جهان از حدود یکی و دو دهه پیش، بستر ظهور و پیدایش چشم گیر و روز افزون مکاتیب و فرقه های معنویت گرای انحرافی و عرفانهای کاذب نوظهور هست؛ در این بین کشور ایران نیز از جریان این پروسه (یا به عبارتی پروژه) جهانی عقب نمانده و شاهد ظهور صدهها مدعی تاسیس و بنیان نهادی عرفانی و معنوی بوده است.
یکی از این عرفانها که از سالهای آغازین دهه هشتاد شمسی در ایران که به طور مخفیانه و زیرزمینی اقدام به برگزاری، آموزش و عضوگیری مرید و داوطلب کرده، عرفان حلقه یا کیهانی است. بنیانگذار و مؤسس این نحله انحرافی فردی به نام محمد علی طاهری است، این فرد ادعا می کند این عرفان(عرفان کیهانی) حاصل ۳۰ سال سعی و تلاش او بوده و راهگشای تمامی مشکلات و بیماری های جسمی و روحی مردم صرف نظر از هرگونه اعتقاد، مذهب و مسلک است.
او همچنین بیان می کنند که فرد با اتصال به شبکه هوشمند شعور الهی می تواند از هرگونه بیماری لاعلاج شفا یابد و حتی پیامبران الهی مانند عیسی(علی نبینا و علیه السلام) با تمسک و توصل به این نیروی عام الهی می توانست بیماران را شفا دهد و مردگان را زنده کند.
در حول و محور عرفان کیهانی ابهام و پرسش بسیار است مانند: آیا این عرفان جعلی است یا کشفی؟ درمان است یا عرفان؟ سر سلسله عرفان حلقه را چه کسی تعیین کرده است؟ چرا لایه دفاعی باید توسط مستر وبا گرفتن امضا تفویض شود؟ سردسته این عرفان چه سابقه علمی و دینی دارد؟… و دهها سوالات این چنینی که همیشه بدون پاسخ مانده و هیچ جوابی از سوی این گروه انحرافی داده نشده است.
سرکرده این گروه که علیرغم تمام ادعاهایی که در مورد مدرک فوق لیسانس مهندسی مکانیک وی می شود، از تحصیلات کلاسیک نیز برخوردار نیست، شیطان را بنده خدا میداند و معتقد است قرآن وحی الهی نیست بلکه زائیده فکر بشری است.
کلاسهای عرفان حلقه به صورت مختلط برگزار میشود و محتوای آنها به تمسخر گرفتن دین اسلام و غلط دانستن نماز و روزه و سایر کتابهای دینی است؛ آنها حتی زیارت عاشورا را به دلیل تأکید بر لعن و برائت باطل و خرافه میدانند.
ما در این مقاله اثبات خواهیم که عرفان حلقه نه تنها برگرفته از عرفان ایرانی!!!؟ و حتی اسلامی نیست بلکه خوشه چینی از سایر ادیان و فرق است که با التقاط چندین دین و آیین به صورت اندیشه های عرفان کیهانی نمود پیدا کرده است.
عرفان حلقه در جغرافیای معنوی
از دیدگاه عرفانی سراسر عالم هستی رحمت عام الهی است. مؤمنان و کافران، خوبان و بدان، حقیقتطلبان و حقیقتستیزان و حتی شیاطین و فرشتگان غرق در رحمت عام یا رحمت رحمانی هستند. رحمانیت خداوند هیچ مقابل و متضادی ندارد. اما رحمت خاصه یا رحیمی خدا مخصوص خوبان و حقیقتجویان و دوستان خداست و در مقابل آن قهر و غضب الهی است.
خداوند با رحمانیتش به شیطان فرصت داد و به بدکاران زندگی و نعمت میدهد تا یا خود را تغییر دهند و به رحیمیت خداوند راهیابند یا در قهر او غوطهور شوند. بنابراین رحمانیت او هیچ خصوصیتی ندارد و همه را در برگرفته است. از یک جهت هم شامل رحیمیت خدا و هم شامل قهر و غضب اوست و نتیجه برخورداری از رحمانیت هم هدایت است و هم گمراهی و اضلال.
در عرفان حلقه ادعا این است که پیروان به حلقههای رحمانیت خداوند متصل میشوند و حقیقت رحمانیت هم فرصتی برای همنشینی با شیاطین و شرارت کردن است و هم مقدمهای برای همسخنی با فرشتگان و سیر به سوی معبود که البته هر کدام از اینها نشانههایی دارد. اگر در فرصتی که رحمانیت خداوند به انسان داده به رحیمیت او بیندیشد و آن را بجوید به راستی اهل رحمت است و به زودی در آغوش عشق و رحمت خاصه خداوند آرام خواهد گرفت و از او خواهد شنید:«ای جان به آرامش رسیده به سوی پروردگارت بازگرد در حالیکه شادمان و راضی هستی و او نیز از تو خشنود و راضی است.» (فجر/۲۷و۲۸)اما کسانی که به رحمانیت تکیه کرده و در آن فروماندهاند، مثل شیطان و بلکه شیاطین انساننما خواهند بود که از فرصتها و نعمتهای الهی برای دور شدن و دشمنی با خدا استفاده میکنند و مورد قهر و ناخشنودی او قرار میگیرند. عرفان حلقه به اعتراف پایهگذاران آن برای اتصال به حلقههای رحمانی است (انساناز منظری دیگر/ صص ۱۵تا۱۸) و در طول این سالها نه در دورههای آموزشی و نه در کتابهایشان برای حلقههای رحیمیت تعریف و برنامهای ارائه نداده است. بنابراین با صرف نظر از شواهد عینی که تسلیم شدن در برابر شیطان و وسوسههای نفسانی را در عرفان حلقه نشان میدهد، با تحلیل مدعای آنها بر اساس چارچوب نظری برآمده از عرفان، این جنبش شبه معنوی به روشنی در فضای شیطانی قرار میگیرد. در این باره نمونههایی از تناقضگویی و خودپرستی که در اساسنامه این فرقه موجود است، موضوع را کاملاً روشن مینماید.
واسطه فیض و اشتراک نظر با وهابیت!
پایهگذاران عرفان حلقه معتقدند:«رحمت عام شامل همه انسانها میشود و انسان در این مورد، حق انتخاب داشته و میتواند از آن استفاده نموده یا اجتناب نماید و برای برخوردار شدن از آن هیچ اجباری ندارد؛ سفرهای است که هر روز گسترده است، تا چه کسی به سوی آن دست برده، لقمهای را بردارد. به طور کلی، همه انسانها صرف نظر از نژاد، ملیت، جنسیت، سن و سال، سواد و معلومات، استعداد و لیاقتهای فردی، دین و مذهب، گناهکاری و بیگناهی، پاکی و ناپاکی و… میتوانند از رحمت عام الهی برخوردار شوند. فیض و رحمت الهی در انحصار هیچ گروه خاصی نیست.» (انسان از منظری دیگر/ص۱۵)
این سخن اشکالاتی دارد که بر کسانی که تا حدودی با عرفان آشنا هستند پوشیده نیست، ولی به هر صورت در اساسنامه عرفان حلقه تبیین بیشتر موضوع آمده است. البته در اساسنامه، حلقههای رحمانیت با نام شعور الهی مورد اشاره قرار گرفته و این طور معرفی شده است:«نظر به اینکه شعور الهی نیاز به هیچ مکملی ندارد، لذا چیزی تحت هر نام و عنوان، قابل اضافه کردن به آن نبوده و این موضوع به راحتی قابل اثبات میباشد؛ چرا که با حذف عامل اضافه شده، مشاهده میشود که حلقه وحدت همچنان عمل مینماید و این خود رسواکننده بدعتگذاران و متقلبان خواهد بود، که در دل این رابطه برای تشخیص حق از باطل وجود دارد. در این رابطه، هیچ گونه بدعتی پذیرفته نیست و فقط نشاندهنده میل فرد به خودنمایی و مطرح نمودن خود میباشد.» (عرفان کیهانی (حلقه)/ص۱۰۳) بااین عقیده در دورههای آموزشی عرفان حلقه موضوع توسل به معصومین و زیارت و دعاهای مربوط مورد نفی و نکوهش قرار میگیرد و این دقیقاً شبیه موضعگیری وهابیان است که کشتن شیعیان را موجب ورود به بهشت میدانند. زیارت از نظر آنها مکانپرستی و توسل، شخصپرستی و روحپرستی و مردهپرستی است؛ حتی تکریم قرآن کریم را کتابپرستی میپندارند و از خواندن آن که شفا و رحمت است، بر بالین بیماران جلوگیری میکنند. چنانکه در اصل دیگری از اساسنامه آمده است:«نام خداوند در رأس همه نامها قرار دارد و خواندن و استعانت فقط سزاوار اوست و نقض آن شرک است(اصل اجتناب از من دونالله). مهمترین مصادیق بارز شرک عبارتند از: شخصپرستی، روحپرستی، مردهپرستی، مکانپرستی، کتابپرستی، خودپرستی، دنیاپرستی، ظاهرپرستی. بین انسان و خدا، تنها واسطهای که وجود دارد، هوشمندی و شعور الهی (یدالله) است که به صورتهای مختلف نقش یداللهی خود را ایفا نموده، پل ارتباط عالم پایین و عالم بالا میباشد.» (عرفان کیهانی (حلقه)/صص۱۱۹و۱۲۰)
نکته جالب در این اصل اینکه روحپرستی و کتابپرستی و مکانپرستی حتی قبل از خودپرستی و دنیا پرستی ذکر شده است. حالا بر فرض صحت این حرفها که پاکان و ناپاکان اگر بخواهند از رحمانیت برخوردارند و هیچ افزودهای به شعور کیهانی و حلقههای رحمانی لازم نیست و همه بدعتگذاری و تقلب است؛ در جایی از مانیفست عرفان حلقه این طور میخوانیم:
«برای بهرهبرداری از عرفان عملی عرفان کیهانی (حلقه)، نیاز به ایجاد اتصال به حلقههای متعدد شبکه شعور کیهانی میباشد و این اتصالات، اصل لاینفک این شاخه عرفانی است. جهت تحقق بخشیدن به هر مبحث در عرفان عملی، نیاز به حلقه خاص و حفاظهای خاص آن حلقه میباشد. اتصال به دو دسته کاربران و مربیان ارائه میشود که تفویضی بوده، در قبال مکتوب نمودن سوگندنامههای مربوط به آنان تفویض میگردد. تفویضها، توسط مرکزیت که کنترل و هدایتکننده جریان عرفان کیهانی (حلقه) میباشد، انجام میگیرد.» (عرفان کیهانی (حلقه)/ ص۸۰)
دروغگویی مربی حلقه، دال بر متصل نبودن او به فیض نیست(!)
به این ترتیب مربیان عرفان حلقه که اتصال را از مرکز مدیریت عرفان حلقه دریافت کردهاند میتوانند آن را به دیگران انتقال دهند یعنی اتصال به رحمت عام الهی با وساطت فیض در سلسله مراتب عرفان حلقه امکانپذیر است! با این وصف یک مربی عرفان حلقه اگر چه دروغگو باشد و یا به ناپاکیهای دیگر آلوده باشد، چون اتصال به رحمت عام الهی فراتر از این قیدهاست و چون او اتصال را از مرکزیت و سلسله مراتب عرفان حلقه و شعور کیهانی دریافت کرده و اجازه تفویض را هم گرفته است، میتواند آن را به دیگران منتقل کند، اگرچه گیرنده اتصال از مربی خود پرهیزکارتر باشد، در غیر این صورت شاید، بلکه قطعاً به رحمت عام الهی نمیرسد!
بنابراین رحمت عام الهی با اجازه مرکزیت عرفان حلقه در دسترس بندگان خدا قرار میگیرد. توسل و توجه به انبیا و اولیا و واسطه فیض بودن آنها مردود است و تنها مرکزیت عرفان حلقه و سلسله مراتب مربیان آن واسطه فیض شعور الهی و اتصال به رحمت عام حق تعالی هستند.
رحمت عام خدا فقط در دست ماست(!)
برای نقش واسطه فیض بودن مرکزیت و سلسله مراتب عرفان حلقه توصیفهای زیبایی بیان شده است از جمله اینکه «از آنچه روزی آسمانی دارند، مانند روزی زمینی خود، به دیگران انفاق کنند «مما رزقناهم ینفقون» و از اتصال خود برای آنها نیز ایجاد اتصال کنند.» (انسان از منظری دیگر/صص۱۵و۱۶) اما این توصیفات زیبا و استفاده تأویلی از آیات قرآن مشکل تناقض گویی را پیچیدهتر میکند. چون از دیدگاه قرآن رحمت عام الهی در دسترس همه است و هیچ اختیاری برای استفاده از آن وجود ندارد، نعمتها و مهلتهایی که بین مؤمنان و کافران مشترک است از رحمت عام سرچشمه میگیرد و کسانی که از آن درست استفاده کنند و در راه ایمان و شکرگذاری و عشق به خداوند قدم بردارند در حقیقت در حلقهها یا مراتب رحمت خاصه و رحیمیت او متصل شدهاند. «و کان بالمؤمنین رحیماً» (سوره مبارکه احزاب/آیه ۴۳)
بنابراین تناقض بزرگ عرفان حلقه را میتوانیم این طور عنوانگذاری کنیم: رحمت عام خدا فقط در دست ماست. اگر سازندگان این فرقه دست به ابتکار میزدند و نوع دیگری از رحمت الهی را تعریف میکردند – به نام رحمت حلقهای – بهتر بود، البته باز هم دروغ میشد، ولی دست کم دیگر تناقضی وجود نداشت.
اگر بخواهیم با ادبیات عرفان حلقه سخن بگوییم، باید گفت، خودپرستیها و خودنماییهای عرفان حلقه به این اندازه پایان نیافته و دامنه آن بسیار گسترده شده است. در واقع این فرقه نه تنها عقاید و تصورات خود را یگانه راه حقیقت میپندارد بلکه هیچ نام دیگری را غیر از نام خود مجاز نمیشمارد.
«هیچ کس حق معرفی این اتصال را با نام دیگری غیر از شبکه شعور کیهانی یا شعور الهی نداشته، این کار فریب دیگران محسوب شده و باعث سوق آنها به سمت غیر از خدا (اصل اجتناب از من دون الله) و انحراف همگان خواهد شد و همچنین هر عاملی که فرد اتخاذ نموده تا بدان وسیله خود را مطرح نماید یا منجر به منیت و ادعای رجحان و برتری نسبت به دیگران شود، از انحرافات بارز هستند. (اصل اجتناب از اَنا خیر منه).» (عرفان کیهانی (حلقه)/صص۹۰و۹۱)
معلوم نیست اگر حقیقت ماجرا فرقی نداشته باشد تغییر نام چگونه موجب سوق به سمت غیر خدا و فریب دیگران خواهد شد؟ و جالب اینجاست که ادعای رجحان و برتریطلبی برای همه از انحرافات بارز است اما در خصوص سازندگان عرفان حلقه، انحراف نیست؛ اگر چه در حد پرستیدن نام خود باشد. اگر عرفان حلقه درست است، چه اشکالی دارد که گروهی به جای شعور کیهانی بگویند، شعور جهانی، یا روح کیهانی، یا آگاهی الهی، یا شعور هستی، یا هوشیاری خلاق، یا نیروی بیکران، یا نیروی الهی، یا هر نام دیگر؟
این در حالی است که درباره خداوند معتقدند، اگر چه با نامهای گوناگون یاد شود، چون منظور و مقصود، یکی است، خواندن او به نامهای گوناگون در ادیان مختلف اشکالی ندارد.
درمانگری شیطانی و نفی قرآن و پیامبر(ص)
اساسنامه عرفان حلقه همه کسانی را که بر رحمت الهی چیزی میافزایند، متقلب اعلام میکند و اثبات این تقلب و بدعتگذاری به این است که با حذف آن عامل، حلقه وحدت که همان حلقههای شعور کیهانی یا رحمانیت است، همچنان عمل میکند. (عرفان کیهانی (حلقه)/ ص۱۰۳) به طور مصداقی و روشن توسل به اهل بیت علیهمالسلام و قرآن کریم در تعالیم عرفان حلقه افزودههای متقلبانه است و طلب اتصال از طریق تشکیلات عرفان حلقه درست و صادقانه چون با حذف دعاها و قرآن و توسل به اهل بیت، شعور کیهانی عمل میکند، ولی بدون اتصال از طریق تشکیلات حلقه عمل نمیکند. پس میبینیم درمانگری در تشکیلات عرفان حلقه فقط درمان نیست بلکه یک متدولوژی معرفتشناختی است و برای اثبات عرفان راستین و عرفان تقلبی ارائه میشود و نتیجه آن هم نفی رسول الله(ص) و خاندان او و کتاب خدا به عنوان واسطههای اتصال به رحمت الهی است، در حالی که خداوند پیامبر را رحمهًْ للعالمین معرفی کرده و قرآن را با وصف شفا و رحمت میشناساند. مهمترین مسأله مطرح درباره گردانندگان و هواداران عرفان حلقه، توانایی ظاهری آنها برای درمانگری است. توضیح اینکه افراد تحت تعلیم در این فرقه با چند لحظه تسلیم شدن و گشودن وجود خود، به شعور کیهانی متصل میشوند و از آن پس نیروی درمانگری پیدا میکنند؛ و بدون اینکه تغییری در خود ایجاد کنند یا برای جلب رضای خدا عملی انجام دهند، در یک لحظه تسلیم شدن به نیروی درمانگری دست پیدا میکنند. راز ماجرا این است که شیطان برای سرگردان کردن انسان در حلقههای رحمانیت و باز داشتن او از رحمت خاصه و به تباهی کشیدن فرصتها و نعمتهای رحمانی، دست به شیطنتهای شگفتانگیزی میزند که یکی از آنها «بهبودنمایی» است. به این معنا که شیاطین که از جن و جنس آتش هستند، از نیروهایی برخوردار بوده و در شرایطی میتوانند از نیروی خود استفاده کنند. همچنانکه در قرآن مجید و در ماجراهای حضرت سلیمان علی نبینا و آله و علیهالسلام آمده است، آن پیامبر بزرگ خدا به اطرافیان خود گفت، چه کسی میتواند تخت بلقیس را حاضر کند، یکی از جنیان گفت: پیش از آنکه از جای خود برخیزی تخت را به اینجا میآورم. (سوره نمل/۳۸و۳۹) جنها میتوانند در عالم مادی کارهایی انجام دهند اما تا انسان سراغ آنها نرود و پای آنها را به زندگی خود باز نکند توان دخالت ندارند. اما اگر به هر طریق و با هر نامی به نیروی آنها پناه ببرد و تسلیمشان شود، آنگاه میتوانند کارهایی انجام دهند. چنانکه قرآن کریم در این باره میفرماید: «بعضی از انسانها به گروهی از جنها پناه میبرند و بر ذلتشان افزودند.» (سوره جن/۶) جنها ممکن است به کسانی که به آنها پناه بردهاند، کمکهایی بکنند از جمله اینکه امور پنهان را برایشان آشکار کنند؛ یا اشیائی را جابهجا کنند یا از نیروی خود برای جبران ضعفها و بیماریها استفاده کنند؛ بدون اینکه درمان و بهبودی اتفاق افتاده باشد. مثل اینکه به یک فرد فلج کمک کنند تا روی پا بایستد. این مورد بهبودنمایی یا شفانمایی است که در واقع درمانی صورت نگرفته، فقط با تسلیم شدن فرد نیروهای شیطانی وارد زندگی او شده و بدون شک دردسرها و تبعاتی خواهد داشت.
در عرفان «حلقه» نیروهای شیطانی با نام شبکه شعور منفی (عرفان کیهانی -حلقه- ص۹۳) یا موجودات غیر ارگانیک نامیده شدهاند و ادعا میشود که با آنها ارتباطی ندارند. اما گذشته از معیارهای روشن اخلاقی و دینی در درمانگر و درمانجو که نفوذ نیروهای شیطانی را نشان میدهد، شاخصهای دیگری برای تشخیص درمانهای شیطانی وجود دارد، از جمله تدریجی بودن و زمانبری درمانهای شیطانی؛ زیرا نیروهای شیطانی محدود است و برای حصول نتیجه نیاز به زمان دارد. اما نیروی الهی در لحظهای با «کن فیکون» اوضاع را دگرگون میکند. همانطور که در ماجرای حضرت سلیمان آمده کهجن برای آوردن تخت بلقیس نیاز به زمان داشت و گفت پیش از آنکه از جای خود برخیزی آن را میآورم و حضرت سلیمان به او و نیرویش هیچ اعتنایی نمیکند. در مقابل وقتی که آن انسان مؤمن به نام «عاصف بن برخیا» با نیروی الهی خواسته سلیمان را پاسخ میدهد، در چشم به هم زدنی تخت حاضر میشود و حضرت سلیمان به خاطر توفیق تربیت چنین انسانهایی، خدا را شکر میکند. (سوره نمل/ آیه۴۰) نشانه دیگر درمانهای شیطانی و تفاوت آن با درمانهای الهی با مقایسه درمانجویان عرفان حلقه با شفایافتگان در زیارتگاهها و توسل به حضرات معصومین(ع) معلوم میشود. درمان یافتگان از طریق الهی و معنوی تمام امراضشان، به طور کامل برطرف میشود. یعنی اگر کسی فلج باشد و کور هم باشد، وقتی شفای الهی میآید، همه مرضها کاملاً از بین میرود؛ اما با درمانهای شیطانی همه مشکلات برطرف نمیشود و در بسیاری از موارد مرض اصلی و مورد نظر هم به طور کامل درمان نمیپذیرد. راه نفوذ نیروهای شیطانی در وجود فرد و زندگی او، تسلیم شدن است. تسلیم شدن دو صورت دارد: یا تسلیم شدن به خواستههای مشخص و روشن خداوند است که در شریعت آمده و در هر دینی احکام آن معلوم است. در این صورت ظاهر و باطن شخص شهادت میدهد که تسلیم و دلباخته خداوند است. صورت دوم تسلیم در برابر اموری ناشناخته است که به شکلی مبهم در ذهن فرد انجام میگیرد؛ در این صورت راه نفوذ شیاطین کاملاً باز میشود؛ به خصوص اگر پای استفاده از نیروهای آنها در میان باشد و فردی که به طور مبهم خود را در وضعیت تسلیم قرار داده و وجود خود را کاملاً گشوده، انتظار رویدادی مثل درمان شدن یا جابهجایی اجسام را داشته باشد. پایه و اساس عرفان «حلقه» دستدرازی به سوی نیروهای شیطانی است که آثار و نشانههای آن به صورت علمی و تجربی در زندگی و اطراف درمانگران و درمانجویان کاملاً قابل بررسی است. دیگر روزگاری که گروهی با تنگنظری این پدیدهها را خرافات میپنداشتند، گذشته است. جن میتواند در شرایط خاصی به زندگی انسان وارد شود که سادهترین راه ورودش به تعبیر قرآن کریم پناه بردن به اوست. عرفان حلقه این در را میگشاید و نیروهای شیطانی را به نام شعور کیهانی و حلقههای رحمانی معرفی میکند. به همین علت کنار گذاشتن قرآن و اهل بیت(ع) خللی در حلقههای آنها ایجاد نمیکند، بلکه واسطه این نفوذ شیطانی، مرکزیت عرفان حلقه و سلسله مراتب مسترهاست.
از عشق تا شریعت
در اساسنامه عرفان حلقه نوشتهاند: «انسان نمیتواند عاشق خدا شود، زیرا انسان از هیچ طریقی قادر به فهم او نیست و در حقیقت خدا عاشق انسان میشود و انسان معشوق میباشد و مشمول عشق الهی و انسان میتواند فقط عاشق تجلیات الهی، یعنی مظاهر جهان هستی شود و پس از این مرحله است که مشمول عشق الهی میگردد.» (عرفان کیهانی (حلقه)/ صص۱۲۴و۱۲۵)
آغاز این اصل یک دروغ بزرگ و شیطانی است. برای شعلهور شدن آتش عشق خداوند، کمترین درجات معرفت کافی است. اگر چه انسان نمیتواند خداوند را به طور کامل بشناسد ولی قلبی که هنوز لانه شیطان نشده بهتر از همه مظاهر هستی، هستی بخش مهربان را درک میکند و به او عشق میورزد و در شرایط سخت زندگی امید و عشق به او را تجربه میکند.
