محتضر

محتضر

پرسش. برای محتضر چه حالاتی پیش می ‏آید و چه صحنه‏ هایی مشاهده می‏کند؟

پاسخ: برای محتضر در هنگام مرگ حالات مختلفی وجود دارد و صحنه‏ های عجیبی مشاهده می‏کند که هریک جای تأمل و توجه دقیق دارد. در اینجا به بعضی از آن حالات که در روایات آمده است اشاره می‏شود:

۱. تجسم اموال، اهل و اعمال: در آستانه ترک دنیا کم کم پرده ‏ها از جلوی چشم انسان کنار می‏رود و چشم ملکوتی انسان بینا می‏شود و حقایقی را مشاهده می‏کند که تاکنون نمی‏دید. دیده برزخی قادر است حقیقت مثالی اشیاء را ببیند و در هنگام احتضار که انسان گاهی به دنیا توجه می‏کند و گاهی به موجودات عالم برزخ، صحنه‏های بدیعی مشاهده می‏کند. در قسمتی از خطبه ۱۰۹ نهج البلاغه به برخی از این حالات اشاره شده است: « … یری المأخوذین علی الغره حیث لا اقاله و لا رجعه، کیف نزل بهم ما کانوا یجهلون، و جاءهم من فراق الدنیا، کانوا یأمنون و قدموا من الآخره علی ما کانوا یوعدون، فغیر موصوف ما نزل بهم: اجتمعت علیهم سکره‏الموت و حسرت الفوت، ففترت لها اطرافهم، و تغیرت لها ألوانهم، ثم ازداد الموت فیهم ولوجا، فحیل بین احدهم و بین منطقه، و إنّه لبین اهله ینظر ببصره، و یسمع باذنه، علی صحه من عقله، و بقاء من لبه، یفکرفیم أفنی عمره… فلم یزل الموت یبالغ فی جسده حتی خالط لسانه سمعه، فصار بین اهله لا ینطق بلسانه، و لا یسمع بسمعه، یردد طرفه بالنظرفی وجوههم، یری حرکات السنتهم، و لا یسمع رجع کلامهم، ثم ازداد (زاد) الموت التباطاً به، فقبض بصره کما قبض سمعه، و خرجت الروح من جسده، فصار جیفه بین اهله…» 

گرفتار دنیا می‏بیند که چگونه بعضی از فریفتگان به دنیا گرفتار مرگ شده‏اند در حالیکه نه فسخ پیمان ممکن است و نه راه بازگشتی وجود دارد؛ چگونه بلاهایی که نمی‏دانستند و انتظار آن را نداشتند بر آنها فرود آمد و از دنیایی که خود را در آن در امان می‏دیدند، جدا شدند و به آنچه از آخرت که به آنها وعده داده شده بود رسیدند. بلاهایی که بر آنها وارد شد قابل توصیف نیست. بیخودی از مرگ را با حسرت از دست دادن آنچه که دارند با هم اجتماع کردند و به این سبب اعضایشان سست شد و رنگ آنها تغییر کرد. آنگاه نفوذ مرگ در آنها بیشتر شد و بین آنها سخن گفتن جدایی افکند. او همچنان در میان خانواده خود با چشم نگاه می‏کند و با گوش می‏شنود در حالیکه عقلش سالم است و فکرش باقی است. می‏اندیشد که عمرش را در چه راهی فانی کرده است و مرگ همچنان بر اعضایش چیره می‏شود تا آنکه گوشش همچون زبانش از کار می‏افتد. پس در میان خانواده خود در حالی که نمی‏تواند با زبانش سخنی بگوید و با گوش خود چیزی بشنود، پیوسته به چهره آنان می‏نگرد و جنبش زبانها را می‏بیند ولی بازگشت سخنانشان را نمی‏شنود؛ سپس مرگ بیشتر در او چنگ می‏زند؛ آنگاه دیگر چشمش نمی‏بیند؛ همان سان که گوشش نمی‏شنود و روح از کالبدش بیرون می‏رود و همچون مرداری در بین خانواده خود می‏افتد و…

