مسأله دیگر که – آن هم می تواند دهلیز و دریچه ای باشد برای قدرت روحی و شعور باطنی انسانها مسأله ای است که به نام احضار ارواح در دنیا معروف شده است. در احضار ارواح دو مسأله است: یکی اینکه آیا واقعاً روحی حاضر می شود یا نه؟
این را نمی شود قبول کرد. البته نمی خواهم بگویم صد در صد مردود است، بلکه کسی نمی تواند اثبات کند که حتماً در این جلسات احضار روح، روحی حاضر می شود، ولی در اینکه در جلسات احضار ارواح کارهای خارق العاده ای صورت می گیرد و حکایت می کند از دخالت یک نیروی مرموز، تردیدی نیست.
طنطاوی کتابی دارد به نام الارواح و تاریخچه مفصل احضار ارواح را در آمریکا و اروپا نوشته است.
سه نظریه در خصوص احضار روح :
گویا مجموعاً درباره احضار ارواح سه نظریه است که بنابر هر سه نظریه مدعای ما که راجع به قوای روحی بحث می کنیم ثابت می شود: بعضی صد در صد معتقدند که واقعاً روحی می آید حاضر می شود، روح یکی از مرده ها حاضر می شود و چه دانشمندان معروف و بزرگی طرفدار این نظریه بوده اند، من خوانده ام که بعضی از دانشمندان درجه اول دنیا از طرفداران احضار ارواح هستند.
عده ای دیگر معتقدند نه، روحی از خارج نمی آید آنجا، این همان روح شخص احضار کننده یا روح واسطه است که این کارها را انجام می دهد، چون در بعضی از جلسات احضار ارواح اینها شبحهایی را دیده اند و حتی گاهی اثر انگشت آن شبح را مثلاً روی خاکی، خاکستری یا چیز دیگری که گذاشته اند دیده اند.
گفته اند که این همان روح خود این شخص است که نیرویی را مثلاً انرژی یا سیاله ای را که در آن جلسه هست استخدام می کند، روح خود این شخص است که تجسم پیدا می کند و او را می بینند نه روحی از خارج آمده باشد.
عده سوم می گویند نه روح این است و نه روح شخصی از خارج، صرفاً تلقین است و نیرنگ. آنهایی که می گویند تلقین است، بازهم از نظر دیگری مطلب را مهم جلوه می دهند – بدون اینکه خودشان توجه داشته باشند – می گویند که این کسی که این کارها را می کند آنچنان به حضار تلقین می کند که آنها چیزی را که وجود ندارد می بینند. اگر بگویید اینهمه جلسات افراد رفته اند شرکت کرده اند و گفته اند ما شنیدیم صداهایی را و ما دیدیم که میز حرکت کرد، می گویند از بس آنجا به شما تلقین می کنند!
نه میز حرکت می کند نه شبحی ظاهر می شود، نه روحی از بیرون می آید آنجا و نه روح این شخص تجسم پیدا می کند، پی در پی تلقین می کنند، باور مستمع می آید که چنین چیزی هست، چیزی را که باورش می آید به چشمش می آید که می بیند، واقعاً نمی بیند ولی خیال می کند، تمام اینها خیال است، که البته این فرضیه سوم فرضیه بعیدی است یعنی نمی توان قبول کرد که واقعاً انسان در جلسه ای این مقدار را که می بیند این میز حرکت می کند بگوید نه، میز حرکت نمی کند من خیال می کنم میز حرکت می کند.
این طور نیست، ولی اگر فرض هم بکنیم چنین چیزی هست باز هم از قوه شگرف روحی حکایت می کند که لااقل در انسان قوه ای هست که می تواند انسان را آنچنان تحت تأثیر قرار بدهد که دنیایی را که وجود ندارد ببیند.