پرسش. برای محتضر چه حالاتی پیش می آید و چه صحنه هایی مشاهده میکند؟
پاسخ: برای محتضر در هنگام مرگ حالات مختلفی وجود دارد و صحنه های عجیبی مشاهده میکند که هریک جای تأمل و توجه دقیق دارد. در اینجا به بعضی از آن حالات که در روایات آمده است اشاره میشود:
۱. تجسم اموال، اهل و اعمال: در آستانه ترک دنیا کم کم پرده ها از جلوی چشم انسان کنار میرود و چشم ملکوتی انسان بینا میشود و حقایقی را مشاهده میکند که تاکنون نمیدید. دیده برزخی قادر است حقیقت مثالی اشیاء را ببیند و در هنگام احتضار که انسان گاهی به دنیا توجه میکند و گاهی به موجودات عالم برزخ، صحنههای بدیعی مشاهده میکند. در قسمتی از خطبه ۱۰۹ نهج البلاغه به برخی از این حالات اشاره شده است: « … یری المأخوذین علی الغره حیث لا اقاله و لا رجعه، کیف نزل بهم ما کانوا یجهلون، و جاءهم من فراق الدنیا، کانوا یأمنون و قدموا من الآخره علی ما کانوا یوعدون، فغیر موصوف ما نزل بهم: اجتمعت علیهم سکرهالموت و حسرت الفوت، ففترت لها اطرافهم، و تغیرت لها ألوانهم، ثم ازداد الموت فیهم ولوجا، فحیل بین احدهم و بین منطقه، و إنّه لبین اهله ینظر ببصره، و یسمع باذنه، علی صحه من عقله، و بقاء من لبه، یفکرفیم أفنی عمره… فلم یزل الموت یبالغ فی جسده حتی خالط لسانه سمعه، فصار بین اهله لا ینطق بلسانه، و لا یسمع بسمعه، یردد طرفه بالنظرفی وجوههم، یری حرکات السنتهم، و لا یسمع رجع کلامهم، ثم ازداد (زاد) الموت التباطاً به، فقبض بصره کما قبض سمعه، و خرجت الروح من جسده، فصار جیفه بین اهله…»
گرفتار دنیا میبیند که چگونه بعضی از فریفتگان به دنیا گرفتار مرگ شدهاند در حالیکه نه فسخ پیمان ممکن است و نه راه بازگشتی وجود دارد؛ چگونه بلاهایی که نمیدانستند و انتظار آن را نداشتند بر آنها فرود آمد و از دنیایی که خود را در آن در امان میدیدند، جدا شدند و به آنچه از آخرت که به آنها وعده داده شده بود رسیدند. بلاهایی که بر آنها وارد شد قابل توصیف نیست. بیخودی از مرگ را با حسرت از دست دادن آنچه که دارند با هم اجتماع کردند و به این سبب اعضایشان سست شد و رنگ آنها تغییر کرد. آنگاه نفوذ مرگ در آنها بیشتر شد و بین آنها سخن گفتن جدایی افکند. او همچنان در میان خانواده خود با چشم نگاه میکند و با گوش میشنود در حالیکه عقلش سالم است و فکرش باقی است. میاندیشد که عمرش را در چه راهی فانی کرده است و مرگ همچنان بر اعضایش چیره میشود تا آنکه گوشش همچون زبانش از کار میافتد. پس در میان خانواده خود در حالی که نمیتواند با زبانش سخنی بگوید و با گوش خود چیزی بشنود، پیوسته به چهره آنان مینگرد و جنبش زبانها را میبیند ولی بازگشت سخنانشان را نمیشنود؛ سپس مرگ بیشتر در او چنگ میزند؛ آنگاه دیگر چشمش نمیبیند؛ همان سان که گوشش نمیشنود و روح از کالبدش بیرون میرود و همچون مرداری در بین خانواده خود میافتد و…
در چنین حالتی است که ملکوت «مال» و «خاندان» و «عمل» برایش مجسم میشود و با او سخن میگوید. بیان مطلب را با ترجمه کلام امیرالمؤنین علیه السلام در این باره میآوریم: حضرت فرمود: هنگامی که فرزند آدم در آخرین روز از روزهای دنیا و نخستین روز از آخرت قرار میگیرد، مال، فرزندان و عمل او در برابرش مجسم میشود. او به مال خود میگوید: به خدا قسم من نسبت به تو حریص و بخیل بودم، حال سهم من از تو چیست؟ مال در پاسخ میگوید: به اندازه کفنت از من بردار! پس به فرزندان خود روی آورده میگوید: به خدا سوگند من شما را دوست میداشتم و حامی شما بودم، اکنون بهره من از شما چیست؟ آنان در پاسخ میگویند: ما تو را به قبرت میرسانیم و در آنجا پنهان و دفن میکنیم! سپس به عمل خود توجه نموده و میگوید: به خدا سوگند من نسبت به تو بیاعتنا بودم و تو بر من گران و سنگین بودی؛ اینک بهره و برخورداری من از تو چیست؟ عمل در پاسخ گوید: من در قبر و قیامت همنشین تو خواهم بود تا هر دو به پیشگاه پروردگار عرضه شویم… (تفسیر المیزان بحث روایی ذیل آیات: ۱۵۳ ـ ۱۵۷ سوره بقره تفسیر قمی ج ۱ ص ۳۶۹ ذیل ۲۷ ابراهیم و کافی ج ۳ ص ۲۳۱ باب أن المیت یمثل له … حدیث ۱. )
۲. تلاش شیطان برای سرقت ایمان: حالت دیگری که برای محتضر در سکرات مرگ پیش میآید، آخرین تلاشهای شیطان است برای گمراه کردن انسان. شیطان که یک عمر برای از بین بردن ایمان مؤن و گمراهی او از هیچ تلاشی فروگذار نکرده است، در هنگام احتضار او میداند که اگر شخص با ایمان از دنیا برود، تمام زحمتهایش هدر رفته است. به همین سبب با تمام امکانات سعی میکند ایمان او را به سرقت ببرد. البته برای شیطان راههایی برای ورود به قلمرو باورهای انسان وجود دارد که اگر آن راهها مسدود باشد، هیچ گاه در تلاشش موفق نخواهد شد. آن راهها گاهی جنبه نظری دارد و از جمله باورها و بینش های انسان است و گاهی جنبه عملی و گاهی جنبه خصلت های روحی و به طور کلی عبارتند از:
الف. هر نوع ضعف بینش و هر نوع انحراف در اعتقادات و هر نوع باورهای خرافی در انسان راهی برای ورود شیطان به مملکت وجود انسان و وسوسه او است. بنابراین باید تلاش کرد اعتقاد و ایمان مستدل و محکمی پیدا کرد که هرگز در آن رخنهای برای وجود شیطان وجود نداشته باشد. در حدیثی که از امام صادق علیه السلام در این باره نقل شده اشارهای به این نکته است، زیرا حضرت فرموده است: شهادتین را هنگام مرگ به افراد محتضر تلقین کنید. (آسمان و جهان، ترجمه کتاب «اسماء و العالم» بحار، ج ۷، ص ۲۰۰.)
ب. دومین راه ورود شیطان صفات و خصلتهای نکوهیده و ناپسند است. هر یک از خصلتهای زشت، از قبیل: بخل، حسد، سوءظن به مؤن، عجب، کبر و… به منزله جای پایی برای شیطان است و به منزله روزنهای برای ورود شیطان به کشور وجود انسان است. به همین دلیل انسان باید بکوشد این صفات ناپسند را از بین برده و به جای آنها خصلتهای پسندیده را جایگزین نماید تا راه ورود شیطان را ببندد.
ج. ارتکاب گناه: سومین نقطه ضعفی که شیطان را بر انسان مسلط میکند، گناه است. به ویژه اگر بر آن گناه اصرار ورزد و ارتکاب گناه برایش به صورت عادت در آمده باشد. این مطلب مانند آن است که اگر سازمانهای جاسوسی در یکی از افراد سیاسی نقطه ضعفی پیدا کنند، آن را وسیله ای برای تسلط بر او و در اختیار گرفتن کامل او قرار میدهند و هر آن او را تهدید میکنند که اگر همکاری نکند او را معرفی خواهند کرد.
د. وابستگی شدید به دنیا و ذخارف آن: دیگر از راههایی که شیطان از آن وارد میشود و انسان را به گمراهی میکشاند، علاقه و دلبستگی شدید او به دنیا است. شیطان از این علاقه به عنوان نقطه ضعفی برای در اختیار گرفتن انسان بهره میگیرد. مثلاً اگر انسان به فرزند خود علاقه خیلی زیاد داشته باشد، طوریکه محبت او به فرزند بیشتر از محبت او به خدا باشد، شیطان در هنگام احتضار بر او متمثل میشود و او را تهدید میکند که یا کفر بورز و یا فرزندت را میکشم.
روایات در این باب فراوان است و در اینجا روایتی که موضوع بحث تلاش شیطان در سکرات مرگ را بیان میدارد، نقل میشود.
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: « ما من أحد یحضره الموت إلّا و کلّ به ابلیس من شیاطینه أن یأمره بالکفر و یشکّکه فی دینه حتی تخرج نفسه، فمن کان مؤناً لم یقدر علیه، فإذا حضرتم موتاکم فلقّونه شهاده أن لا إله إلّا اللّه و أن محمّداً رسول اللّه حتی یموت» و در روایت دیگری فرمود: «فلقنه کلمات الفرج و الشهادتین و تسمّی له الاقرار بالائمه علیهم السلام واحداً بعد واحد حتی ینقطع عنه الکلام» ( بحار ج ۶۳ ص ۲۵۷ حدیث ۱۲۸.) هیچ کس نیست که در آستانه مرگ قرار گیرد مگر آنکه ابلیس یکی از شیطانهای خود را موکل او کند تا او را امر به کفر کرده و در دینش او را به شک اندازد؛ تا آنکه جانش خارج شود، پس هرکه مؤن حقیقی باشد آن شیطان نمیتواند بر او غلبه پیدا کند. بنابراین هنگامی که نزد افراد محتضر از خودتان حاضر میشوید به آنها شهادتین (شهادت به توصیه و رسالت پیامبر) را تلقین کنید، تا جان بسپارند. در حدیث دیگری فرمود: به آنها کلمات فرج (کلمات فرج عبارت است از: لا اله الا اللّه الحلیم الکریم، لا اله الا اللّه العلی العظیم، سبحان اللّه رب السموات السبع و رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و الحمدلله رب العالمین و سلام علی المرسلین.) و شهادتین و اقرار به ائمه دوازده گانه یکی بعد از دیگری را تلقین کنید. البته برای جلوگیری از وساوس شیطان مخصوصاً هنگام احتضار راهها و اسباب و عوامل دیگری در روایت بر شمرده شده است که خارج از موضوع بحث ما است.
در خاتمه یادآوری میشود که هر چند شیطان از هر سو ـ مطابق روایات از سمت چپ و از سمت راست ـ به محتضر حمله میکند ولی تنها در مورد افرادی توفیق مییابد که دارای ایمان عاریتی (ایمان مستودع) باشند؛ ولی در مورد کسانی که ایمان حقیقی و راسخ دارند، ناکام میماند.
۳. توبه و تقاضای بازگشت: پس از مراحل مذکور کم کم پردههای زندگی مادی کنار میرود و حقایق عالم ملکوت یکی بعد از دیگری آشکار میشود. شخص محتضر با مشاهده فرشتگان الهی و حقایق عالم ماوراء ماده پی به صدق وعدهها و گفتار پیامبر و ائمه علیهم السلام میبرد. پرده های زندگی دنیوی از جلوی دیدگانش کنار میرود و تیزبین میشود؛ طوری که گویا از خوابی گران برخاسته است.
از پیامبر اکرم نقل شده است که فرمود: « الناس نیام فإذا ماتوا انتبهوا » (بحار الانوار، ج ۵۰ ، ص ۱۳۴، باب ۳.) مردم درخوابند؛ هنگامی که مردند بیدار میشوند. در این حال است که انسان متوجه میشود که چقدر اشتباه کرده است و به پوچی اعتقادات و افکار و بطلان اعمال و سببهای غیر الهی پی میبرد و با اظهار پشیمانی تقاضای توبه و بازگشت میکند؛ ولی دیگر دیر شده است. حتی کسانی که یک عمر سرکشی و طغیان کرده و عصیان و نافرمانی خدا را انجام دادهاند، در حالت احتضار نادم شده و توبه میکنند. به او گفته میشود: آیا اکنون ایمان میآوری؟ «آلاْنَ وَقَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَکُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ» (یونس: ۹۱) آیا هم اکنون! در حالیکه قبل از این عصیان کردی و از تباهکاران بودی؟ از این آیه میتوان فهمید که حتی افرادی همانند فرعون نیز در پایان عمر و با مشاهده فرشتگان الهی و در سکرات مرگ اظهار ایمان و تسلیم میکنند اما دیگر فایدهای ندارد. قرآن میفرماید: «وَلَیْسَتِ التَّوْبَهُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ اعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِیماً» (نساء: ۱۸) برای کسانی که به گناهان و کارهای زشت میپردازند و تنها زمانی که مرگ یکی از آنها برسد، گوید: هم اکنون توبه کردم، توبه نیست، و همچنین برای افرادی که به حال کفر بمیرند توبه نیست و ما برای اینان عذاب دردناک آماده کردهایم. ازاین آیه برمیآید که گنهکاران و کفار در هنگام احتضار یا بعد از آن اظهار توبه و ایمان میکنند. ولی چنین توبهای، توبه نیست و پذیرفته نمیشود.
این معنا در آیه دیگری هم آمده است: « … یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لاَ یَنْفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْراً… » (انعام: ۱۵۸) روزی که بعضی از آیات (قهر و عذاب) پروردگارت پدیدار گردد، دیگر ایمان آوردن برای کسی که ایمان نیاورده است، یا با ایمان خود عمل خیری کسب نکرده است، فایدهای ندارد. حاصل آنکه مشاهده برخی آیات الهی از عالم ملکوت باعث میشود که بزهکاران، نادم و پشیمان شوند و اظهار توبه و ایمان کنند؛ اما در آن حالت دیگر فایدهای ندارد؛ زیرا از روی اختیار نبوده و دار تکلیف سپری شده است.
۴. تقاضای بازگشت مجدد به دنیا: هنگامی که کفار و انسانهای معاند و گناهکار متوجه حقایق میشوند و مشاهده میکنند که توبه آنها پذیرفته نمیشود و امکان جبران کوتاهیها و خطاها وجود ندارد تقاضای بازگشت به دنیا و جبران مافات و انجام تکالیفی که در آن باره سهل انگاری و سرپیچی کردهاند را از خدای متعال میکنند، که باز جواب منفی است.
قرآن میفرماید: «حَتَّی إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیَما تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّهَا کَلِمَهٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ» (مؤنون: ۹۹ و ۱۰۰) تا آن زمان که مرگ یکی از آنان فرا رسد، گوید: پروردگارا مرا باز گردانید، باشد که کار شایستهای از آنچه (از اعمال صالح) نکردهام، انجام دهم. به او گفته میشود هرگز چنین بازگشتی نخواهد بود این صرفاً سخنی است که گوینده آن است و اگر باز گردد باز به کارهای سابق خود برمیگردد و در پیش رویشان برزخی است تا روز قیامت.
قرآن کریم در جای دیگر در پاسخ کسانی که پس از مشاهده آتش و در کنار جهنم تقاضای بازگشت میکنند پاسخی میدهد که میتواند علت پاسخ منفی نیز باشد. « وَلَوْ تَرَی إِذْ وُقِفُوا عَلَی النَّارِ فَقَالُوا یَالَیْتَنَا نُرَدُّ وَلاَ نُکَذِّبَ بِآیَاتِ رَبِّنَا وَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ بَلْ بَدَا لَهُم مَا کَانُوا یُخْفُونَ مِن قَبْلُ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ» (انعام: ۲۷ و ۲۸) و اگر ببینی هنگامی که آنان بر آتش بازداشت شد اند پس گویند: کاش برگردانده میشدیم و دیگر آیات پروردگارمان را تکذیب نمیکردیم و از مؤنان میشدیم. بلکه آنچه که از قبل پنهان میکردند خبث درون و شخصیت آلوده آنها برایشان آشکار شد و اگر بازگردانده شوند دوباره به آنچه از آن نهی شده بودند برمیگردند و آنها حتماً دروغ میگویند.
روشن است آرزوی بازگشت در جایی که بر اثر مشاهده عذاب الهی، اختیار از انسان سلب میشود، و در شرایطی که فاقد نفس اماره است، هرگز نمیتواند میزان ایمان حقیقی و صحت گفتار باشد. بنابراین اگر در فضای سابق و شرایط قبلی قرار گیرند همان اعمال و رفتار گذشته را از سر خواهند گرفت و شخصیت قبلی آنان دوباره جلوه میکند.
شبیه این مطلب در آیه دیگری آمده است: « وَأَنفِقُوا مِن مَا رَزَقْنَاکُم مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْلاَ أَخَّرْتَنِی إِلَی أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَکُن مِنَ الصَّالِحِینَ وَلَن یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» (منافقون: ۱۰ و ۱۱) از آنچه روزی شما کردهایم انفاق کنید، پیش از آنکه مرگ یکی از شما فرا رسد، آنگاه بگوید: پروردگارا چرا (مرگ) مرا مدت کمی به تأخیر نینداختی تا صدقه دهم و از شایستگان باشم. پاسخ میشنود خداوند هرگز کسی را هرگاه اجلش فرارسید به تأخیر نمیاندازد و خداوند نسبت به آنچه انجام میدهید آگاه است.
البته باید توجه کرد که این تقاضای توبه و بازگشت به کفار و گناهکاران اختصاص دارد؛ هر چند همه انسانها کما بیش از کوتاهی هایی که انجام داده اند دچار حسرت و تأسف میشوند و به همین سبب یکی از نامهای روز قیامت «یوم الحسره» است.
نکته دیگر اینکه انسان میتواند در همین دنیا چنین تقاضایی را داشته باشد. توضیح اینکه هرگاه جنازهای را تشییع میکند، خود را به جای او فرض کند. آنگاه تقاضای توبه و بازگشت به دنیا را کند و به خود جواب مثبت دهد و تلاش کند، کوتاهی ها و نارسائی ها را جبران کند. این مطلب در روایات نیز آمده است. ( وسائل الشیعه ج ۲ ص ۸۳۳ . )
همچنین خوابیدن را میتواند به عنوان مرگ تلقی کند و برخاستن از خواب را بازگشت مجدد به دنیا و در این صورت دیگر پاسخ «رب ارجعون»، «کلاّ» نیست، بلکه بلی است.
۵ . مشاهده اهل بیت علیهم السلام: یکی دیگر از صحنه هایی که محتضر مشاهده میکند، چهره اهل بیت علیهم السلام است که آنها را بر بالین خود حاضر میبیند. البته کیفیت تمثّل اهل بیت علیهم السلام برای افراد مختلف مؤن و غیرمؤن یکسان نیست. در اینجا به بعضی روایات وارده در این زمینه به عنوان نمونه اشاره میشود:
قال ابوعبداللّه علیه السلام: « ما یموت موال لنا مبغض لأعدائنا إلّا و یحضره رسول اللّه(ص) و امیرالمؤنین و الحسن و الحسین علیهم السلام، فیرونه و یبشّرونه، و إن کان غیر موال لنا یراهم، بحیث یسوؤ، و الدلیل علی ذلک قول أمیرالمؤنین علیه السلام لحارث الهمدانی: یا حارث همدانی من یمت یرنی ـ من مؤن أو منافق قبلاً» (بحار ج ۶ ص ۱۸۰ باب ما یعاین المومن حدیث ۸ . )
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ دوستی از دوستان ما که دشمنان ما را دشمن میدارد، نمیمیرد مگر آنکه پیامبر خدا(ص) و امیرالمومنین و حسن و حسین علیهم السلام بر بالینش حاضر میشوند. پس او را میبینند و به او مژده میدهند، و اگر دوست دار ما نباشد آنان (اهل بیت علیهم السلام) را در حالی و به گونهای میبیند که خوش ندارد. و دلیل این مطلب سخن امیرالمومنین علیه السلام به حارث همدانی است که به او فرمود: ای حارث همدانی هر که بمیرد مرا خواهد دید؛ اعم از اینکه مؤن باشد یا منافق، رویاروی خواهد دید.
این مطلب در روایاتی که ذیل آیات آخر سوره فجر آمده است با تفصیل بیشتری بیان شده است: در کافی از سدیر صیرفی نقل شده است که گفت به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم، یابن رسول اللّه! آیا مومن مرگ و قبض روح خود را کراهت دارد؟ فرمود: نه به خدا سوگند، وقتی فرشته مرگ نزدش میآید تا روحش را قبض کند، مومن جزع و ناراحتی میکند و ملک الموت به او میگوید: ای ولی خدا بیتابی نکن؛ به خدایی که محمّد(ص) را به نبوّت مبعوث کرده است من نسبت به تو از پدری مهربان، مهربانتر و دلسوزترم؛ اگر پدرت اینجا بود بیش از من به تو محبت نمیکرد. چشم خود را باز کن و ببین. آنگاه حضرت فرمود: در این هنگام رسول خدا و امیرالمؤنین و فاطمه و حسن و حسین و امامان از ذریه او در برابرش متمثّل میشوند. و به او گفته میشود: این پیامبر خدا(ص) و این امیرالمؤنین، و فاطمه و این حسن و این حسین و اینان امامان از ذریه اویند، که همه دوستان تو هستند. سپس فرمود: آنگاه مومن چشم خود را باز نموده حضرات معصومین را مینگرد؛ در این هنگام نداکنندهای از سوی پروردگار روح او را ندا میکند و میگوید: «یا أیتها النفس المطمئنّه» ای نفسی که با دیدن محمّد و آل محمّد به اطمینان و آرامش رسیدهای «ارجعی إلی ربک راضیه» به سوی پروردگارت بازگرد؛ در حالیکه به سبب ولایت اهل بیت راضی هستی. «مرضیه» (به سبب ثواب الهی) خشنود میباشی. «فادخلی فی عبادی» داخل بندگان من (محمد و اهل بیتش) درآی. «و ادخلی جنّتی» داخل بهشت من شو. پس در این هنگام هیچ چیز در نظرش محبوبتر از مرگ و پیوستن به منادی نیست. (به نقل از تفسیر المیزان ج ۲۰ بحث روایتی ذیل آیات مذکور از سوره فجر و کافی ج ۳ ص ۱۲۷ باب أن المومن لا یکره علی قبض روحه حدیث ۲. )
در روایت فرات ابن ابراهیم آمده است:سئل الصادق علیه السلام عن المؤن ایستکره علی قبض روحه؟ قال: لا! و اللّه قلت و کیف ذلک؟ قال: لأنه اذا حضره ملک الموت جزع فیقول له الملک الموت لا تجزع فو اللّه لأنا أبرّبک و اشفق من والد رحیم لوحضرک، افتح عینیک و انظر! قال: و یتهلل له رسول اللّه(ص) و امیرالمومنین علی بن ابی طالب و الحسن و الحسین و الائمه من بعدهم و الزهراء(ع) قال: فینظر الیهم فیستبشربهم، أفما رأیت شخوصه؟ قلت: بلی! قال: فإنّما ینظر الیهم، قلت جعلت فداک قد یشخص المومن و الکافر. قال ویحک ان الکافر یشخص منقلبا الی خلفه، لأنّ ملک الموت إنّما یأتیه لیحمله من خلفه، و المومن أمامه، و ینادی روحه مناد من قبل رب العزه من بطنان العرش فوق الافق الأعلی و یقول: «یا أیتهاالنفس المطمئنّه إرجعی إلی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» فیقول ملک الموت: انی قد امرت ان أخیرک بین الرجوع الی الدنیا و المضی، فلیس شئ أحب الیه من سلال روحه. (ر.ک. کافی ج ۳ ص ۱۳۰ باب ما یعاین المومن و الکافر.) روایات در این زمینه زیاد است. علامه مجلسی(ره) میفرماید: «بدان که حضور پیامبر(ص) و ائمه(ع) هنگام مرگ از مواردی است که روایات وارده به حد استفاضه رسیده است.»
۶ . مشاهده عمر و فراز و نشیبهای آن: انسان در حالت احتضار، همه فراز و نشیبهای عمر خود را همچون یک فیلم مشاهده میکند و از مشاهده فرازهای نورانی عمر که محصول اعمال صالح اوست آنچنان غرق لذت میشود که برای ما قابل تصور نیست. و از مشاهده فرازهای تاریک آن که محصول گناهان است به شدت دچار اندوه و حسرت میشود.
لازم به ذکراست که انسان در این حال تمام جزئیات اعمال، رفتار و حتی نیات و مکتسبات نفسانی خود را میبیند؛ ممکن است گفته شود: چگونه ممکن است آنچه در طول هفتاد یا هشتاد سال بر انسان گذشته است را در چند لحظه مشاهده کند؟ به عبارت دیگر مشاهده فیلم هفتاد ساله، دست کم هفتاد سال وقت میخواهد. پاسخ این است که گذران زمان در عالم برزخ، با گذران زمان در این عالم متفاوت است. قرآن کریم از قول برخی اهل برزخ گزارش میدهد که وقتی در قیامت از آنان میپرسند: چه مدت در برزخ بودهاید؟ میگویند: روزی و یا قسمتی از یک روز. در عالم رؤا نیز تفاوت گذران وقت با دنیا کاملاً قابل درک است. به هرحال میتوان حوادث هفتاد ساله دنیا را با گذشت لحظاتی در حالت احتضار درک کرد و از موارد لذتبخش آن کاملاً غرق لذت و از موارد دردآور آن غرق غم شد.