در چنین حالتی است که ملکوت «مال» و «خاندان» و «عمل» برایش مجسم می‏شود و با او سخن می‏گوید. بیان مطلب را با ترجمه کلام امیرالمؤنین علیه السلام در این باره می‏آوریم: حضرت فرمود: هنگامی که فرزند آدم در آخرین روز از روزهای دنیا و نخستین روز از آخرت قرار می‏گیرد، مال، فرزندان و عمل او در برابرش مجسم می‏شود. او به مال خود می‏گوید: به خدا قسم من نسبت به تو حریص و بخیل بودم، حال سهم من از تو چیست؟ مال در پاسخ می‏گوید: به اندازه کفنت از من بردار! پس به فرزندان خود روی آورده می‏گوید: به خدا سوگند من شما را دوست می‏داشتم و حامی شما بودم، اکنون بهره من از شما چیست؟ آنان در پاسخ می‏گویند: ما تو را به قبرت می‏رسانیم و در آنجا پنهان و دفن می‏کنیم! سپس به عمل خود توجه نموده و می‏گوید: به خدا سوگند من نسبت به تو بی‏اعتنا بودم و تو بر من گران و سنگین بودی؛ اینک بهره و برخورداری من از تو چیست؟ عمل در پاسخ گوید: من در قبر و قیامت همنشین تو خواهم بود تا هر دو به پیشگاه پروردگار عرضه شویم…    (تفسیر المیزان بحث روایی ذیل آیات: ۱۵۳ ـ ۱۵۷ سوره بقره تفسیر قمی ج ۱ ص ۳۶۹ ذیل ۲۷ ابراهیم و کافی ج ۳ ص ۲۳۱ باب أن المیت یمثل له … حدیث ۱.  )

۲. تلاش شیطان برای سرقت ایمان: حالت دیگری که برای محتضر در سکرات مرگ پیش می‏آید، آخرین تلاشهای شیطان است برای گمراه کردن انسان. شیطان که یک عمر برای از بین بردن ایمان مؤن و گمراهی او از هیچ تلاشی فروگذار نکرده است، در هنگام احتضار او می‏داند که اگر شخص با ایمان از دنیا برود، تمام زحمتهایش هدر رفته است. به همین سبب با تمام امکانات سعی می‏کند ایمان او را به سرقت ببرد. البته برای شیطان راههایی برای ورود به قلمرو باورهای انسان وجود دارد که اگر آن راهها مسدود باشد، هیچ گاه در تلاشش موفق نخواهد شد. آن راهها گاهی جنبه نظری دارد و از جمله باورها و بینش های انسان است و گاهی جنبه عملی و گاهی جنبه خصلت های روحی و به طور کلی عبارتند از:

الف. هر نوع ضعف بینش و هر نوع انحراف در اعتقادات و هر نوع باورهای خرافی در انسان راهی برای ورود شیطان به مملکت وجود انسان و وسوسه او است. بنابراین باید تلاش کرد اعتقاد و ایمان مستدل و محکمی پیدا کرد که هرگز در آن رخنه‏ای برای وجود شیطان وجود نداشته باشد. در حدیثی که از امام صادق علیه السلام در این باره نقل شده اشاره‏ای به این نکته است، زیرا حضرت فرموده است: شهادتین را هنگام مرگ به افراد محتضر تلقین کنید.    (آسمان و جهان، ترجمه کتاب «اسماء و العالم» بحار، ج ۷، ص ۲۰۰.) 

ب. دومین راه ورود شیطان صفات و خصلتهای نکوهیده و ناپسند است. هر یک از خصلتهای زشت، از قبیل: بخل، حسد، سوءظن به مؤن، عجب، کبر و… به منزله جای پایی برای شیطان است و به منزله روزنه‏ای برای ورود شیطان به کشور وجود انسان است. به همین دلیل انسان باید بکوشد این صفات ناپسند را از بین برده و به جای آنها خصلتهای پسندیده را جایگزین نماید تا راه ورود شیطان را ببندد.

ج. ارتکاب گناه: سومین نقطه ضعفی که شیطان را بر انسان مسلط می‏کند، گناه است. به ویژه اگر بر آن گناه اصرار ورزد و ارتکاب گناه برایش به صورت عادت در آمده باشد. این مطلب مانند آن است که اگر سازمانهای جاسوسی در یکی از افراد سیاسی نقطه ضعفی پیدا کنند، آن را وسیله ‏ای برای تسلط بر او و در اختیار گرفتن کامل او قرار می‏دهند و هر آن او را تهدید می‏کنند که اگر همکاری نکند او را معرفی خواهند کرد.

د. وابستگی شدید به دنیا و ذخارف آن: دیگر از راههایی که شیطان از آن وارد می‏شود و انسان را به گمراهی می‏کشاند، علاقه و دلبستگی شدید او به دنیا است. شیطان از این علاقه به عنوان نقطه ضعفی برای در اختیار گرفتن انسان بهره می‏گیرد. مثلاً اگر انسان به فرزند خود علاقه خیلی زیاد داشته باشد، طوریکه محبت او به فرزند بیشتر از محبت او به خدا باشد، شیطان در هنگام احتضار بر او متمثل می‏شود و او را تهدید می‏کند که یا کفر بورز و یا فرزندت را می‏کشم.

روایات در این باب فراوان است و در اینجا روایتی که موضوع بحث تلاش شیطان در سکرات مرگ را بیان می‏دارد، نقل می‏شود.

از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: «    ما من أحد یحضره الموت إلّا و کلّ به ابلیس من شیاطینه أن یأمره بالکفر و یشکّکه فی دینه حتی تخرج نفسه، فمن کان مؤناً لم یقدر علیه، فإذا حضرتم موتاکم فلقّونه شهاده أن لا إله إلّا اللّه و أن محمّداً رسول اللّه حتی یموت» و در روایت دیگری فرمود: «فلقنه کلمات الفرج و الشهادتین و تسمّی له الاقرار بالائمه علیهم السلام واحداً بعد واحد حتی ینقطع عنه الکلام»  ( بحار ج ۶۳ ص ۲۵۷ حدیث ۱۲۸.)    هیچ کس نیست که در آستانه مرگ قرار گیرد مگر آنکه ابلیس یکی از شیطانهای خود را موکل او کند تا او را امر به کفر کرده و در دینش او را به شک اندازد؛ تا آنکه جانش خارج شود، پس هرکه مؤن حقیقی باشد آن شیطان نمی‏تواند بر او غلبه پیدا کند. بنابراین هنگامی که نزد افراد محتضر از خودتان حاضر می‏شوید به آنها شهادتین (شهادت به توصیه و رسالت پیامبر) را تلقین کنید، تا جان بسپارند. در حدیث دیگری فرمود: به آنها کلمات فرج    (کلمات فرج عبارت است از: لا اله الا اللّه الحلیم الکریم، لا اله الا اللّه العلی العظیم، سبحان اللّه رب السموات السبع و رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و الحمدلله رب العالمین و سلام علی المرسلین.)    و شهادتین و اقرار به ائمه دوازده گانه یکی بعد از دیگری را تلقین کنید. البته برای جلوگیری از وساوس شیطان مخصوصاً هنگام احتضار راهها و اسباب و عوامل دیگری در روایت بر شمرده شده است که خارج از موضوع بحث ما است.  

در خاتمه یادآوری می‏شود که هر چند شیطان از هر سو ـ مطابق روایات از سمت چپ و از سمت راست ـ به محتضر حمله می‏کند ولی تنها در مورد افرادی توفیق می‏یابد که دارای ایمان عاریتی (ایمان مستودع) باشند؛ ولی در مورد کسانی که ایمان حقیقی و راسخ دارند، ناکام می‏ماند.

۳. توبه و تقاضای بازگشت: پس از مراحل مذکور کم کم پرده‏های زندگی مادی کنار می‏رود و حقایق عالم ملکوت یکی بعد از دیگری آشکار می‏شود. شخص محتضر با مشاهده فرشتگان الهی و حقایق عالم ماوراء ماده پی به صدق وعده‏ها و گفتار پیامبر و ائمه علیهم السلام می‏برد. پرده‏ های زندگی دنیوی از جلوی دیدگانش کنار می‏رود و تیزبین می‏شود؛ طوری که گویا از خوابی گران برخاسته است.
از پیامبر اکرم نقل شده است که فرمود: «    الناس نیام فإذا ماتوا انتبهوا » (بحار الانوار، ج ۵۰ ، ص ۱۳۴، باب ۳.)  مردم درخوابند؛ هنگامی که مردند بیدار می‏شوند. در این حال است که انسان متوجه می‏شود که چقدر اشتباه کرده است و به پوچی اعتقادات و افکار و بطلان اعمال و سببهای غیر الهی پی می‏برد و با اظهار پشیمانی تقاضای توبه و بازگشت می‏کند؛ ولی دیگر دیر شده است. حتی کسانی که یک عمر سرکشی و طغیان کرده و عصیان و نافرمانی خدا را انجام داده‏اند، در حالت احتضار نادم شده و توبه می‏کنند. به او گفته می‏شود: آیا اکنون ایمان می‏آوری؟ «آلاْنَ وَقَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَکُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ» (یونس: ۹۱) آیا هم اکنون! در حالیکه قبل از این عصیان کردی و از تباهکاران بودی؟ از این آیه می‏توان فهمید که حتی افرادی همانند فرعون نیز در پایان عمر و با مشاهده فرشتگان الهی و در سکرات مرگ اظهار ایمان و تسلیم می‏کنند اما دیگر فایده‏ای ندارد. قرآن می‏فرماید: «وَلَیْسَتِ التَّوْبَهُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ اعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِیماً» (نساء: ۱۸) برای کسانی که به گناهان و کارهای زشت می‏پردازند و تنها زمانی که مرگ یکی از آنها برسد، گوید: هم اکنون توبه کردم، توبه نیست، و همچنین برای افرادی که به حال کفر بمیرند توبه نیست و ما برای اینان عذاب دردناک آماده کرده‏ایم. ازاین آیه برمی‏آید که گنهکاران و کفار در هنگام احتضار یا بعد از آن اظهار توبه و ایمان می‏کنند. ولی چنین توبه‏ای، توبه نیست و پذیرفته نمی‏شود.    

این معنا در آیه دیگری هم آمده است: «    … یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لاَ یَنْفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْراً… » (انعام: ۱۵۸) روزی که بعضی از آیات (قهر و عذاب) پروردگارت پدیدار گردد، دیگر ایمان آوردن برای کسی که ایمان نیاورده است، یا با ایمان خود عمل خیری کسب نکرده است، فایده‏ای ندارد. حاصل آنکه مشاهده برخی آیات الهی از عالم ملکوت باعث می‏شود که بزه‏کاران، نادم و پشیمان شوند و اظهار توبه و ایمان کنند؛ اما در آن حالت دیگر فایده‏ای ندارد؛ زیرا از روی اختیار نبوده و دار تکلیف سپری شده است.    

۴. تقاضای بازگشت مجدد به دنیا: هنگامی که کفار و انسانهای معاند و گناهکار متوجه حقایق می‏شوند و مشاهده می‏کنند که توبه آنها پذیرفته نمی‏شود و امکان جبران کوتاهی‏ها و خطاها وجود ندارد تقاضای بازگشت به دنیا و جبران مافات و انجام تکالیفی که در آن باره سهل انگاری و سرپیچی کرده‏اند را از خدای متعال می‏کنند، که باز جواب منفی است.
قرآن می‏فرماید: «حَتَّی إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ  لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیَما تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّهَا کَلِمَهٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَی  یَوْمِ یُبْعَثُونَ» (مؤنون: ۹۹ و ۱۰۰) تا آن زمان که مرگ یکی از آنان فرا رسد، گوید: پروردگارا مرا باز گردانید، باشد که کار شایسته‏ای از آنچه (از اعمال صالح) نکرده‏ام، انجام دهم. به او گفته می‏شود هرگز چنین بازگشتی نخواهد بود این صرفاً سخنی است که گوینده آن است و اگر باز گردد باز به کارهای سابق خود برمی‏گردد و در پیش رویشان برزخی است تا روز قیامت.    

قرآن کریم در جای دیگر در پاسخ کسانی که پس از مشاهده آتش و در کنار جهنم تقاضای بازگشت می‏کنند پاسخی می‏دهد که می‏تواند علت پاسخ منفی نیز باشد. «    وَلَوْ تَرَی إِذْ وُقِفُوا عَلَی النَّارِ فَقَالُوا یَالَیْتَنَا نُرَدُّ وَلاَ نُکَذِّبَ بِآیَاتِ رَبِّنَا وَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ  بَلْ بَدَا لَهُم مَا کَانُوا یُخْفُونَ مِن  قَبْلُ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ» (انعام: ۲۷ و ۲۸) و اگر ببینی هنگامی که آنان بر آتش بازداشت شد ‏اند پس گویند: کاش برگردانده می‏شدیم و دیگر آیات پروردگارمان را تکذیب نمی‏کردیم و از مؤنان می‏شدیم. بلکه آنچه که از قبل پنهان می‏کردند خبث درون و شخصیت آلوده آنها برایشان آشکار شد و اگر بازگردانده شوند دوباره به آنچه از آن نهی شده بودند برمی‏گردند و آنها حتماً دروغ می‏گویند.

روشن است آرزوی بازگشت در جایی که بر اثر مشاهده عذاب الهی، اختیار از انسان سلب می‏شود، و در شرایطی که فاقد نفس اماره است، هرگز نمی‏تواند میزان ایمان حقیقی و صحت گفتار باشد. بنابراین اگر در فضای سابق و شرایط قبلی قرار گیرند همان اعمال و رفتار گذشته را از سر خواهند گرفت و شخصیت قبلی آنان دوباره جلوه می‏کند.

شبیه این مطلب در آیه دیگری آمده است: «    وَأَنفِقُوا مِن مَا رَزَقْنَاکُم مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْلاَ أَخَّرْتَنِی إِلَی أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَکُن مِنَ الصَّالِحِینَ  وَلَن یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذَا جَاءَ  أَجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» (منافقون: ۱۰ و ۱۱) از آنچه روزی شما کرده‏ایم انفاق کنید، پیش از آنکه مرگ یکی از شما فرا رسد، آنگاه بگوید: پروردگارا چرا (مرگ) مرا مدت کمی به تأخیر نینداختی تا صدقه دهم و از شایستگان باشم. پاسخ می‏شنود خداوند هرگز کسی را هرگاه اجلش فرارسید به تأخیر نمی‏اندازد و خداوند نسبت به آنچه انجام می‏دهید آگاه است.    

البته باید توجه کرد که این تقاضای توبه و بازگشت به کفار و گناهکاران اختصاص دارد؛ هر چند همه انسانها کما بیش از کوتاهی‏ هایی که انجام داده ‏اند دچار حسرت و تأسف می‏شوند و به همین سبب یکی از نامهای روز قیامت «یوم الحسره» است.
نکته دیگر اینکه انسان می‏تواند در همین دنیا چنین تقاضایی را داشته باشد. توضیح اینکه هرگاه جنازه‏ای را تشییع می‏کند، خود را به جای او فرض کند. آنگاه تقاضای توبه و بازگشت به دنیا را کند و به خود جواب مثبت دهد و تلاش کند، کوتاهی ‏ها و نارسائی ها را جبران کند. این مطلب در روایات نیز آمده است.   ( وسائل الشیعه ج ۲ ص ۸۳۳ . ) 

همچنین خوابیدن را می‏تواند به عنوان مرگ تلقی کند و برخاستن از خواب را بازگشت مجدد به دنیا و در این صورت دیگر پاسخ «رب ارجعون»، «کلاّ» نیست، بلکه بلی است.

۵ . مشاهده اهل بیت علیهم السلام: یکی دیگر از صحنه‏ هایی که محتضر مشاهده می‏کند، چهره اهل بیت علیهم السلام است که آنها را بر بالین خود حاضر می‏بیند. البته کیفیت تمثّل اهل بیت علیهم السلام برای افراد مختلف مؤن و غیرمؤن یکسان نیست. در اینجا به بعضی روایات وارده در این زمینه به عنوان نمونه اشاره می‏شود:
قال ابوعبداللّه علیه السلام: «    ما یموت موال لنا مبغض لأعدائنا إلّا و یحضره رسول اللّه(ص) و امیرالمؤنین و الحسن و الحسین علیهم السلام، فیرونه و یبشّرونه، و إن کان غیر موال لنا یراهم، بحیث یسوؤ، و الدلیل علی ذلک قول أمیرالمؤنین علیه السلام لحارث الهمدانی: یا حارث همدانی من یمت یرنی ـ من مؤن أو منافق قبلاً»    (بحار ج ۶ ص ۱۸۰ باب ما یعاین المومن حدیث ۸ . )     

امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ دوستی از دوستان ما که دشمنان ما را دشمن می‏دارد، نمی‏میرد مگر آنکه پیامبر خدا(ص) و امیرالمومنین و حسن و حسین علیهم السلام بر بالینش حاضر می‏شوند. پس او را می‏بینند و به او مژده می‏دهند، و اگر دوست دار ما نباشد آنان (اهل بیت علیهم السلام) را در حالی و به گونه‏ای می‏بیند که خوش ندارد. و دلیل این مطلب سخن امیرالمومنین علیه السلام به حارث همدانی است که به او فرمود: ای حارث همدانی هر که بمیرد مرا خواهد دید؛ اعم از اینکه مؤن باشد یا منافق، رویاروی خواهد دید.

این مطلب در روایاتی که ذیل آیات آخر سوره فجر آمده است با تفصیل بیشتری بیان شده است: در کافی از سدیر صیرفی نقل شده است که گفت به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم، یابن رسول اللّه! آیا مومن مرگ و قبض روح خود را کراهت دارد؟ فرمود: نه به خدا سوگند، وقتی فرشته مرگ نزدش می‏آید تا روحش را قبض کند، مومن جزع و ناراحتی می‏کند و ملک الموت به او می‏گوید: ای ولی خدا بی‏تابی نکن؛ به خدایی که محمّد(ص) را به نبوّت مبعوث کرده است من نسبت به تو از پدری مهربان، مهربان‏تر و دلسوزترم؛ اگر پدرت اینجا بود بیش از من به تو محبت نمی‏کرد. چشم خود را باز کن و ببین. آنگاه حضرت فرمود: در این هنگام رسول خدا و امیرالمؤنین و فاطمه و حسن و حسین و امامان از ذریه او در برابرش متمثّل می‏شوند. و به او گفته می‏شود: این پیامبر خدا(ص) و این امیرالمؤنین، و فاطمه و این حسن و این حسین و اینان امامان از ذریه اویند، که همه دوستان تو هستند. سپس فرمود: آنگاه مومن چشم خود را باز نموده حضرات معصومین را می‏نگرد؛ در این هنگام نداکننده‏ای از سوی پروردگار روح او را ندا می‏کند و می‏گوید: «یا أیتها النفس المطمئنّه» ای نفسی که با دیدن محمّد و آل محمّد به اطمینان و آرامش رسیده‏ای «ارجعی إلی ربک راضیه» به سوی پروردگارت بازگرد؛ در حالیکه به سبب ولایت اهل بیت راضی هستی. «مرضیه» (به سبب ثواب الهی) خشنود می‏باشی. «فادخلی فی عبادی» داخل بندگان من (محمد و اهل بیتش) درآی. «و ادخلی جنّتی» داخل بهشت من شو. پس در این هنگام هیچ چیز در نظرش محبوب‏تر از مرگ و پیوستن به منادی نیست.    (به نقل از تفسیر المیزان ج ۲۰ بحث روایتی ذیل آیات مذکور از سوره فجر و کافی ج ۳ ص ۱۲۷ باب أن المومن لا یکره علی قبض روحه حدیث ۲. )      

در روایت فرات ابن ابراهیم آمده است:سئل الصادق علیه السلام عن المؤن ایستکره علی قبض روحه؟ قال: لا! و اللّه قلت و کیف ذلک؟ قال: لأنه اذا حضره ملک الموت جزع فیقول له الملک الموت لا تجزع فو اللّه لأنا أبرّبک و اشفق من والد رحیم لوحضرک، افتح عینیک و انظر! قال: و یتهلل له رسول اللّه(ص) و امیرالمومنین علی بن ابی طالب و الحسن و الحسین و الائمه من بعدهم و الزهراء(ع) قال: فینظر الیهم فیستبشربهم، أفما رأیت شخوصه؟ قلت: بلی! قال: فإنّما ینظر الیهم، قلت جعلت فداک قد یشخص المومن و الکافر. قال ویحک ان الکافر یشخص منقلبا الی خلفه، لأنّ ملک الموت إنّما یأتیه لیحمله من خلفه، و المومن أمامه، و ینادی روحه مناد من قبل رب العزه من بطنان العرش فوق الافق الأعلی و یقول: «یا أیتهاالنفس المطمئنّه إرجعی إلی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» فیقول ملک الموت: انی قد امرت ان أخیرک بین الرجوع الی الدنیا و المضی، فلیس شئ أحب الیه من سلال روحه.    (ر.ک. کافی ج ۳ ص ۱۳۰ باب ما یعاین المومن و الکافر.)    روایات در این زمینه زیاد است. علامه مجلسی(ره) می‏فرماید: «بدان که حضور پیامبر(ص) و ائمه(ع) هنگام مرگ از مواردی است که روایات وارده به حد استفاضه رسیده است.»  

۶ . مشاهده عمر و فراز و نشیبهای آن: انسان در حالت احتضار، همه فراز و نشیبهای عمر خود را همچون یک فیلم مشاهده می‏کند و از مشاهده فرازهای نورانی عمر که محصول اعمال صالح اوست آنچنان غرق لذت می‏شود که برای ما قابل تصور نیست. و از مشاهده فرازهای تاریک آن که محصول گناهان است به شدت دچار اندوه و حسرت می‏شود.
لازم به ذکراست که انسان در این حال تمام جزئیات اعمال، رفتار و حتی نیات و مکتسبات نفسانی خود را می‏بیند؛ ممکن است گفته شود: چگونه ممکن است آنچه در طول هفتاد یا هشتاد سال بر انسان گذشته است را در چند لحظه مشاهده کند؟ به عبارت دیگر مشاهده فیلم هفتاد ساله، دست کم هفتاد سال وقت می‏خواهد. پاسخ این است که گذران زمان در عالم برزخ، با گذران زمان در این عالم متفاوت است. قرآن کریم از قول برخی اهل برزخ گزارش می‏دهد که وقتی در قیامت از آنان می‏پرسند: چه مدت در برزخ بوده‏اید؟ می‏گویند: روزی و یا قسمتی از یک روز. در عالم رؤا نیز تفاوت گذران وقت با دنیا کاملاً قابل درک است. به هرحال می‏توان حوادث هفتاد ساله دنیا را با گذشت لحظاتی در حالت احتضار درک کرد و از موارد لذت‏بخش آن کاملاً غرق لذت و از موارد دردآور آن غرق غم شد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا