ضرورت تقلید(۵)

ضرورت تقلید(5)

۳-آیا تقلید کردن علامت جهل و ناآگاهی است؟
در پاسخ این سؤال باید گفت: انسان بر حسب فطرت خدادادی طالب علم است و هرگز چیزی را بدون دلیل نمی پذیرد و به غیر علم اعتماد نمی کند و حقیقت تقلید هم اعتماد بر دلیل اجمالی است و انسان طبعا در هر موردی که به دلیل تفصیلی دسترسی نداشته باشد به دلیل اجمالی بسنده می کند.

علاّمه طباطبائی قدس سره می فرماید: انسان موجودی اجتماعی است و برای رفع نیازهای خود بین افراد اجتماع تقسیم کار می کند و هر روزی که بر عمرش می گذرد احتیاجات او هم توسعه پیدا می کند و طبعا یک نفر نمی تواند از عهده همه آنها برآید و علوم و فنون و صنایع مورد نیاز دارای رشته ها و شعب گوناگونی است و یک نفر نمی تواند در بیشتر از یک رشته تخصّص پیدا کند؛ بلکه باید برای هر رشته متخصّصین زیادی تربیت کرد، تا کار جامعه به سامان برسد. این جریان زندگی انسان او را وادار می کند که طبق یک الهام فطری در رشته تخصّصی خود از علوم و صنایع به بحث از علل بپردازد و در غیر آن از کسانی که مهارت دارند و شایستگی آنها مورد اعتماد است پیروی کند.

از این جهت است که سیره و بنای عقلا بر این است که در هر موضوعی به اهل اطلاع آن مراجعه کنند؛ این همان تقلید اصطلاحی و اعتماد بر دلیل اجمالی، در مواردی که تحصیل دلیل تفصیلی مشکل است، می باشد. همان طوری که فطرت انسان ایجاب می کند که در رشته های تخصّصی دنبال دلیل تفصیلی برود، در غیر آنها، ایجاب می کند که به دلیل اجمالی قناعت کند.

خلاصه مطلب این است که در هر حال انسان نمی تواند بر غیر علم اعتماد کند و فطرت، او را وادار می کند که از صاحبان اطلاع پیروی کند و لذا امکان ندارد که فردی را پیدا کنیم که در زندگی از هیچ کس تقلید نکند و هرکس غیر از این تصور کند و یا خیال کند که از هیچ کس تقلید نمی کند خود را فریب داده است.

آری تقلید کردن در آنچه انسان می تواند علل آن را بررسی کند غلط است همان طوری که اجتهاد کردن و دخالت در موضوعاتی که از عهده او خارج است نیز صحیح نیست و هر دو از رذائل اخلاقی به شمار می رود که مایه نابودی اجتماعات و از بین بردن تمدّن انسانی است. پیروی محض فقط در مورد خدای متعال صحیح است که تمام اسباب و علل به ذات پاکش منتهی می شود.»(۲۴)

بنابراین باید پذیرفت که تقلید به معنی عمل به دستور مجتهد اعلم در احکام دین، برای کسی که در دین تخصص اجتهادی ندارد از مصادیق بارز رجوع به متخصّص می باشد که امری کاملاً فطری و ارتکازی است؛ مانند کسی که طبیب یا مهندس نیست و یا در مورد خاصی تبحّر فنی ندارد و به طبیب و مهندس و یا متخصّص در آن امر خاص رجوع می کند؛ اینگونه تقلید نه تنها علامت جهل و ناآگاهی نیست، بلکه عین علم و آگاهی و بصیرت است.

از این رو، مشاهده می کنیم وقتی مجتهدی از دنیا می رود بالاترین دغدغه متدیّنین این است که امر دین خود را به دست کسی بسپارند که هم فقیه و مجتهد مسلم باشد و هم اعلم و عادل و متّقی باشد و این نشانه بصیرت و آگاهی مقلدانی است که چون خودشان در احکام دین توان اجتهاد ندارند، عقل فطری و ارتکازی و آگاهی و عرق دینی آنان اقتضا می کند به مجتهدان رجوع نمایند و احکام دین خود را از آنان بگیرند تا این که نزد خداوند متعال حجّت داشته باشند.»

بنابراین کسانی که تقلید به معنای رجوع به خبره و کارشناس را با ادعاهای واهی، زیر سئوال می برند و اصل دین و فقیهان بزرگ اسلام را متهم می کنند، از طریق حق و انصاف خارجند؛ چون روشن شد که هر تقلیدی دلیل ناآگاهی نیست؛ بلکه تقلیدی مذموم است که مبتنی بر هوی و هوس نفسانی و فاقد مبنای عقلی و علمی باشد و انسان را چشم و گوش بسته به متابعت از دیگران وادار کند.

۵ محدوده و قلمرو تقلید تا کجاست؟
مشهور بین علما و فقهای شیعه بلکه اتفاق و اجماع مسلم، بر این استوار است که در اصول اعتقادات و معارف اصلی اسلام، تقلید جائز نیست، بلکه هر کسی باید نسبت به آنها علم و یقین تحصیل کند و و در یک کلمه، نمی توان در اعتقادات و اصول دین به ظنّ و گمان و تقلید و قول دیگران اکتفا کرد و آیات قرآن مانند آیه شریفه «إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئا.» و اخباری که از متابعت ظنّ و گمان نهی کرده است به اصول دین و اعتقادات مربوط است.(۲۵)

به هر حال مسائل اعتقادی و اصول و ضروریات دین و مطالب یقینی از محدوده تقلید خارج است و فقهای اسلام به این حقیقت تصریح کرده اند که در اینجا و برای نمونه، کلام استاد الفقها و سیدالطائفه آیه اللّه العظمی سید محمد کاظم طباطبائی یزدی را می آوریم. ایشان در کتاب عروه الوثقی می فرماید: فی الضّروریات لاحاجه الی التقلید کوجوب الصلاه والصوم و نحو هما و کذا فی الیقینیات اذا حصل له الیقین و فی غیرها یحب التقلید ان لم یکن مجتهدا اذا لم یمکن الاحتیاط و ان امکن تخیّر بینه و بین التقلید.(۲۶)

مستفاد از کلام ایشان این است که در ضروریات دین مانند این که نماز، روزه و زکات واجب است، نیاز به تقلید نیست چون اینها از موضوعات ضروری دینی است و هر مسلمانی، اینها را جزء دین اسلام می داند و همین طور است در مسایل یقینی مانند نجاست خون و حرمت مال دیگران ولو ضروری بین مسلمین نباشد ؛زیرا در مسایل ضروری و یقینی احتمال خلاف وجود ندارد؛ اما در غیر ضروریات و یقینیات مانند فروع دین و مسایل احکام و عبادات و معاملات از واجبات ، محرمات ، مستحبات ، مکروهات و حتی مباحات ،اگر مکلف مجتهد نباشد و عمل به احتیاط هم برایش ممکن نباشد، واجب است تقلید نماید.بنا بر این قلمرو تقلید، فروع دین و موضوعات مربوط به احکام خمسه تکلیفی است.

اهم کتاب هایی که در این مقاله از آنها استفاده شده است:

۱ قرآن مجید.

۲ النافع لیوم الحشر فی شرح باب حادی عشر، علاّمه سیوری معروف به فاضل مقداد، ناشر مصطفوی، قم.

۳ التنقیح فی شرح العروه الوثقی، الحاج میرزا علی توحیدی تبریزی، تقریر درس خارج آیه اللّه خوئی رحمه الله ، دارالهادی للمطبوعات، قم.

۴ مقدمه کتاب ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد، ناشر اسماعیلیان نجفی، قم.

۵ تهذیب الاصول، جعفر سبحانی، تقریرات درس اصول فقه امام خمینی رحمه الله ، اسماعیلیان نجفی.

۶ کفایه الاصول، محقق آخوند خراسانی، ناشر کتاب فروشی اسلامیه، تهران.

