وظیفه دیگر پدر و مادر این است که فرزندانشان را طوری پرورش دهند که به علم و دانش و مطالعه و بحث و کنجکاوی علاقهمند گردند. علاقه به کتاب، مادرزادی نیست بلکه محیط منزل و رفتار و گفتار پدر و مادر در این باره تأثیر فراوانی دارد. پدر و مادرانی که بدین کار علاقه دارند باید خودشان نیز اهل مطالعه باشند و به علم و دانش اظهار علاقه نمایند. محیط منزل آنان محیط علم و دانش و کتاب باشد؛ و با زبان و عمل، کودکانشان را به مطالعه تشویق کنند. بهتر است این برنامه را از خردسالی و قبل از این که کودکان به مدرسه بروند شروع نمایند. در ابتدا برای کودکان کتاب بخوانند؛ یعنی داستانهای بسیار ساده و کوتاه و قابل فهمی را که شیرین و جذاب باشد تهیه کنند و اگر نقاشی داشته باشد بهتر است. ابتدا پدر یا مادر یا خواهر و برادر بزرگتر هر روز مقداری از آن کتاب را آهسته و شمرده برای کودک بخوانند؛ و اگر نقاشی دارد مطالب را با نقاشیها تطبیق دهند. آن گاه از او بخواهند که خلاصه آن داستان را تعریف کند و اگر اشعار کوتاهی دارد آنها را حفظ نماید. اما نباید در این مورد عجله یا زیادهروی کرد باید به مقدار استعداد و میل کودک باشد نه زیادتر وگرنه ممکن است از همان ابتدا از مطالعه بیزار گردد. این عمل را تا هنگامی میتوانند ادامه دهند که کودک خود قادر به خواندن و نوشتن شود، در آن هنگام، خواندن کتاب را خود کودک باید بر عهده بگیرد و پدر و مادر گوش بدهند، و گاهی درباره مطالب کتاب از او نظرخواهی کنند. درباره مطالب کتاب میتوانند با کودک به بحث و گفتوگو بپردازند. این برنامه را ادامه میدهند تا هنگامی که کودک کاملاً علاقه پیدا کند و خود مستقلاً کتاب بخواند. در این جا لازم است چند نکته را به پدران و مادران یادآور شویم:
۱. کودکان داستانها را دوست دارند و مطالب آنها را خوب درک میکنند، اما مطالب کلی و مجرد را خوب درک نمیکنند و چندان علاقهای به آنها ندارند بدین جهت، کتابهای کودکان باید حتی الامکان به صورت داستان باشد.
۲. هر کودکی شخصیت ویژهای دارد و همهی افراد از حیث استعداد و ذوق یکسان نیستند و در سنین مختلف نیز تغییر مییابد. بنابراین پدر و مادر قبلاً فرزند خویش را شناسایی کنند و ذوق و استعداد ویژهاش را به دست آوردند و بر طبق آن کتاب در اختیارش قرار دهند، و از تحمیل مطالب دشوار و خسته کنده جدا اجتناب نمایند، زیرا چنین عملی ممکن است کودک را از مطالب بیزار گرداند.
۳. چون کودک در حال شکل گرفتن است و کتاب آثار عمیقی در او خواهد گذاشت نمیتوان هر کتابی را در اختیارش قرار داد. پدر و مادر باید قبلاً خودشان آن کتاب را خوانده و به صحت مندرجاتش اطمینان داشته باشند یا به تصدیق و معرفی دیگری کاملاً اعتماد داشته باشند تا بتوانند آن کتاب را در اختیار فرزندشان قرار دهند. اگر کودک کتاب بدی را بخواند ممکن است در روح او اثر بدی بگذارد در صورتی که اصلاح و تربیت مجدد او کار بسیار دشواری خواهد بود.
۴. کودکان به کتابهای جنایی و پلیسی که از قتل و جنایت و دزدی و خیانت بحث میکنند اظهار علاقه مینمایند، اما این نوع کتابها نه تنها برای کودکان نفعی ندارند بلکه قتل و جنایت و دزدی را به آنان یاد میدهند و به سلامت و آرامش روانی آنان لطمه وارد میسازند. کتابهای محرک جنسی نیز برای کودکان زیانبخش میباشد، زیرا ممکن است غریزه جنسی آنها را قبل از وقت بیدار سازد و آنان را به وادیهای فساد بکشاند.
کاش پدران و مادران قصههای دروغ و تحریکآمیز را برای کودکان نمیگفتند و نمیخواندند. بیشتر از قصههای قرآن و داستانهای واقعی استفاده کنید.
۵. هدف مطالعه، فقط سرگرمی نیست بلکه فهم مطالب و استفاده از آنها است.
مهم این نیست که کودک چقدر کتاب خوانده بلکه مهم این است که چطور خوانده است. آیا سطحی خوانده و یا با دقت. در این باره پدر و مادر باید کاملاً نظارت داشته باشند. گاه گاهی مطالب کتاب را از کودک بپرسند و نظرش را درباره درستی یا نادرستی مطالب جویا شوند. از او بپرسند از این کتاب چه نتیجهای گرفتی و کجا به دردت میخورد.
۶. کودکان به کتابهای افسانه و دروغ پردازیهای شگفتآور نیز علاقه فراوانی دارند، بعضی از دانشمندان هم از این علاقه کودکان جانبداری میکنند و میگویند این قبیل کتابها برای پرورش قوه تخیل کودکان مفیدند، لیکن برخی عقیده دارند که داستانهای غیرواقعی و افسانه کودکان را به دروغ پردازی عادت میدهند و افکار دروغ و غیرواقعی را در مغزشان وارد میسازند. او را از واقعیات دور و به خیالپردازی و توقعات بیجا تشویق مینمایند. وقتی هم که بزرگ شد انتظار دارد خواستههایش از راههای غیرواقعی انجام پذیرد.
۷. درست است که کودک، داستان را بیش از هر چیز دوست دارد اما نباید فقط به خواندن داستان عادت کند بلکه باید گاه گاهی هم کتابهای سودمند علمی، اخلاقی و اجتماعی ساده را در اختیارش قرار داد تا کم کم برای درک مطالب دقیق علمی آماده گردد و به خواندن کتابهای علمی محض عادت کند.
۸. چنین نیست که کودکان فقط دوستدار کتابهای افسانه و دروغ باشند بلکه شرح حال شخصیتهای ممتاز و انسانهای واقعی و قهرمانان را نیز خیلی دوست دارند و با خواندن این قبیل کتابها برای خود الگو و سرمشق تهیه میکنند. خواندن این قبیل کتابها هم برای کودکان لذتبخش است هم آموزنده و مفید.