تجلى مهر و قهر در گستره هستى :
توجه به این نکته لازم است که هماهنگى قهر و مهر و همبستگى جلال و جمال اختصاصى به مسائل یاد شده از قبیل قصاص و دفاع ندارد بلکه در سراسر شریعت نهفته و در سراسر شؤون آن مشهود است، به طورى که هر ارادتى در کراهت نهفته است و هر اشتیاقى در انزجار مستتر است. به همین جهت گاهى مى فرماید: کتب علیکم القتال وهو کره لکم و عسى ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم؛ بر شما کارزار واجب شده است، در حالى که براى شما ناگوار است، و بسا چیزى را خوش نمى دارید و آن براى شما خوب است (بقره، ۲۱۶) یعنى قتال که ظاهرا شر شمرده مى شود و مایه کراهت است، خیر را در درون خود دارد و پایه ارادت شما خواهد بود.
در مسائل خانوادگى نیز تحمل برخى از مصائب اخلاقى ظاهرا شر به شمار مى آید لیکن خیر بى شمار را که همان تحکیم خانواده و حراست از کیان آن است در درون خود خواهد داشت چنانکه مى فرماید: فعسى’ ان تکرهوا شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا؛ پس چه بسا چیزى را خوش نمى دارید و خدا در آن مصلحت فراوان قرار مى دهد (نساء/ ۱۹). خلاصه آن که تکلیف الهى گرچه با کلفت و رنج همراه است و به نوبه خود نشانه جلال خداوند است، لیکن درون آن چز تشریف که آیت جمال خداست، نخواهد بود. به همین جهت هر مکلفى مشرف خواهد شد و این کلفت و رنج زودگذر امتثال دستورهاى الهى، شرف پایدار را به ارمغان خواهد آورد. از این رهگذر قرآن کریم بعد از دستور وضو و غسل و تیمم مى فرماید: خداوند مى خواهد شما را تطهیر کند یعنى این تکلیف ظاهرى، تطهیر معنوى که جمال دل را تضمین مى نماید به همراه دارد: … ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج ولکن یرید لیطهرکم ولیتم نعمته علیکم لعلکم تشکرون ؛ خدا نمى خواهد بر شما تنگ بگیرد، لیکن مى خواهد شما را پاک و نعمتش را بر شما تمام گرداند، باشد که سپاس او بدارید (مائده/ ۶).
چنانکه زکات مال ظاهرا مایه نفاد آن است لیکن درون آن نمو و رشد تعبیه شده است: یمحق الله الربا و یربی الصدقات ؛ خدا از برکت ربا مى کاهد، و بر صدقات مى افزاید (بقره/ ۲۷۶). وما اتیتم من زکاه تریدون وجه الله فاولئک هم المضعفون ؛ آنچه را از زکات مى دهید و خشنودى خدا را بدان خواستارید پس آنان فزونى یافتگان اند (روم/۳۹). و شاهد استتار جمال در کسوت جلال همان است که بهشت در درون رنجها و دشواریها سیر و سلوک و صبر و استوارى جهاد اصغر و اوسط و اکبر جا گرفته است (حفت الجنه بالمکاره ؛ بهشت با ناگواریها پیچیده شده است). همانطورى که جلال در درون برخى از جمالها واقع شده است. حفت النار بالشهوات ؛ آتش جهنم با تمایلات دلخواه پیچیده شده است زیرا شهوتها و لذتها و نشاطها و نظایر آن مظاهر جمالند و اگر تعدیل نشوند و از مرز حلال بگذرند و جنبه حیوانى محض بگیرند، در درون خود قهر خدا را به همراه دارند.
مهمترین نمونه اختفاى جمال در چهره جلال، و بهترین شاهد نهان بودن جمال در جامه جلال و استتار مهر در کسوت قهر، تبیین وضع دوزخ یا عذابهاى دردناک دیگرى است. چنانکه در سوره الرحمن که براى یادآورى نعمتهاى ویژه الهى نازل شده و مکررا از همه مکلفان اعتراف مى طلبد و راه هرگونه تکذیبى را براى آنها مسدود مى کند دوزخ و شعله هاى گدازنده آن به عنوان نعمتهاى خاص الهى اعلام شده و از همگان اقرار گرفته مى شود که تکذیب آنها روا نیست و نمى توان اصل وجود آنها و همچنین نعمت بودن آنها را دروغ دانست: هذه جهنم التی یکذب بها المجرمون * یطوفون بینها وبین حمیم ان* فبای الاء ربکما تکذبان ؛ این است همان جهنمى که تبهکاران آن را دروغ مى خوانند، میان آتش و میان آب جوشان سرگردان باشند. پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید؟(الرحمن/ ۴۴ – ۴۳).
همانطورى که عذاب دوزخ هماهنگى جلال و جمال را به همراه دارد، عذاب استیصال و تدمیر دنیا نیز پیام هماهنگى قهر و مهر و هماوردى نقمت و نعمت را به همراه دارد، چنانکه مى فرماید: وانه هو رب الشعرى* وانه اهلک عادا الاولى* و ثمود فما ابقى* وقوم نوح من قبل انهم کانوا هم اظلم واطغى* والمؤتفکه اهوى* فغشاها ما غشى* فبای الاء ربک تتمارى ؛ و هم اوست پروردگار ستاره شعرى، و هم اوست که عاد قدیم را و ثمود را هلاک کرد و چیزى باقى نگذاشت و پیشتر از آنها قوم نوح را، زیرا آنان ستمگرتر و سرکش تر بودند، و شهرهاى مؤتفکه را فرو افکند، پس پوشاند بر آن شهرها آنچه پوشاند، پس به کدام یک از نعمت هاى پروردگارت تردید روا مى دارى؟ (النجم/ ۵۵ – ۴۹).
در این آیات سرنگونى طاغیان و براندازى نظام طغوى و تعدى را از الاء و نعمتهاى الهى شمرده و هیچگونه مریه و شک در آن روا نمى داند وگرچه انکار نعمتهاى خدا و کفران آنها کیفرى چون کیفر اقوام یاد شده دارد لیکن ظاهر آیه هاى مزبور آن است که براندازى نظام ظلم بر اساس مهر الهى به محرومان است، یعنى آن مهر و جمال در جامه قهر و جلال ظهور کرد، و رفع محرومان با وضع مستکبران در آمیخت تا کوثر صبر و شکیبایى بر تکاثر بطر واشر پیروز آید. این امتزاج قهر و مهر در هر موجودى برابر با سعه وجود آن موجود ظهور دارد، یعنى در موجود مستکفى نیرومندتر از موجودهاى ناقص است و در ذات اقدس خداوند که فوق تمام است، به کمال محض مى رسد. در نشئه کثرت و منطقه ماده چون ظهور جمعى آن کم است، هماهنگى و اتحاد دو وصف جمال و جلال محسوس نیست بلکه چنان مى نماید که برخى فقط مظهر قهر بى مهرند و بعضى مدار مهر بى قهرند لیکن برهان و عرفان، حاکمان بر حس اند و نقص احساس را با تحلیلى مفهومى یا تجلیل شهودى ترمیم مى نمایند. زیرا ممکن نیست چیزى آیت حق تعالى باشد ولى همه اوصاف او را ارائه ندهد. البته در نحوه آیت بودن و کیفیت ارائه بین آنها تمایز برقرار است.