مسیح مهر و مهر مسیح

مسيح مهر و مهر مسيح

چهارم دى ماه برابر با بیست وپنجم دسامبر، زادروز حضرت عیسى پیام آور صلح و دوستى است. اگرچه مسیحیان کاتولیک و پروتستان این روز را جشن مى گیرند اما بیشتر شمار اقلیت هاى دینى در ایران را ارامنه گریگورى تشکیل مى دهند که تقویم کلیساى ویژه خود را دارند و بر این باورند آن حضرت روز ششم ژانویه برابر با شانزدهم دى ماه به دنیا آمده است. ارمنیان نخستین ملتى در جهان بودند که مسیحیت را دین رسمى کشور خود قرار دادند. از سویى دیگر شانزدهم دى برابر با «مهرروز» از آن ماه است که برپایه اسطوره ها در چنین روزى توران از ایران جدا و فریدون از شیر گرفته شد و بر گاو نشست. مى دانیم برابر برگه هایى که از سده دوم میلادى برجا مانده، ششم ژانویه، زادروز حضرت عیسى در نظر گرفته شد- چون از منابع تاریخى و دینى، زمانى درباره زایش آن حضرت در دست نیست- ولى در سال هاى ???- ??? میلادى و به دستور کلیساى روم- در زمان امپراتور کنستانتین که پیش از مسیحى شدن پیرو آئین میترا بود- تاریخ ?? دسامبر سالروز میلاد و روز ششم ژانویه تاریخ غسل تعمید آن بزرگوار اعلام شد. شادروان آرداک مانوکیان اسقف اعظم ارامنه ایران بر این باور بود چهارم دى، تاریخ زایش میترا، الهه خورشید است که در اعصار کهن به خاطر او جشن باشکوهى در ایران برپا مى شد و علت تغییر تاریخ تولد عیسى توسط کلیساى روم، به این موضوع برمى گردد.• مهر یا مسیحباور کهن مهرى یا میترایى که مهریشت اوستا ویژه آن است، بنابر پژوهش هاى ذبیح بهروز و پس از وى محمد مقدم، در سال هاى آغازین دوره اشکانى داراى پیام آورى نو شده و خون تازه اى در رگانش جارى مى شود و زادروز حضرت عیسى است که پس از گسترش دین مهر در اروپا، براى پیام آورى که سه سده پس از آن به جهان مى آید به کار مى رود.
محمد مقدم در بخش سوم از کتاب «جستار درباره مهر و ناهید» زیر عنوان «مهرسوشیانس» مى نویسد: «در نیمه هزاره یازدهم، یک هزاره ونیم پس از زرتشت، در سال پنجاه و یکم شاهنشاهى اشکانى، نیم شب میان شنبه بیست وچهارم و یکشنبه بیست وپنجم دسامبر ??? پیش از میلاد، مهر سوشیانس از مادرش ناهید در میان یک تیره سکایى ایرانى در شرق ایران زاییده شد. از سده سوم و چهارم پس از میلاد که دین عیسوى در غرب آسیا، شمال آفریقا و اروپا گسترده شد و دین «نو- زرتشتى» (دین زرتشتى آمیخته با آئین هاى باستانى و سپس آمیخته با دین مانى و اندیشه هاى زروانى و دبستان هاى فکرى دیگر) را ساسانیان در ایران رسمى کردند، با آنکه دین عیسوى در همه چیز مینوى و مادى از دین مهر پیروى مى کرد و دین زرتشتى ساسانیان نیز زیر نفوذ دین مهرى اشکانى بود، اسقفان کلیسا و امپراتوران روم پس از کنستانتین و شاهنشاهان ساسانى و موبدان زرتشتى در ایران، دست به یکى کردند و همت بر آن گماشتند که نام مهر و دین او و یادمان هاى آن از روزگار ناپدید شود و آنچه را که نمى شد از میان برداشت به نام دیگرى وانمود کنند. آگوستین، پدر کلیسا، در نیمه دوم سده چهارم پس از میلاد در «خستوانى نامه» خود (دفتر هشتم، بند،? Confessions) با آنکه درباره پیروان دین مهر مى نویسد که ویکتورینوس، استاد ادب در روم، «تا آن زمان پرستنده بت ها و انباز در رسم و آئین هاى زشت و ناروا بود که بیشترینه آزادگان و بزرگان روم به آن سر نهاده بودند» در سراسر نوشته هاى خود نام مهر را نمى برد و به جاى آن مى گوید: «او که کلاه دارد.» به نظر مى آید کلیسا حتى بردن نام مهر را ناشایست و ناروا مى دانسته، یا آنکه سپس تر در ویرایش نوشته هاى آگوستین هرجا که نام مهر بود، آن را از میان برده اند. از آنجا که کلیسا همه چیزهاى مهرى را در خود جذب کرده و پذیرفته بود و حتى روز زایش مهر را همچون روز زایش عیسى جشن مى گرفت?، و از سوى دیگر در ایران ساسانى با آن دشمنى که با دین مهر داشتند [و حتى منابع تاریخى دوره اشکانى را نیز نابود کردند] و هم چنین در شرق دوره اسلامى با پیوندهاى ناگسستنى آن با فرهنگ ساسانى و نیز از دید اسلامى که عیسى مسیح را پیام آور برحق مى دانستند، شگفت نیست که نزد آنها مهر و عیسى درهم آمیخته شدند و نخستین نویسندگان اسلامى در تفسیرهاى قرآن و در تاریخ ها تنها از عیسى مسیح یاد مى کنند نه از مهر مسیحا.»
دکتر مقدم سپس با ارائه نمونه هایى از تفسیر ابوالفتوح رازى زیر سوره آل عمران، «تاریخ پیامبران و شاهان» حمزه اصفهانى، «تاریخ الرسل و الملوک» طبرى، «مروج الذهب و معادن الجوهر» مسعودى، تنبیه و الاشراف، «غرر اخبار ملوک الفرس» ثعالبى، «البداء و التاریخ» مقدسى و الکامل ابن اثیر نتیجه مى گیرد که نویسندگان دوره اسلامى هرچند که آشکارا سخن نمى گویند، پیدا است که روایت دو مسیح در دو زمان را پذیرفته بودند: مسیح نخستین در زمان شاپور پسر اشک، سال پنجاه و یکم اشکانى و شصت وپنجم سال پس از چیرگى اسکندر بر زمین بابل زاده شد و مسیح دوم در زمان آگوستوس، امپراتور روم، در سده چهارم پس از برخاستن اسکندر.• مهر زیر نام میترا به اروپا راه مى یابد
اندیشه ایرانى کهن مهرى که در دوران اشکانى از پویایى بسیارى در ایران زمین برخوردار شده بود به تقریب از اواخر سده نخست میلادى و به وسیله اسیران آزاد شده رومى به درون آن دیار راه یافت و به سرعت در امپراتورى روم گسترش یافت، به طورى که در تاریخ آمده است: ?? نوامبر سال ??? میلادى، امپراتور روم از سنا خواست تا به گسترش میتراگرایى (مهرپرستى) در قلمرو آن کشور رسیدگى کند. امپراتور عنوان کرد که برپایه بررسى عوامل او، تنها در شهر رم، ?? مرکز زیرزمینى ترویج میترائیسم وجود دارد که اعضاى آن افسران عالى رتبه و بازرگانان هستند در حالى که پیش از این تنها سربازان عادى و بردگان پیرو این جریان فکرى بودند. دکتر لوسین ماندویل جامعه شناس فرانسوى که شش سال پیش به دعوت سازمان میراث فرهنگى به ایران آمده بود نیز بر این باور است که پیش از گسترش مسیح گرایى، دین مهر در اروپا و به ویژه در میان ارتش روم و سربازان لژیون هاى رومى از محبوبیت و مرتبه بالایى برخوردار بوده به گونه اى که آثار آن امروزه نیز قابل مشاهده است. وى ضمن اشاره به اینکه صورت نخستین دین مهر در بعضى از نقاط جهان مانند ایلریا (یوگسلاوى) _ که جزء قلمرو روم بود _ کم وبیش باقى مانده است، از معبد معروفى که نزدیک دیوار اکرید در فرانسه قرار دارد سخن گفت که در آنجا هنوز هم پرستندگان مهر به دور یکدیگر جمع مى شوند.
پژوهشگران غربى دین مهر را دینى «خورشیدى خدایى» معرفى کرده اند که از کم آگاهى آنان از پیشینه اندیشه هاى مجرد ایرانیان است. در قرآن نیز آمده: الله نور السماوات و الارض …دین مهر بر پایه راستى، مهرورزى، صداقت، پاک دامنى، فروتنى، تزکیه نفس، احترام به پیمان _ حتى پیمان با دشمنان _ و نیز احترام به خورشید _ که سردى و تاریکى را از بین مى برد _ قرار دارد. خورشید _ بزرگترین و مهمترین پدیده طبیعت _ در این دین به مانند کعبه در دین اسلام تنها نماد و نشانه اى مادى از وجود پروردگار است و همان است که در دین زرتشت در وجود آتش تجلى پیدا مى کند. خداى دین مهر اهورا است که هزاران سال پس از پیدایى وسیله زرتشت به اهورامزدا مبدل شد.
آئین مهر که ریشه در بن تاریخ ایران دارد، بنا به پژوهش هاى شادروان نوربخش رحیم زاده در ایران ویچ (مرکز ایران) از سوى مه آباد نخستین پیام آور توحیدى جهان همراه با کتاب میترادات (قانون هاى میترایى و همان است که تورات زیر نام «دات هاى غیرقابل تغییر ایرانیان» بارها از آن یاد کرده است) به آزادگان (ایرانیان) ارائه شد. حکیم فردوسى این پیام آور را اینگونه به ما معرفى کرده است:نهم پشت زرتشت پیشین بد او / مه آباد، پیغمبر راستگو
و همچنین در زمان هوشنگ پیشدادى تصریح مى کند که:که ما را ز دین کهن، ننگ نیست / به گیتى به از دین هوشنگ نیست/همه راه، داد است و آئین، مهر / نظر کردن اندر شمار سپهر
بسیارى از نشانه هاى دین مهر همچنان در قالب دین هاى دیگر به ویژه مسیحیت زنده است: تقدیس روز خورشید (سان دى)، جشن کریسمس و درخت کاج که درخت زندگى است (در بیشتر تندیس هاى باقى مانده از زایش مهر او را در حال بیرون آمدن از تنه درخت کاج نشان داده اند و از همین رو است که درون درخت را با کار گذاشتن لامپى، روشن مى کنند)، غسل تعمید?، روشن کردن شمع در نیایشگاه ها، نورانى بودن چهره پیام آور، شام آخر حضرت عیسى?…• مقام هاى مهرى
دین مهر داراى هفت مقام پرریاضت بوده است که همگان تکلیف داشته اند در زندگى سه مقام را به اجبار بگذرانند. چهار مقام پسین اختیارى بود. مقام هاى الزامى که باید در سن هاى ? تا ?? سالگى طى شوند به نام هاى سرباز (کلاغ)، نامزد و جنگاور خوانده مى شدند.در مقام هاى سرباز و نامزد در آغاز سواد خواندن و نوشتن، سپس اصول و فروع دین آموخته مى شد و از آن پس آموزش به دو بخش دانش اجتماعى و ورزش بخش بندى مى شد که در کنار هم ادامه مى یافت.در بخش ورزش تاکید بر بدن سازى (یل سازى) و پایدارى در برابر سختى ها قرار داشت. استادان، شاگردان را علاوه بر ورزش بدنى، گرسنگى ها و تشنگى هاى سخت مى دادند. در محیط هاى سوزانى نظیر جهنم و منجمدى چون زمهریر هفته ها مستقر مى ساختند. شنا، صخره نوردى، پیاده روى هاى طولانى، اسب سوارى و چوگان بازى و ایجاد عاطفه و دوستى و فرمانبردارى میان انسان و اسب از دیگر مفاد آموزشى به شمار مى رفت.در بخش دانش اجتماعى به دانش آموز اصول اشا (راستى)، پیمان دارى، دادگرى، جوانمردى و غسل تعمید همه روزه آموخته مى شد که براى نمونه در جستار دادگرى، اصول پاداش و تنبیه، پشتیبانى از راستى و ستیز با ناراستى، فره ایزدى، چگونگى نیل به فرهیختگى، شکوه رسیدن به مقام هفتم دین و شناخت حقیقت برتر (پروردگار) به دانش آموز آموخته مى شد.
تفاوت مهمى که سال ها بعد میان شیوه آموزشى ایرانیان و یونانیان به چشم مى خورد، در همین جا است. در دوره هخامنشى شاهدیم زمانى که در دبستان هاى آتن تنها به فراگیرى دانش تاکید مى شد و در دبستان هاى اسپارت تنها فن هاى ورزشى را به کودکان مى آموختند، نوجوانان ایرانى در کنار آموزش هاى دانشى و ورزشى، با مفاهیم انسانى و اخلاقى نیز آشنا مى شدند و از این رو است که گزنفون، سیاست مدار، سپاهى و تاریخ نویس یونانى، کوروش نامه (سیروپدى) را مى نویسد تا شیوه پرورشى او را براى یونانیان سرمشق دهد.
مقام سوم، مقام جنگاور، ویژه آموزش فن هاى جنگى بود. در این دوره با اعمال پرریاضت ترین تمرین ها، تمامى فن هاى جنگى زمان را به صورت علمى و عملى به دانش آموز مى آموختند، به نحوى که دانش آموخته این دوره یکى چون رستم و بیژن و بهرام گور مى شد که هریک از یک لشکر نیرومندتر بودند. در این دوره به دانش آموز یاد داده مى شد که براى نگهبانى کیان ایرانى که در دو مقام نخست با آنها آشنا شده بود، مجبور است که پیکار کند. پس اکنون که اجبار به پیکار دارد، متعهد است علم پیکار را نه تنها با تدریس بلکه با تمرین هاى متمادى پرریاضت به دست آورد. مى دانیم که کیکاووس تعلیم سه مقامى سیاوش دلبندش را به رستم زابلى سپرد، یعنى که آموزش سه مقام به قدرى لازم ولى پرریاضت بود که حتى فرمانروا هم نمى توانسته ریاضت فرزند را شاهد باشد، کمااینکه یزدگرد دوم هم تعلیم بهرام گور را به اسپهبد منذر سپرد و مى دانیم که رستم زابلى که خود پادشاه سیستان و بلوچستان و فرنشین انجمن مهستان ایران بود، زمانى سیاوش مادرمرده پنج ساله پیشین را به نزد فرمانروا برگردانید که سیاوش پانزده ساله شده، اندام ستبرى مانند سهراب، ولى فرهنگ ستبرترى چون خودش یافته، کمربند چرمى خیلى پهن بر کمرش بسته بود.
در پایان این سه دوره از دانشجو امتحان هاى نهایى بسیار سختى به عمل آمده و دانش آموخته یک کمربند چرمى پهن که زرتشتیان آن را کشتى مى نامند، دریافت مى نمود که پروانه ورود وى به جامعه بود. عبور از چهار مقام بعدى دین مهر درست است که اجبارى نبود ولى داراى جاذبه هایى بود که نام خواهان را ترغیب به گذراندن آنها مى کرد. براى نمونه فرمانداران (شاهان) تنها از دانش آموختگان رتبه چهار (شیر) و استانداران (پادشاهان) از میان دانش آموختگان رتبه پنج (پارسى یا پارسا) گزیده مى شدند. فرمانرواى کل (شاه شاهان یا شاهنشاه) و هفت هم وند انجمن مهستان نیز تنها از میان کسانى که مقام شش دین (مهر پویا) را گذرانده بودند، گزیده مى شدند.
دانش آموختگان مقام شش فرهیختگانى بودند که از پروردگار فره ایزدى مى گرفتند. فره را شبیه به مرغى نادیدنى دانسته اند که بر دوش سمت راست صاحبش مى نشست و ناظرى یزدانى بود که شخص فرهیخته هیچ گاه از اصول دادگرى برنگردد. با ارتکاب یک فقره ستمکارى یا دین ستیزى، فره ایزدى گسسته مى شد و اگر فرهیخته در مقام فرمانروایى قرار داشت، مشروعیت فرمانروایى را از دست مى داد و فرمانبردارى از وى حرام مى شد، که جمشید پیشدادى به همین ترتیب از سوى انجمن مهستان از شاهنشاهى برداشته شد. نامدارانى چون رستم، گیو، گودرز، توس، بیژن، کشواد و گرگین که در عهد فرمانروایى کیکاووس انجمن مهستان را مى گرداندند، همگى فرهیخته بودند.
کم شمار کسانى هم بودند که در درازاى تسرى این دین توانستند به مقام هفت آن (پدر) دست یابند. کسى که به این مقام مى رسید حقیقت بر او آشکار مى شد و مى توانست چون جمشید پیشدادى یا کیخسرو کیانى که موفق به معراج شد، با پروردگار گفت وگو کند… و زرتشت یکى از کسانى بود که به این درجه رسید.• پیوستگى فرهنگ ایرانىزرتشت که تا پیش از اعتکاف ده ساله در غار سبلان به مقام شش دین مهر رسیده بود، مقام هفت را پس از سختى کشى هاى ده ساله در آن غار به دست آورد و به این توانایى و دانایى دست یافت که دین کهن مهر را در قالبى نو بریزد کما اینکه همین دین نیز سده ها بعد در کنار آموزه هاى اسلامى به ظاهر امروزى خود درآمد: وعده هاى سه گانه رازونیاز (برآمدن آفتاب، اوج آفتاب و فرو رفتن آفتاب که برابر نیایش هاى خورشیدند)، سوگوارى (سوگ سیاوشان) و… و این همان «پیوستگى فرهنگ کهن ایرانى» است که مى توان بازتاب آن را در درفش ایران دید: رنگ پائینى و پایه پرچم سرخ است که رنگ سازمانى و آئینى اندیشه مهرى است. رنگ سرخ اشاره به تابش آغازین و دم هاى پایانى خورشید- آن گاه که آسمان سرخ رنگ مى شود- دارد و نشان دهنده نبرد روشنى با تاریکى است؛ رنگ میانى، چون رنگ لباس موبدان، سپید است که اشاره مستقیم به دین زرتشتى دارد و سرانجام رنگ بالایى پرچم ایران زمین سبز است که نشان از اسلام ایرانیان دارد. فراموش نکرده ایم که ایرانیان یکى از شرط هاى مهمى را که با مأمون درمیان نهادند تا اگر پذیرفت خلافت را به او سپارند، تغییر رنگ سیاه عباسى به رنگ سبز بود. این شرط به همراه دو شرط دیگر، یعنى به جانشینى گرفتن پیشواى شیعیان و انتقال پایتخت از بغداد به مرو را، به ظاهر مأمون پذیرفت ولى پس از به دست آوردن قدرت، نه تنها آنها را زیرپا گذارد بلکه وزیر خود، ذوالریاستین را که رهبرى ایرانیان را برعهده داشت، کشت چنان که پیشواى هشتم شیعیان را. پس از آن به اقوام دیگر نیز آزادى عمل بیشترى داد تا مانع قدرت گیرى دوباره ایرانیان شود.
از سویى دیگر اندیشمندان بزرگ ایران زمین به واسطه بینش گسترده شان، در دو برهه حساس تاریخ حاضر بودند: دومین آنها حضور روزبه (که بعدها نامش را به سلمان تغییر داد)، مغ جست وجوگر و پژوهنده در کنار پیام آور اسلام بود. وى که سال ها در پى جست وجو و پژوهش در دین هاى زمان خویش به مکان هاى دور و نزدیک سفر کرده بود، نزد پیامبر از چنان ارج ویژه اى برخوردار شد که به مقام «سلمان منا اهل البیت» رسید. سلمان نه تنها در میان شیعیان احترام زیادى دارد بلکه در میان اهل تسنن نیز در ردیف صحابه درجه یکم به شمار مى رود. کسانى که به مدینه مشرف شده اند. مى دانند که دورتادور مسجدالنبى نام هاى یاران بزرگ و ائمه مذاهب اسلامى نوشته شده است. یکى از کبار صحابه که نامش در آنجا به عنوان یک صحابه بزرگ نقش شده، سلمان فارسى است. آرامگاه وى در شهر مدائن است، شهرى که سال ها از سوى عمر، والى آنجا بود و یادگار دوران ساسانى است. و نخستین آنها، حضور سه مغ بر بالین مریم و به هنگام زایش عیسى است. تصویرها و نقاشى هاى معروفى از این سه مغ در کلیساهاى معتبر اروپا وجود دارد که هدیه هایى براى نوزاد آورده اند. رسمى که تا امروز پایدار مانده است. شادروان استاد احمد حامى بر این باور بود که: «بابانوئل عیسویان که کلاه فریگى بر سر و سده سرخ بر تن دارد و سوار بر ارابه سورتمه اى در آسمان مى تازد و در زاد شب حضرت عیسى به زمین فرود مى آید و براى کودکان هدیه مى آورد، همان بغ مهر ایزد روشنى است که سده ها پس از برانداختن آئین مهر در کشور روم، عیسویان او را به شکل امروزى درآورده اند.»
پى نوشت ها:
?- چون رومى ها به گرفتن جشن زایش مهر در ?? دسامبر خو گرفته بودند و از آن دست بردار نبودند، با همه کوششى که کلیسا براى برانداختن این جشن به کار بست چون کامیاب نشد ناگزیر شد در نیمه دوم سده چهارم میلادى، این روز گرامى را جشن زایش عیسى مسیح وانمود کند. درباره تاریخچه آن بنگرید به:
J. Hastings, Encyclopaedia of Religion and Ethics, art. Christmas«
?- حکیم توس درباره فرانک، مادر فریدون پیشدادى، مى گوید:
نیایش کنان شد، سروتن بشست/ به پیش جهاندار آمد نخست/ همى آفرین خواند برکردگار/ به آن شادمان گردش روزگار
که به کار بردن جمله «سروتن بشست» و واژه هاى جهاندار و کردگار و «آفرین خواندن» در این دو بیت بسیار پراهمیت هستند. باید بدانیم که شستن کامل بدن (هم سر و هم تن) پیش از به جاى آوردن نماز («به پیش جهاندار آمد نخست» به خواننده چنین تداعى نمى کند که وى پس از غسل، نزد فرمانرواى جهان مادى آمد چرا که خودش مادر فرمانرواى کل جهان مادى بود پس تنها در برابر پروردگارش ایستاد تا بر وى نماز گزارد که جمله «همى آفرین خواند بر کردگار» هیچ چیزى جز نماز را- آن هم در پیشگاه پروردگار- تداعى نمى کند.) یعنى غسل کامل متعلق به دین مهر است که هم اکنون در بین صائبین خوزستان و عراق که از بازماندگان آن دین هستند نیز متداول است و هم چنین غسل تعمید نوزاد در دین مسیح گرایى.
?- میترا یا مهر پیش از اصلاح دین مهر وسیله زرتشت، ایزد نگه دارنده کره زمین بود که سالى یک بار به زمین مى آمد، گاوى را قربانى مى کرد، شام آخرى برپا مى داشت و باز به آسمان برمى گشت. اما چون پیام آور زرتشت مراسم قربانى را از دین برداشت، این ایزد، رسالت زمینى دیگرى یافت و نگه دارنده پیمان دارى و راستى و نگاهبان جنگاوران راه راستى شد.
نویسنده : علیرضا افشارى

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا