غیبت و تأثیر آن بر روابط خانواده

غیبت و تأثیر آن بر روابط خانواده

پیامبر اکرم (ص) فرمود: غیبت آن است که برادر خود را به چیزی یاد کنی که ناخوشایند اوست.

پرسیدند: اگر آنچه گفته شده واقعاً در آن شخص باشد، آیا باز غیبت است؟

فرمود: آنچه درباره او می‌گویی اگر در او باشد، غیبت است و اگر در او نباشد، بهتان است. [۱]

حرمت غیبت، حکمی اجماعی و بلکه از ضروریات فقه است. صورت ملکوتی آن نیز همان است که در آیه ۱۲ سوره مبارکه حجرات آمده است: «آیا یکی از شما دوست دارد گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ البته معلوم است که از آن تنفر دارید. پس، از خدا بترسید که همانا خداوند توبه‌پذیر و رحم‌کننده است».

امام صادق (ع) فرمود: غیبت کسی را مکن که [اگر کردی] غیبت تو را خواهند کرد. برای برادر دینی‌ات چاه مکن که خودت در آن می‌افتی. [۲]

نتایج ناخوشانید غیبت از دیگران

۱. از بین رفتن روحیه برادری و دوستی

گسترش غیبت در خانواده و اجتماع، روحیه برادری و اتحاد و صمیمیت را از بین می‌برد و خوش‌گمانی و اعتماد به یکدیگر را که نخستین شرط علاقه و الفت خانوادگی است، بر باد می‌دهد.

۲. دامن زدن به آتش فتنه و دشمنی

غیبت در بسیاری از موارد، بر آتش فتنه در میان اعضای خانواده دامن می‌زند و بر کینه و دشمنی‌ها می‌افزاید؛ زیرا فاش شدن عیب‌های پنهانی دیگران، دستاویز فرصت‌طلبانی می‌شود که برای انتقام گرفتن و بر باد دادن حیثیت دیگران، لحظه‌شماری می‌کرده‌اند.

۳. نابودی شخصیت و حرمت افراد

برخی افراد هنگامی که بر اثر غیبت، آبروی خود را در محیط خانواده، بربادرفته می‌بینند، دیگر دلیلی نمی‌یابند که از آن گناه دوری کنند. از این رو، بی‌پروا به آن گناه ادامه می‌دهند.

۴. بی‌اعتمادی اعضای خانواده و فامیل به یکدیگر

با رواج غیبت بین خواهر و برادر، زن و شوهر، فرزندان، اقوام و بستگان، به تدریج روابط آنان تیره می‌شود و گاه به جدایی و قطع رابطه می‌انجامد و اگر چنین هم نشود و افراد به رفت‌وآمد خود ادامه دهند، روابطشان به‌صورتی بسیار تصنّعی و اجباری (مثلاً بین مادرشوهر و عروس) ادامه می‌یابد.

چرا غیبت

پدربزرگ همیشه می‌گفت:‌«غیبت نکنید، شب شیطان می‌آید سروقتتان.» چقدر کابوس دیدیم آن شب‌هایی که با غیبت گذشته بود. راستش تا همین چند سال پیش یک غیبت کوچک هم راحت به دلمان نمی‌نشست. خیلی شب‌ها، همه توی یک اتاق می‌خوابیدیم که مبادا شیطان بیاید و… بعدها از همین ماجرا هم سوژه‌هایی برای غیبت بیرون آمد.

بررسی یک ناهنجاری فراگیر در جامعه ما

چه فرقی می‌کند که اسمش غیبت باشد یا حرف‌های خاله‌زنکی؟ مهم این است که تفریح بسیاری از ما ایرانی‌ها، این جور حرف‌هاست. مشابه غذا خوردن بعضی از ما که هر وقت بیکار می‌شویم، دل و روده یخچال را می‌ریزیم وسط و..

از بحث دور نشویم؛ جالب اینکه در همین کشور ما، درباره اینکه غیبت چیست و چه ضررهایی دارد، بحث‌های بی‌شماری شده است! برای مثال، مراجع تقلید، غیبت‌ کردن را این‌گونه تعریف می‌کنند: «غیبت یعنی عیب مستور دیگران را بازگو کردن و باید شخص غیبت‌کننده را که کار حرام انجام می‌دهد، از آن نهی کرد.» در روایات اسلامی نیز غیبت کردن را حتی به «خوردن گوشت برادر مرده» همانند کرده‌اند.

اما در تعریفی دیگر، آنچه در بسیاری از جمع‌های زنانه و البته مردانه ما پیوسته اتفاق می‌افتد، این‌گونه تحلیل شده است: «غیبت را می‌توان انتقالی ظریف و زیرکانه دانست که ریشه در خشم فروخورده فرد دارد. زمانی که به دلایل گوناگون نمی‌توانیم آشکارا ناراحتی خود را ابراز کنیم، به غیبت متوسل می‌شویم. در واقع غیبت می‌تواند ابراز خشم ما باشد، آنچه بنیان خانواده را بر هم می‌زند. گاه نیز خشم خود را با بیان شوخی‌ها و جوک‌هایی ابراز می‌کنیم که در آن‌ها فرد مورد خشم ما به باد تمسخر گرفته می‌شود. این نوع تظاهرات در وهله اول از دید دیگران، نشان‌دهنده خشم نیستند، اما در واقع راه‌های متفاوت ابراز عصبانیت محسوب می‌شوند».

در واقع ما با نکوهش و غیبت افراد و توهین به شخصیت آنان، می‌خواهیم به هویتی بالاتر برسیم. بالاتر بودن هم که جزو آرزوهای اولیه همه است و غیبت کردن هم ساده‌ترین راه ایجاد چنین توهمی. پس همچنان مشغولیم

وقتی بهار مهرورزی، با غیبت به خزان دل‌ها مبدل می‌شود!

باز فرصتی دست می‌دهد تا دیدارها تازه گردد و خزان فراموشی که به‌واسطه مشغله‌های کاری و هیاهوی زندگی بر دل‌ها سایه افکنده بود، به بهار سبز مهربانی و مهرورزی مبدل شود. از هر دری سخن به میان آمد و ناگاه پیشرفت دور از انتظار و بالاتر رفتن ناگهانی سطح زندگی عمو نُقل مجلس شد. لب‌ها به حرکت درآمدند: دیدی چه پیشرفتی کردند! تازگی‌ها چقدر خودشان را می‌گیرند! جواب سلام‌هایمان را هم به زور می‌دهند! هر روز یک مدل لباس! می‌خواهند دل ما را بسوزانند!

به خود که آمدم، احساس خفگی امانم را بریده بود. احساس می‌کردم در هوایی مسموم نفس می‌کشم، پس به بهانه‌ای از آن مجلس خارج شدم، اما تصمیم جدی گرفتم درباره این صفت که گاه همچون خوره‌ای به جانمان می‌افتد، پرس‌وجو کنم. از این رو به سراغ برخی شهروندان رفتم.

سجاد کلاهدوز، طلبه ۲۳ ساله؛ وی ضمن تأیید سنت پسندیده صله‌رحم، دید و بازدید را اصلی مهم خواند که در دین مبین اسلام به آن بسیار سفارش شده است، اما از هر دری سخن گفتن و خدای‌ناکرده مرتکب غیبت شدن را اشتباهی نابخشودنی می‌دانست.

وی، برای تکمیل سخنش، به این آیه استناد کرد: «ای مردمی که ایمان آورده‌اید! دوری کنید از بسیاری از گمان‌ها که گناه است و تجسّس نکنید و از همدیگر غیبت نکنید، آیا دوست دارد یکی از شما گوشت برادر مرده خود را بخورد، [بی‌شک] دوست ندارید، از خدا بترسید، همانا او توبه پذیر و مهربان است». (حجرات: ۱۲)

نسرین موسوی، خانه‌دار و ۲۷ ساله؛ وی معتقد است این صفت زشت، در جمع زنان بیش از مردان نمود می‌یابد. او می‌گوید: معمولاً ما خانم‌ها وقتی فرصتی پیدا می‌کنیم که دور هم جمع شویم، به سبب غفلت و پرگویی، مرزها و حدودها را نادیده می‌گیریم و وارد حریم شخصی دیگران می‌شویم و حتی عادت زشت دیگری که داریم این است که همیشه از خوبی‌ها چشم‌پوشی می‌کنیم و عیب‌های ریزودرشت دیگران برایمان برجسته و نقل‌ونبات مجلسمان می‌شود. این بانوی خانه‌دار به روایتی از رسول اکرم (ص) اشاره می‌کند که خطاب به ابوذر فرموده است: «ای ابوذر! از غیبت دوری کن که از زنا بدتر است، چون زناکار پشیمان می‌شود و از خدا آمرزش می‌طلبد و خدا هم او را می‌بخشد، ولی غیبت با توبه آمرزیده نمی‌شود، مگر با عفو صاحبش (غیبت‌شونده)»[۳] به‌راستی کدام‌یک از ما تحمل چنین عقوبتی را داریم؟!

رضا نفیسی که آموزگار است می‌گوید: چرا سبزی با هم بودنمان، با غیبت و بدگویی، زرد و پژمرده شود؟! بهتر نیست در محافلمان و در شب‌نشینی‌های خانوادگی و فامیلی، از پند و اندرز بزرگان و حتی پدران و مادرانمان بگوییم؛ از تجربه‌های گران‌قدرشان و از رمز کامیابی انسان‌های موفق. می‌توانیم ضرب‌المثل‌های قدیمی را برای فرزندانمان بازگو کنیم یا قصه و روایت شیرینی را نقل کنیم. حتی می‌توانیم همچون شب یلدا، تفألی به دیوان حافظ بزنیم و آن را تفسیر و معنا کنیم.

این معلم فهیم خاطرنشان می‌کند: دیدوبازدیدها، بهترین فرصت است که درباره اخلاق‌های پسندیده صحبت کنیم، تا فرزندانمان به سمت و سوی کردار، گفتار و پندار نیک، هدایت و از رذایل دور شوند، نه اینکه ناخواسته با ارتکاب یکی از این رذایل اخلاقی، همچون غیبت که گناهی کبیره است، این عمل زشت را در مهمانی‌ها و دیدوبازدیدهایمان باب کنیم و جا بیندازیم.

وی در نکوهش این عمل، روایتی از امام حسین (ع) نقل می‌کند که به مردی که نزد حضرتش غیبت می‌کرد فرمود: «ای مرد! از غیبت دست بردار؛ چون نان‌خورشِ سگان جهنم است.»[۴] بنابراین، این عمل به اندازه‌ای زشت و قبیح است که در تصورمان نمی‌گنجد.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین حائری‌نیا نیز در مقام یک روحانی و پیش‌نماز، با سرزنش کسانی که خواسته یا ناخواسته این عمل ناپسند را انجام می‌دهند، حدیثی از امام باقر (ع) را یادآور می‌شود که فرموده است: «غیبت کردن از سه گروه، گناه شمرده نمی‌شود: یکی، صاحب بدعت؛ دوم، پیشوای ستمکار و سوم، فاسقی که آشکارا مرتکب گناه می‌شود». [۵]

وی می‌افزاید: اما در خصوص برادر و خواهر مؤمن، هرگونه سخن‌پراکنی و فاش کردن اسرار یا عیب‌های آن‌ها در جایی‌که خودشان حضور ندارند، غیبت و گناهی کبیره است که کفاره دارد.

امام صادق (ع) درباره کفاره این عمل قبیح فرمود: «از پیامبر گرامی اسلام سؤال شد: کفاره غیبت کردن چیست؟ فرمود: هرگاه از کسی یاد کردی که درباره او غیبت کرده یا شنیده‌ای، برایش از خدا طلب بخشش و آمرزش کن». [۶]

رسول خدا (ص) همچنین فرموده است: «مؤمن بر مؤمن هفت حق واجب الهی دارد: ۱. احترام به او در هنگامی‌که حضور ندارد؛ ۲. دوستی قلبی با او؛ ۳. شریک ساختن او در ثروت؛ ۴. حرام دانستن غیبت او؛ ۵. عیادت از وی در حال بیماری؛ ۶. شرکت در تشییع جنازه‌اش…». [۷]

با خود می‌اندیشم به‌راستی چرا با این همه سخن و حدیث، باز شیرینی گناهی، ما را از عذاب آن غافل می‌کند؟ باز هم از این و آن می‌گوییم، به بهانه دل‌جویی در کار هم سرک می‌کشیم و با یک لحظه غفلت، زحمت و عذاب یک عمر هیزم‌کشی جهنم را به تن می‌خریم؟!

به نعمت، مال و حتی شادی دیگران حسد می‌ورزیم و به‌جای اصلاح عیب‌هایمان و یافتن راه‌های پیشرفت و ترقی، با بزرگ جلوه دادن عیب‌های دیگران، شخصیت کاذبی برای خود ترسیم می‌کنیم. به دست آوردن ارزشی پوشالی به قیمت تخریب شخصیت دیگران؟! کاش حتی لحظه‌ای حاصل این عمل زشتمان را تجسم می‌کردیم. خوردن گوشت برادر! اما نه، از این پس نه!

پی‌نوشت‌ها:

[۱]. میزان الحکمه، ج ۱، ح ۴۴۵۷۰.

[۲]. بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۲۴۹.

[۳]. وسائل‌الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۸۰.

[۴]. بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۱۷.

[۵]. میزان الحکمه، ج ۹، ص ۴۴۶۱، ح ۱۵۵۱۵.

[۶]. کلینی، اصول کافی، ج ۲، ص ۳۵۷، ح ۴.

[۷]. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۹۸.

اکبر یدالله‌پور

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
به بالا بروید