در مورد کارهای اخلاقی و صفات زشت نیز جریان از همین قرار است. ظلم، بد است زیرا ” حق ” مظلوم را پایمال می کند. حق، چیزی است که یک موجود استحقاق آن را دارد و باید آن را دریافت کند. مثلا علم برای انسان یک کمال است که استعداد انسانی، آن را می طلبد و به سوی آن رهسپار است و به همین دلیل استحقاق آن را دارد. اگر حق آموزش را از کسی سلب کنند و به او اجازه تعلیم ندهند ظلم است و بد است، زیرا مانع کمال و موجب فقدان شده است. همچنین ظلم برای خود ظالم نیز بد است از آن جهت که با استعدادهای عالی او مزاحمت دارد، اگر ظالم، غیر از قوه غضبیه، قوه ای مافوق آن نداشت، ظلم برای او بد نبود بلکه ظلم برای او مفهوم نداشت بنابر این بدیها همه از نوع نیستی هستند.
اثرات مفید بدیها و زشتیها :
نخستین اثر وجود بدی ها و زشتی ها این است که در پدید آوردن مجموعه زیبای جهان ضروری هستند. اثر دوم این است که حتی زیبایی ها، جلوه خود را از زشتیها دریافت می کنند و اگر زشتی و بدی وجود نمی داشت زیبایی و خوبی نیز مفهوم نداشت؛ به این معنی که زیبایی زیبا در احساس، رهین وجود زشتی زشت ها و پدید آمدن مقایسه بین آنهاست. سومین اثر بدی ها و بدبختی ها این است که زشتی ها مقدمه وجود زیبایی ها و آفریننده و پدید آورنده آن ها می باشند. در شکم گرفتاریها و مصیبتها، نیکبختی ها و سعادت ها نهفته است. همچنانکه گاهی هم در درون سعادتها، بدبختی ها تکوین می یابند و این فرمول این جهان است: «یولج اللیل فی النهار و یولج النهار فی اللیل؛ خدا شب را در شکم روز فرو می برد و روز را در شکم شب» (حج/ ۶۱). ضرب المثل معروفی که می گوید: ” پایان شب سیه سپید است ” تلازم قطعی بین تحمل رنج و نیل به سعادت را بیان می کند، گویی سپیدیها از سیاهیها زاییده می شوند، همچنانکه سفیدیها نیز در شرایط انحرافی، سیاهی تولید می کنند.