شیر بى یال و دم

شير بى يال و دم

عیسى مسیح در جلیل مبعوث شد و مردمان چشم انتظار ظهور را با معجزاتى که انجام داد، مجذوب خود کرد. او حدود یک سال بعد در معبد اورشلیم رودرروى کاهنان یهودى ایستاد. آنان را گمراه خواند و مردم را بر له آنان شوراند. کاهنان با نفوذ نیز او را که همچنان خود را یهودى مى دانست، به جرم سخنان کفرآمیز و ادعاهاى دروغین درباره منجى بودن به صلیب کشیدند. عیساى ناصرى آخرین کلامى را که بر صلیب فریاد زد، گله مندى از پدرى بود که او را تنها گذاشته و در سختى ها همراهى اش نکرده بود. این جمله معروف عیسى بر بالاى صلیب که گفت: «ایلى ایلى لماً سبقتنى»، «خداى من چرا مرا تنها گذاشتى؟» حکایت از آن دارد که وى در پایان رسالت یک سال و اندى خود به شدت احساس تنهایى و شکست مى کرده است. او که از دنیا رفت، نزدیکانش گردهم آمدند و در محافل خصوصى و پنهانى گفته ها و داستان هاى او را براى هم تشریح کردند. پطرس و پولس و یوحنا نخستین حواریونى بودند که براى نشر افکار مسیح سفر کردند و مخفیانه تعالیم او را گسترش دادند. پطرس حوارى به رم رفت و نخستین کلیسا را در آنجا بنیاد نهاد و پولس حوارى نخستین معلم و روحانى آن کلیسا شد. اگر چه هر دوى آنها به سرعت از سوى نیروهاى حاکم دستگیر و کشته شدند اما یاد و خاطره آنها در کلیساى رم چنان در حافظه تاریخى مسیحیت ماندگار شد که این مرکز قلب مسیحیت گشت و روساى آن به عنوان عالى ترین مقام به رسمیت شناخته شد. اگر چه این کلیسا در آغاز از قبول یک نفر به عنوان رئیس واحد خوددارى مى کرد اما در اواسط قرن دوم میلادى تصمیم گرفته شد که یک نفر با لقب متواضعانه «پاپ» به معناى پدر ریاست آن مرکز را به عهده گیرد. در سال ??? میلادى زمانى که اسقفان پنج مرکز بزرگ مسیحیت در شرق و غرب یعنى قسطنطنیه، انطاکیه، اورشلیم، اسکندریه و روم براى پاپ رم لقب پطرک را انتخاب کردند، پاپ آن را رد کرد و گفت که مى خواهد همچون حواریون مسیح همان لقب پاپ را داشته باشد.
این مرکزیت به همراه قداست آمیخته شده با بنیانگذارى از سوى حواریون اولیه باعث شد که کلیساى رم و در نتیجه رئیس آن کلیسا مرجعى براى تعیین حدود و شریعت مسیح شود. اختلافات دینى به او رجوع داده مى شد و حتى در مواردى پاپ رم حق داشت که با نوشتن نامه به کلیساهاى دیگر آنها را هدایت کند و اشتباهات آنها را گوشزد کند. در ابتدا اطاعت امر او تنها به واسطه ایمان بیشتر و آگاهى از اعمال و رفتار رسولان اولیه بود و اعتقاد به قداستى که کلیساى رم داشت. در واقع رمز موفقیت کلیساى رم که به عظمت آن مى افزود، در آن بود که در کشمکش ها و اختلافات اصولى که از قرن دوم تا چهارم در عالم مسیحیت روى داد، مانند بحران ظهور فرقه هاى گنوسى و غیره کلیساى رم مى توانست حکم قاطع صادر کند و اعتقادنامه رسولان را تدوین ساخت. همچنین آن کلیسا بود که فتوایى بر قانونى بودن و اصالت داشتن صحف عهد عتیق صادر کرد. این اوضاع و احوال و نیز انتقال کاخ امپراتور از رم به قسطنطنیه باعث شد که فرمانروایى مطلق در شهر رم به شخص روحانى آن شهر که آن زمان پاپ لئو اول (???-???) بود، واگذار شد و او که اکنون مالک مادى و معنوى کلیساى رم شده بود، رسماً اعلام کرد که چون قدیس پطرس اولین رسول عیسى است که از سوى او براى هدایت مردم برگزیده شد پس کلیساى او نیز بر همه کلیساهاى جهان برترى خواهد داشت و این اصل اول اعتقاد دینى او شد. از آن پس تمامى کشیشان سراسر دنیا پذیرفتند که دستان خود را به نشانه بیعت در دستان کسى بگذارند که جانشین پطرس حوارى است و گویى اطاعت از او اطاعت از خود پطرس است هم او که عیسى مسیح درباره اش گفت: «خوشا به حال تو اى شمعون بن یونا: من تو را مى گویم که تویى پطرس و بر این صخره کلیساى خود را بنا مى کنم و ابواب جهنم بر آن استیلا نخواهد یافت و کلیدهاى ملکوت آسمان را به تو مى سپارم.» (انجیل متى ??/??-??)با مسیحى شدن امپراتور روم در قرن پنجم اوج و اقتدار کلیساى رم و در نتیجه اسقف اعظم آن که همچنان لقب پاپ را داشت، به حدى رسید که حتى امپراتور نیز خود را موظف به اطاعت از دستورات دینى و ایمانى او مى دانست. در مراسم انتخاب امپراتور پاپ یکى از مهمترین افرادى بود که مى توانست با نظر مخالف و یا موافق خود تاثیرى بسیار بر نحوه حکومت امپراتور بگذارد. این اقتدار پاپى به جایى رسید که راهبان تارک دنیا که در دیرها اقامت داشتند، توانستند خود را به قدرت نزدیک کنند، چنان که مشهورترین پاپ در تاریخ کلیساى کاتولیک که از او به نام پاپ کبیر یاد مى شود یا همان گریگور ریوس (???-???) از میان همین تارکان دنیا برخاست و ثروتمندترین فرد زمان خود شد. قدرت پاپ به اندازه اى رسید که در سال ??? میلادى امپراتور را تکفیر کرد و مسیحیان جهان را بر علیه او شوراند. از نیروهاى همسایه مدد جست و جنگ هاى بسیارى در گرفت که به پیروزى پاپ و کلیساى رم انجامید. کلیسا نیز به واسطه قدردانى از سپاهیانى که براى او جنگیده بودند در سال ??? میلادى تاج امپراتورى را بر سر شارلمانى پادشاه فرانسه نهاد و او را امپراتور مقدس خواند این شکوه و قدرت به دستگاه پاپى اجازه داد تا زمینه هاى پذیرش این اعتقاد را که روح القدس از «اب» و «ابن» به شکل یکسان منبعث مى گردد، فراهم کرد. اصلى که آگوستین قدیس آن را در کلیساى کاتولیک بنیان گذاشته بود و بر اساس اعتقاد نامه آتاناسیوسى کلمه «فیلیوک» مشخص کننده این اعتقاد شد. مومنان مسیحى نیز این مسئله را باور کردند که پاپ مورد عنایت ویژه خداوند است و کسى است که پطرس رسول خود او را به جانشینى برگزیده و اطاعت از پاپ اطاعت از خداوند است. این باور در زمانى چنان به اوج رسید که وقتى در سال ???? در پى اختلاف میان پاپ گریگور ریوس هفتم و هانرى چهارم پادشاه آلمان مسئله به تکفیر امپراتور انجامید. هانرى چهارم مجبور شد تا با پاى پیاده به زیارت پاپ در قصر کانوسا برود و سه روز تمام در سرماى زمستان پشت درهاى کاخ بماند تا پاپ اذن دخول دهد.این شرایط تا زمان پایان قرون وسطى و آغاز رنسانس ادامه داشت تا آن که با آغاز قرن شانزدهم روح انتقاد و اعتراض در کلیسا دمیده شد و شکوه و شوکت جانشینان پطرس از یاد رفت. در قرن هجدهم لویى چهاردهم با صدور فرمان هاى پیاپى اقتدار پاپ ها را محدود کرد و کشیشان و روحانیون فرانسه را بر آن داشت که علناً برخلاف مسئله اصل معصومیت پاپ برخیزند و از آزادى و استقلال خود که به نام «آزادى گالیایى» معروف بود استفاده کنند. در واکنش به چنین رفتارهایى برخى از افراد در اروپاى قرن نوزدهم با طرح مسئله اى به نام وحدت کاتولیک عالم مسیحیان را به احترام و قداست کلیساى کاتولیک ترغیب و تشویق کردند.
در سال ???? پاپ پیوس نهم حکمى صادر کرد که در آن اصل معصوم بودن پاپ را جزء اصول دین قرار داد و به عبارتى اعلام کردند که هر چه پاپ ها در حدود دین و مذهب بگویند یا عمل کنند خالى از گناه و خطا است. در همان زمان ویکتور ایمانوئل شهر رم را به تصرف درآورد و با یک راى گیرى از مردم ایتالیا اجازه گرفت تا اختیارات سیاسى و ارضى پاپ را از او پس بگیرد و تنها سه قصر «واتیکان، لاتران و کاخ تابستانى گوندولفور» را براى نماینده خداوند بر روى زمین باقى بگذارد. با ظهور اندیشه هاى چپ و انقلابات کمونیستى و سوسیالیستى در جهان حیطه اقتدارات معنوى پاپ ها بسیار بیش از آنچه تصور مى شد کوچک شد و مردمانى که دیگر در اصل وجود دین و معنویت به تردید رسیده بودند به مراتب بالاتر هیچ گونه قداستى براى نماینده خداوند بر روى زمین قائل نبودند. این سیلى هاى پیاپى و شوک هاى مداوم باعث شد تا جایگاه و موقعیت اسقف اعظم رم از اوج قدرت و اقتدار یک حاکم مطلق به شدت تغییر یافته و به یک پدر روحانى مهربان و صلح دوست که مردمان را به آشتى و دوستى دعوت مى کند تنزل یابد چنان که اکنون مى بینیم اسقف اعظم رم یا همان پاپ کاتولیک بعد از دعوت مردمان جهان به صلح و دوستى و مهربانى و انسانیت و معنویت وظیفه دارد تا پاسبان حدود شریعت کاتولیک باشد. امرى که در سال هاى اخیر به شدت دشوار و بحران آفرین شده است. پاپ را انسانى فرض کنید که وظیفه دارد به تنهایى درها و پنجره هاى کلبه اش را محکم چفت و بست کند و مانع از نفوذ آب به داخل کلبه شود، آبى که به شکل سیلاب به در و دیوار این کلبه هجوم آورده است؛ رهبر کلیساى کاتولیک هنوز حق تکفیر کردن دارد و این که اعلام کند چه کسى دیگر مسیحى نیست چنان که پاپ ژان پل دوم سال گذشته درباره زنان مسیحى که خود را کشیش نامیدند چنین عمل کرد و این تنها ابزار باقى مانده براى عنوانى است که روزى حاکم مطلق دین و دنیاى جهانیان بود.
نویسنده : مژگان ایلانلو

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
به بالا بروید