وقتی خداوند از فهم بشری کاملاً کنار گذاشته شود به طور طبیعی عشق به او هم مفهوم خود را از دست میدهد و آنگاه بشر میماند و دلباختگی به مظاهر جهان هستی. از این عشق و دلباختگیهم هرچیزی ممکن است به وجود بیاید که نمونههای بارز آن مسترپارتیهای عرفان حلقه یا میهمانی مربیان عرفان حلقه است. البته ممکن است از این میهمانیها در جاهای دیگر هم برگزار شود، اما مشکل اصلی در اینجا این است که در عرفان حلقه، خانمها و آقایان استاد عرفان هستند، آن هم عرفانی که در اساسنامه خود شریعت و طریقت و حقیقت را در نهایت یکی میداند! ( عرفان کیهانی(حلقه)/ ص۱۱۲)
افکار و آرای پولس شکنجه گر ، منبع اعتقادی و افکاری عرفان کیهانی
حمایت همه جانبه از پولس شکنجه گر
نگارنده کتاب انسان از منظری دیگر پولس شکنجه گر را رسول بزرگ حضرت عیسی (ع) معرفی می کند و او را مصداق فردی معرفی می کند که در موج رحمانیت الهی هدایت یافته است و به مقام رسولی خدا رسیده است. (پولس شکنجه گر معبد یهود بود و در شهادت استفان اولین شهید مسیحیت نقش بسزایی داشت، هنگامی که در تعقیب عده ای از مسیحیان بود در نزدیکیهای دمشق ندای مسیح را می شنود و به او ایمان می اورد، سه سال به عربستان می رود و سپس به تبلیغ مسیحیت خود ساخته می پردازد. البته صحت این داستان را فقط خود پولس تایید می کند. به اعتقاد اکثر مورخان حتی خود مسیحیت آیینی که امروزه مسیحیان از آن پیروی می کنند ساخته پولس است و ربطی به تعالیمات حضرت عیسی (ع) ندارد؛ به همین دلیل نگارش اناجیل و برخی از نقل قولهای که منسوب به حضرت مسیح است را به پولس نسبت می دهند.) همان پولسی که حتی به اعتقاد خود مسیحیان عامل تحریف کتاب مقدس و انحراف عقیدتی مسیحیان هست، پولسی که جانشین حضرت مسیح(ع) پطرس را به نفاق و دورویی متهم می کرد و برخلاف دستورات حضرت عیسی(ع) به تبلیغ می پرداخت و با احکام شریعت به مبارزه می پرداخت.
جان بی ناس می نویسد: «پولس حواری را غالبا دومین موسس مسیحیت لقب داده اند و مسلما او در این راه تلاش بسیار کرد و فرقه طرفداران اصول و شرایع را مغلوب ساخت ولی اهمیت او بیشتر ازاین جهت است که وی اصول الهیات و مبادی الوهی خاصی به وجود آورد که سبب شد نصرانیت عالم گیر شود. از این جهت بزرگ ترین خدمت را در تحول غربی، پولس انجام داده است.»
و از جمله کسانی که عقیده دارند مؤسس حقیقی مسیحیت کنونی نه حضرت مسیح بلکه پولس است، دانشمندانی چون بیری و ویلز است. ویلز در کتاب Out lin of history می گوید: «بسیاری از دانشمندان معاصر پولس را مؤسس حقیقی مسیحیت می دانند.»با این تعاریف از عملکرد و اندیشه های خداستیزانه پولس جناب آقای محمد علی طاهری چگونه می تواند از او به عنوان رسول بزرگ حضرت عیسی (ع) نام ببرد جای سوال دارد! البته با توجه به این مطلب که برخی از اندیشه های عرفان کیهانی بر گفته از اندیشه و تعالیم پولس شکنجه گر است این مطلب جای تعجب ندارد. حال برای آگاهی از مشترکات تعالیم پولسی و عرفان حلقه، بررسی تطبیقی خواهیم داشت بر اصولات عرفان کیهانی و تعالیم پولس.
۱- ستیز با شریعت
یکی از اقدامات مهم پولس اندیشه حذف شریعت از دین بود که متاسفانه بعدها بصورت رسمی در دین مسیحیت اجرا شد و اندیشه دین منهای شریعت به عنوان اعتقاد رسمی مسیحیان برشمرده شد. به اعتقاد پولس انسانی که غرق محبت خداست نیازی به عبادت و نماز و… ندارد و وجود محبت خدا برای او کافی است. برای همین این سخن پولس: «ملعون است کسی که به شریعت عمل کند» مشهور می باشد.
مولف کتاب انسان از منظری دیگر بعد از آوردن مقدمه چند صفحه ای عنوان می دارد که اتصال به شعور الهی و کمک گرفتن از رحمانیت الهی وسیله مناسبی برای انجام عبادات عملی است. البته قبل از ذکر این مطلب آورده است که عبادت عملی و نظری مانند رفاقت عملی و نظری می باشد و اعتقاد به حلقه رحمانیت خدا و اتصال به آن مناسب ترین رفاقت عملی(عبادت عملی) است. در واقع از نحوه گفتار نگارنده کتاب می توان اینگونه دریافت که انسانی که در حلقه رحمانیت الهی است مناسب ترین عبادت عملی را انجام می دهد!
آیا اندیشه کم رنگ کردن شریعت یا حذف آن به دلیل حضور در حلقه رحمانیت الهی صحیح می باشد؟!
۲- هدف وسیله را توجیه می کند
به نظر پولس مهم رسیدن به سعادت است از هر راهی که ممکن است درست یا غلط فرقی نمی کند، و برای تحقق همین امر شریعت را از دین مسیحیت برداشت، اوامر حضرت عیسی(ع) را نسخ کرد و تعالیم خود را جایگزین آن کرد.
بنیانگذار جریان نوظهور عرفان حلقه نیز بعد از ذکر دو مثال برای تحقق نظر پولس مطلب زیر را مطرح می کند: «… پس نتیجه اعمال انسان و پایان نامه ای که او برای خود از بازی دنیا می نویسد، دارای اهمیت است و نه خود اعمال… در نتیجه ماحصل همه زندگی انسان در میزان درک او از دانش کمال و نتیجه گیری اعمال او خلاصه می شود.»؟!
از نظر اسلام خود اعمال نیز مهم هستند، زیرا اعمال محل و منشأ صدور خیر و شر، نیکی و بدی هستند، آیات زیر نیز موید این مطلب هست.
«فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ؛ پس هر کس هموزن ذرّهاى کار خیر انجام دهد آن را مىبیند! و هر کس هموزن ذرّهاى کار بد کرده آن را مىبیند!»
« فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحا؛ هر که به لقاى پروردگارش امید دارد، باید کارى شایسته انجام دهد.»
« یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوء؛ روزى که هر کس، آنچه را از کار نیک انجام داده، حاضر مىبیند؛ و آرزو مىکند میان او، و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله زمانىِ زیادى باشد.»
۳- خدا عاشقی یا خدا معشوقی
مسیحیان معمولاً به جای «محبت بشر به خدا» از محبت خدا به بشر سخن می گویند و در شعر و ادب عرفای مسیحیت خدا عاشق است و انسان معشوق، از این اعتقاد که برگرفته از تعالیم پولس است خدا عاشق انسان، مخلوق خود می باشد و نمی تواند او را عذاب کند یا عیوب او را ببیند.
آگستینوس با تاثیر پذیرفتن از اندیشه های پولس فیض الهی را چنین تعریف می کند: «… برای نجات محتاج فیض خداییم و فیض او عبارت است توجه بی حدّ و حصر خدا بی آنکه استحقاقش را داشته باشیم و فیض و کمک و استعانت الهی است که درون ما را دگرگون می کند…»
آقای محمدعلی. ط نیز با ذکر داستان لیل و مجنون آورده است: «عاشق در جمال معشوق نمی تواند عیبی را ببیند.» درصدد القای این نکته است که خداوند نمی تواند عیوب انسانها و مخلوقات خود را ببیند، برای همین انسانها همیشه در محبت و رحمت الهی غوطه ور هستند و بالاترین سعادت و کمال انسان درک عاشقی خدا است و حلقه رحمانیت الهی همان فیض بی حدّ و حصر الهی است.
۴- مثلث فیض و رحمت الهی
یکی دیگر از اقدامات مهم پولس، وارد کردن فیض روح القدس در معادلات معنوی و اعتقادی مسیحیت بود. به اعتقاد پولس روح القدس یک ضلع از سه ضلع محبت و فیض خدایی را تشکیل می دهد و برای او اهمیت بسیاری قائل بود و تصور فیض خدا بودن وجود روح القدس را منتفی می دانست. در عرفان حلقه نیز روح القدس واسطه فیض الهی است و نقش بسیار حیاتی در انتقال فیض و انرژی به انسانها دارد. مثلث رحمانیت الهی بدون روح القدس یا روح الامین ناقص است. مولف کتاب انسان از منظری دیگر مطلب فوق را چنین اثبات می نماید: «فرادرمانی که یکی از شاخه های عرفان کیهانی(حلقه) می باشد، از حلقه هایی است که در محدوده رحمانیت عام الهی، تسهیلاتی را در اختیار ما قرار می دهد و تنها شرط تحقق آن، آمادگی برای ایجاد وحدت است، وحدت حداقل با یک نفر دیگر، تا پس از آن عضو سوم که روح القدس یا روح الامین بوده، حلقه را تکمیل کرده و با تکمیل حلقه، عضو چهارم آن که خداوند است نیز فیض خود را به واسطه روح القدس جاری نماید.»
نکته مهم درمورد روح القدس یا جبرییل این است که در اسلام او فقط فرشته وحی و پیام رسان خدا به پیامبران بوده و نقشی در افاضه فیض الهی نداشته است.
۵- مصلحت اندیشی
پولس یک مصلحت اندیش تمام عیار بود زمانی که با بت پرستان مواجه شد برای آنکه آنها به مسیحیت روی آورند «ختنه» مهمترین دستور شرعی یهود و حضرت عیسی(ع) را از انها برداشت و زمانی که با اقوام مشروب خوار مواجه شد، خوردن مشروب را بر انها جایز شمرد. همه مصلحت اندیشهای پولس برای جلب توجه افراد زیاد و گرویدن آنها به مسیحیت بود. حال آنکه نمی دانست هزینه گزافی را می پردازد و با این تحریفات و مصلحت اندیشی های بی جا و نامعقولانه ستونهای دین مسیحیت را نابوده خواهد ساخت.
آقای محمد علی. ط نیز همان مصلحت اندیشی پولس را حفظ کرده و جهت جلب مریدان بیشتر در جریان نوظهور خویش هیچ محدودیتی را برای اتصال به حلقه رحمانیت الهی ذکر نمی کند. از نظر ایشان حتی افرادی که به خدا ایمان ندارند مانند کفار و مشرکان و یا معتقدین به سایر فرق با هرگونه بینش و اعتقادی می تواند از حلقه رحمانیت الهی مورد بهره مندی قرار گیرند. ایشان برای جلب نظر افراد بیشتر با استفاده از روش پولسی و ذکر بیانات خوشایند برای قشر خاصی همان هدف پولس را دنبال می کنند.
حکایت بر مزاج مستمع گوی
اگر خواهی که دارد با تو میلی
(سعدی)
۶- محبت به همه حتی دشمنان
طبق تعالیمات پولس انسان باید به همه محبت کند حتی دشمنان و آن جمله معروف که به حضرت عیسی(ع) منسوب است: «اگر کسی بر رویت سلی زد آن طرف صورت را بگیر تا سیلی دیگری بزند.» یا توسط پولس بیان شده است یا افراد متاثر از پولس چون از قول خود حضرت عیسی(ع) در کتاب مقدس آوردند: «من نیامده ام برای صلح…»، کسی که برای صلح نیامده چگونه می تواند بر دشمن خویش نیز محبت داشته باشد!؟
آقای محمد علی. ط در کتابش آورده است که اعلام انزجار و نفرت نسبت به دشمنان باعث ایجاد فاز منفی می شود و در این صورت دریچه فاز مثبت مسدود می شود! و فاز منفی مانع رسیدن به کمال می شود! و برای اثبات گفته های خویش مطالب زیر را گواه می آورد: «بر این اساس عیسی مسیح توصیه نمودند که حتی دشمنان خود را نیز دوست بداریم، زیرا لطمه ای که انسان در فاز منفی می بیند، بسیار بیشتر از آن است که تصور می کند.»!؟
از نظر اسلام نفس محبت پسندیده و زیباست ولی نه برای همه زیرا برخی از افراد لیاقت محبت شدن را ندارند، خداوند در قرآن کریم آیات بسیاری را مانند آیات زیر آورده است: «اشدا علی الکفار، قتل الانسان ما اکفره و…» پس هر محبتی را نمی توان پذیرفت و گفته مولف کتاب انسان از منظر دیگر و پولس که منسوب به حضرت مسیح(ع) است دقیقاً مخالف نص صریح آیات قرآن کریم و حتی خود کتاب مقدس (اناجیل) است.
در سیره معصومین نیز است که ایشان در مقابل دشمنان و کفار هیچ گونه محبتی نداشتند و قیام ابی عبدالله الحسین(ع) نیز نمونه ای از این سیره اهل بیت (علیهم السلام) می باشد.
۷- عدم قضاوت و حکمرانی نسبت به دیگران
از نظر پولس انسانها نباید در مورد یکدیگر قضاوت کنند و حکم برانند زیرا بعد از گناه نخستین (ماجرای حضرت آدم و میوه بهشتی) گناهان بر سرشت انسانها وارد شد و همه گناهکار شدند و انسان بی گناهی نیست، از نظر پولس حتی یک نوزاد چند روزه نیز گناهکار است. برای همین در انجیل متی آمده است: «حکم نکنید تا در مورد شما حکم نکنند.»
موسس جریان عرفان کیهانی نیز با تبعیت از آرای پولس می آورد: «… قضاوت در مورد انسانها بطور مطلق، مختص خداوند است.»
حال اگر به اعتقاد پولس و موسس عرفان حلقه قضاوت در مورد دیگران امکان پذیر نباشد آیا در مورد یزید که عامل شادت امام حسین(ع) و شمر بن ذی الجوشن که راس مبارک حضرت را… و هزاران نفر مثل این افراد که دائم المعصیت بودند نیز نمی توان قضاوت کرد؟! آیا این افراد از جهت سیر الی الله یا قربه الی الله اقدام به انجام چنین اعمالی کردند!؟ یا در مورد محسنین مانند اهل بیت عصمت و طهارت(ع) یا سایر مومنین و خواص نمی توان قضاوت کرد؟!
اگر قدرت قضاوت و حکم رانی انسان با استفاده از یقینیات و مستندات متکی بر دستورات شارع مقدس نباشد انسان چگونه می تواند حق را از باطل جدا کند؟
خاتمه
علاوه بر ۷ نکته مشترک تعالیم پولس منحرف و منحرف کننده و موسس عرفان کیهانی، مباحثی مانند: «شفا بخشی به روش کشیش رضا صفا، برگزاری کلاسها به روش کلیسای خانگی، نوع تبلیغ، نحوه عضوگیری، نحوه ارتباط با حلقه رحمت الهی و..» نشانگر این است که منشأ اکثر تفکرات عرفان کیهانی نه عرفان ایرانی ؟! است و نه حتی عرفان اسلامی بلکه نوعی گرایش به مسیحیت گرایی با التقاطی از عقاید سایر فرق است و مدخلیتی به اسلام ایرانی و اسلامی ندارد و لازم است دوستان عرفان حلقه با نگرشی بر مطالب فوق در مورد باقی مطالب مطروحه توسط آقای محمد علی طاهری ( رئیس این مسلک) خود نتیجه گیری نمایند. (عرفان ایرانی صیغه جدیدی در ادبیات عرفانی است، چون اگر در تاریخ اسلام و ایران نگاه کنید چیزی به نام عرفان ایرانی وجود نداشته و ندارد!)
بررسی تطبیقی عرفان حلقه و مکتب ریکی
بدون شک بعد ار تطبیق اندکی از عقاید گروه ریکی ( مکتبی ژاپنی) با افکار عرفان حلقه درخواهید یافت که عمدتاً عرفان حلقه زائیده و اقتباس شده از عقاید و اعمال ریکی هست.
ریکی اُمُّ و اَبِّ عرفان حلقه
«ریکی» به معنای انرژی کیهانی در قرن ۱۹ توسط میکائواوسویی در ژاپن بنا گذاری شد. خاستگاه ابتدایی این مکتب هند، تبت و چین بوده است که توسط اوسویی در ژاپن با اعمال تغییراتی ریکی نامیده شد.
۱- تعریف و آشنایی با هر دو گروه
۱-۱ ریکی؛ در تعریف ریکی اصطلاحات و بیانات زیادی وارد شده است ولی مهمترین آنها به صورت زیر ذکر شده است:
– ریکی نیروی عمومی حیات، انرژی کیهانی، نیروی همگانی الهی، شفابخش جهان.
– نوعی انرژی هوشمند و سامان دهنده.
– یک هنر که از مستر به فراگیر منتقل می شود.
– انرژی نامحدود و بی نهایت دائمی.
– انرژی هوشمند و خلاق، یک دوست حقیقی و یک هدیه الهی.
– وجود هوشمند و زنده و اگاه.
از تعریف فوق چند نکته مهم دیده می شود:
الف) «ریکی» وجود هوشمند الهی
ب) «ریکی» شفابخش و بهبود دهنده الهی بی نهایت
ج) «ریکی» انرژی و نیروی کیهانی که از مستر به درمانگر انتقال می یابد.
د)«ریکی» زنده، هوشمند و آگاه
۱-۲ عرفان حلقه؛ «… اساس این عرفان بر اتصال به حلقه های متعدد شبکه شعور کیهانی(هوشمندی حاکم بر جهان هستی) استوار است…فیض الهی به صورتهای مختلف در حلقه های گوناگون جاری بوده که در واقع همان حلقه های رحمت عام الهی (شبکه هوشمند کیهانی) است که می توان مورد بهره برداری عملی قرار گیرد… بیمار توسط فردرمانگر به شبکه شعور کیهانی متصل شده و مورد کاوش قرار می گیرد…در این مکتب درمانی برای درمان همه انواع بیماریها می تواند موثر باشد و درمانگر اجازه ندارد که نوعی از بیماریها را غیر قابل علاج بداند… بیمار توسط مستر به شبکه شعور کیهانی اتصال می یابد و مورد اسکن قرار می گیرد…»
در تعریف و تبیین هدف و فلسفه عرفان کیهانی چند نکته قابل تأمل است که توصیه می شود با نکاتی که در تعریف ریکی ذکر کردیم مورد مقایسه قرار دهید:
الف) وجود شبکه هوشمند شعور کیهانی که حاکم بر جهان هستی است.
ب) شبکه ای که شفابخش تمام بیماریهای روحی و جسمی لاعلاج است.
ج) انرژی که از شبکه شعور کیهانی به واسطه مستر به بیمار اتصال و تفویض می یابد.
د) شبکه کاملاً اگاه و هوشمند
۲- وابسته نبودن به هیچ اعتقاد، دین و مذهب
۲-۱ ریکی؛ «ریکی یک مذهب نیست، ریکی کاملاً غیر مذهبی است شما می تونید به هر دینی بپردازید یا به هیچ یک از ادیان اعتقاد نداشته باشید و همچنان از ریکی استفاده کنید و بهرمنده شوید…ریکی به هیچ دینی وابسته نیست و اکنون افراد با مذاهب و اعتقادات مختلف جزو درمانگران ریکی هستند.»
۲-۲ عرفان حلقه؛ « از آنجا که انسان شمول است همه انسانها صرف نظر از نژاد، ملیت،دین،مذهب و عقاید شخصی می توانند جنبه نظری آن را پذیرفته و جنبه عملی آن را مورد توجه و استفاده قرار دهند…بطور کلی، همه انسانها صرف نظر از نژاد، جنسیت، سن و سال، سواد و معلومات، استعداد و لیاقت های فردی، دین و مذهب، گناهکاری و بی گناهی، پاکی و ناپاکی و… می توانند از رحمت عام الهی(شبکه شعور کیهانی) برخوردار شوند…سن، جنسیت،میزان تحصیلات،مطالعات،معلومات،تعالیم و تجارب عرفانی و فکری مختلف، استعداد و لیاقتهای فردی و… هیچ تاثیری در کار با شبکه شعور کیهانی ندارد، زیرا این اتصال و برخورداری از مدد آن فیض و رحمت الهی بوده که بدون استثنا شامل حال همگان است…»
نکته مهمی که در هر دو از گروهها دیده می شود این است که برای دریافت این نیروی شفابخش الهی نیازی به اعتقاد حتی به خود خدا به عنوان منبع انرژی شفابخش و ادیان الهی نیست و همچنین فرد فرقی ندارد مشرک باشد یا کافر و یا گناهکار، برای همه یکسان است.
۳- معنویتی فراتر از دین
۳-۱ عرفان ریکی؛ «ریکی مذهب نیست ولی معنویت است، معنویت، اعتقاد و ایمان در ارتباط شما با الهیت است. هدف از پیشرفت معنوی، بهبود بخشیدن این ارتباط و مشاهده الوهیت در درون خود و پیرامونتان می باشد.
مذهب راهنمایی است که به شما نشان می دهد چگونه خود را از لحاظ معنوی پرورش دهید. مذهب به شما می گوید که الهیت چیست و متن ها ( دعاها )، مکان های مخصوص عبادت و راهنمایانی برای حمایت از شما معرفی می کند.
ممکن است شما پیرو دینی باشید ولی ارتباط معنوی قلبی نداشته باشید،ریکی امکانات رشد معنوی را فراهم می نماید. اهمیت ندارد که پیشینه مذهبی شما چیست. شما متوجه خواهید شد که در ریکی اصول بامعنا بوده، و هیچ تعارضی با مذهب شما ندارند. در حقیقت ریکی باید ارتباط معنوی شخصی شما را ارتقاء دهد. سیمای معنوی ریکی، شما را قادر به انجام موارد زیر می سازد:
الف) اتصال به مبداء: شما از نماز و مراقبه برای ارتباط با خداوند یا قدرت برتری که به آن اعتقاد دارید استفاده می کنید. ارتباط معنوی، منبع بی پایانی از انرژی ریکی را فراهم می کند.
ب)کانال انتقال انرژی برتر: انرژی شفا دهنده ریکی از درمانگر نمی باشد، این انرژی از طرف خداوند یا انرژی برتر، به واسطه درمانگر انتقال می یابد.
ج)حفظ سلامت معنوی: همچنان که شما سلامت جسمانی خود را به وسیله غذای مغذی، هوای تازه و ورزش حفظ می نمایید، به حفظ سلامت روحانی خود نیز نیاز دارید. نماز، مراقبه، اوقات آرام و تمرینات معنوی (انجام اعمال خوب) می توانند در این رابطه کمک کنند.»
۳-۲ عرفان حلقه؛ توضیح و تبیین آرا و عقاید موسس و بنیانگذار عرفان کیهانی در این باب رساله مجزایی را می طلبد، لذا در مقالات آتی به طور مفصل به این موضوع خواهیم پرداخت ولی بطور اجمالی بنیانگذار و رئیس فرقه کیهانی، این عرفان را یک جریان معرفت شناسی معرفی می کند که ضامن و رابط و عامل رسیدن به کمال و خود شناسی است. به بیانی روشن تر طریقت را عامل قبولی شریعت می داند بدین سان که دین را به دو بال شریعت و طریقت تقسیم نموده و بیان می دارد که دین بدون وجود یکی از هر دو ناقص است، این مطلب در زمانی بیان می شود که برای یک فرد آگاه به اسلام روشن است که در دین طریقت و شریعتی به طور مجزا وجود ندارد و شریعت همان طریقت، طریقت نیز همان شریعت است و قابل تجزیه و ترکیب و مجزا بودن از یکدیگر نیستند و هر دو (شریعت و طریقت) دارای یک مفهوم ایمان و عمل صالح هستند و تقسیم دین به دو قسم طرقت و شریعت، بدعت بزرگی در دین بود که توسط صوفیان و شعرای وابسته مطرح شد و الا در دین چنین مطلبی بیان نشده است.
یورش عقاید عرفان کیهانی علیه مقام اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام)
اعتقاد به امامت ائمه معصومین(علیهم السلام) و توسل به آنها یکی از ارکان اعتقادات شیعیان است که این مذهب را همیشه در بین دیگر مذاهب اسلامی و حتی سایر ادیان مقتدر وپویا نگه داشته است. این درحالیست که ایمان و اعتقاد به امامت معصومین فعلی ابداعی توسط شیعیان نبوده و بنا به دستور حضرت نبی اکرم(ص) است که فرمودند: «إنّی تارکٌ فیکم الثّقلین کتاب الله وأهل بیتی وأنَّهُما لن یفترقا حتّی یردا علی الحوض»
من در میان شما دو یادگار سنگین و گرانبها بجای می گذارم؛ یکی «کتاب خدا» (قرآن) و دیگری «اهل بیت من» و این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد تا روز رستاخیز، در کنار حوض کوثر به من برسند.
بلی صراط مستقیمی که پیامبر(ص) برای امتش بعد از رحلت خود نشان داد یک راه بود و هست و خواهد بود و آن نیز معرفت به ثقلین است و لزوم تبعیت و توسل از سیره، رفتار و اعمال این بزرگواران است.
در این بین افراد یا مجامعی بودند وهستند که نمی توانند میزان ارادت شیعیان را به یادگاران پیامبر(ص) ببیند به همین علّت همیشه قصد تعرض به این یادگاران گران بها را داشتند. اگر تاریخ را ورق بزنید صدها بلکه هزاران نام می بینید که تاب تحمل و درک مقام امامت و توسل را نداشتند از مهدی عباسی تا هارون الرشید و افرادی مانند: عبدالوهاب نجدی، سید مصطفی برزنجی، قادیانی(هند)، علیرضا پیغان، علی محمد باب، علی اکبری و نهایتا محمد علی طاهری رئیس عرفان حلقه ؛ این افراد و مجامعی که تشکیل می دهند همیشه سعی دارند با سوء استفاده از ناآگاهی و نا اطلاعی عده ای از جوانان و امت ساده دل و تشنه معنویت از این همه لطف و اراده شیعیان نسبت به معصومین سهمی داشته باشند و ارادت محبان معصومین را به خود جلب کند و قول معروف محل اعرابی از محبت امت مسلمین نسبت معصومین داشته باشند و مختص خود کنند حال آنکه نمی دانند طبق روایات وجود امام معصوم برای زمینیان مانند وجود کوه برای زمین است کما اینکه زمین بدون وجود کوه ها نمی تواند تعادل نظام خلقت را حفظ کند و نابود می شود عالمیان نیز بدون تمسک و توسل به فیض وجود معصومین نابود می شوند و به هلاکت می رساند. این افراد (جاعلین محبت اهل بیت) برای پیش برد اهداف شُوم خود دست به دامن تقطیع آیات و تاویل و تفسیر بالرأی می شوند و ما برای روشنگری اهداف یکی از مجامع انحرافی روز جامعه اسلامی ایران در مورد مقام و منزلت توسل و تمسک به معصومین (علیهم السلام) بررسی تطبیقی خواهیم داشت بر یکی از اصولات مطروحه اساسنامه عرفان کیهانی که انشاالله مورد تایید حضرت بقیه الله الاعظم (عج) قرار گرفته و مورد استفاده عموم امت مومن و متعهد سرزمین اسلامی مان قرار گیرد.
اصل عرفان کیهانی
اصل: هنگامی که انسان از خداوند درخواستی داشته باشد، به طور مستقیم از خدا درخواست می کند.
مستندات این ادعا
۱- فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ
«قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ» (فصلت/۶)
نکته اولی که در ترجمه این آیه شریفه در کتاب انسان از منظری دیگر به چشم می آید تحریفی است که در آن صورت گرفته است.
افراد آشنا به ادبیات عرب اطلاع دارند که یکی از قویترین ادات حصر زمانی است که «إِنَّما» صفت بر موصوف باشد و دلالت قوی بر حصر دارد ولی برعکس اگر موصوف برای صفت باشد دلالت بر مبالغه دارد.
از مفاد آیه یقیناً بدست می آید که دلالت «إِنَّما» در این آیه شریف از قسم اول (حصر صفت بر موصوف) است، در این صورت باید معنای آیه به صورت زیر باشد:
«بگو: من بشری مثل شما هستم الا اینکه بر من وحی می شود [و بر شما نمی شود]»
ولی در کمال تعجب آقای طاهری بر صورت قسم دوم (که تاویل اهل سنت است و در مطالب بعدی کاملاً ذکر خواهد شد) آیه را بصورت زیر معنا می کند:
«بگو: من بشری مثل شما هستم که به من وحی می شود»
البته این تحریف و دستکاری زیرکانه برای مغالطه ای است که آقای طاهری در ادامه سخن آن را ذکر خواهد کرد.
امّا مطلب مهم دیگری که در ذکر این آیه در کتاب انسان از منظری دیگر به چشم می آید تقطیع آیات شریفه است، آقای طاهری در تفسیر این آیه بیان می دارد:«وای بر مشرکین(کسانی که فاستقیموا الیه را نقض می کنند)» یعنی در گفته آقای طاهری مشرک کسی است که به طور مستقیم به خدا رجوع نکند مانند اینکه ائمه معصومین وحتی پیامبر را واسطه قرار دهد. دلیل بر این مطلب اینکه سخن آقای طاهری عام آورده شده است و تخصیصی نخورده است پس افاده عموم می کند یعنی حتی واسطه قرار دادن پیامبران و امامان (علهیم السلام) از مظاهر شرک است.
امّا قرآن کریم در مورد مفاد کلمه «للمشرکین» تعبیر دیگری دارد ؛ آیه مابعد آیه شریفه مورد بحث، آیه ۷ سوره فصلت منظور از «للمشرکین» به صورت زیر شرح می دهد:
«الَّذِینَ لا یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ کافِرُونَ» (فصلت/۷)
(کافر کسانی هستند) که زکات [به فقیران بینوا] هرگز نمی دهند و به عالم آخرت به کلّی کافرند.
همانطور که مشاهده کردید ضمیر مشرکین در این آیه شریفه به تاکید و نص خود قرآن کریم کسانی هستند که زکات پرداخت نمی کنند و اصلاً اطلاق این آیه کجا و استنباط آقای طاهری کجا؟
با این آگاهی برای اطلاع یافتن از اطلاق صحیح نص دو آیه شریفه فوق به تفسیر المیزان علامه کبیر طباطبایی(قدس الله نفسه الزکیه) و نمونه آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دامت برکاته) رجوع می کنیم:
الف) تفسیر نمونه
مشرکان چه کسانى هستند؟
این آیات همچنان سخن از مشرکان و کافران مى گوید، و در حقیقت پاسخى است به گفتارى که از آنها در آیات قبل نقل شده، و دفع هر گونه توهم و اشتباه در زمینه دعوت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) مى فرماید:بگو من تنها انسانى مثل شما هستم و این حقیقت پیوسته بر من وحى مى شود که معبود شما فقط یکى است (قل انما انا بشر مثلکم یوحى الى انما الهکم اله واحد)
نه مدعى فرشته بودنم، و نه انسانى از یک نژاد برتر و نه خداوند و نه فرزند خدا هستم بلکه انسانى همچون شما هستم با این تفاوت که پیوسته فرمان توحید به من وحى مى شود، من هرگز نمى خواهم شما را مجبور به پذیرش این آئین کنم، تا آن گونه که گفتید سرسختانه در برابر من بایستید و مقاومت یا تهدید کنید، راهى است روشن پیش پاى شما مى گذارم، و بیش از این وظیفه اى ندارم، تصمیم گیرى نهائى با خود شما است.
سپس ادامه مى دهد اکنون که چنین است تمام توجه خویش را به این معبود یکتا کنید و از شرک و گناه توبه و استغفار نمائید (فاستقیموا الیه و استغفروه ).
سپس به عنوان هشدار و اعلام خطر مى افزاید: واى بر مشرکان(و ویل للمشرکین)
آیه بعد به معرفى مشرکان پرداخته، و جمله اى را در این زمینه بازگو مى کند که منحصر به این آیه است مى فرماید:همان کسانى که زکات را ادا نمى کنند و نسبت به آخرت کافرند(الذین لایاتون الزکاه و هم بالاخره هم کافرون)
در حقیقت معرف آنها (مشرکان) دو چیز است: ترک زکات، و انکار معاد. این آیه در میان مفسران گفتگوهاى زیادى برانگیخته است، و در تفسیر آن احتمالات فراوانى داده اند، علت اصلى آن این است که زکات یکى از فروع اسلام است، چگونه ترک آن دلیل بر کفر و شرک مى شود؟ بعضى ظاهر آیه را حفظ کرده و گفته اند ترک زکات هر چند تواءم با انکار وجوب آن نباشد باز نشانه کفر است . بعضى دیگر ترک تواءم با انکار را دلیل بر کفر دانسته اند، چرا که زکات از ضروریات اسلام است و منکر آن کافر مى باشد…
به هر حال آنچه در اینجا نزدیکتر به مفهوم آیه است این است که منظور از زکات همان مفهوم عام انفاق بوده باشد، و ذکر آن در نشانه هاى شرک به خاطر این است که انفاقهاى مالى در راه خداوند یکى از روشنترین نشانه هاى ایثار و گذشت و عشق به الله است، چرا که مال از محبوبترین امور نزد انسان مى باشد، و انفاق و ترک انفاق مى تواند شاخصى براى شرک و ایمان در بسیارى از موارد گردد تا آنجا که بعضى اموال خویش را از جان خود نیز محبوبتر دارند و نمونه هاى آن را در طول زندگى دیده ایم .
و به عبارت دیگر منظور ترک انفاقى است که نشانه عدم ایمان آنها به خدا است و به همین دلیل در ردیف عدم ایمان به معاد ذکر شده، و یا ترک زکات تواءم با انکار وجوب آن است…
در تواریخ آمده است که اهل رده بعد از وفات پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) گفتند: اما الصلاه فنصلى، و اما الزکاه فلا یغصب اموالنا! (نماز را مى خوانیم، اما زکات نه، ما اجازه نخواهیم داد اموال ما غصب گردد) به دنبال این ماجرا مسلمانان تصمیم گرفتند با این گروه به پیکار برخیزند و آن را دلیل بر ارتدادشان مى دانستند.
ب) تفسیر المیزان
آیـه شـریـفـه ۶ فصلت – بـه طـورى که از سیاق برمى آید – در مقام پاسخ گویى از این سـخـن ایـشـان اسـت کـه گـفـتـنـد:«قـلوبـنـا فـى اکـنـه مـمـا تـدعـونـا الیـه» و حـاصـل جواب این است که: اى پیامبر به ایشان بگو من بشرى هستم مانند شما که در بین شـمـا معاشرت مى کنم، آن طور که خود شما با یکدیگر معاشرت مى کنید و با شما سخن مـى گـویـم، آن طور که خود شما با یکدیگر گفتگو مى کنید، پس من جنس دیگرى مخالف جـنـس شـمـا از قـبـیـل فـرشـتـه نـیـسـتـم، تـا بـیـن مـن و شـمـا حـایـل و حـجـابـى باشد و یا سخنم به گوش شما نرسد و یا کلامم به دلهاى شما وارد نـشـود. تـنـهـا تـفـاوت مـن بـا شما این است که به من وحى مى شود و آنچه من به شما مى گویم و شما را به سوى آن دعوت مى نمایم، وحیى است که به من مى شود و آن این است کـه مـعـبـود شـمـا آن مـعـبـودى کـه سـزاوار پـرسـتـش بـاشـد یـکى است، نه آلهه متفرق و گوناگون … ایـن آیـه شـریـفـه مـشـرکـیـن را کـه بـراى خـدا شـرکـایـى اثـبـات مـى کـردنـد و قـائل بـه یـگـانـگـى او نـبـودند، تهدید مى کند و آنان را به دو صفت از اخص صفاتشان توصیف مى کند: یکى اینکه زکات نمى دهند و یکى هم اینکه به آخرت کفر مى ورزند و مراد از (دادن زکات) مطلق انفاق مال در راه خدا به فقراء و مساکین است، براى اینکه زکـات بـه مـعـنـاى صدقه واجبى که از احکام اسلام است آن روز یعنى در روزهایى که این سـوره نـازل مى شد واجب نشده بود، چون سوره مورد بحث از قدیمى ترین سوره هاى مکى است.
همانطور که ملاحظه فرمودید تفسیر بالرای آقای طاهری در منابعشان ذکر کرده بودند از منابع مفسران شیعه نبود پس منبع بیان ایشان کجاست؟
شاید باور نکنید ولی منبع بیان ایشان از تفاسیر اهل سنت است هم در معنای آیه شریفه و هم در تفسیر.
فخر رازی «إِنَّما» را فقط حصر موصوف بر صفت می داند همانطور که آقای طاهری آنرا در معنای آیه شریفه ۶ فصلت بصورت کاملا زیرکانه بیان کردند و آیه را بر طبق مبالغه ترجمه کردند و همچنین زمحشری در تفسیر کشاف در ذیل آیه چنین می نویسد:
«فاستووا الیه بالتوحید و إخلاص العباده و غیرذاهبین یمینا و لا شمالا و لا ملتفتین إلی ما یسول لکم الشیطان من إتخاذ الاولیاء و الشفعاء و توبوا إلیه مما سبق لکم من الشرک»
با توحید و اخلاص در بندگی مستقیماً به سوی خدا روی آورید و به راست و چپ نروید و به فریبهای شیطان توجه نکنید که شما را به دست گرفتن-متوسل شدن- اولیاء و شفیعان تشویق می?کند و از شرک گذشتهی خود به سوی خدا توبه کنید.
مطلب آقای طاهری و مفسیرین متعصب اهل سنت یکی است ولی در قالبهای متنوع و این اولین پازل (صغری) مغالطه آقای طاهری هست.
۲- ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ
ایشان در ادامه اثبات اصل بیان شده خود آیه شریف ۵۱ سوره شوری را ذکر می کند:
«وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ»شوری/۵۱
در معنی این آیه شریفه نیز آقای طاهری به تحریف و دستکاری متوسل می شود:
«وهیچ بشری نرسد که خدا با او سخن بگوید جز با وحی مستقیم یا از پشت مانعی یا رسولی را بفرستد که به اجازه ی او آن چه را بخواهد وحی کند…»
درحالی که معنای درست آیه شریفه بصورت زیر است:
«و هیچ بشری را یارای آن نباشد که خدا با او سخن گوید مگر به وحی یا از پس پرده غیب عالم یا رسولی فرستد تا به امر خدا هر چه او [خدا] خواهد وحی کند …»
در معنای آقای طاهری پیامبر اجازه دارد هر چه خواست بیان کند ولی به معنای مفسران شیعه خداوند امر می کند و او اطاعت می کند که هرچه خداوند امر فرمود برای مردم بیان کند. توجه کنید اجازه دارد و خدا امر می کند زمین تا آسمان تفاوت دارد مثلاً بلا تشبیه، بین پدری که به فرزندش اجازه می دهد به دانشگاه برود (او می تواند برود و می تواند نرود چون اختیار دارد) و پدری که به فرزندش امر می کند به دانشگاه برود چقدر تفاوت است؟
برای آشنایی بیشتر با تفسیر مفسران تشیع رجوع می کنیم به بیانات علامه و آیت الله مکارم شیرازی:
الف) تفسیر نمونه
طرق ارتباط پیامبران با خداوند
همانگونه که در آغاز این سوره گفتیم در این سوره تکیه خاصى روى مساءله وحى و نبوت شده است، سوره با مساءله وحى آغاز شد، و با مساءله وحى که همین آیات است پایان مى یابد.
و از آنجا که در آیات گذشته از نعمتهاى الهى سخن در میان بود این آیات از مهمترین نعمتهاى پروردگار و پربارترین مواهب او براى جهان انسانیت که همان مساءله وحى و ارتباط انبیاء با خدا است سخن مى گوید.
این آیه در حقیقت پاسخى است روشن به افرادى که به خاطر بى خبرى ممکن است توهم کنند مساءله وحى دلیل بر این است که پیامبران خدا را مى بینند، و با او سخن مى گویند این آیه روح و حقیقت وحى را به صورت فشرده و دقیقى منعکس کرده است .
از مجموع آیه چنین بر مى آید که راه ارتباط پیامبران با خدا منحصر به سه راه بوده است:
۱- القاى به قلب:که در مورد بسیارى از انبیا بوده است مانند نوح که مى گوید:فاوحینا الیه ان اصنع الفلک باعیننا و وحینا(ما به نوح وحى کردیم که کشتى در حضور ما و مطابق فرمان ما بساز)مؤ منون / ۲۷
۲- از پشت حجاب:آن گونه که خداوند در کوه طور با موسى سخن مى گفت (و کلم الله موسى تکلیما) نساء/۱۶۴ بعضى نیز (من وراء حجاب) را شامل رؤ یاى صادقه نیز مى دانند.
۳- از طریق ارسال رسول:آن گونه که در مورد پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم)آمده: قل من کان عدوا لجبریل فانه نزله على قلبک باذن الله( بگو کسى که دشمن جبرئیل باشد (دشمن خدا است ) چرا که او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل کرد.) بقره / ۹۷
البته وحى بر پیامبر اسلام منحصر به این طریق نبوده است، از طرق دیگر نیز صورت گرفته است.
بعضى ها وحى را رسما نتیجه نبوغ فکرى انبیا پنداشته اند، و مى گویند آنها مردانى بودند پاک فطرت و داراى نبوغ فوق العاده که با آن مصالح جامعه انسانى را درک مى کردند و به صورت معارف و قوانینى بر انسانها عرضه مى داشتند.
این سخن در حقیقت انکار صریح نبوت انبیا، و تکذیب گفته همه آنها، و متهم ساختن آنها به انواع خلاف گوئیها است (العیاذ بالله)
بدون شک ما نمى توانیم از رابطه وحى و حقیقت آن اطلاع زیادى پیدا کنیم، چرا که این یکنوع ادراکى است خارج از حدود ادراکات ما، و یکنوع ارتباطى است خارج از ارتباطهاى شناخته شده ما، عالم وحى براى ما عالمى است ناشناخته و ما فوق ادراکات ما.
نمى گوئیم وحى حس ششم است، بلکه مى گوئیم یکنوع درک و ارتباط با عالم غیب و ذات پاک خداوند است که چون ما فاقد آن هستیم حقیقت آن را درک نمى کنیم، هر چند از طریق آثار به وجودش ایمان داریم .
ما همین اندازه مى بینیم مردانى بزرگ با دعوتى که محتواى آن ما فوق افکار بشر است به سوى انسانها مى آیند و آنها را به خداوند و آئین الهى دعوت مى کنند، و معجزات و خارق عاداتى که آن نیز فوق طاقت بشر است با خود دارند که ارتباطشان را با عالم غیب روشن مى سازد، آثار نمایان است اما حقیقت امر مخفى . مگر ما تمام اسرار این جهان را کشف کرده ایم که اگر با پدیده وحى برخورد کردیم و درک حقیقت آن بر ما مشکل شد آن را نفى کنیم.
ب) تفسیر المیزان
اقـسـام سـه گـانـه وحـى در آیـه شـریـفه
و مـعـنـاى آیـه این است که: هیچ بشرى در این مقام قرار نمى گیرد که خدا با او تکلم کند بـه نـوعـى از انـواع تـکـلم مـگـر بـه یـکـى از ایـن سـه نـوع، اول ایـنـکـه به نوعى به او وحى کند، دوم اینکه از وراء حجاب با او سخن گوید، و سوم اینکه رسولى بفرستد، و به اذن خود هر چه مى خواهد وحى کند.
نـکـتـه دیگرى که در این آیه هست این است که این سه قسم را با کلمه او عطف به یکدیگر کـرده، و ظاهر این کلمه آن است که سه قسم مذکور با هم فرق دارند، و باید هم همین طور باشد، چون مى بینیم دو قسم اخیر را مقید به قیدى کرده . یکى را مقید به حجاب و دیگرى را بـه رسـول . ولى اولى را به هیچ قیدى مقید ننموده . و ظاهر این مقابله آن است که مراد از قسم اول سخن گفتن خفى باشد، سخن گفتنى که هیچ واسطه اى بین خدا و طرف مقابلش نـبـاشـد. و امـا دو قـسم دیگر به خاطر این که قیدى زائد در آن آمده که یا حجاب است و یا رسـولى کـه به وى وحى مى شود، سخن گفتنى است که با واسطه انجام مى شود. چیزى کـه هـسـت در یـکـى واسـطـه رسـول اسـت کـه وحى را از مبداء وحى گرفته به پیامبر مى رسـانـد، و در دیگرى آن واسطه حجاب است، که خودش رساننده وحى نیست، ولى وحى از ماوراى آن صورت مى گیرد.
پـس تـا ایـنـجـا خـلاصـه گـفـتـار ایـن شـد کـه قـسـم سـوم، یـعـنـى(اءو یـرسـل رسـولا فـى وحـى بـاذنـه مـا یـشـاء) عـبـارت اسـت از وحـى بـه تـوسـط رسـول – کـه همان فرشته وحى است – پیام خدا نخست به او داده مى شود و او هر چه را خـداى سـبـحـان اذن داده باشد به پیامبر وحى مى کند…
وحى با واسطه قسم دوم وحى
و نـیز خلاصه گفتار این شد که قسم دوم از وحى، یعنى(او من وراء حجاب)، وحى با واسـطـه اسـت، و واسـطـه اش هـمان حجاب است . چیزى که هست این واسطه مانند واسطه در قـسم سوم خودش وحى نمى کند، بلکه تنها وحى از ماوراى آن آغاز مى شود، و آغاز شدنش را از کلمه (من)که براى ابتداء است استفاده مى کنیم .
و کلمه (وراء)در اینجا به معناى پشت نیست، بلکه به معناى بیرون هر چیزى است که مـحـیط به آن چیز است، به شهادت کلام خداى تعالى که مى فرماید:و اللّه من ورائهم محیط و این قسم تکلم (تکلم از ماوراى حجاب ) مانند: تکلم خداى تعالى با موسى در کوه طـور اسـت که در باره اش فرموده:فلما اتیها نودى من شاطى الواد الایمن فى البقعه المـبـارکـه مـن الشـجـره و نـیز از همین قسم است وحى هایى که در عالم رؤ یا به انبیاء (علیهم السلام ) مى شده.
و قـسـم اول از تـکلم تکلمى است که خداى تعالى با پیامبر اسلام (صلّى اللّه علیه و آله وسـلّم ) و بـدون واسـطـه جـبـرئیـل مـى کـرد کـه در آن نـه رسول ملکى، یعنى جبرئیل، واسطه بود، و نه هیچ گونه حجابى که فرض شود.
همانطور که ملاحظه فرمودید منظور آقای طاهری این است که بر همه انسانها وحی می شود و اگر وحی نشود خداوند عدالت ندارد و عدالت خدا زیر سوال می رود ولی مفسرین شیعه می آوردند که منظور از «وحی به بشر در» این آیه فقط پیامبران خداست بدین سان تنها دریافت و ابلاغ پیام الهی به مردم فقط برای پیامبران الهی قابل تصور است نه کل بشر و انسانها. برای فهم ساده این مطلب نمودارهای زیر را می آوریم:
این تفسیر آیه شریفه توسط آقای طاهری قطعه دوم (کبری) پازل مغالطعه ایشان بود ؛ نتیجتاً مغالطه ی آقای طاهری بصورت زیر است:
[صغری] همه انسانها برابر هستند(قل انما بشر مثلکم)
[کبری] بر همه انسانها وحی می شود (و ما کل بشر…)
[نتیجه] اگر برهمه انسانها وحی نشود خدا عادل نیست (بنابرایناز جانب خدا برای همه بشر وحی و پیام ارسال می شود)
پیام این مغالطه این است که تنها پیامبران (و ائمه که جانشینان پیامبراسلام هستند) قابلیت دریافت وحی الهی را ندارند بلکه تمام عالمیان از ۳ طریقی که در آیه ذکر شد می توانند از وحی و پیام مستقیم و غیرمستقیم (توسط فرشته وحی) خدا استفاده کنند و به عبارتی هر کس توانایی دارد که پیامبر خویش باشد.
یلاحظ علیه:(اشکال ما بر این مغالطه)
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ » مائده/۳۵
اى کسانى که ایمان آورده اید پرهیزگارى پیشه کنید و وسیله اى براى تقرب به خدا انتخاب نمائید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار شوید.
برای تقرب به خدای تبارک و تعالی قرآن کریم مسئله «وسیله» را مطرح می سازد، برای آگاهی از معنای وسیله روجوع می کنیم به تفاسیر:
الف) تفسیر نمونه
در این آیه روى سخن به افراد با ایمان است و به آنها سه دستور براى رستگار شدن داده شده:
نخست میگوید: اى کسانى که ایمان آورده اید: تقوا و پرهیزگارى پیشه کنید.(یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله)
سپس دستور میدهد که وسیله اى براى تقرب به خدا انتخاب نمائید.(و ابتغوا الیه الوسیله)
و سرانجام دستور به جهاد در راه خدا میدهند.(و جاهدوا فى سبیله)
و نتیجه همه آنها این است که در مسیر رستگارى قرار گیرید.(لعلکم تفلحون) موضوع مهمى که در این آیه باید مورد بحث قرار گیرد دستورى است که درباره انتخاب وسیله در این آیه به افراد با ایمان داده شده است.
وسیله در اصل به معنى تقرب جستن و یا چیزى که باعث تقرب به دیگرى از روى علاقه و رغبت میشود مى باشد. بنابراین وسیله در آیه فوق معنى بسیار وسیعى دارد و هر کار و هر چیزى را که باعث نزدیک شدن به پیشگاه مقدس پروردگار میشود شامل میگردد که مهمترین آنها ایمان به خدا و پیامبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و جهاد و عبادات همچون نماز و زکات و روزه و زیارت خانه خدا و همچنین صله رحم و انفاق در راه خدا اعم از انفاقهاى پنهانى و آشکار و همچنین هر کار نیک و خیر میباشد. همانطور که على (علیه السلام ) در نهج البلاغه فرموده است: «بهترین چیزى که به وسیله آن میتوان به خدا نزدیک شد ایمان به خدا و پیامبر او و جهاد در راه خدا است که قله کوهسار اسلام است، و همچنین جمله اخلاص (لا اله الا الله ) که همان فطرت توحید است، و بر پا داشتن نماز که آئین اسلام است، و زکوه که فریضه واجبه است، و روزه ماهرمضان که سپرى است در برابر گناه و کیفرهاى الهى، و حج و عمره که فقر و پریشانى را دور میکند و گناهان را میشوید، و صله رحم که ثروت را زیاد و عمر را طولانى مى کند، انفاقهاى پنهانى که جبران گناهان مینماید و انفاق آشکار که مرگهاى ناگوار و بد را دور میسازد و کارهاى نیک که انسان را از سقوط نجات مى دهد.»
و نیز شفاعت پیامبران و امامان و بندگان صالح خدا که طبق صریح قرآن باعث تقرب به پروردگار میگردد، در مفهوم وسیع توسل داخل است، و همچنین پیروى از پیامبر و امام و گام نهادن در جاى گام آنها زیرا همه اینها موجب نزدیکى به ساحت قدس پروردگار میباشد حتى سوگند دادن خدا به مقام پیامبران و امامان و صالحان که نشانه علاقه به آنها و اهمیت دادن به مقام و مکتب آنان میباشد جزء این مفهوم وسیع است و آنها که آیه فوق را به بعضى از این مفاهیم اختصاص داده اند در حقیقت هیچگونه دلیلى بر این تخصیص ندارند، زیرا همانطور که گفتیم وسیله در مفهوم لغویش به معنى هر چیزى است که باعث تقرب میگردد.
لازم به تذکر است که هرگز منظور این نیست چیزى را از شخص پیامبر یا امام مستقلا تقاضا کنند، بلکه منظور این است با اعمال صالح یا پیروى از پیامبر و امام، یا شفاعت آنان و یا سوگند دادن خداوند به مقام و مکتب آنها (که خود یکنوع احترام و اهتمام به موقعیت آنها و یک نوع عبادت است ) از خداوند چیزى را بخواهند این معنى نه بوى شرک مى دهد و نه بر خلاف آیات دیگر قرآن است و نه از عموم آیه فوق بیرون مى باشد. (دقت کنید)
قرآن و توسل
از آیات دیگر قرآن نیز به خوبى استفاده میشود که وسیله قرار دادن مقام انسان صالحى در پیشگاه خدا و طلب چیزى از خداوند به خاطر او، به هیچوجه ممنوع نیست و منافات با توحید ندارد، در آیه ۶۴ سوره نساء مى خوانیم: و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما:
اگر آنها هنگامى که به خویشتن ستم کردند (و مرتکب گناهى شدند) به سراغ تو مى آمدند و از خداوند طلب عفو و بخشش میکردند و تو نیز براى آنها طلب عفو مى کردى، خدا را توبه پذیر و رحیم مى یافتند.
و نیز در آیه ۹۷ سوره یوسف مى خوانیم که: برادران یوسف از پدر تقاضا کردند که در پیشگاه خداوند براى آنها استغفار کند و یعقوب نیز این تقاضا را پذیرفت.
در آیه ۱۱۴ سوره توبه نیز موضوع استغفار ابراهیم در مورد پدرش آمده که تاثیر دعاى پیامبران را درباره دیگران تایید میکند و همچنین در آیات متعدد دیگر قرآن این موضوع منعکس است. چند نکته مهم:
۱- همانطور که گفتیم منظور از توسل این نیست که کسى حاجت را از پیامبر یا امامان بخواهد بلکه منظور این است که به مقام او در پیشگاه خدا متوسل شود، و این در حقیقت توجه به خدا است، زیرا احترام پیامبر نیز به خاطر این است که فرستاده او بوده و در راه او گام بر داشته و ما تعجب میکنیم از کسانى که این گونه توسل را یک نوع شرک مى پندارند در حالى که شرک این است که براى خدا شریکى در صفات و اعمال او قائل شوند و این گونه توسل به هیچوجه شباهتى با شرک ندارد.
۲- بعضى اصرار دارند که میان حیات و وفات پیامبر و امامان فرق بگذارند، در حالى که گذشته از روایات فوق که بسیارى از آنها مربوط به بعد از وفات است، از نظر یک مسلمان، پیامبران و صلحاء بعد از مرگ حیات برزخى دارند، حیاتى وسیعتر از عالم دنیا همانطور که قرآن درباره شهداء به آن تصریح کرده است و میگوید آنها را مردگان فرض نکنید آنها زندگانند.
۳- بعضى نیز اصرار دارند که میان تقاضاى دعاء از پیامبر، و بیان سوگند دادن خدا به مقام او، فرق بگذارند، تقاضاى دعا را مجاز و غیر آن را ممنوع بشمارند در حالى که هیچگونه فرق منطقى میان این دو دیده نمى شود.
۴- بعضى از نویسندگان و دانشمندان اهل تسنن مخصوصا وهابیها
با لجاجت خاصى کوشش دارند تمام احادیثى که در زمینه توسل وارد شده است تضعیف کنند و یا با اشکالات واهى و بى اساس آنها را به دست فراموشى بسپارند، آنها در این زمینه چنان بحث مى کنند که هر ناظر بیطرفى احساس میکند که قبلا عقیده اى براى خود انتخاب کرده، سپس مى خواهند عقیده خود را به روایات اسلامى تحمیل کنند، و هر چه مخالف آن بود به نوعى از سر راه خود کنار بزنند، در حالى که یک محقق هرگز نمى تواند چنین بحثهاى غیر منطقى و تعصب آمیزى را بپذیرد.
۵- همانطور که گفتیم روایات توسل به حد تواتر رسیده یعنى به قدرى زیاد است که ما را از بررسى اسناد آن بى نیاز مى سازد، علاوه بر این در میان آنها روایت صحیح نیز فراوان است با این حال جائى براى خرده گیرى در پاره اى از اسناد آنها باقى نمى ماند.
ب) تفسیر المیزان
راغب در مفردات مى گوید کلمه(وسیله) به معناى رساندن خود به چیزى است با رغبت و میل، و این کلمه از نظر معنا خصوصى تر از کلمه(وصیله) است، براى اینکه در وسیله معناى رغبت نیز خوابیده، ولى در وصیله چنین نیست و بیش از رساندن به چیزى دلالت ندارد، چه اینکه این رساندن با رغبت باشد و چه بدون رغبت، خداى تعالى در قرآن کریم فرموده:(و ابتغوا الیه الوسیله)، و حقیقت وسیله به درگاه خدا مراعات راه خدا است، به اینکه اولا به احکام او علم پیدا کنى و در ثانى به بندگى او بپردازى، و ثالثا در جستجوى مکارم و عمل به مستحبات شریعت باشى و این وسیله معنائى نظیر معناى کلمه قربت را دارد، و چون وسیله نوعى توصل است و توصل هم در مورد خداى تعالى که منزه از مکان و جسمانیت است توصل معنوى و پیدا کردن رابطه اى است که بین بنده و پروردگارش اتصال برقرار کند، و نیز از آنجا که بین بنده و پروردگارش هیچ رابطه اى به جز ذلت عبودیت نیست، قهرا وسیله عبارت است از اینکه انسان حقیقت عبودیت را در خود تحقق دهد و به درگاه خداى تعالى وجهه فقر و مسکنت به خود بگیرد، پس وسیله در آیه شریفه همین رابطه است، و اما علم و عمل که راغب کلمه را به آن معنا گرفته از لوازم معناى وسیله و از ادوات رساندن خود به حقیقت عبودیت است، و این بسیار واضح است، مگر آنکه راغب خواسته باشد علم و عمل را بر خود این حالت اطلاق کند…
چه بسا وسیله از باب ذکر خاص بعد از عام باشد، (چون مى توان گفت که وسیله معنائى خاص تر از تقوا دارد، تقوا جنبه دفع ضرر و وسیله جنبه جلب نفع دارد، چه بسیار کسانى که در زندگى کمال تقوا را دارند، ولى به خاطر نداشتن وسیله که مصداق اعلاى آن ولایت ائمه دین (علیهم السلام ) است به رستگارى نرسند.
بنابر آنچه که ذکر شد اگر قائل شویم که رجوع غیر مستقیم به خدا شرک است پس باید خداوند خود بناگذار شرک و آمر به شرک باشد زیرا می فرماید: ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ از سوی دیگر این آیه با آیه ۶ فصلت تضاد داشته و نقیض هم می باشند و این از شأن عالم مطلق جهان بعید است.
مفسرین شیعه (طبق آنچه که از تفاسیر نمونه و المیزان ذکر شد) بهترین و اعلاءترین وسیله جهت رسیدن و تقرب به خدا را توسل و تمسک به اهل بیت حضرت نبی (ص) می دانند.
شرع سفینه نجات، آل رسول ناخداست
ساکن این سفینه شو، دامن ناخدا طلب
حقیقت آن است که آقای طاهری قصد دارند با استفاده از تفاسیر مفسران متعصب اهل سنت و با تفسیر بالرای خود با طرح این مسئله را که همه می توانند پیام و وحی الهی را دریافت کنند زمینه دوری اذهان عموم و علاقمندان عرفان کیهانی و دیگران را از مسئله توسل و وسیله قرار دادن ائمه (علیهم السلام) را محیا ساخته و همچنین تفکر خود محوری رسالت را بر توسل جایگزین نماید.
علیهذا امیدوارم دوستان علاقمند عرفان حلقه و دیگران عزیزان با مطالعه تفاسیر آیات مطروحه میزان صحت عرایض حقیر را دریابند و خطرات اندیشه عرفان کیهانی را روشنتر و واضح تر شود باشد که برای دنیا و آخرت مومنین مفید واقع گردد.
و اما کرامت سازی، جدیدترین حربه مدعیان حلقه درمانی علیه عرفان اسلامی
از دیرباز مسئله «کرامت سازی» بین فرقه های نوظهور و نحله های انحرافی مرسوم بوده است. صوفیان برای مولوی، بابیان برای علی محمدباب، وهابیون برای عبدالوهاب، رام اللهیان برای ایلیا و غیرهم؛ کرامات زیادی ساخته و برای مریدانشان مطرح کردند، که این امر در زمان غیاب سردسته و سرسلسله فرقه ها توسط دیگر سرکردگان تشدید زیادی می یافت.
امروزه نیز در این آشفته بازار رنگین مدعیان عرفانی و معنوی، مدعیان عرفان حلقه در غیاب رئیسشان که به دستور مراجع قضایی و اطلاعاتی در زندان به سر می برد دست به دامن این حقه قدیمی و سنتی فرقه های انحرافی شدند و با اجیر کردن افرادی و ساختن مستنداتی از آنها در راه اندازی جریان «کرامت سازی» تقلای زیادی می کنند.
امّا دلیل کرامت سازی سرکردگان این فرقه نوظهور مدعی شفابخشی در غیاب رئیسشان به دلائل زیر می باشد:
۱- جلب اطمینان مریدان در غیاب سرکرده فرقه
با عدم حضور چند ماهه رئیس این فرقه نوظهور و سرگردانی و دلسردی افراد جذب شده، سرکردگان فرقه حلقه به قکر چاره اندیشی رفع این معضل افتاده اند و با تبلیغات گسترده ای که با استفاده از فیلم و صدای افارد اجیر شده مدعی شفا یافتگی در پی آن هستند که وانمود کنند اندیشه و عقاید عرفان حلقه و معتقد بودن به دریافت شفا از شبکه شعور باعث این بهبودی شده است.
۲- جذب نیروهای جدید و تبلیغ حلقه درمانی
بدون شک با طرح مصادیق شفا یافته ای که اجیر کرده اند و همچنین با مانورهای تبلیغاتی گسترده در فضای سایبر و فراسایبری و با استفاده از این مستندات جعلی افراد دیگری نیز حداقل از روی کنجکاوی به سمت عرفان حلقه روی می آورند و بدین ترتیب سرکردگان این عرفان با استفاده از شیوهای عوام فریبی و بازی با کلمات همچنین مخلوطی از عشوه گری نیرویهای آموزش دیده ، افراد مستعد را جذب و برای تبلیغ عقاید باطل فرادرمانی ساماندهی می کنند.
۳- اثبات حقانیت سرسلسله دربند گرفتار شده!
قویترین دلیل بر کرامت سازی سرکردگان فرقه حلقه در غیاب رئیسشان اثبات صدق گفتار و افکار و اثبات این امر که بازداشت و دستگیری محمد علی. ط بی مورد بوده است. این در حالی است که طبق فتوای مراجع معظم تقلید عقاید عرفان حلقه ضد عقاید اسلام بوده و حضور در مجامع عرفان حلقه جائز نمی باشد.
مطالب فوق یک طرف ماجرا است ، از سوی دیگر مدعیان عرفان حلقه با ساماندهی دهها وبلاگ و وبسایت و ابلاغ اطلاعیه های مختلف در مضامین تشکیل بانک مصادیق شفایافته درصدد تشکیل بانک جامعی هستند تا بوسیله آن عده زیادی را به مسلک خود فرابخوانند ولی با نگاهی گذرا در تاریخ، وجود صدهها و بلکه هزاران حکایتهای کذب کرامت سازی در فرقه های پیشین و معاصر به خوبی روشن می شود که این عملکرد ها و ادعاها کذب و جعلی در راستای اثبات فرقه ها است و امید می رود که دوستان و مومنین گرامی فریب ظواهر سازی ائمه گمراهی را نخورند.
داخل پرانتز: رستگاری با ۱۰۵۰ دلار
چندی پیش در برخی از سایتها خبر از اهدای دومین نشان دکترای افتخاری دانشگاه آذربایجان به رئیس فرقه حلقه آمده بود. به همین دلیل و برای روشن سازی تبلیغات کذب یاران فرقه حلقه ذکر چند نکته لازم و ضروری به حساب می آید:
۱. آکادمی اکو آذربایجان(International Ecoenergy Academy ) یک موسسه تحقیقاتی خصوصی است که وابسته به آقای فغان علی اف(متخصص حوزه نفت و عضو ائتلاف EITI) می باشد. حال چگونه این موسسه خصوصی را دانشگاه آذربایجان معرفی می کنند نکته ای قابل تأمل است!
۲. موسسه فوق در زمینه انرژی، اقتصاد و محیط زیست فعال است. جای بسی تعجب است که چگونه این موسسه نشان افتخار ی خود را در حوزه درمان و شفادهی(طب مکمل یا فرادرمانی) به آقای م.ع طاهری اهدا نموده است! جالب اینجاست که آقای فغان علی اف که در منابع سایبری عرفان حلقه با عنوان پروفسور علی اف معرفی می گردد خود متخصص حوزه نفت است! حال به نظر شما چه ارتباطی بین نفت، محیط زیست با عرفان و شفابخشی است!
۳. نکته جالب دیگر در مورد موسسه اکو آذربایجان این است که موسسه فوق در طی زمان دو سال تاسیسی که داشته به افراد بسیاری نشان افتخاری خود را اهدا نموده است. این موسسه با اهدای کاغذ پاره های به نام دکترای افتخاری در بین سفرا، مسئولین رده پایین و محلی برخی از کشور در پی کسب شهرت برای موسسه خود است. و اعطای مدرک دکترای افتخاری به رئیس فرقه حلقه نیز از این باب می باشد.
۴. امّا بشنوید از نکته اساسی و یا به قول امروزی ها مطلب باحال این جریان، طبق اعلام موسسه اکو انرژی آذربایجان، به افرادی که ۱۰۵۰دلار آمریکا به حساب این موسسه بریزند و فیش آن را ایمیل نمایند بصورت غیرحضوری مدرک دکترای افتخاری خود را اعطا می نماید! پیشنهاد بنده به افرادی که چیزی حدود یک میلیون و هفتاد هزار تومان دارند این است که حتماً از مدرک دکترای موسسه اکو انرژی آذربایجان غافل نشوند.ضرورت برخورد قاطع با برهم زنندگان هارمونی معنوی جامعه
عرفان حلقه با تأکید بر اتصال به حلقههای رحمانیت خداوند، به دنبال تجلی صفات قهر و غضب و اضلال او رفته که پیشگام این راه شیطان است. بارزترین نشانههای شیطانی بودن این فرقه خودپرستی افراطی و شدیدی است که نه تنها راهی غیر از راه خود را قبول ندارند، بلکه هر نامی غیر از نام خود را انحراف میدانند. عرفان حلقه به بهانه درمانگری مردم را به نفوذ نیروهای شیطانی درآورده و با عنوان عرفان آنها را به راه عصیان در برابر معشوق و معبود هستی میکشاند.
آنچه بهداشت معنوی به آن میپردازد، فقط این نیست که جامعه روبه تاریکی و ناپاکی میرود یا در مسیر پاکی و روشنایی حرکت میکند، بلکه هزار مرتبه از این مهمتر مواردی است که معیارها دگرگون میشود و اعمال شیطانی به نام طریقت و تسلیم هوسها و وسوسههای شیطانی شدن به نام عرفان معرفی میشود. گناه با توبه جبران میشود و انسان را به عشق و آمرزش الهی نزدیک میسازد، اما اگر این گناه به نام سلوک الی الله انجام شد، چه کسی میتواند از آن توبه کند و به سوی معبود و معشوق حقیقی بازگردد؟!
با این خرافات و دروغهاست که بهداشت معنوی در جامعه تهدید میشود. اینکه به نام عرفان و رحمانیت خداوند، بندگان خدا را به نیروهای شیطانی بفروشند و اخلاق و انسانیت و ایمان را در آنها نابود کنند، تهدیدی جدی برای سلامت معنوی جامعه است.
این وظیفه دولت هاست که با برهم زنندگان هارمونی و نظم معنوی جامعه برخورد قاطع کرده و شرایطی را فراهم کنند که افراد جامعه در یک مدار سالم معنوی حرکت داشته باشند.
جامعه هر قدر هم در فساد غوطهور باشد، حق دارد امکان تشخیص و تمایز میان عرفان و عصیان و فرصت بازگشتن به سوی خدا را داشته باشد. هدف نظریه بهداشت معنوی این است که با جلوگیری از نشر خرافات و انحرافات معنوی، از گمشدن راههای خداوند در میان هوی و هوسهای شیادان یا فریبخوردگان جلوگیری کند و از امکان تجربه زندگی معنوی برای شهروندان پاسداری نماید.
تهیه کننده: محمود کریمی شرودانی
منابع اصلی:
انسان از منظری دیگر، محمد علی طاهری
تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی
تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۷
تفسیر کبیر، فخر رازی، ذیل آیه ولایت
تفسیر کشّاف، زمحشری
تاریخ جامع ادیان، جان بی ناس، ترجمه: علی اصغر حکمت، ص۶۱۳
انجیل مقدس، رومیان ۲۱:۳
انجیل مقدس، اول یوحنا ۱۶:۴
آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی، ص۲۲۰
درآمدی بر الاهیات مسیحی، آلستر مک کرات، ترجمه: عیسی دیباج
انجیل مقدس، متی:۷
مطالب راجع به «ریکی» از سایت www.arvah.net استفاده و اقتباس شده است
عرفان حلقه ( عرفان کیهانی ) (۲)
وبلاگ نجوا najva89.mihanblog.com
باشگاه اندیشه bashgah.net
RajaNews.Com
انسان از منظری دیگر، محمد علی طاهری
تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی
تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۷
تفسیر کبیر، فخر رازی، ذیل آیه ولایت
تفسیر کشّاف، زمحشری
تاریخ جامع ادیان، جان بی ناس، ترجمه: علی اصغر حکمت، ص۶۱۳
انجیل مقدس، رومیان ۲۱:۳
انجیل مقدس، اول یوحنا ۱۶:۴
آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی، ص۲۲۰
درآمدی بر الاهیات مسیحی، آلستر مک کرات، ترجمه: عیسی دیباج
انجیل مقدس، متی:۷
مطالب راجع به «ریکی» از سایت www.arvah.net استفاده و اقتباس شده است
عرفان حلقه ( عرفان کیهانی ) (۳)
سایر منابع:
انسان از منظری دیگر، محمد علی طاهری
تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی
تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۷
تفسیر کبیر، فخر رازی، ذیل آیه ولایت
تفسیر کشّاف، زمحشری
تاریخ جامع ادیان، جان بی ناس، ترجمه: علی اصغر حکمت، ص۶۱۳
انجیل مقدس، رومیان ۲۱:۳
انجیل مقدس، اول یوحنا ۱۶:۴
آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی، ص۲۲۰
درآمدی بر الاهیات مسیحی، آلستر مک کرات، ترجمه: عیسی دیباج
انجیل مقدس، متی:۷
مطالب راجع به «ریکی» از سایت www.arvah.net استفاده و اقتباس شده است