قیف بنزینی آرپی‌جی , قوطی خالی , قوطی اخبار , قوای صلیبی , قند تلخ

قيف بنزيني آرپي‌جي , قوطي خالي , قوطي اخبار , قواي صليبي , قند تلخ

قیف بنزینی آرپی‌جی
بچه‌ها قیف نوک گلوله آرپی‌جی را باز می‌کردند و پلاستیکی را که پر از بنزین بود، پس از چندلا شدن و گره زدن به منظور جلوگیری از نشست و آتش گرفتن با جرقه‌های سلاح آماده کرده بودند، در قیف قرار می‌دادند تا وقتی آرپی‌جی به هدف اصابت کرد احتراق ایجاد شده به وسیله بنزین باعث آتش‌سوزی گسترده‌ای شود و مهماتی را که در گوشه و کنار محل انفجار وجود داشت، مشتعل سازد و باعث آتش گرفتن بدن و لباس مزدورانی شود که در آن منطقه قرار داشتند.
این گلوله مسلح شده هنگام انفجار نور قرمز تندی ایجاد می‌کرد که باعث رعب و وحشت عراقی‌ها می‌شد.
منبع: کتاب فرهنگ جبهه 

 

قوطی خالی
قبل از عملیات در شلمچه سنگری داشتیم که شناسایی شده بود و دیده‌بان دشمن بر آن مسلط بود. اگر می‌خواستیم از سنگر خارج شویم حتما ما را می‌زدند.
همان زمان ما احتیاج به آب و غذا داشتیم، تصمیم گرفتیم یک قوطی خالی را بر سر چوب بزنیم و بالای سنگر به نحوی قرارش دهیم که بچه‌های تدارکات با دیدن آن متوجه ما بشوند و به ما آب و غذا برسانند.
منبع: کتاب فرهنگ جبهه 

 

قوطی اخبار
از سنگر مخابرات به سنگر ها یک سیم و قوطی وصل کرده بودند. هر وقت پیام مهمی به سنگر مخابرات می‌رسید با کشیدن سیم‌ها، بچه‌های سنگرهای دیگر هم مطلع می‌شدند و اعلام آمادگی می‌کردند، بدون اینکه احتیاج باشد بر همه سنگرها سرکشی شود چون این امر باعث از دست دادن زمان و خطرهای جانی برای بچه‌ها بود.
منبع: کتاب خلاقیت‌ها 

 

قوای صلیبی
همراه هفت نفر از دوستان شبی به کمین دشمن رفته بودیم. وقتی نزدیک شدیم به بچه‌ها گفتم اورکت‌هایشان را درآورند. بعد با استفاده از چفیه چوب نخل‌ها را به شکل علامت بعلاوه وصل کردم و اورکت‌ها را به آن پوشاندم کلاه‌هایمان را هم بر سر آن‌ها گذاشتیم و به صورت ستونی در معرض دید دشمن قرار دادیم و خودمان مخفی شدیم.
دشمن تمام فکر و ذکرش برای حمله به ستون فرضی شد و ما از طرف دیگر خودمان را پشت سر آن‌ها رساندیم و با سر نیزه به آن‌ها حمله کردیم. یکی از نیروها افسری بود که او را زنده دستگیر کردیم.
منبع: کتاب خلاقیت‌ها 

 

قند تلخ
در مواقع عقب‌نشینی وقتی بچه‌ها مجبور بودند وسیله‌ای را رها کنند، اگر وسیله‌ای برای تکه تکه کردن نداشتند در باک بنزین ماشین‌ها قند می‌ریختند و این قند شیرین کام دشمن را به اندازه‌ی کافی تلخ می‌کرد.
دیگر ماشین روشن نمی‌شد و عیب آن را هم به این سادگی‌ها نمی‌توانستند بر طرف کنند. هرچه با موتور کلنجار می‌رفتند کمتر نتیجه می‌گرفتند.
منبع: کتاب خلاقیت‌ها 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
به بالا بروید