لالایی آرامبخش
زن و شوهر پیری با هم زندگی میکردند. پیرمرد، همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیرزن هرگز زیر بار نمیرفت و گلههای شوهرش را بهحساب بهانهگیریهای او میگذاشت.
این بگومگوها همچنان ادامه داشت تا اینکه روزی پیرمرد فکری به سرش میزند و برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف میکند و آسایش او را مختل کرده است، ضبطصوتی آماده میکند و یک شب همه سروصدای خرناسهای گوشخراش همسرش را ضبط میکند.
پیرمرد صبح از خواب بیدار میشود و شادمان از اینکه مدرک معتبری برای ثابت کردن خروپفهای شبانه او دارد، بهسراغ همسر پیرش میرود و او را صدا میکند، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته است!
از آن شب به بعد خروپفهای ضبطشده پیرزن، لالایی آرامبخش شبهای تنهایی او میشود.