مادرى نمونه ی حضرت زهرا

مادرى نمونه ي حضرت زهرا

مادرى نمونه ی حضرت زهرا  یکى از ابتداى ترین مراحل پروش و اثر گذارى در روح کودک نامگذارى است . نامگذارى ، براى طفل اهمیت فوق العاده اى دارد، زیرا اولین چیزى که در فهم لطیف و حساس کودک راه پیدا مى کند نام و شهرت اوست و اینکه این نام چه بار فرهنگى و معنا دارى را حمل مى کند، تأثیر زیادى در روح و روان کودک دارد. بدین جهت على علیه السلام یکى از حقوقى را که فرزندان بر عهده پدر دارند نام نیکو و پسندیده مى شمارد و مى فرماید:حقّ الولد على الوالد أن یُحسّن اسمه حق فرزند بر پدر این است که نامى نیکو بر او بگذارد . (۱۸۸)با این توضیح نگاهى کوتاه مى کنیم به زندگى حضرت زهرا علیهاالسلام در رابطه با تولد فرزندان و نام گذارى و عقیقه و…بعد از تولد امام حسن ، امام حسین ، حضرت زینب و امّ کلثوم علیهاالسلام حضرت زهرا علیهاالسلام امر نامگذارى را به على علیه السلام واگذار مى کرد. على علیه السلام مى فرمود: من در امر نامگذارى فرزندانم از رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) سبقت نمى گیرم ، بنابر این کودک را نزد پیامبر مى آورد و حضرت هم به نامهاى برگزیده شده از طرف خداوند بر آنان نام مى گذاشت .یکى دیگر از سنتهاى جارى در زندگى صدیقه کبرى ، گفتن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ فرزند بود و دیگر عقیقه (قربانى که در واقع مى توان آن را بیمه سلامتى شمرد) و صدقه براى نوزاد متولد شده بود.نقل شده است که حضرت فاطمه علیهاالسلام هر گاه صاحب فرزندى مى شد، براى او گوسفندى عقیقه مى داد، سپس روز هفتم ، سر او را مى تراشید و برابر وزن موهاى او نقره صدقه داده و براى قابله و همسایه ها هدیه مى فرستاد و دیگران را در شادى خود سهیم مى کرد. (۱۸۹)فرزندان فاطمه علیهاالسلام  حاصل پیوند آسمانى فاطمه زهرا علیهاالسلام با على علیه السلام سه پسر و دو دختر مى باشد.امام حسن علیه السلام اولین فرزند فاطمه علیهاالسلام بود که در ۱۵ رمضان سال سوم هجرى قمرى متولد شد. بعد از تولد او را در پارچه اى سفید پوشاندند و جهت نامگذارى خدمت رسول اکرم بردند. پیامبر (صلى الله علیه وآله ) به امر پرودگار نام حسن را بر او نهاد و برایش گوسفندى عقیقه کرد و روز هفتم سر او را تراشید و به اندازه وزن آن نقره صدقه داد.امام حسن علیه السلام دوران کودکى را در دامن پیامبر (صلى الله علیه وآله ) پرورش یافت و بسیار مورد علاقه ایشان بود. در دوران امامت على علیه السلام همراه پدر در جبهه هاى جهاد و از جمله در نبرد جمل و صفین و نهروان شرکت جست و پس از شهادت على علیه السلام ، امامت و خلافت به او منتقل گردید. عاقبت در سال ۴۹ هجرى به وسیله زهر به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در مدینه منوره دفن گردید و مزار شریفش مطاف ملائکه مقرب خداوند است .امام حسین علیه السلام دومین فرزند فاطمه علیهاالسلام ، در سوم شعبان سال چهارم هجرى متولد شد. او نیز مثل برادرش مورد علاقه و محبت بسیار زیاد نبى اکرم حضرت محمد (صلى الله علیه وآله ) بود. پس از شهادت امام حسن علیه السلام به امامت رسید و علیه حکومت جابرانه و ضد اسلامى یزید قیام نمود و در عاشوراى سال ۶۱ هجرى با شهادت خود و یارانش در کربلا پر شورترین حماسه تاریخ بشریت را آفرید و قبر شریفش در کربلاى معلّی زیارتگاه ملائکه و فرشتگان الهى و عاشقان مى باشد.حضرت زینب علیهاالسلام سومین فرزند فاطمه زهراء علیهاالسلام در سال پنجم یا ششم هجرى متولد شد و با پسر عمویش عبدالله بن جعفرازدواج کرد. او همیشه از همان کودکى دلبستگى خاص به برادرش امام حسین علیه السلام داشت و حتى به هنگام ازدواج شرط بر آن نمود که هرگاه برادرش حسین علیه السلام خواست به مسافرتى برود او هم همراه برادر باشد لذا در جریان کربلا همراه اسیران شهر به شهر مى رفت و افشاگرى نمود و از حقانیت دین اسلام دفاع کرد. مدتى بعد از واقعه عاشوراء وفات نمود. در محل دفن آن حضرت اختلاف است . بعضى گفته اند: در مدینه وفات یافته و همانجا مدفون است و برخى دیگر گفته اند: در اطراف شام و برخى گفته اند در مصر مدفون است و بنابر قولى هم دمشق محل دفن آن است و داراى زیارتگاهى است .زینب صغرى علیهاالسلام که کنیه اش امّ کلثوم است . دومین دختر على و فاطمه علیهاالسلام در سال هفتم هجرى دیده به جهان گشود. وى در کربلا به همراه برادر بزرگوارش حضور داشت و پس از شهادت آن حضرت در خدمت امام سجاد علیه السلام به شام و از آنجا به مدینه بازگشتند. چهارده ماه پس از مراجعت ، در مدینه در گذشت ، شوهرش عون بن جعفر بوده است .محسن علیه السلام آخرین فرزند فاطمه ، که پیامبر این نام را بر او نهاده بود. او در حادثه هجوم بر در خانه حضرت ِسقط شد و اولین شهید  ولایت شد و بنابر روایتى در روز قیامت حضرت خدیجه و فاطمه بنت اسد، محسن شهید را بدست گرفته وارد صحراى محشر مى شوند و از خداوند مى خواهند که انتقام او را بگیرد.امام حسین علیه السلام به مادرش مباهات مى کند  روزى رسول خدا (صلى الله علیه وآله )، در حالى که على علیه السلام نزد او بود امام حسین علیه السلام را که شش ساله بود در دامان خود نشاند و لبان او را مى بوسید. على علیه السلام عرض کرد: اى رسول خدا ! کدام یک نزد شما محبوب تریم ، من یا حسین ؟امام حسین علیه السلام پاسخ داد: هر که در شرافت والاتر است او نزد رسول خدا علیه السلام محبوب تر و مقرب تر است .على علیه السلام فرمود: حسین جان ! با من مباهات مى کنى ؟عرض کرد: بلى پدر جان !على علیه السلام فرمود: من امیرمؤ منانم ، من زبان راستگویانم ، من وزیر مصطفایم ، من … حدود هفتاد فضیلت از فضایل خود را شمرد.پیامبر (صلى الله علیه وآله ) به حسین علیه السلام فرمود: ابا عبدالله ! آیا شنیدى ؟ اینها ذرّه اى از فضایل و مزیّت اوست او بالاتر از اینهاست .حسین علیه السلام فرمود: همه ستایشها از آن خداوند است . اى امیر مؤ منان ! من حسین بن على هستم . مادرم فاطمه زهرا علیه السلام سرور بانوان جهانیان است. اى على ! مادرمن نزد خدا و همه مردم برتر از مادر تو و جدم محمد مصطفى (صلى الله علیه وآله ) برتر از همه مردم و جد توست. اى على! تو نزد خدا برترازمنى و من با پدران و مادران واجداد خود فاخرترازتو هستم …سپس برخاسته دست به گردن على انداخت و او را بوسید و على علیه السلام نیز او را در آغوش گرفت و بوسید. (۱۹۰)پنج تن هرگز از هم جدا نمى شوند.  جابر بن عبدالله انصارى روایت کرده است که رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) فرمود: به آفتاب اقتدار پیدا کنید و اگر آفتاب غروب کرد و به ماه اقتدار پیدا کنید و اگر ماه از نظرها غائب شد، به زهره به اگر زهره ناپدید گشت . پس به دورستاره فرقدین تمسّک کنید.سؤ ال شد یا رسول الله منظور از خورشید کیست ؟ فرمود منم . دوباره سؤ ال شد منظور از ماه کیست ؟ فرمود: على بن ابیطالب . و از زهره ؟ فرمود: زهراء علیهاالسلام و از دو ستاره فرقدین ؟ فرمودند: مقصود امام حسن علیه السّلام و امام حسین علیه السّلام مى باشند.سپس فرمود: کتاب خدا با عترت من بهم پیوسته است و هرگز از یکدیگر جدا نمى شوند، تا در کنار حوض کوثر به من ملحق شوند. (۱۹۱)خانه فاطمه علیهاالسلام پرورشگاه زبدگان اولاد آدم  امام خمینى (ره ) سلاله پاک زهراء اطهر (س ) در پیامى فرمود:زنى که در حجره اى کوچک و خانه اى محقر، انسانهائى را تربیت کرد که نورشان از بسیط خاک تا آن سوى افلاک و از عالم مُلک تا آن سوى ملکوت اعلى مى درخشد.صلوات و سلام خداوند بر این حجره محقّر که جلوه گاه نور عظمت الهى و پرورشگاه زُبدگان اولاد آدم است . (۱۹۲)نامگذارى فرزند فاطمه علیهاالسلام از طرف پروردگار  وقتى که در نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجرى قمرى اولین مولود فاطمه علیهاالسلام چشم به جهان گشود، فاطمه علیهاالسلام به على علیه السلام گفت نام او را انتخاب کند. على علیه السلام فرمود: من در نامگذارى بر پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله ) سبقت نمى گیرم . پس او را نزد حضرت رسول (صلى الله علیه وآله ) بردند، پیامبر او را بوسید و فرمود: چه نامى برایش انتخاب کردید؟ حضرت على علیه السلام جواب داد: قبل از شما نامى براى او انتخاب نکردیم ، پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) فرمود: من هم بر خداى خویش سبقت نمى گیرم .جبرئیل از طرف خداوند نازل شد و تبریک پروردگار را به پیامبرش رساند و عرض کرد: خداوند عزّ و جل امر مى کند که چون نسبت على علیه السلام به شما مانند نسبت هارون به موسى علیه السلام است او را به نام فرزند هارون نام بگذار. پیامبر (صلى الله علیه وآله ) فرمود: نام او چه بود؟ جبرئیل جواب داد: شَبَر. پیامبر (صلى الله علیه وآله ) فرمود: زبان من عربى است ، جبرئیل عرض کرد، معادل آن در زبان عربى حسن است . (۱۹۳)کمک گرفتن از فرزند در مورد آیات نازل شده امام حسن علیه السلام در دوران هفت سالگى ، به مسجد مى رفت و پاى منبر رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) مى نشست و آنچه در مورد وحى از آن حضرت مى شنید در برگشت به منزل ، براى مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل مى کرد. (بدین ترتیب که همچون یک خطیب روى مُتّکائى مى نشست و سخنرانى مى نمود و در ضمن سخنرانى آنچه که از پیامبر (صلى الله علیه وآله ) فرا گرفته بود بیان مى کرد).حضرت على علیه السلام هر گاه وارد منزل مى شد و با فاطمه زهرا علیهاالسلام سخن مى گفت در مى یافت که فاطمه از تمام آیات نازل شده قرآن اطلاع دارد، از او پرسید: با اینکه شما در منزل هستید چگونه از آنچه که پیامبر (صلى الله علیه وآله ) در مسجد بیان کرده آگاه هستى ؟ فاطمه زهرا علیهاالسلام جریان را براى على علیه السلام شرح داد که این آگاهى از ناحیه فرزندش حسن مى باشد.روزى على علیه السلام در گوشه اى از منزل مخفى شد. حسن که در مسجد، سخنان پیامبر را شنیده بود وارد منزل شد و طبق معمول بر مُتّکائى نشست ، تا به سخنرانى بپردازد. ولى لکنت زبان پیدا کرد، حضرت زهراء علیهاالسلام تعجب نمود. حسن علیه السلام به مادرش عرض کرد: تعجب نکن ، زیرا که شخص بزرگى ، سخن مرا مى شنود و استماع او مرا از بیان مطلب ، باز داشته است . در این هنگام على علیه السلام از مخفیگاه خارج شده و فرزندش ، حسن را بوسید. (۱۹۴)تعلیم و تربیت زینب علیهاالسلام  حضرت زینب علیهاالسلام دختر دانشمند فاطمه زهرا (س ) بود، طورى که او را عقیله بنى هاشم نامیده اند، او استاد علوم قرآنى بود. روزى مشغول تلاوت قرآن بود، در این هنگام پدرش على علیه السلام صداى او را شنید حضرت زینب تفسیر بعضى از این آیات قرآنى را از پدرش سؤ ال مى کند. على علیه السلام به سختى تحت تأثیر هوش و ذکاوت درخشان زینب قرار گرفته ، لذا اشاراتى به آینده دختر گرامى خود زینب کرد. جریاناتى را که در پیش دارد یاد آورد شد. حضرت زینب در پاسخ پدر گفت : مادرم فاطمه علیهاالسلام مرا به این مطالب ، آگاه کرده تا مرا براى فردایم آماده سازد. (۱۹۵)غذاى آسمانى براى فاطمه علیهاالسلام و فرزندانش  مرحوم مجلسى گوید: گروهى از صحابه نقل کرده اند که پیامبر (صلى الله علیه وآله ) وارد منزل فاطمه زهرا علیهاالسلام شد و فرمود: فاطمه جان ! حسن و حسین از من خوردنى مى خواهند و من چیزى نمى یابم تا آنها بخورند.پس پیامبر با على و حسن و حسین و فاطمه علیهاالسلام نشستند، فاطمه علیهاالسلام متحیّر بود و نمى دانست چه کند؟ پیامبر مدتى به آسمان نگاه کرد، در این هنگام جبرئیل نازل شد و عرض کرد: اى محمد (صلى الله علیه وآله ) خداى على اعلى سلامت مى رساند و مى فرماید: به على و حسن و حسین و فاطمه علیهاالسلام بگو، از میوه هاى بهشتى چه چیزى را دوست مى دارند؟ پیامبر (صلى الله علیه وآله ) رو به اهل بیت کرد و فرمود: پروردگار مى داند که شما گرسنه اید و مى فرماید: از میوه هاى بهشتى کدام را دوست دارید؟ آنان از روى شرم از پیامبر سکوت کرده و چیزى نگفتند، پس حسین علیه السلام سکوت را شکست و عرض کرد: با اجازه شما ! بابا جان اى امیرمؤ منان ، با اجازه شما ! مادر جان ، اى بانوى زنان عالمیان و با اجازه شما، اى برادر حسن نیکوکار، مى خواهم یکى از میوه هاى بهشتى را انتخاب کنم ، همگى فرمودند: حسین جان هر چه مى خواهى بگو.امام حسین علیه السلام عرض کرد: اى رسول خدا ! به جبرئیل بگو: ما رطب تازه مى خواهیم .پیامبر (صلى الله علیه وآله ) فرمود: خداوند این را مى دانست . سپس رو به فاطمه علیهاالسلام نمود و فرمود: فاطمه !برخیز و وارد آن اطاق شو و هر چه در آن بود بیاور. فاطمه علیهاالسلام وارد شد، دید طبقى بلورین با روپوش سبز بهشتى که در آن رطب تازه است – با اینکه فصلش نبود – در آنجا نهاده شده است . آن طبق را نزد پیامبر آورد. پیامبر (صلى الله علیه وآله ) فرمود: فاطمه جان ! این از کجا آمده ؟ فاطمه علیهاالسلام همان جواب مریم را (که در قرآن مجید آمده ) داد و عرض کرد: از جانب خداست همانا خدا هر که را که بخواهد بى حساب روزى مى دهد (۱۹۶) سپس پیامبر (صلى الله علیه وآله ) برخاست و طبق را پیش روى همه نهاد و فرمود. بسم الله الرحمن الرحیم . آنگاه خرما را دانه دانه در دهان اهل بیت خود گذاشت و مى فرمود: بخورید نوش جان و گوارایتان باد. (۱۹۷)خبر شهادت امام حسین علیه السلام به فاطمه علیهاالسلام  از صادق آل محمد (صلى الله علیه وآله ) سؤ ال شد: فضیلت فرزندان حسین علیه السلام بر اولاد حسن علیه السلام در چیست و حال آنکه ایشان در طریق واحد و مکان و منزلت یکسانند؟امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: مگر معتقد نیستید و باور ندارید آنچه را مى گویم و سبب آن را بیان میکنم ! همانا جبرئیل به محضر پیامبر (صلى الله علیه وآله ) شرفیاب شد و عرض کرد:یا محمد ! انّ الله یُبشّرک بمولودٍ یُولد من فاطمه تقتله امّتک من بعدک …))؛اى رسول خدا ! خداوند مژده مى دهد که فرزندى برایت از فاطمه متولد مى شود که بعد از تو امت تو او را به شهادت مى سانند. (۱۹۸)پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله ) فرمود: به خدایم سلام برسان و بگو: من چنین فرزندى را نمى خواهم . این گفتگو و رفت و آمد جبرئیل تا سه بار تکرار شد. آنگاه رسول خدا (صلى الله علیه وآله )، على علیه السلام را از این موضوع آگاه ساخت . على علیه السلام نیز فرمود: مرا به چنین فرزندى رغبتى نیست و همچنان این گفتار سه بار بین آنان تکرار شد و در مرتبه سوم خداوند فرمود: این فرزند صاحب امامت خواهد بود و آثار پیغمبران را به ارث خواهد بود و علوم اولین و آخرین را خواهد داشت . آنگاه پیامبر (صلى الله علیه وآله ) فاطمه علیهاالسلام را نیز از این ماجرا خبر داد. فاطمه علیهاالسلام عرض کرد: این پدر ! من چنین فرزندى نمى خواهم و باز این گفتگو سه بار تکرار شد و در مرتبه سوم فرمود: اى فاطمه ! فرزندان پسر تو پیشوایان دین من و وارث آثار من و خازن علم من خواهند بود. پس فاطمه علیهاالسلام عرض کرد: اى پدر به قضاى خدا رضا دادم ، پس به حسین علیه السلام حامله شد و پس از شش ماه وضع حمل نمود و فرزند شش ماهه زنده نمى ماند به جز حسین و عیسى (به روایتى یحیى ) (۱۹۹)در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام ضمن اشاره به این مطلب که جبرئیل از شهادت امام حسین علیه السلام به پیامبر (صلى الله علیه وآله ) و آن حضرت به فاطمه علیهاالسلام خبر داده بود مى فرمایند:آیا مادرى را در دنیا سراغ دارید که او را به تولد پسرى مژده دهند و او با کراهت حامله شود و با کراهت وضع حمل کند (بار بگذارد).این مطلب امام صادق علیه السلام اشاره به این آیه شریفه قرآنى است که درباره امام حسین علیه السلام نازل شده است .و وصّینا الأنسان بوالدیه احساناً حملته امّه کُرهاً و وضعته کُرهاً و حمله و فصاله ثلثون شهراً حتّى اذا بلغ أشدّه و بلغ أربعین سنه قال ربّ أوزعنى أن أشکرنعمتک الّتى أنعمت علىّ و على والدىّ و أن أعمل صالحاً ترضاه و أصلح لى فى ذرّیتى انّى تبت الیک و انّى من المسلمین (۲۰۰) باز در حدیث دیگرى از امام جعفر صادق علیه السلام درباره فضیلت فرزندان امام حسین علیه السلام بر فرزندان امام حسن علیه السلام در علل الشّرایع آمده است که : بعد از تولد ، امام حسین علیه السلام نه از فاطمه و نه از هیچ زنى دیگر شیر نیاشامید و رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) هر روز حاضر مى شد و زبان مبارکش را در دهان حسین علیه السلام مى گذاشت و حسین علیه السلام زبان جدش را مى مکید و سیرمى شد وگوشت او ازگوشت رسول خدا (صلى الله علیه وآله) روئید.در بعضى از روایات آمده است که آن حضرت انگشت ابهام را در دهانش مى گذاشت و حسین علیه السلام همچون سینه  مادر انگشت پیامبر (صلى الله علیه وآله ) را مى مکید و شیر مى خورد و بدین صورت یک روز یا دو روز گرسنه نمى شد . (۲۰۱)حرمت آتش بر فاطمه (س ) و فرزندانش  حضرت على علیه السلام چنین فرمودند:شنیدم که رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) فرمودند: فاطمه را فاطمه نامیده اند، زیراکه خدای تبارک و تعالى وى و فرزندانش را از آتش باز داشته و برکنار داشته است ، البته آن فرزندانى از ایشان که خدا را ملاقات کنند در حالى که ایمان به پروردگار داشته و به آنچه که بر من نازل گردیده اعتقاد داشته باشند. (۲۰۲)ماجراى شگفت انگیز روزهاى باردارى  از مقداد بن اسود الکندى روایت شده است که گفت : روزى از رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) پرسیدم : یا رسول الله ! چنان مى نماید که حسین از حسن به سال بزرگتر است ؟فرمود: از براى حسین علیه السلام در قلوب مؤ منین معرفتى است پنهان از مادرش فاطمه پرسش کن !مقداد مى گوید: من به در خانه فاطمه علیهاالسلام آمدم و بر در خانه ایستادم ، حمامه بر در خانه آمد. گفت اى برادر کندى ! چیزى مرا به شگفتى در آورده است ! گفت : چه کسى به تو خبر داده است که من بر در خانه ایستاده ام ؟ گفت : بانوى من فاطمه علیهاالسلام به من فرمود: مردى از کنده بر در خانه ایستاده است و سؤ الى دارد از محل و مقام قرّه العین من .مقداد مى گوید: کرامت فاطمه علیهاالسلام موجب کنجاوى من شد. پس خدمت آن حضرت رسیدم و عرض کردم : اى دختر پیامبر ! منزلت و مقام حسین در چیست ؟ حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: زمانى که حسن علیه السلام متولد شد تا مدتى به او شیر دادم ، روزى رسول خدا علیه السلام به دیدن من آمدند و حسن در حال خوردن خرما بود، فرمود: حسن را از شیر باز گرفتى ؟ گفتم : آرى او را از شیر گرفتم . سپس به من فرمود: دخترم ! در جبین تو تشعشع نورى مى بینم که به زودى فرزندى مى آورى که براى خلایق حجت باشد.آنگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام کیفیت حمل امام حسین علیه السلام را چنین بیان فرمود:چون یک ماه از حمل من سپرى شد حرارتى در من بوجود آمد چون این موضوع را به عرض پدر رساندم رسول خدا کوزه آبى طلبید و کلماتى بر آن خواند و در آن دمید و به من فرمود: فاطمه جان ! از این آب بنوش ، وقتى که شربتى از آن آب نوشیدم به اذن خداوند عطش من بر طرف شد و از ماه دوم تا سوم رغبتى به خوردن و نوشیدن نداشتم و به قدرت پرودگار چنان بود که شربت شیر مى آشامم . در ماه سوم خیر و سعادت در خانه ما زیاد شد و در ماه چهارم به بعد زحمت و ناراحتى از من زایل شد، بیشتر به مسجد مى رفتم و به ذکر خداى مشغول بودم و از مصلاى خویش فقط براى حاجتى بیرون مى فتم . تا ماه پنجم تمام شد چون ماه ششم فرا رسید در شبهاى تاریک از فروغ نور حسین علیه السلام احتیاج به نور چراغى نداشتم و در مصلاى خویش صداى تسبیح و تهلیل او را از درون خویش مى شنیدم و چون از ماه ششم نه روز گذشت نیروئى بدست آوردم و خداوند پشت مراقوى ساخت و چون ده روز دیگر گذشت در خواب بودم که شخصى سفید پوش را دیدم که بر بالین من نشست و بر روى و پشت من دمید، من ترسیدم از خواب بیدار شدم و تجدید وضو کردم چهارم رکعت نماز گذاشتم ، دیگر باره من از حال خود رفتم و دوباره شخصى کنارم حاضر شد و مرا نشاند و بر من چیزى خواند و تعویذ کرد. روز بعد رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) وقتى که مرا دید آثار سرور و شادمانى در چهره مبارکش آشکار شده و حال من نیکو شد. من جریان خواب را به عرض ایشان رساندم حضرت فرمود: بشارت باشد تو را اى فاطمه ! آنکه در تو بدمید دوست من میکائیل بود که موکّل ارحام اهل بیت من است . پس حضرت گریست و مرا به سینه خود چسبانید و فرمود: آن دیگرى دوست من جبرئیل است که خداوند او را براى خدمت به فرزند تو گماشته است .(۲۰۳)قطرات اشک و فرزندان فاطمه علیهاالسلام  عایشه مى گوید: روزى رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) سخت گرسنه بودند و از خوردنى چیزى در منزل نداشتیم . حضرت به من فرمود: رداى مرا حاضر کن ، تا به خانه فاطمه روم و حسن و حسین علیه السلام را دیدار کنم تا کمى از گرسنگى خود را فراموش کنم . چون حضرت به خانه فاطمه علیهاالسلام آمد و فرمود: اى فاطمه ! فرزندان من کجا هستند؟ ! عرض کرد: پدرجان ! حسن و حسین علیه السلام سخت گرسنه بودند با حالت گریه از خانه بیرون رفتند.پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله ) براى پیدا کردن آنها ازخانه فاطمه علیهاالسلام بیرون آمدند. در بین راه ابودردا را دید و فرمود: اى ابو دردا پسرهاى مرا ندیدى ؟ عرض کرد: یا رسول الله ! آنها در سایه دیوار بنى جذعان خوابیده اند، پس با هم به طرف آنها رفتند، پیامبر آن دو را به سینه چسباند و اشک از رخسارشان پاک کرد. ابودردا عرض کرد: اى رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) ! اجازه دهید تا من ایشان را بردارم . حضرت فرمود: اى ابودرداء ! بگذار تا آب دید گانشان را پاک کنم ، سوگند به آن کسى که مرا به پیامبرى فرستاد، اگر قطره اى از آب دید گانشان بر زمین افتد، تا قیامت بلاى گرسنگى از میان امت بیرون نمى رود. پس حضرت آن دو را برداشته و به طرف خانه فاطمه علیهاالسلام آمدند. (۲۰۴)آرامش گهواره امام حسین علیه السلام  در خبر آمده است که :روزى حضرت فاطمه علیهاالسلام خواب بود و حسین علیه السلام در گهواره گریه مى کرد، در این هنگام جبرئیل فرود آمد و حسین علیه السلام را تسلیت (۲۰۵) مى داد. چون فاطمه علیهاالسلام بیدار شد صداى کسى را شنید که حسین علیه السلام را آرام مى کند، ولى کسى را ندید نگران شد، از این جهت خدمت پیامبر (صلى الله علیه وآله ) رسید و این واقعه را به عرض پدر رساند پیغمبر فرمود: اى فاطمه ! او جبرئیل بود که براى آرام کردن حسین فرود آمد بود. (۲۰۶)خاطره امام حسین علیه السلام از زبان مادر  امام صادق علیه السلام از اجداد گرانقدر خود و از امام حسین علیه السلام روایت مى کند که فرمود:مادرم فاطمه علیهاالسلام به من فرمود: هنگامى که تو را به دنیا آوردم ، رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) بر من وارد شد. من تو را در پارچه اى زرد رنگ پیچیده و به دست حضرت دادم . حضرت پارچه را به سویى افکنده و پارچه سفید گرفت و تو را با آن پوشانده در گوش راستت اذان و در گوش چپت اقامه گفت و سپس فرمودن اى فاطمه ! او را بگیر، او پدر امامان است ، نه نفر از فرزندان او امامان نیکو کارند و نهمین آنان ، مهدى علیه السلام ایشان است . (۲۰۷)توجه به فرزندان  روزى پیامبر (صلى الله علیه وآله ) به خانه پیامبر رفت ، چون به در خانه رسید دید دختش فاطمه مضطرب و ناراحت پشت در ایستاده است . آن حضرت فرمود: چرا اینجا ایستاده اى ؟فاطمه زهرا علیهاالسلام با حالتى مضطرب ، عرض کرد:فرزندانم صبح زود بیرون رفته اند و تا کنون از آنها هیچ خبرى ندارم . پیامبر (صلى الله علیه وآله ) به دنبال آنها روانه شد، چون به نزدیک غارجبل رسید، آنها را دید که درکمال سلامت وآرامش ، مشغول بازى هستند. آنها را بر دوش گرفت و به سوى خانه فاطمه (ع ) آمد. (۲۰۸)بازى با فرزندان  نقل شده است که حضرت زهراء علیهاالسلام با فرزندش امام حسن علیه السلام بازى مى کرد و او را بالا مى انداخت و در قالب زیباى شعر چنین مى فرمود:اشبه أباک یا حسنو اخلع عن الحقّ الرّسن و اعبد الهاً ذالمننو لا توال ذالأحن ۱- حسن جان ! مانند پدرت على باش، و ریسمان ظلم را از گردن حق بردار.۲- خداى احسان کننده را پرستش کن و با افراد دشمن و کینه توز دوستى مکن .آنگاه که امام حسین علیه السلام را دست نوازش مى کرد، مى فرمود:انت شبیهٌ بابىلست شبیهاً بعلى حسین جان ! تو به پدرم رسول الله شباهت دارى و به پدرت على شباهت ندارى .این در حالى بود که على علیه السلام سخنان فاطمه علیهاالسلام را مى شنید و لبخندى مى زد. (۲۰۹)یاد پدر در جمع کودکان  حضرت فاطمه علیهاالسلام ، بعد از برگشتن از کنار قبر پدر، ساعت به ساعت غش مى کرد و از حال مى رفت و هر هنگام که به هوش مى آمد از دو فرزند دلبندش سؤ ال مى فرمود:کجاست پدر (۲۱۰) مهربان شما اى دو فرزندم ، که شما را عزیز و گرامى مى داشت و همواره شما را بر روى دوش خود مى گرفت و نمى گذاشت بر روى زمین راه بروید؟کجاست پدر شما که مهربان ترین مردم نسبت به شما بود؟دیگر هرگز او را نمى بینم که این درب منزل را باز کند و شما را بر دوش خود گیرد، همان رفتارى که همواره نسبت به شما انجام مى داد. (۲۱۱)آیا فرزندان فاطمه علیهاالسلام فرزندان پیامبرند؟  مرحوم علامه مجلسى در بحارالأنوار به نقل از احتجاج طبرسى و تفسیر على بن ابراهیم از ابى الجارود، از حضرت باقر علیه السلام نقل مى کنند که حضرت فرمود:اى اباالجارود ! مخالفان ما در مورد حضرت امام حسن و امام حسین علیه السلام چه مى گویند؟ عرض کردم : ادعاى ما را دالّ بر اینکه این دو بزرگوار فرزندان رسول خدایند، انکار مى کنند و فرمودند: شما بر آن چگونه احتجاج مى کنید؟ عرض کردم : فرموده خداى متعال را در مورد حضرت عیسى شاهد مى آورم ،و من ذرّیته داود و سلیمان و ایّوب و یوسف و موسى و هرون و کذلک نجزى المحسنین و زکریّا و یحیى و عیسى و الیاس کلٌ من الصّالحین .(۲۱۲)مى بینم در این آیه پروردگار توانا حضرت عیسى علیه السلام را از فرزندان حضرت ابراهیم علیه السلام معرفى مى فرماید . امام فرمود: آنان در مقابل این حجت چه مى گویند؟ عرض کردم : مى گویند که فرزند دختر نیز فرزند انسان هست اما فرزند صُلبى او نیست ، فرمودند: آن گاه شما چگونه بر آنان احتجاج مى نمائید؟ابوالجارود مى گوید: عرض کردم : به فرموده خداى تعالى که مى فرماید:… فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم …. (۲۱۳) سؤ ال فرمودند: آنان در برابر این استدلال چه مى گویند؟ عرض کردم مى گویند: در زبان عرب  مرسوم است که شخصى که چند فرزند دارد به جاى فرزندان من مى گوید فرزندان ما، در حالى که آنها فقط فرزند شخص واحدى هستند. فرمودند: والله اى ابى الجارود آیه اى از کتاب خدا به تو نشان دهم که فرزندان رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) را مشخص نموده که جز کافر آن را رد نمى کند.ابوالجارود گوید: گفتم فدایت شوم این آیه کجاست ؟ فرمودند: آنجا که خداى تعالى مى فرماید:حرّمت علیکم امّهاتکم و بناتکم (۲۱۴) تا آنجا که مى فرماید:و حلائل ابنائکم الذّین من اصلابکم . (۲۱۵) حضرت فرمودند: پس از این منکران بپرس ، آیا براى رسول خدا ازدواج با همسران امام حسن و امام حسین علیه السلام حلال بود؟ اگر بگویند آرى پس به خدا سوگند دروغ گفته اند و اگر بگویند نه پس آنان فرزندان صُلبى رسول خدایند و آن حرمت به خاطر آن است که این دو فرزندان صُلبى وى مى باشند. (۲۱۶)استدلالى دیگر  حجاج ابن یوسف ثقفى ، استاندار خونخوار عبدالملک در کوفه بود او با شیعیان و یاران حضرت على علیه السلام بسیار دشمنى مى کرد.عامر شعبى مى گوید: شبى حجاج مرا طلبید، هراسان شدم و برخاسته و نزدش رفتم ، ناگهان در کنار مسند او سفره چرمى دیدم پهن شده (رسم بر این بود که افراد را روى آن مى کشتند) و شمشیر تیز در کنار آن بود، سلام کردم جواب سلام مرا داده و گفت : نترس ، به تو امشب تا فردا ظهر امان دادم بعد مرا در کنار خود نشاند و فرمان داد تا پیر مردى را که در غل و زنجیر بود نزد وى آورند. گفت : این مرد مى گوید که حسن و حسین علیه السلام دو پسر رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) هستند، باید بر این ادعا برایم از قرآن دلیل آورد وگرنه با شمشیر گردنش را خواهم زد. گفتم : بهتر است که غل و زنجیرش را بگشائید اگر دلیل آورد که آزاد خواهد شد و خواهد رفت و الاّ این شمشیر نمى تواند آهن را ببرد.وقتى که غل و زنجیر از او باز کردند به دقت در او نگریستم وى را شناختم که سعیدبن جبیر است (مفسر قرآن و یار و شاگرد خاص امام سجاد). اندوهگین شدم با خود گفتم که وى چگونه مى خواهد ازقرآن دلیل بیاورد، ناگهان صداى حجاج بلند شد و به سعید گفت : برآنچه ادعا کرده اى ، که حسن و حسین علیه السلام فرزندان پیامبرند از قرآن دلیل بیاور وگرنه گردنت را مى زنم . سعید گفت به من مهلت بده حجاج چند لحظه سکوت کرد و دوباره گفت : دلیل خود را بیاور !سعید اندکى فکر کرد و سپس گفت :اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم . بسم الله الرحمن الرحیم و وهبنا له اسحق و یعقوب کلاًّ هدینا و نوحاً هدینا ه من قبل و من ذرّیته داود و سلیمان ایّوب و یوسف و موسى و هارون و کذلک نجزى المحسنین . (۲۱۷) سعید اندکى مکث کرد و آن گاه خطاب به حجاج گفت : حالا دنباله آیه را تو بخوان . حجاج چنین ادامه داد:و زکریّا و یحیى و عیسى و الیاس کلٌّ من الصّالحین . (۲۱۸) سعید خطاب به حجاج گفت: به چه مناسبت خداى متعال نام عیسى را دراینجا ذکرفرموده است ؟ حجاج گفت : زیرا که عیسى از فرزندان ابراهیم بود. سعید گفت : چگونه عیسى مى تواند از فرزندان ابراهیم باشد و حال آنکه وى اساساً پدر نداشته است ، بلکه عیسى پسر دختر اوست و در عین حال خداى تعالى با وجود بُعد و فاصله زمانى حضرت عیسى را به حضرت ابراهیم منسوب نمود؟ پس در حالى که مى توان پسر دختر را با چنین فاصله زمانى به کسى منسوب داشت قطعاً حسن و حسین علیه السلام با وجود قُرب زمانى و بلکه هم زمان بودن آنها در زمان حیات پیامبر (صلى الله علیه وآله ) و پرورش یافتن آنها در دامان پیامبر (صلى الله علیه وآله ) و با وجود اینکه مادرشان دختر بدون واسطه پیامبر است فرزندان آن حضرت به شمار مى آیند. حجاج از این استدلال دقیق و محکم قانع شد و دستور آزادى سعید را داد و ده هزار دینار به عنوان هدیه به او داد.عامر شعبى گوید: وقتى صبح شد با خود گفتم بر من واجب شد که سراغ این شیخ رفته و معانى قرآن را از وى یاد بگیرم ، زیرا تصور مى کردم که معانى آیات را مى دانیم و حال آنکه نمى دانیم . پس به سراغ شیخ رفتم و او را در مسجد یافتم در حالى که آن دینارها پیش رویش بود و آنها را در بین تهیدستان و فقراء تقسیم مى کرد و مى گفت : که اینها هم از برکت امام حسن و امام حسین علیه السلام است . اگر یک نوبت ما را دچار غم و غصه کنند در مقابل ، هزار بار خوشحالمان نموده و به علاوه خدا و پیامبرش را از ما راضى مى کنند. (۲۱۹)لباس بهشتى براى فرزندان فاطمه علیهاالسلام  ایام عید بود و امام حسن و حسین علیه السلام که کودکى بیش نبودند، لباس مناسبى نداشتند، به مادر خود گفتند: بچه هاى مدینه لباس نو پوشیده اند، چرا ما را لباس نو نمى پوشانى ؟ فاطمه علیهاالسلام فرمود: لباس شما نزد خیاط است هر گاه آورد به شما لباس نو مى پوشانم . یا به روایتى فرمود: بخواست خدا براى شما دوخته خواهد شد، شب عید دوباره همان سخن را به مادر خود گفتند.فاطمه علیهاالسلام دلش براى آنان سوخت و گریست و همان پاسخ پیشین را داد. آنان هم سخن خود را تکرار کردند. چون تاریکى شب همه جا را فرا گرفت و همه به خواب رفتند. شخصى در خانه را زد. فاطمه علیهاالسلام پرسید: کیستى ؟ گفت : اى دختر رسول خدا، من همان خیاطم ، جامه ها را آوردم . در را باز کرد دید مردى است که  لباس عید را آورده است . فاطمه علیهاالسلام فرمود: به خدا سوگند هیچ کس را شکوهمندتر از او ندیده بودم . دستمال بسته اى را به فاطمه علیهاالسلام سپرد و برگشت .. فاطمه علیهاالسلام وارد اطاق شد و دستمال را گشود و دید دو پیراهن ، دو روپوش بلند، دو شلوار، دورداء دو عمامه و دو جفت کفش مشکى پاشنه سرخ در آن است . حضرت فاطمه علیهاالسلام فرزندان خود را بیدار کرد و لباس ها را به آن پوشاند.رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) وقتى که آن دو سبط خود را با لباس نو دید به آغوش گرفت و بوسه زد، سپس از فاطمه علیهاالسلام پرسید: خیاط را دیدى ؟ عرض کرد: بله . خیاط و لباسهائى را که فرستاده بودى دیدم . پیامبر (صلى الله علیه وآله ) فرمود: او خیاط نبود بلکه رضوان گنجینه دار بهشت بود. فاطمه علیهاالسلام پرسید: اى رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) از کجا خبردار شدى ؟ فرمود: به آسمان عروج نکرده بود که نزد من آمد و خبر آن را به من داد. (یا به روایتى : خداى متعال چون سخن فاطمه علیهاالسلام را شنید فرمود: نمى پسندیم که سخن فاطمه را تکذیب کنیم . (۲۲۰)مصیبت امام حسین علیه السلام  از حضرت صادق علیه السلام روایت است که فرمود:روزى حضرت فاطمه علیهاالسلام حسین علیه السلام را در آغوش گرفته بود، رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) او را از آن حضرت گرفته و فرمود: خداوند کشنده تو را لعنت کند، خداوند کسى را که تو را برهنه مى کند لعنت کند، خداوند کسانى را که یکدیگر را بر علیه تو کمک مى کنند نابود سازد و بین من و کسانى که یکدیگر را بر علیه تو کمک و یارى مى کنند حکم فرماید. حضرت زهرا علیهاالسلام پرسید: پدرجان چه مى گویید؟ فرمود: به یاد مصیبتهایى که پس از من و تو به او مى رسد و ستمها و کینه توزى هایى که با او مى شود افتادم . او در آن روز به همراه گروهى خواهد بود که گویا ستارگان آسمانند که خود را براى کشته شدن هدیه آورده اند. گویا میدان آنان را مى بینم ، جایگاه فرود و محل قتل و دفن آنان را مى نگرم ، عرض کرد: پدر جان ، این جائى را که توصیف مى فرمایید کجاست ؟ فرمود: جایگاهى که به آن کربلا مى گویند و خانه غم و اندوه و گرفتارى ما و امت است . بدترین افراد امتم بر آن خروج مى کنند. اگر تمام ساکنان آسمانها و زمین بخواهند براى یک نفر از آنان شفاعت کنند، شفاعتشان در مورد آن یک نفر پذیرفته نمى شود. آنان در آتش جاودانه خواهند بود. (۲۲۱)اُمّ اَیمَن و حسین علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام  وقتى که زهراى اطهر به فرزند دومش حامله گردید، ام ایمن (۲۲۲) خوابى دید که او را به شدت متأثر کرد و به شدّت مى گریست . بنابر آنچه که از امام صادق علیه السلام منقول است : همسایگان ام ایمن نزد رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) آمده و عرض کردند: اى پیامبر گرامى ! ام ایمن از شدت گریه شب گذشته را تا صبح نخوابیده ، پیامبر (صلى الله علیه وآله ) کسى را به سراغ ام ایمن فرستاد. وى را آوردند پس حضرت به او فرمود: اى ام ایمن خدا دیدگانت را نگریاند، همسایگانت آمده و به من خبر دادند که تو شب را تا صبح گریسته ای؟ علت گریه تو چه بوده ؟ عرض کرد: یا رسول الله ! رؤ یائى عجیب دیدم که گفتنش برایم سخت و دشوار است . حضرت فرمودند: معلوم نیست که همان گونه که خواب دیده اى در بیدارى هم همانگونه واقع شود، پس برایم نقل کن . ام ایمن گفت : شب پیش خواب دیدم که گوئى برخى از اعضاء بدن شما در منزل من افتاده است . پیامبر فرمودند: خوش خبر باشى چه خواب نیکوئى دیده اى ! ام یمن  ! فاطمه زهرا فرزندى به نام حسین به دنیا خواهد آورد و تو او را تربیت کرده و در پناه و آغوش خود مى گیرى . این است معنى آنچه در خواب دیده اى که بعضى از اعضاى بدن من در منزل تو افتاده است .وقتى که فاطمه زهرا علیهاالسلام امام حسین علیه السلام را به دنیا آورد، ام یمن او را پیش رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) برد پس پیامبر فرمودند: آفرین بر حامل و محموله ! ام ایمن ! این تأویل   رؤ یاى تو است . همچنین امّ الفضل زوجه عباس عموى پیامبر (صلى الله علیه وآله ) نیز چنین خوابى را دیده بود. (۲۲۳)رفع تشنگى فرزندان فاطمه علیها السلام  در روایت آمده است : زمانى مسلمانان به علت کمبود آب سخت در فشار بودند، حضرت فاطمه علیها السلام ، حسن و حسین علیهمااسلام را نزد پیامبر (صلى الله علیه وآله ) برد و عرض کرد: اى رسول خدا ! فرزندان من خردسالند و تحمل تشنگى در توان آنها نیست .پیامبر (صلى الله علیه وآله ) که نگرانى دخترش را دید، زبان مبارکش را در دهان حسن و حسین علیهماالسلام قرار داد و با بالا کردن دهان آنها، تشنگى فرزندان فاطمه علیها السلام را بر طرف کرد و موجب خشنودى دخترش شد (۲۲۴)ماجراى پنج تن آل عبا  در کتاب عوالم الکبیر از جابر بن عبدالله انصارى روایت شده است که :فاطمه زهرا علیها السلام دخت گرامى رسول اکرم مى فرماید: روزى پدرم بر من وارد شد و فرمود: سلام بر تو اى فاطمه علیها السلام ! عرض کردم : علیک السلام فرمودند: در بدن خود احساس ضعف مى کنم . عرض کردم پدر جان ! شما را از ضعفتان به خدا مى سپارم . فرمودند: عباء یمن را بیاور و مرا در آن بپوشان . فاطمه زهراء مى فرمایند عباء را آوردم و ایشان را در آن عباء پوشاندم . در آن هنگام چهره ایشان مانند ماه شب چهارده مى درخشید، ساعتى بعد فرزندم حسن آمد و سلام کرد.حسنم بیان داشت : مادر جان ! در اینجا بوى خوشى استشمام مى کنم که شبیه بوى جدم رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) است . گفتم : آرى فرزندم ، جدّت در زیر عبا خوابیده است . پس حسن علیه السلام به طرف عبا رفت و بر جدش سلام کرد و گفت آیا به من اجازه مى فرمائید که داخل عبا شوم ؟ پیامبر (صلى الله علیه وآله ) به او اجازه ورود داد. بعد از ساعتى حسین علیه السلام آمد و سلام کرد و فرمود: مادرجان ! من بوئى مثل بوى جدم استشمام مى کنم . گفتم : آرى فرزندم ، جدت و برادرت در زیر عباء هستند، امام حسین علیه السلام جلو رفت و اجازه ورود خواست ، پس پیامبر (صلى الله علیه وآله ) فرمود: اى فرزندم و اى شفیع امتم ! تو نیز اجازه دارى داخل عبا شوى . فاطمه زهرا علیها السلام مى فرماید: در این هنگام ابوالحسن على علیه السلام نیز آمدند، بر من سلام کردند و من نیز پاسخ دادم فرمودند: فاطمه جان ! بوى خوشى همچون بوى برادر و پسر عمم رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) را استشمام مى کنم ، گفتم آرى ایشان به همراه دو فرزند شما زیر عبا یند اوهم نزدیک رفته و سلام کردند و از ایشان اجازه ورود خواستند، پیامبر فرمودند: علیک السلام اى برادر، جانشین و صاحب پرچم من ، تو نیز اجازه دارى در عبا در آئى ، آنگاه من نیز نزدیک عبا رفتم و گفتم : اى پدر بزرگوارم ! آیا به من اجازه ورود مى دهى ؟ فرمودند: علیک السلام دخترم و پاره تنم ، تو نیز اجازه دارى داخل عبا شوى ، پس من هم به جمع آنها پیوستم . در این هنگام پیامبر (صلى الله علیه وآله ) طرفین عبا را گرفت و با دست راست به سوى آسمان اشاره کرد و عرض داشتند: پروردگارا ! اینان اهل بیت و خاصان و یاوران من هستند. گوشت آنان گوشت من و خون آنان خون من است .على علیه السلام از رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) سؤ ال مى کند: استقرار ما در زیر عبا چه فضیلتى دارد؟ رسول اکرم (صلى الله علیه وآله ) فرمودند: قسم به آن کسى که مرا به پیامبرى برانگیخت ، این خبر اجتماع ما زیر این عبا (حدیث کساء) در هیچ محفلى از محافل اهل زمین که دوستان و شیعیان ما در آن گرد آمده باشند خوانده نشود، مگر آنکه رحمت خدا بر آنان نازل شده و ملائکه در مجمع آنان جمع خواهند شد براى ایشان طلب آمرزش نمایند. پس دوباره پیامبر (صلى الله علیه وآله ) فرمود: اى على ! قسم به آن خدائى که مرا به پیغمبرى برانگیخت ذکر نمى شود این خبر ما در مجلسى از مجالس اهل زمین – و در آن بوده باشند جمعى از شیعیان و دوستان ما و در میان ایشان صاحب همّ و غمّى بوده باشد – مگر آنکه خداوند متعال هم و غم او را بر طرف گرداند و صاحب حاجتى مگر آنکه خداوند حاجت او را برآورده گرداند. (۲۲۵)خبر شهادت امام حسین علیه السلام  روزى امام حسین علیه السلام (در ایام کودکى ) گریان و غمگین به سوى مادرش حضرت فاطمه علیهاالسلام آمد، حضرت فاطمه علیها السلام به اوفرمود: نوردیده ام ، میوه دلم ! چرا گریه مى کنى ؟ خدا چشم تو را نگریاند.عرض کرد: مادرجان ! گویا جدم از من رنجیده است ؟حضرت فاطمه علیها السلام فرمود: فدایت شوم چرا؟عرض کرد: مادرجان ! من و برادرم حسن خدمت جد خود رفتیم تا او را زیارت کنیم ، در مسجد و در حالى که پدرم على و اصحاب دور او نشسته بودند، به خدمتش رسیدیم ، او حسن را طلبید و بر زانوى راست خود نشاند و مرا طلبید و بر زانوى چپ خود نشاند تا اینکه دهان و لبان حسن را بوسید و مدت طولانى بوئید، اما دهان و لبان مرا نبوسید و بر گلویم و بوسه زد، پس اگر مرا دوست داشت و از من بدش نمى آمد، باید مرا مثل برادرم مى بوسید. مادرجان ! تو بیا دهان مرا ببوى ، آیا در دهان من بوى بدى است که دوست ندارد؟زهراء علیها السلام فرمود: نه عزیزم ، به خداى بزرگ سوگند، در دل رسول خدا ذرّه اى از تو ناراحتى نیست ، اکنون بیا با هم خدمت پیامبر برویم .. (ببینم ماجرا چه بوده است ) پس دست حسین علیه السلام را گرفت و تا درب مسجد آمدند، فاطمه علیها السلام به جز پیامبر و على کسى را ندید. فاطمه عرض کرد: پدر جان ! سلام بر شما.پیامبر فرمود: اى فاطمه ! سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد.عرض کرد: سرورم ! دل حسینم را چگونه شکستى ؟ آیا نفرموده اى که حسین گل آرام بخش من است ؟ آیا نفرموده اى که او زینت آسمانها و زمین است ؟فرمود: چرا دخترم ! اینها را گفته ام .عرض : پس چرا او را همانند برادرش حسن نبوسیدى ؟ او گریان نزد من آمده است .فرمود: دخترم ! این رازى است که مى ترسم اگر بشنوى پریشان گردى و دلت شکسته شود.عرض کرد: پدرجان ! تو را به حقى که بر ما دارى آن راز را از من پنهان مدار.پیامبر (صلى الله علیه وآله ) گریست و فرمود: هر آینه ما از خدائیم و به سوى او باز مى گردیم ، دخترم فاطمه علیها السلام جان ! اکنون این برادرم جبرئیل است که از خداى بزرگ من خبر مى دهد که سرانجام حسن علیه السلام با زهرى که همسرش به او مى خوراند شهید خواهد شد، از این رو من لبان او را که محل تماس با زهر است بوسیدم و بوئیدم . امام حسین علیه السلام با شمشیر شمر سرش از تن جدا مى شود و به شهادت مى رسد، از این رو من گلوى او را که محل تماس شمشیر است بوسیدم و بوئیدم . (۲۲۶)اَلا لعنه الله على القوم الظّالمینعنایت حضرت زهراء به حضرت عباس  اگر در جریان حادثه کربلا مى خوانیم که امّ البنین همواره از حسین علیه السلام سراغ مى گرفت و مى فرمود: همه پسرانم به فداى حسین علیه السلام در عوض حضرت زهراء علیها السلام نیز علاقه خاصّى به حضرت عباس علیه السلام داشت و او را به عنوان پسرش یاد کرده است .نقل شده که شخصى از اهالى کربلا هر روز دو یا سه بار مرقد منورامام حسین علیه السلام را زیارت میکرد وهر ده روز یکبارقبرحضرت ابوالفضل علیه السلام را زیارت مى نمود. شبى در عالم خواب ، فاطمه علیها السلام را دید و به حضور آن حضرت مشرف شد و سلام کرد، ولى حضرت زهرا علیها السلام از او روى گردانید. آن شخص عرض کرد: پدر و مادرم به فداى شما، چرا از من روى مى گردانید؟ چه تقصیرى نموده ام ؟ حضرت فرمود: چرا از زیارت فرزندم دورى مى کنى ؟ عرض کرد: من روزى سه بار مرقد مطهر فرزندت حسین علیه السلام را زیارت مى کنم . فرمود:تزورابنى الحسین (ع ) و لا تزور ابنى العباس الا قلیلاً ، پسرم حسین را زیارت مى کنى اما پسرم عباس را کم زیارت مى کنى .(۲۲۷)توجه خاص پیامبر (صلى الله علیه وآله ) به فرزندان فاطمه علیها السلام زمانى که حضرت فاطمه علیها السلام به امام حسن علیه السلام حامله شد پیامبر در این ایّام عازم سفرى خارج از مدینه شدند، لذا به دخترش فرمود: اى فاطمه ! جبرئیل به من خبر داد که فرزند تو پسر است پس به هنگام تولد به او شیر مده تا من خود بیایم .سه روز از تولد امام حسن علیه السلام گذشت و پیامبر علیه السلام نیامد، عواطف و محبت مادرى ، باعث شد که فاطمه علیها السلام حسن را شیر دهد، چون رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) از مسافرت مراجعت نمود از دخترش سؤ ال کرد: دخترم ! با این مولود چگونه رفتار کردى ؟ عرض کرد:أدرکنى علیه رِقّهُ الأمّهات فارضعته پدر جان ! این نوزاد از گرسنگى گریه مى کرد، دلم به حالش سوخت پس به او شیر دادم . رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) فرمود:ابى الله عزّ و جل الا ّما أراد؛ خداوند نمى خواهد الا آنچه را خود خواهد.(کنایه از اینکه اگر حسن علیه السلام شیر نمى خورد تا رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) مى آمد امامان امت از صلب او بودند).بعد از امام حسن علیه السلام وقتى که حضرت فاطمه علیها السلام به امام حسین علیه السلام باردار شد، باز پیامبر (صلى الله علیه وآله ) به فاطمه علیها السلام فرمود: دخترم فاطمه ! جبرئیل به من خبر داد که به زودى صاحب پسرى خواهى شد، پس به او شیر مده تا من حاضر شوم . اگر چه یک ماه باشد ! عرض کرد: پدرجان چنین خواهم کرد. پیامبر به هنگام تولد حسین علیه السلام هم از مدینه به جهت امرى خارج شده بودند. فاطمه به دستور پیامبر از شیردادن خوددارى کردند تا اینکه رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) مراجعت نمودند و به خانه فاطمه علیها السلام آمدند و به فاطمه علیها السلام فرمود: با این مولود چه کردى ؟ عرض کرد: پدرجان طبق دستور شما به او شیر ندادم . پس پیامبر (صلى الله علیه وآله ) حسین علیه السلام را به بغل گرفت و زبان مبارکش را در دهان او گذاشت تا بمکد و سیراب شود پس پیامبر دو بار فرمود: کامیاب شدى اى حسین ؟ کافیست تو را، آنگاه فرمود: خداوند اَبا دارد الا ّآنچه را خود بخواهد  وهى فیک و فى ولدک ؛ امامت در تو و فرزندان توست .به روایتى دیگر پیامبر (صلى الله علیه وآله ) انگشت ابهام خود را در دهان حسین علیه السلام گذاشت و در هر یک روز یا دو روز این عمل را تکرار مى نمود و تا چهل روز ادامه داشت تا اینکه گوشت حسین علیه السلام از گوشت رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) پرورش یافت . (۲۲۸)پارچه دست بافت فاطمه علیها السلام  در پى خطبه هاى امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب علیها السلام و جریانات دیگر، باعث شد که مردم شام تغییر جهت داده و بر علیه یزید شدند. یزید از ترس شورش مردم و جهت اغفال آنها اظهار پشیمانى مى کرد و به اهل بیت علیها السلام اظهار محبت مى کرد و حتى به آنها اجازه داد که در دمشق براى امام حسین علیه السلام و شهداى کربلا عزادارى کنند. نقل شده که وقتى یزید خواست اهل بیت رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) را به مدینه باز گرداند به امام سجاد علیه السلام گفت : اگر سه حاجت از من تقاضا کنى هر سه را برآورده مى کنم . امام سجاد علیه السلام فرمود: اول آنکه سر مقدس پدرم حسین علیه السلام را بده تا آن صورت نازنین را ببینم . دوم آنکه اموالى را که از ما غارت شده است به ما بازگردانى . سوم آنکه اگر تصمیم کشتن مرا دارى ، شخص امینى را معین کن که این بانوان را به حرم جدمان مدینه برساند. یزید گفت : در مورد تقاضاى اول ، هرگز روى پدرت را نخواهى دید. دوم اینکه  من تو را عفو کردم و زنان را کسى جز تو به مدینه باز نمى گرداند.و اما اموالى را که از شما به غارت برده اند من در عوض چندین برابر قیمت آن را به شما مى پردازم .امام سجاد علیه السلام فرمود: ما از اموال تو چیزى نمى خواهیم و بگذار از اموالت چیزى کم نشود، ولى اموال غارت شده خود را مى خواهیم ، زیرا بافته هاى مادرم فاطمه علیها السلام دختر محمد (صلى الله علیه وآله ) و مقنعه و گردنبند و پیراهن او در میان آنهاست . یزید دستور داد آن اموال را باز آورند و دویست دینار از مال خود بر آن افزود و به امام سجاد علیه السلام داد و آن حضرت آن را گرفت و در میان فقرا و مساکین تقسیم کرد. (۲۲۹)مرقد حضرت معصومه (س ) تجلّیگاه مرقد حضرت زهرا (س )  آیت الله العظمى مرعشى نجفى (ره ) در درس خود فرمودند: من متولد شده نجف اشرف و بزرگ شده آنجا بودم ، علت آمدنم به شهر قم این بود که مرحوم پدرم ، آیت الله سید محمود مرعشى براى آنکه از محل قبر شریف حضرت زهرا علیها السلام با خبر شود چهل شب در حرم حضرت على علیه السلام بیتوته (شب زنده دارى و عبادت و مناجات ) نمود، یک شب آن حضرت (در یک حالت مکاشفه ) به پدرم فرمود: سید محمود چه مى خواهى ؟ پدرم عرض کرد: محل قبر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام کجاست تا در کنار قبرش بروم و او را زیارت کنم ؟ حضرت فرمود: من که نمى توانم قبر فاطمه علیها السلام را بر خلاف وصیت او معلوم کنم . پدرم عرض کرد : پس در هنگام زیارت او چه کنم ؟ حضرت فرمود: خداوند مقام شکوهمند فاطمه را (در این مورد) به حضرت معصومه داده است ، یعنى مرقد حضرت معصومه تجلّیگاه مرقد شریف حضرت زهرا است . هر کس مى خواهد زیارت حضرت فاطمه علیها السلام را درک کند مرقد حضرت معصومه علیها السلام را زیارت کند. (۲۳۰)

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
به بالا بروید