله بن لطیف شافعی، مولف تجرید سیف الجهاد لمدعی الاجتهاد.
۳. عفیف الدین عبدالله بن داود حنبلی، مولف الصواعق و الردود.
۴. محمد بن عبدالرحمن بن عفالق حنبلی، مولف تحکم المقلدین عن ادعی تجدید الدین.
۵. احمد بن علی قبانی بصری، مولف رساله‌ای در نقد معتقدات فرزند عبدالوهاب.
۶. شیخ عطاء الله حکی، مولف العارم الهندی فی عنق النجدی.[۲۵]
ردود شیعیان بر وهابیت
«۱. منهج الرشاد لمن اراد السداد، شیخ جعفر کاشف الغطاء (متوفی ۱۲۲۸ ق) نخستین ردیه علمای شیعه بر وهابیت است.
۲. الآیات البینات فی قمع البدع و الضلالات، شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء
۳. کشف الارتیاب عن ابتاع محمد بن عبدالوهاب، سید محسن عاملی.»[۲۶]
نظر برخی از علماء اهل سنّت در مورد شیعه و معتقدات او
۱. ابوزهره یکی از علمای اهل سنّت می‌گوید ساکنان کشور برادر ما ایران شیعه اثنی عشری هستند که دارای فقهی قائم بالذات و ریشه دار می‌باشند که فروعی بر این اصول قرار دارد و قوانین جدید مصر پاره‌ای از آراء خود را از فقه شیعه اثنی عشری اقتباس کرده که از جمله آنها جواز وصیت برای وارث می‌باشد.[۲۷]
۲. ابن تیمیه با همه مخالفتی که با شیعه می‌ورزید و کتاب منهاج السنه را در رد عقاید شیعه نوشته است در همین کتاب، ج ۲، ص ۳۶۰ چنین گفته است که شیعه دوازده امامی از بعضی فرقه‌های دیگر شیعه بمراتب بهترند و در این فرقه گروه بسیاری مسلمان چه از لحاظ حقیقت و واقع و چه از نظر ظاهر وجود دارند که نه زندیقند و نه منافق.[۲۸]
در مورد آراء و نظرات ابن تیمیه لازم به ذکر است که او مقید به پیروی از مذهب فقهی احمد حنبل یا مذاهب دیگر نبود و درباره مسائل مختلف فقهی همان را اختیار می‌کرد که خود صحیح می‌دانست حتی با مخالفتی که با شیعه داشت در پاره‌ای مسائل از فقه شیعه پیروی می‌کرد از جمله در مسائل طلاق معتقد بود که با یک لفظ از قبیل اینکه مرد به زن بگوید (انتِ طالق ثلاثاً) سه طلاق واقع نمی شود. تنها یک طلاق وقوع می‌یابد. همچنین در کتاب فتاوی الکبری (ج ۳، ص ۹۵) که مجموع فتواهای ابن تیمیه است ازمسائلی سخن رفته است که وی درباره آنها فتوای مخصوص داشته که از فتوای ائمه اربعه اهل تسنن بکلی جدا بوده است.[۲۹]
نتیجه :
طبق مطالب فوق ثابت می‌شود که اولاً عقاید فرقه وهابیت هیچگونه مطابقت و مناسبی با دین راستین اسلام و آیات قرآنی و سنّت نبوی ـ صلّی الله علیه و آله ـ ندارد و ثانیاً علمای دیگر مذاهب اسلامی نه تنها با عقاید وهابیت موافق نیستند بلکه بر ردّ آنها کتابهای متعددی نوشته‌اند. ولی در مورد شیعه امامیه چنین امری صدق نمی‌کند و عقاید آن از آیات قرآنی و روایات نبوی و اهل بیت آن حضرت اخذ شده است و ادعای مطرح شده با واقعیت هیچ تناسبی ندارد.
[۱] . بقره، ۱۱.
[۲] . وهابیت مبانی فکری و کارنامه عملی، جعفر سبحانی، ص ۵ و ۶، نشر موسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق ـ علیه السّلام ـ .
[۳] . الوهابیه فی المیزان، جعفر سبحانی، ص ۴۰، به نقل از جزیره العرب فی القرن العشرین، ص ۳۴۱.
[۴] . وهابیت مبانی فکری و کارنامه عملی، ص ۷، موسسه امام صادق.
[۵] . همان.
[۶] . الوهابیه فی المیزان، جعفر سبحانی، ص ۴۰، موسسه نشر اسلامی.
[۷] . همان.
[۸] . کسانی که اعتقاد به جسم بودن خداوند داشتند.
[۹] . همان.
[۱۰] . همان، ص ۲۵.
[۱۱] . سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۵۰۰، حدیث ۱۵۶۹.
[۱۲] . به نقل از وهابیت، مبانی فکری و کارنامه عملی، جعفر سبحانی، ص ۹۹.
[۱۳] . کنز العمال، ج ۱۵، ص ۶۴۸، حدیث ۴۲۵۵۸.
[۱۴] . به نقل از وهابیت، مبانی فکری و کارنامه عملی، جعفر سبحانی، ص ۱۰۰.
[۱۵] . وهابیت مبانی فکری و کارنامه عملی، جعفر سبحانی، ص ۱۱۰؛ به نقل از صحیح مسلم، ج ۳، ص ۶۴، باب ما یقال عند دخول القبور، از کتاب الجنائز.
[۱۶] . همان، ص ۱۲۸، به نقل از سنن دار قطنی، ۲/۲۷۸، باب المواقیت.
[۱۷] . همان، به نقل از معجم کبیر غزالی در احیاء‌العلوم، ج ۱، ص ۳۰۶.
[۱۸] . همان، ص ۱۲۰، به نقل از الشفاء، ج ۲، ص ۱۹۴ ـ ۱۹۷، دار الفیحاء، عمان.
[۱۹] . همان، ص ۱۲۱، به نقل از الجواهر المنظلم فی زیارت القبر المکرم، ۲۲، چ سال ۱۲۷۹.
[۲۰] . همان، ص ۱۲۰، به نقل از احیاء علوم الدین، ج ۱، ص ۳۰۵ ـ ۳۰۶.
[۲۱] . آل عمران، ۱۰۳.
[۲۲] . حجرات، ۱۰.
[۲۳] . وهابیت مبانی فکری و کارنامه عملی، جعفر سبحانی، ص ۱۵ و ۱۶، به نقل از نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷.
[۲۴] . همان، ص ۴۳.
[۲۵] . همان، ص ۴۳ و ۴۴.
[۲۶] . همان، ص ۴۴.
[۲۷] . شرح حال ابن تیمیه، ص ۱۷۰، وهابیان، علی اصغر فقیهی، ص ۲۸ پاورقی.
[۲۸] . وهابیان، علی اصغر فقیهی، ص ۲۸، پاروقی.
[۲۹] . وهابیان، علی اصغر فقیهی، ص ۲۸، کتابفروشی صبا، ۱۳۵۲ ش.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا