کودکان آینه رفتار والدین

كودكان آينه رفتار والدين

کودکان، آینه رفتار والدین هستند؛ هر آن چه مقابل این آینه حساس قرار گیرد، به همان‌سان آن را منعکس خواهد کرد. بدین ترتیب کودکان، رفتارهای والدین را تقلید می‏نمایند و آن را در زندگی خود اجرا می‏کنند، زیرا محیط خانواده، اولین محیطی است که نوزاد زندگی خود را شکل می‏دهد. در پایه ‏ریزی شخصیت و چگونگی رشد عواطف انسانی، هیچ عاملی به‌پای محیط کوچک خانواده نمی‏رسد. تار و پود روانی اشخاص در کانون خانواده به هم تنیده می‏شود. و والدین در تکوین شخصیت سالم، توانا، باتقوا و سازنده فرزندان خود نقش انکارناپذیری دارند.
کودک در اولین سال‏ های زندگی، قبل از این که زبان باز کند، در اثر ارتباطاتی که با اعضای خانواده دارد، تصویری از خویشتن در او ایجاد می‏شود، و هنگامی که زبان می‏گشاید درس‏های زیادی برای سازگاری بیشتر با محیط اطراف می‏آموزد. کودک به‌تدریج رشد می‏کند و توجه او با قضاوت دیگران درباره خود بیشتر می‏شود و خودپنداری او انعکاسی از قضاوت‏ها و ارزیابی‏ هایی می‏شود که افراد و اعضای خانواده در مورد او به عمل می‏آورند.
اگر این ارزیابی‏ها نادرست و ناپسند باشد و جنبه تحقیرآمیزی به خود بگیرد، کودک خود را تحقیر شده و بی‏ارزش می‏شمارد و این امر در او حس خودکم‌بینی و حقارت ایجاد می‏کند که در مراحل بعدی زندگی باعث آزارهای روحی و عقده ‏های روانی می‏گردد.
بر عکس، اگر کودک در رابطه خود با خانواده، از پذیرفتن و گرمی و محبت و از احترام متقابل برخوردار باشد که در آن به شخصیت و سلامت روانی کودک ارزش قائل شوند و به‌اصطلاح او را آن گونه که هست بپذیرند، کودک خود را عضو باارزش و مفیدی می‏پندارد و در نتیجه فردی خوش بین و با اعتماد به نفس بار خواهد آمد.
کانون خانواده، تنها پناهگاه فرزند و تکیه ‏گاه او است هر چند خانواده کوچک‏ترین واحد اجتماعی است، ولی هسته اصلی جامعه، سرچشمه اجتماع بزرگ‏تر است؛ یعنی زمانی که نوزاد چشم به جهان می ‏گشاید، با افکار، احساسات، نظرها، آرزوها و انتظارات اعضای خانواده احاطه می‏شود. محیط خانواده، محلی است که کودک چگونگی زندگی کردن را یاد می‏گیرد و شیوه ‏های فرهنگ را عموماً و فرهنگ خانواده را خصوصاً می ‏آموزد. در این محیط باید عواطف و احساسات هیجانی کودک در پناه امنیت و آرامش نضج گیرد و پرورده شود. او در هر زمینه‏ای نیاز به راهنمایی دارد. در رفتارش باید توجّه کامل و مراقبت صحیح به عمل آید. باید محیط را به‌گونه‌ای جلوه داد تا کودک به‌خوبی احساس کند که در پناه حمایت والدین است. باید کودک درک کند که راهنمایی آن‌ها بر پایه صحیح و منطقی استوار است. اگر طفل از وضع نوین و غیرمنتظره‌ای احساس آشفتگی و اضطراب کند، باید با توضیح کافی و سازگار با منطق و درک او، ذهن وی را روشن کرد. اغلب عوارض و مشکلات رفتاری بزرگ‌سالی، ریشه در زمان کودکی دارد.
هرگاه والدین در هر مرحله‏ای از رشد، به کودک مسؤولیتی در خور توانش بدهند، به‌تدریج درباره خود به‌عنوان یک فرد قابل اعتماد و شایسته می ‏اندیشد. اگر والدین صادقانه به او محبت کنند، او دوست داشتن دیگران و مورد علاقه دیگران بودن را یاد می‏گیرد؛ و بالاخره اگر والدین از اعتماد به نفس او نسبت به استقلال یافتن جلوگیری نکنند، او قادر خواهد بود در خلال دوره نوجوانی به درجه‏ای از اعتماد به نفس دست یابد و به‌تدریج خود را از وابستگی کودکانه رها سازد. از پیامبر گرامی اسلام(ص) روایت شده است که فرمودند: «رَحِمَ اللهُ مَنْ اَعانَ وَلدَه عَلی برّه. قال قُلْتُ کَیفَ یُعینُهُ عَلی برهّ؟ قالَ یَقْبَلُ مَیْسُورَهُ و یتجاوَزُ عن مَعسورِه و لایُرْهِقُهُ و لایَخرُقُ بِه؛ خدا رحم کند بر کسی که فرزندان خود را بر نیکی مدد رساند. شخصی می‏گوید پرسیدم: چگونه او را بر نیکی کردنش اعانت کند؟ حضرت فرمودند: کار آسانی که از او به عمل آید، قبول کند و کاری که بر او دشوار باشد و او انجام ندهد، از او درگذرد و تکلیف‏های دشوار به او معین نکند و با سفاهت و تندی با او برخورد نکند.»
نگرش‏ها و رفتار والدین می‏تواند تسهیل کننده و یا مانع جریان رشد و تکامل کودک باشد. والدین سخت‏گیر و خشن، مانع می‏شوند فرزندانشان از روابط مثبت و سازنده با همسالان خویش که برای استقلال آنان بسیار مهم است، بهره گیرند.
توقعات و محدودیت‏های والدین، اغلب فرآیند رشد را در کودکان و نوجوانان دشوار می‏سازد. نتیجه رفتار والدین، بستگی تام به این دارد که کودک چگونه رفتار والدین را مشاهده و معنای آن را چگونه درک می‏کند.
خانواده باید ضمن حمایت از کودک فرصت‏هایی برای او فراهم آورد که بتواند به روش خود و با توجه به رشد و توانایی‏های خویش، مهارت‏هایی را فرا گیرد و با مسائل خود به‌طور نسبی دست و پنجه نرم کند. کودک بدین ترتیب احساس خود ارزشی و اعتماد به نفس می‏کند، ولی حمایت بیش از اندازه و یا عدم حمایت، موجب می‏شود کودک در توانایی‏های خود شک کند و نتواند استعدادهای خود را بشناسد.
والدین باید در محیط خانواده به احساسات کودکان توجّه کنند و بی‏تفاوت نباشند. پدر و مادری که به احساسات کودکان خود و حتی احساسات سایر مردم بی‏تفاوت‏اند، به‌احتمال زیاد بازتاب همان ویژگی را در خصوصیات بزرگ‌سالی فرزندانشان خواهند دید. والدینی که آرای دیگران را برنمی‏تابند و پیوسته از دیگران انتقاد و ثروت خود را بیهوده صرف می‏کنند، یا در گفت و گوهای خود از مذهب، درستی و مهربانی و سایر ارزش‏های اخلاقی با بدی و بی‏ارزشی یاد می‏کنند، بی‏تردید الگوهای ناصوابی برای فرزندانشان خواهند بود. امام سجاد(ع) در این زمینه می‏فرمایند: «فاعْمَلْ فی أَمرِه عَمَلَ المُتزَیَّن بِحُسْنِ اثره علیه فی عاجل الدُّنیا؛ با فرزندت آن‏چنان رفتار کن که اثر نیکوی تربیت تو مایه زیبایی و جمال اجتماعی او شود، او را
کودکان، آینه رفتار والدین هستند؛ هر آن چه مقابل این آینه حساس قرار گیرد، به همان‌سان آن را منعکس خواهد کرد. بدین ترتیب کودکان، رفتارهای والدین را تقلید می‏نمایند و آن را در زندگی خود اجرا می‏کنند.
چنان بار بیاور که بتواند در شؤون مختلف، دنیای خود را با عزت و آبرومندی زندگی کند و مایه زیبایی و جمال تو باشد.»
به‌طور کلی، خانواده مطلوب و ایده آل، خانواده‏ای است که امنیت عاطفی، احساس ارزشمندی، احساس تعلّق و عشق و علاقه را تأمین می‏کند. هنگامی که کودکی مورد علاقه و احترام خانواده‏اش باشد، امکان و فرصت بیشتری برای نیل به استقلال و مسؤولیت خواهد داشت و برای برنامه‏ریزی و انتخاب امور مربوط به خود در چارچوب معیارهای اخلاقی، از تشویق لازم برخوردار خواهد شد. کودک و نوجوان در خانواده ‏ای که همخوانی و عدم تعارض در ارزش‏ها، گرمی، ثبات و اعتماد و احترام لازم و متقابل در آن حاکم است، به سهولت با زندگی همساز می‏شود.
از حضرت امام سجاد(ع) روایت شده است که فرمودند: «و امّا حقَّ وَلدکَ فاَنْ تَعلَمَ انَّهُ مِنْکَ و مُضافٌ الیکَ فی عاجِل الدّنیا بِخَیره و شَرَّه و انَّکَ مَسؤوُلٌ عَمّا وَلَّیتهُ به من حُسن الادَبِ و لدلاله علی ربَّهُ عَزَّوجَل والمَعُونَه له علی طاعَتِه فاعْمَلْ فی امْره عَمَلَ مَنْ یَعْلَمُ انَّهُ مُثابٌ علیَ الاحسان الیه مُعاقبٌ علی الاسائهِ الَیه؛ و امّا حق فرزندت بر تو این است که بدانی وجود او از تو است و نیک و بدهای او در این دنیا وابسته به تو می‏باشد، بدانی که در حکومت پدری و سرپرستی او مسئولی، موظفی فرزندت را با آداب و اخلاق پسندیده پرورش دهی، محیط خانواده، محلی است که کودک چگونگی زندگی کردن را یاد می‏گیرد و شیوه‏های فرهنگ را عموماً و فرهنگ خانواده را خصوصاً می‏آموزد. در این محیط باید عواطف و احساسات هیجانی کودک در پناه امنیت و آرامش نضج گیرد و پرورده شود.
او را به خداوند بزرگ راهنمایی کنی و در اطاعت و بندگی پروردگارت یاری‏اش نمایی، به رفتار خود در تربیت فرزندت توجه کنی، پدری باشی که به مسؤولیت خویش آگاه است، می‏داند. اگر نسبت به فرزند خود نیکی نماید، در پیشگاه خداوند متعال اجر و پاداش دارد، و اگر درباره او بدی کند، مستحق مجازات و کیفر خواهد بود.»
مهم‌ترین نیاز عاطفی و روانی کودک در محیط خانواده
مهم‌ترین نیاز عاطفی و روانی کودک در محیط خانواده، مهر و محبت، و توجه و احترام است. کمبودهای عاطفی کودکان، صدمات جبران ناپذیری به آینده آنان وارد می‏سازد. کودک باید احساس کند که او را دوست دارند و همان طوری که هست او را قبول دارند این احساس کودک، باعث حس خود ارزشی او می‏شود و از طرفی حس ایمنی و نیاز عاطفی کودک ارضا می‏گردد. تحقیقات نشان می‏دهد که ریشه بسیاری از ناسازگاری‏های دوران جوانی و بزرگ‌سالی از دوران کودکی آنان نشئت می‏گیرد. اگر پدر و مادر بتوانند با رفتار و کردار خویش، نیازمندی‏های عاطفی کودکان خود را برآورند، مسلماً در بزرگ‌سالی از شخصیت سالمی برخوردار می‏شوند. اشخاصی که در کودکی، در محیط خانواده از والدین خود طعم محبت را نچشیده‏اند، بخصوص محبت مادر را، در بزرگ‌سالی از شخصیت سالمی برخوردار نمی‏شوند و به گروه‏های بزهکار گرایش پیدا می‏کنند و بیماری‏های روانی بیشتر در میان آنان گسترش پیدا می‏کند.
به همین دلیل است که پیامبر بزرگ اسلام(ص) می‏فرمایند: «و قرّوا کبارکُم و ارحَموا صِغارَکُمْ؛ بزرگ‌سالان خود را احترام گذارید و نسبت به کودکان خویش ترحم و عطوفت نمایید.»
حضرت امام علی(ع) نیز در نزدیک‏های وفاتش وصیت می‏کرد که: «وارحَمْ مِن اهلِکَ الصَّغیر وَ وَقّر مِنْهُم الْکَبیر؛ در خانواده خود با کودکان مهربان باش و بزرگ‌ترها را احترام کن.»
امام صادق(ع) در همین مورد می‏فرمایند: «کسی که نسبت به فرزند خود محبت بسیار دارد، مشمول رحمت و عنایت مخصوص خداوند متعال است.»
تحقیقات نشان می‏دهد، نوزادانی که در آغوش گرم و مهرگستر مادر تغذیه می‏کنند، تنها تغذیه جسمی نمی‏شوند، بلکه از حیث روحی نیز تغذیه می‏گردند. زمانی که کودک در آغوش مادر قرار می‏گیرد، صدای قلب مادر، به کودک آرامش و امنیت خاطر می‏بخشد. مادرانی که به شیر دادن کودکان خود علاقه‏مند نیستند و آن‌ها را با بی‏میلی و نارضایتی در آغوش می‏گیرند، حالات در خود فرورفتگی و بی‏حسی در کودکان خود به وجود می ‏آورند.
روان‏شناسان، نخستین ارتباط چشمی میان مادر و کودک، در لحظه حساس تولّد نوزاد را زمان «شوق دیدار» می‏نامند. این ارتباط چشمی، زمینه ‏ساز شروع واکنش‏های غریزی مولود است. این رابطه که حاصل احساس و عواطف مادری است نشئت گرفته از تغییراتی است که در ترکیب و ایجاد ترشحات غدد داخلی به وجود آمده و برای مادر موجب سلسله رفتارهای غریزی شده است، که نقش بارزی در حفظ و مراقبت صمیمی کودک به عهده دارد. اگر مادر موقع ارضای نیازهای کودک، محبت لازم را ابراز دارد، اولین تجارب اجتماعی کودک نیز خوشایند خواهد بود. مادر باید بین مراقبت بیش از اندازه و عدم مراقبت، موازنه ایجاد کند. توجه کافی و ابراز عواطف واقعی، اصیل و پایدار و به‌طور کلی روابط مادرانه قوی، باعث می‏شود که کودک دنیا را امن و قابل اطمینان بیابد و رشد طبیعی و سلامت شخصیت او تضمین شود.
مطالعه بر رفتار کودکانی که در پرورشگاه‏ها بزرگ شده‏اند، نشان می‏دهد که اغلب آنان در معرض محیط نامناسبی از نظر عاطفی قرار می‏گیرند، چنین کودکانی از تماس احساساتی و هیجانی گرم خانواده محروم هستند، و چون از مشاهده قیافه‏ های مهربان و با عاطفه اولیه محروم هستند، در مسیر زندگی نمی‏توانند چهره معلمان و دیگران را جانشین قیافه‏های دوست داشتنی پدر و مادر خود سازند، در نتیجه فاقد محرک‏های شخصی و فرصت‏هایی برای ایجاد رشد عاطفی و حس اطمینان و امنیت هستند و نمی‏توانند روابط صحیح با دیگران برقرار کنند. به عبارت دیگر، جامعه پذیری هرگز در چنین کودکانی، ریشه نگرفته است و این کودکان محبت ندیده، همواره دچار فقر عاطفی هستند، خلقی توأم با واکنش شدید و کودکانه پیدا می‏کنند و ممکن است بی‏شرم، ظالم و مخرّب باشند.
چون کودک تجارب اولیه خود را از محیط خانواده کسب می‏کند، ادراکات و تعبیرات او در پی کسب این تجارب، طرح ریزی می‏گردد. و تجارب دوران بعد که شباهت‏هایی به تجارب اولیه دارد، با آن‌ها ارزیابی می‏شود. این انتقال روش و سلوک افراد، که از روابط خانوادگی سرچشمه می‏گیرد و بعداً به افراد دیگر منتقل می‏شود، در ارتباط با دیگران تأثیر به سزایی دارد.
اگر والدین، از حساسیت عاطفی بهره کافی نداشته باشند، کودک از راه تقلید و ساختار همانند سازی، خویشتن را همانند پدر و مادر می‏کند و ناخودآگاه از رفتار آن‌ها شکل می‏گیرد و مانند آن‌ها بی ‏مهر و عاطفه بار می‏آید. والدین باید بدانند که محیط خانواده محلی است که کودک در آن مسائل مختلفی را فرا می‏گیرد. گاهی والدین آگاهانه چیزهایی به کودک می‏آموزند، ولی در موقعیت‏های متعدد، کودک از طرز کار و رفتار والدین چیزهایی یاد می‏گیرد که خود آن‌ها متوجّه نیستند. بعضی والدین اشتباهاً چنین فکر می‏کنند که فقط هنگامی که رفتار و کردار خوبی دارند، مورد سرمشق و الگو واقع می‏شوند، در حالی که آن‌ها همیشه و در همه حال سرمشق و الگوی کودکان خود هستند و در همه حال کودکان از رفتار والدین خود سرمشق و الگو می‏گیرند.
محبت افراطی و نامهربانی
محبت بیش از حد و نامهربانی بر سلامت روانی کودکان اثر نامطلوب می‏گذارد. والدینی که بیش از حدّ معمول به اطفال خود توجّه می‏کنند، کودکانی متکی به دیگران بار خواهند آورد. این گونه والدین، بعضاً در محبت کردن قدری افراط می‏کنند، که رضایت کودک را بر مصلحت‏های واقعی تعلیم و تربیت او ترجیح می‏دهند، این گونه کودکان، علاوه بر اتکایی بودن، اعتماد به نفس ضعیف، خجول بودن، در رشد هیجانی خود نیز تأخیر نشان می‏دهند.
محبت افراطی هم چنین، باعث می‏شود که کودک بیشتر وقت خود را با والدین به سر برد و در نتیجه نمی‏تواند با بچه‏ های هم سال خود ارتباط برقرار کند و بدین ترتیب رشد اجتماعی او به‌کندی صورت می‏گیرد. به همین دلیل، حضرت امام محمد باقر(ع) شدیداً از محبت افراطی نهی کرده می‏فرمایند:
«بدترین والدین، کسانی هستند که در اعمال محبت به فرزندان خود زیاده روی و افراط می‏نمایند.»
خانواده باید ضمن حمایت از کودک فرصت‏هایی برای او فراهم آورد که بتواند به روش خود و با توجه به رشد و توانایی‏های خویش، مهارت‏هایی را فرا گیرد و با مسائل خود به‌طور نسبی دست و پنجه نرم کند.
عدم توجّه و محبت به کودک نیز، سبب طرد شدن کودک می‏شود و به هیچ وجه نسبت به محیطی که در آن زندگی می‏کند، احساس امنیت نمی‏کند. چنین کودکانی، معمولاً مشوّش‏اند و اختلالات شخصیتی از خود نشان می‏دهند. عدم توجه و محبت در ماه ‏های نخستین کودکی، باعث می‏شود که کودکان به تحریکات محیطی پاسخ ندهند و در موارد شدیدتر، پژمرده شوند. به‌طور کلی، کودکان مطرود، عکس ‏العمل‏های مختلفی از خود بروز می‏دهند و این کودکان در اصطلاح به گرسنگی عاطفی مبتلا می‏شوند. گاهی این کودکان مطرود یا محروم از مهر و محبت والدین، دچار بیماری‏های روان تنی می‏شوند. پیدایش پاره‏ای از آلرژی‏ها در میان بچه‏ ها، معلول همین امر است. بچه ‏هایی که دچار تب یونجه ‏ای و سایر ناراحتی‏های پوستی می‏شوند، اغلب از طرف پدر و مادر طرد شده ‏اند، و یا مدتی از آن‌ها دور بوده ‏اند، گاهی این دسته از کودکان، به‌کل زندگی و فرد بدبین هستند، و دیگران را دشمن خود فرض می‏کنند و نسبت به اعمال آن‌ها همیشه اعتراض می‏نمایند. در بعضی موارد، بچه ‏های مطرود یا محروم از محبت والدین حالت تسلیم به خود می‏گیرند، رفتار زننده والدین را تحمل می‏کنند و به‌جای اعتراض باروی خوش در مقابل اعمال آن‌ها عکس ‏العمل نشان می‏دهند و از این راه، کوشش می‏کنند محبت آن‌ها را به خود جلب کنند. بچه ‏هایی که باهوش هستند و بی‏ مهری پدر و مادر را احساس می‏کنند، اغلب خود را به نادانی می‏زنند، گاهی محبت دیگران نسبت به او، بی‏مهری والدین را جبران می‏کند و شخصیت او کمتر دچار تزلزل می‏شود.
مطالعات نشان می‏دهد، کودکانی که طرد شده ‏اند متعلق به والدینی هستند که خود آنان، در کودکی زندگی را ناشاد و بدون عشق و محبت گذرانده ‏اند. کودکان معمولاً پس از پنج سالگی، بیش از هر چیز به پدر نیاز خواهند داشت و غیبت طولانی پدر پس از آن سنّ، با بزه کاری‏های دوره نوجوانی مرتبط و وابسته خواهد بود. به‌طور کلی، طرد کودک به حدّی در شخصیت کودک تأثیر می‏گذارد که حتی نداشتن والدین آن تأثیر را نمی‏گذارد.
به‌طور کلی، خانواده مطلوب و ایده آل، خانواده ‏ای است که امنیت عاطفی، احساس ارزشمندی، احساس تعلّق و عشق و علاقه را تأمین می‏کند.
محدودیت و آزادی
بعضی والدین با محبت، کودکان خود را آزاد می‏گذارند و بعضی دیگر همراه، با محبت، کودکان خود را در محدودیت نگه می‏دارند.
فرزندانِ آزاد گذارده، غال با فعّال، اجتماعی و مستقل هستند، نسبت به دیگران محبت دارند، خصومتی به خود و اطرافیان خود نشان نمی‏دهند. گاهی احتمالاً کمی پرخاشگر و جاه طلب می‏شوند ـ به‌خصوص در منزل ـ ولی در واقع این حالات در نتیجه احساس ایمنی و عدم وجود پاسخ‏های نامطلوب از سوی والدین است و نشانه عصبانیت و ناکامی دائمی یا درونی نیست، گرچه ظاهراً کودکانِ آزاد گذارده شلوغ و پرفعالیت هستند، ولی جنبه ‏های قوی شخصیت آن‌ها؛ مانند اعتماد به نفس، دوستی، احساس استقلال و تمایل برای تسلط بر محیط، نکات ضعف آن‌ها را از میان می‏برد.
والدین با محبت و محدود کننده، کودکانشان معمولاً در روابط خود با همسالانشان قدرت طلبی ندارند. متکی بودن و خصومت، از دیگر خصوصیات این اطفال است. محدودیت در شش تا ده سالگی ایجاد حالت اتکایی و رفتار پرخاشگرانه شدید نسبت به مادر می‏کند. اگر محبت والدین به میزان کافی باشد حالات عصبی و رفتارهای غیرعادی در کودکان به وجود نمی‏آید، ولی محدودیت والدین، سبب می‏شود که کودک اتکای بیشتر، فرمان‌برداری، ادب، نا پرخاشگری و عدم تمایل برای رقابت با همسالان و به‌طورکلی،استقلال فردی کمتری نشان می‌دهد.
متأسفانه، والدینی وجود دارند که کودکان خود را از محبت سیراب نمی‏کنند و رابطه‏ای خصمانه با کودکان خود برقرار می‏کنند. بعضی از این والدین، همراه با رابطه خصمانه، برای کودکان خود محدودیت نیز قائل‌اند، ولی بعضی دیگر، رابطه خصمانه با کودکان خود دارند، ولی کودکان خود را آزاد می‏گذارند.
رسول خدا(ص) در این باره به حضرت علی(ع) می‏فرمایند: «لعَنَ اللهُ والدینِ حَمَلا وَلدَهما علی عُقُوقِهِما؛ نفرین الهی و دوری از فیض خداوند متعال بر والدینی که فرزند خویش را به عصیان و آزار خودشان وادارند و باعث قطع رابطه محبت شوند.»
تبعیض و مقایسه کودکان
تبعیض و مقایسه کودکان با یکدیگر، تأثیر منفی فراوانی بر سلامت روانی کودکان می‏گذارد. کودکی که نسبت به خواهر یا برادر دیگر خود کمتر محبت و توجه می‏بینند، از رفتار والدین خود بسیار آزرده می‏شود و بعضاً از این کار والدین کینه به دل می‏گیرد و درصدد انتقام از آن‌ها و یا اجتماع برمی‏آید. از جمله هنگامی که به
عدم توجّه و محبت به کودک نیز، سبب طرد شدن کودک می‏شود و به هیچ وجه نسبت به محیطی که در آن زندگی می‏کند، احساس امنیت نمی‏کند. چنین کودکانی، معمولاً مشوّش‏اند و اختلالات شخصیتی از خود نشان می‏دهند.
آن‌ها گفته می‏شود که به‌اندازه برادر یا خواهر و یا بچه همسایه یا فامیل باهوش و زرنگ نیستند، ناراحت می‏شوند و به شدّت رنج می‏برند. تنها کافی نیست که والدین فرزند خود را دوست داشته باشند، بلکه باید این محبت و دوست داشتن در اعمالشان مشهود باشد. والدین معمولاً علاقه و یا بی‏علاقگی خود را به کودک با حالات و حرکات صورت، آهنگ صدا و حتی در محبت کردن با او نشان می‏دهند. والدین حتی در تنبیه کودک نیز، نباید این احساس را در او ایجاد کنند که دیگر هرگز دوستش نخواهند داشت و او را طرد کرده‏اند، بلکه باید احساس کند که به علت عملی که انجام داده، تنبیه می‏شود، نه به علت خستگی پدر و مادر یا عصبانیت آن‌ها، در این صورت کودک به معیاری برای اعمال و رفتار خود دست نخواهند یافت.

نویسنده: فرض الله قلی زاده کلان

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا