خیلی افراد هستند که هر چه بیشتر موفقیت پیدا میکنند بیشتر شاکر و ذاکر خدا میشوند ( و باید هم چنین باشند )، یک ذره سبب غفلت آنها نمیشود، ولی بعضی از مردم برعکس، کارشان به جایی میرسد که واقعا این توهم برایشان پیدا میشود که آنچه در دنیا هست دلیل بر تقرب ما نزد خدای متعال است و اینکه خدا ما را دوست دارد. دیدهاید بعضی اشخاص میگویند اصلا خدا مرا دوست دارد. خیال کرده که خدا یک کسی را «به گزاف دوست میدارد» مثل اینکه انسانی گاهی به طور دلبخواهی کسی را دوست دارد و درباره او هرگونه تبعیض و بیعدالتی را نسبت به افراد دیگر روا میدارد. خدا هیچ کسی را جز بر قانون خودش دوست نمیدارد. نه تنها خدا چنین است، شما انسانهای حکیم را در نظر بگیرید، هر انسانی به هر اندازه که از حکمت بیشتر برخوردار باشد دوست داشتنش افراد و اشیا را، از بیضابطهبودن خارج میشود و تحت ضابطه درمیآید، و هرچه انسانها از حکمت دورتر باشند دوستیهایشان هم بیمنطقتر است.
خدای متعال که حکیم علیالاطلاق است، محال است که به طور بی منطق انسانی یا گروهی را دوست داشته باشد، همان ادعایی که یهودیها میکردند: « لن تمسنا النار الا ایاما معدوده » (بقره / ۸۰). منطقی ترین کارها کار خداست و منطقی ترین عنایتها عنایتهای خداست و منطقی ترین دوست داشتنها دوست داشتن های خداست.