۷ نهایه الدرایه، آیه اللّه شیخ محمد حسین اصفهانی، چاپ قدیم.

۸ قوانین الاصول، میرزا ابوالقاسم قمی، چاپ رحلی.

۹ وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، شیخ حرّ عاملی، چاپ بیروت.

۱۰ نهج البلاغه سید رضی، ترجمه فیض الاسلام، ناشر آفتاب، تهران.

۱۱ ترجمه المیزان، علاّمه طباطبائی، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

۱۲ العروه الوثقی، آیه اللّه العظمی سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، انتشارات اسلامی.

۱۳ الاحتجاج ابی منصور احمد بن ابی طالب الطبرسی، مؤسسه الاعلمی، بیروت.

۱۴ پروژه پروتستانیسم اسلامی، واحد فرهنگی انجمن اسلامی دانشگاه شهید بهشتی، دفتر تحکیم وحدت.

۱۵ تحریرالوسیله امام خمینی رحمه الله ، ناشر اسماعیلیان نجفی، قم.

پی نوشتها

——————————————————————————–

۱. شرح باب حادی عشر، مقدمه کتاب، ص ۵، ناشر مصطفوی، ۱۳۷۰ ق.

۲. سید ابوالقاسم خوئی، التنقیح فی شرح العروه الوثقی، اجتهاد و تقلید، ص ۸۳، دارالهادی للمطبوعات قم.

۳. مقدمه کتاب ایضح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد، ص ۵، به نقل از روضات الجفات والکنی والالقاب.

۴. امام خمینی رحمه الله ، تهذیب الاصول، ج ۳، ص ۱۳۷، ناشر اسماعیلیان نجفی، قم و سید ابوالقاسم خوئی، التنقیح، ص ۸۸ پیشین.

۵. التنقیح فی شرح العروه الوثقی، ص ۸۴ پیشین و تهذیب الاصول، ج ۳، ص ۱۶۵ پیشین و کفایه الاصول، ج ۲، ص ۴۳۵ آیه اللّه آخوند خراسانی رحمه الله ، ناشر کتاب فروشی اسلامیه، تهران.

۶. سوه توبه، آیه ۱۲۳.

۷. تهذیب الاصول، ج ۳، ص ۱۷۷ و التنقیح فی شرح العروه الوثقی، ص ۸۶ پیشین.

۸. همان، ص ۸۶.

۹. نهایه الدرایه فی شرح الکفایه، شیخ محمد حسین اصفهانی غروی، ج ۳، ص

۱۰. التنقیح فی شرح العروه الوثقی، ص ۸۸ و تهذیب الاصول، ج ۳، ص ۱۶۷.

۱۱. قوانین الاصول، میرزا ابوالقاسم قمی، ج ۲، ص ۱۶۱، چاپ قدیم.

۱۲. التنقیح فی شرح العروه الوثقی، ص ۸۸ پیشین.

۱۳. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۸، باب ۱۱، حدیث ۴، ص ۱۰۰.

۱۴. همان کتاب و همان باب، حدیث ۲۷.

۱۵. همان، باب ۱۱، حدیث ۳۴.

۱۶. همان، حدیث ۳۵.

۱۷. سید رضی، نهج البلاغه، نامه شماره ۶۷، فیض الاسلام، نشر آفتاب تهران.

۱۸. تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۵، ناشر اسماعیلیان نجفی، قم.

۱۹. میرزا ابوالقاسم محقق قمی، قوانین الاصول، ج ۲، ص ۱۶۱.

۲۰. قوانین الاصول، ج ۲، ص ۱۶۱ پیشین.

۲۱. سوره یونس، آیه ۵۹.

۲۲. وسائل الشیعه، ج ۱۸، باب ۶.

۲۳. همان، باب ۶، حدیت ۲، ص ۲۲.

۲۴. ترجمه المیزان، ج ۱، ص ۲۸۲ پیشین.

۲۵. سوره نجم، آیه ۲۳.

۲۶. سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، عروه الوثقی، ج ۱، ص ۱۳، ناشر انتشارات اسلامی، قم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا