بدون تردید ازدواج یکی از باارزشترین و مقدسترین وقایع و فعالیتها در زندگی اکثر بزرگسالان است که نه تنها مورد پذیرش و تایید اقوام و ملل مختلف در دنیا است بلکه از جانب تمامی ادیان الهی نیز مورد تاکید واقع شدهاست، چنانچه در دین مقدس اسلام ازدواج به عنوان یکی از ارکان دین و حافظ نیمی از دین معرفی شده است. (من تزوج فقد احرز شطر دینه، فلیتق الله فی الشطر الثانی۱) در فرهنگ ما نیز ازدواج سنتی خوشایند است که نه تنها خانوادهها، بلکه بیشتر جوانان هم، چه پسر و چه دختر آن را دوست دارند و انتظار دارند که در سن و موقعیت مناسب ازدواج کنند تا با تشکیل خانواده از دروازه ورود به دنیای بزرگسالی و استقلال بگذرند. در عین حال رسیدن به استقلال با خود مسئولیتهایی هم به همراه میآورد. با تشکیل خانواده جدید، جوان دیگر خود را تنها فردی از خانواده اولیهاش نمیداند، بلکه میبیند خود تشکیلدهنده و بوجودآورنده سلول جدیدی از جامعه، یعنی یک خانوار تازه است. این آگاهی در خود، هم احساس خوشحالی و افتخار دارد و هم اضطرابی که با قبول هرگونه شرایط تازه همراه است: اینکه آیا میتواند با شخص دیگری که به هرحال فرهنگ خانوادهاش با فرهنگ او تفاوت دارد و با طرز فکر و باورهای دیگری بزرگ شدهاست عملاً به تفاهم و توافق برسد؟ آیا همین که یکدیگر را دوست داشتهباشند کافی است؟ و در صورت بروز اختلاف چطور باید با آن روبرو شوند؟ و دهها سوال دیگر که جوان به دلیل عدم تجربه پاسخ کاملی برای آن ندارد و همین باعث بروز نگرانی و اضطراب برای او میشود. علاوه بر این پس از غلبه بر تمام این دلواپسیها و پاسخ به پارهای از این سوالات و گرفتن تصمیم نهایی که منجر به ازدواج دو جوان میشود در شرایط تازه، سوالات جدیدی هم مطرح میشود که خود باعث بروز نگرانیهای تازهای میشود. اگر چه ازدواج و تشکیل خانواده امری مقدس و باارزش است اما چه بسا این ارزش وابسته به حفظ و دوام آن است، چه، ازدواجی که منجر به طلاق شود از ارزش خاصی برخوردار نبوده باعث سرزنش زوجین نیز میشود. آمار جاری نشان میدهد که ۹۷% از جمعیت بزرگسالان در طول زندگی خود حداقل یکبار ازدواج کردهاند(کارتر، ۱۹۷۳). برطبق آمار جهانی نرخ ازدواج در طول ۱۵ سال گذشته تقریباً ثابت ماندهاست اما متاسفانه این وضعیت در مورد نرخ طلاق صادق نمیباشد. آمار نشان میدهد که نرخ طلاق امروزه به مراتب بیش از گذشته است که در این میان ایالات متحده امریکا بالاترین نرخ طلاق را در دنیا دارا میباشند، بطوریکه میزان طلاق در این کشور ۴۰% مجموع ازدواجها را تشکیل میدهد. در ایران نیز این آمار برای جمعیت شهری ۱۲% بوده است که با توجه به ارزشهای مذهبی و سنتهای دیرین خانوادگی و اصالت و باور به زندگی مقدس زناشویی به یقین باید آمار طلاق در ایران از روند کندتری برخوردار باشد.۲
هرچند ازدواج به عنوان یک نهاد جهانی همچنان پایدار است و پایدار خواهد ماند، لکن نرخ ازدواج در دهههای اخیر افزایش نیافته است و برعکس نرخ طلاق بویژه در جوامع غربی، از جمله امریکا، رو به افزایش است (۵۰% درصد از ازدواجها به طلاق میانجامد).۳
اما چه چیز باعث میشود که بسیاری از زوجهایی که غالباً با این عبارت که «تنها مرگ ما را از یکدیگر جدا میکند» زندگی مشترک خود را آغاز میکنند و در ابتدا نسبت به این عبارت احساس تعهد دائمی دارند، پس از مدتی با مشکلات زیادی روبرو شده و در نهایت به جای مرگ، طلاق آنها را از هم جدا میکند، و کار به جایی میرسد که نسبت به هم پرخاش و نزاع نموده و در مواردی کار به متارکه و طلاق میانجامد. آنچه مسلم است دو زوج جوان که از آغاز با دیدی غلط و محدود وارد زندگی زناشویی میشوند و برای خود بنایی رویایی و سراسر ایدهآل تصویر میکنند، از آنجا که اطلاعاتشان از یکدیگر و از امکانات و تواناییهای هم بسیاری محدود و ناقص است و چه بسا با وهم و خیال خواستند برای خود دنیایی بسازند پس از گذشت چند ماه و یا حتی چند سال زندگی مشترک به فکر حسابرسی و ارزیابی میافتند و درمییابند آنچه تصور کردهاند باطل و بیحساب بودهاست و این سرآغاز مشکلات جدیتری میباشد. تحقیق کارشناسان خانواده نشان میدهد حدود ۵۰% از زوجها، ازدواج خود را در نهایت ناموفق ارزیابی میکنند. در هر حال تشکیل زندگی زناشویی مرحله انتقالی دشوار و پیچیدهای است، چرا که ازدواج مستلزم از نو تعریفکردن افراد برای خود و توسط والدینشان است. در ازدواج زن و مرد نیاز دارند خود را در قالب نقشهای جدید بپذیرند و این مهم بدون آگاهی از مسائل مختلف مربوط به زندگی زناشویی و خصوصیات متفاوت زن و مرد امکانپذیر نمیباشد. تحقیقات و شواهد بسیاری نشان میدهد که در جوامع امروز، زوجهای جوان در اوایل زندگی با مسائل و مشکلات گوناگون و گاه شدیدی مواجه هستند. بنابراین پیشنهاد اصلی و اساسی، بهرهمندی از خدمات مشاورهای پیش از ازدواج است تا زن و مرد با آگاهی هرچه بیشتر و تجهیز به دانش کافی در ارتباط با خود، ویژگیهای خود و ویژگیهای همسر آینده و نیز اهمیت و اهداف ازدواج به این دوره پویا و شکوفا در زندگی خود با آرامش بیشتری گام نهند. به بیان دیگر مرد و زن هر دو از آموزشهای پیش از ازدواج به ویژه در ارتباط با انتظاراتی که از آنها به عنوان زن و شوهر میرود، سود میبرند. در جوامع امروز، زندگی انسانها در تمامی ابعاد دستخوش تغییرات سریع و شگرفی بوده است. بازتاب ماهیت پیچیده این تغییرات و تحولات در زندگی فردی و اجتماعی افراد کاملاً محسوس است. ازدواج و زندگی زناشویی و تشکیل خانواده نیز از این قاعده مستثنی نیست. زن و مرد به دلایل متعدد از جمله شناخت ناکافی از یکدیگر، انتظارات و توقعات غیرواقعی از ازدواج و همسر، مشکلات اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی، لاجرم میبایست مسائل و مشکلات بسیاری را در ایجاد و حفظ و بقای زندگی زناشویی و روابط نزدیک و صمیمانه با یکدیگر تجربه کنند. طبق طبقهبندیهای تشخیص روانپزشکی مسائل و مشکلات زناشویی و خانوادگی یکی از بالاترین علل رجوع به کلینیکها و مراکز خدمات مشاورهای است که این خود گواه صحت مطالب ذکرشده است. بطور خلاصه ازدواج و تشکیل خانواده برای همه انسانها یک نیاز طبیعی است که از فطرت و آفرینش ویژه آنان سرچشمه میگیرد و نباید آنرا یک قرارداد متعارف اجتماعی تلقی نمود که در صورت عدم تحقق آن آسیبی به نظام اجتماعی وارد نمیشود بلکه برعکس هرگونه آسیبی به این بنیاد مقدس پیامدهایی را در تحول ساختاری کلی جامعه و نظامهای ارزشی و فرهنگی آن به دنبال دارد. جای آن دارد که برای حفظ کانون مقدس خانواده از هر تلاشی فروگذار نشود که در این میان مشاوره پیش از ازدواج یکی از راههای مناسب برای حفظ تداوم خانوادههاست و از آن جهت که بیشتر جنبه پیشگیری دارد تا درمان، اهمیت بالاتری نیز پیدا میکند. اسلام نیز که خانواده را پیمانی مقدس بین یک زن و مرد میداند و ثمره ازدواج را انس و آرامش خانوادگی و فردی بیان میکند (سوره روم، آیه ۲۱) بر اهمیت مشاوره تاکید داشته و بارها در قران کریم به مشورتکردن توصیه میکند: «در کارها مشورت کن، پس هنگامی که تصمیم گرفتی به خدا توکل کن»۴ امام علی (ع) نیز میفرمایند: «مشورت کنید که موفقیت و رستگاری از مشاوره بدست میآید.»۵
آموزش زوجهای جوان معمولاً یکی از برنامههای رسمی و غیررسمی خانواده و دیگر نهادهای اجتماعی است. زوجهای جوان که اغلب از دو فرهنگ (و خردهفرهنگ) متفاوت اثر پذیرفتهاند، به منظور افزایش سطح رضامندی در تشکیل خانواده و افزایش ضریب اطمینان از تشکیل خانواده جدید، باید آموزشهای لازم را کسب نمایند. برخی از عواملی که این ضرورت را بیشتر جلوه میدهند عبارتند از:
۱. اشتباهات والدین خود را تکرار نکنند و بر عادات بدی که در خانواده خود فراگرفتهاند غلبه کنند.
۲. نقاط ضعف و قوت خود و طرف مقابل را بشناسند و در قبال آن مسئولیت بپذیرند. اغلب همین شناخت و احساس، تفاوت بین موفقیت و شکست در زندگی زناشویی است.
۳. انتظارات واقعبینانه از زندگی زناشویی بدست آورند و از انتظارات رویایی و غیرواقعی دست بردارند.
۴. بدانند که چه انتظاری از خود و از همسر خود و از ازدواج دارند. این انتظارات بنیان ایمان و اعتقاد به زندگی را شکل میدهد.
این آموزشها به شیوههای گوناگونی میسر است از جمله: آموزش از طریق تشکیل کلاسهای رسمی و غیررسمی، توزیع جزوات، تشکیل کلاسهای پرسش و پاسخ و بحثهای گروهی، طرح موارد مبتلا به اکثریت و…
از نظر تاریخی در حرفههای کمکی، مشاوران و رواندرمانگران نخست با فرد، سپس با زوجین و در نهایت با کل خانوده کار میکردند. مشاوره ازدواج در آمریکا از مشاوره و رواندرمانی فردی و نیز مطالعات خانواده و آموزش خانواده نشات گرفته است
در سال ۱۹۸۸ انجمن بینالمللی مشاوران ازدواج خانواده (I.A.M.F.C)، ملاکهای تربیت مشاوران و درمانگران ازدواج و خانواده را تعیین کرده است. ویژگیهای کلی این ملاکها عبارتند از: توسعه دانش و مهارت در مبانی مشاوره (فردی، گروهی، شغلی، بینفرهنگی)، تاکید بر مشاوره فردی ازدواج و سیستمهای خانواده، تاکید مفهومی بر سیستمهای خارج از خانواده که با سیستم خانواده در تعامل هستند، آموزشهای بالینی شامل نظارت بر کار عملی درمانگر با افراد (زوجها و خانوادهها) و ادغام روشهای مشاوره فردی و رویکردهای سیستمی در کار با افراد (زوجها و خانوادهها)
در ایران برنامه تربیت مشاوران، سابقهای ۳۰ ساله دارد، اگرچه هنوز این موضوع به طور کامل برای جوانان در آستانه ازدواج جا نیافتاده است. تاسیس و گسترش مراکز مشاوره از مهمترین گامها و مسئولیتهای نظام اسلامی جامعه است تا از این طریق بتوان به خانوادهها، در جهت رشد سالم و مطلوب و نیز پویایی و شکوفایی استعدادهای همه اعضاء خانواده و پیشگیری از اختلافات و ناهنجاریهای فردی و اجتماعی کمک کرد.
بدیهی است موفقیت و کارایی مراکز مشاوره منوط به برخورداری از وجود مشاوران صالح و متخصص و کارآمد است. در هر حال در دنیای امروز ضرورت وجود کلاسهای مشاوره هر چه بیشتر احساس میشود.
منابع و ماخذ:
۱. قرآن کریم
۲. نوابینژاد، شکوه، «مشاوره پیش از ازدواج و خانوادهدرمانی»
۳. گوردون، توماس، «فرهنگ تفاهم در ازدواج»
۴. ملکمحمودی، امیر، «راهنمای ازدواج»
۵. قائمی، علی، «خانواده و مسائل همسران جوان»
پانویسها:
۱. پیامبر اکرم(ص): کسی که ازدواج کند نیمی از دین خود را محکم نگه داشتهاست و برای نگهداری نیمه دوم باید تقوای خدا در پیش گیرد. (ترجمه میزان الحکمه، ص ۲۲۵۰، ح ۷۸۰۹)
۲. این آمار تا سال ۱۳۷۶ میباشد.
۳. برنشتین ۱۹۹۰ Bornstein
۴. و شاورهم فیالامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین. (آلعمران، آیه ۱۵۹)
۵. غررالحکم
اهداف و انگیزه های ازدواج و تشکیل خانواده
کسی بر گرفت از جهان کام دل
که یکدل ُبوَد با وی آرام دل
ازدواج سنگ بنای تشکیل خانواده است، لذا آن را رابطه ای دینی و قانونیتعریف می کنندکه مرد و زن را برایمشارکت همیشگیدر زندگی به هم می پیوندد.
در ایران ازدواج کاملاً مذهبی انجام می گیرد. عاقد خطبه دینی می خواند و عقد را جاری می کند و این امر را در اسناد رسمی ثبت می نمایند و ضوابط و شرایط را در عقد نامه می نویسند. در امر ازدواج و تشکیل خانواده در جامعه های گوناگون ، اهداف و انگیزه های متعددی وجود داشته است.
در مکتب اسلام این اهداف و انگیزهها بدین قرار ذکر شده است:
1-ایجاد کانون آسایش و آرامش برای زن و مرد
یکی از مهمترین و شاید اولین انگیزه ازدواج براساس این مکتب ، ایجاد کانونی است که در آن زن و مرد احساس آرامش کنند . زیرا زنان آرامش دهنده روانی مردانند و زن و مرد به دوستی با هم نیازمندند .
در قرآن کریم آیه ۲۱ ، سوره روم خداوند می فرماید :
” از نشانه های او ( خدا ) این است که از خود شما برایتان همسرانی آفرید تا در کنار آنها آرام گیرید و میان شما دوستی وصمیمیت به وجود آورد . به راستی برای مردمی که بیندیشند در این کار نشانه هایی است .”
2- حفظ عفت و پاکدامنی
پیامبر اکرم (ص)می فرماید :” آن کس که ازدواج کند نیمی از دینش را حفظ کرده است و بر اوست که نصف دیگر را از خطر دور بدارد .”
3ـ دوستی ، محبت و عشق
ازمحبت نار نوری می شود وز محبت دیو حوری می شود
روان شناسان یکی از نیازهای اساسی و مهم آدمی را نیاز به محبت ذکر کرده اند . آدمی در هر سن و مرحله ای از حیات خویش به محبت احتیاج دارد و علاقه مند است که دیگران او را دوست بدارند وبه او مهر بورزند.
یکی از راه های مهم و مؤثر ابراز مهر و محبت و برقراری دوستی بین زن ومرد ، ازدواج است . آثار محبت و تبدیل آن به عشق و علاقه وافر و همبستگی عمیق روانی و عاطفی ، پیوند زن و مرد را تحکیم بخشیده ، فضای خانواده را به فضایی صمیمی ، گرم ، پرطراوت ، شاداب و بالنده مبدل می کند .
محبت کردن و محبت دیدن ، رضایت خاطر پدیدمیآورد و تعادل روانی زن و مرد را ممکنمیسازد . محبت صفا دهنده وجود است و شفابخش دردها .
4ـ برقراری تعادل در وجود آدمی ، تأمین سلامت جسم و روان،رهایی از تنهایی
یکی از انگیزه های مهم ازدواج تأمین سلامت جسم و روان زن و مرد از طریق ارضای احتیاجات جسمانی و روانی است . نیاز به امنیت خاطر ، نیاز به معاشرت ، نیاز به درددل ، نیاز به تغذیه و …که اگر به درستی و به موقع ارضاء نشوند و از جاده اعتدال خارج گردند ، نابسامانی ها و زیان های فراوانی را در زندگی فردی و اجتماعی پدید می آورند . لذا ازدواج از عوامل مهم و مؤثر در ایجاد آرامش و سکون آدمی و سبب اساسی تعادل وجود است .
ازدواج به زندگی زن و مرد جهت می بخشد و مرد و زنِ نگران ، مضطرب و سرکش را آرام ساخته ، موجبات حفظ سلامت تن و روان آنان را فراهم می کند .
خودداری از ازدواج و در نتیجه عدم ارضای پاره ای از نیازهای آدمی ممکن است زمینه اختلالات عاطفی و بیماری های جسمانی و روانی را مساعد سازد و خروج از اعتدالِ وجود را ممکن نماید .
5ـ کمک به رشد و تکامل یکدیگر
یکی دیگر از انگیزه های ازدواج کمک به رشد و تکامل زن و مرد است . زیرا محیط گرم و صمیمی و فضای پر مودت و محبت خانواده فرصتی برای تبادل اندیشه ها ، رشد اجتماعی ، فرهنگی و اخلاقی زن و شوهر و دیگر اعضای خانواده است .
در سازمان خانواده،افراد تحت تأثیر دانش ها ، بینش ها و دیدگاه ها و مهارت های یکدیگر هستند . در این فضا پاره ای از استعدادهای زن و مرد و دیگر اعضای خانواده شکوفا می گردد ، احساس و قبول مسئولیت و رشد اجتماعی ممکن می شود و تعامل حاکم بر این فضا به رشد شخصیت افراد کمک می کند .
6ـ داشتن فرزند و یا فرزندانی سالم و شایسته
میل به داشتن فرزند و تداوم نسل ، از انگیزه ها و اهداف مهمی است که همواره در دوره های مختلف تاریخی موجب ازدواج و تشکیل خانواده شده است .
در قرآن کریم آمده است که :
” پدید آورنده آسمانها و زمین ، برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید و از چارپایان جفتها، تا بر شمار شما بیفزاید . هیچ چیز مانند او نیست و اوست شنوایی بینا .”
وظایف و کارکردهای اساسی خانواده
با توجه به این که خانواده یکی از تأسیسات اجتماعی است که در دوره های مختلف تاریخی و در جوامع گوناگون وجود داشته و هم اکنون نیز به صورت هسته ای گسترش یافته ، دارای کارکردهای مختلفی است . در جامعه های گوناگون،این کارکردها و وظایف به دلایل فرهنگی ، مذهبی ، اجتماعی و اقتصادی یکسان نیست .اهم این کارکردها عبارت است از :
1ـ همکاری در امور تولیدی و اقتصادی خانواده
2ـ همفکری و همکاری در امور مربوط به تغذیه و بهداشت و دیگر کارهای خانه
3ـ تکمیل و تکامل زن و شوهر و دیگر اعضای خانواده و کمک به رشد اخلاقی ، اجتماعی و عقلانی یکدیگر
4ـ تولید مثل و داشتن فرزند
5ـ ارضای تمایلات عاطفی
6ـ تأمین امنیت روحی اعضای خانواده
7ـ پرورش و آموزش کودکان و نوجوانان
فاصله سنی مناسب برای ازدواج
چه کنیم که خانواده ای با دوام و مستحکم داشته باشیم؟
این سئوالی اساسی است که هر جوانی در آستانه ازدواج مصمم به یافتن پاسخ آن است، گرچه پاسخگویی به آن بعد از ازدواج هم دارای اهمیت است. جالب است که بدانیم جواب شرع، عقل، علم و عرف به این سؤال یکسان است. و آن یک کلمه یعنی کفو همدیگر بودن است. کفو هم بودن همسر یعنی تناسب، همشأنی و همطرازی و در اصطلاح عرف یعنی با هم جور بودن.
ازدواج پیوند بین دو انسان و دو خانواده است که اجزاء اصلی و اساسی آن، زن و مرد می باشند و هر قدر بین این اجزاء و عناصر هماهنگی، تناسب و سنخیت بیشتری باشد، آن پیوند استوارتر، مستحکم تر، پرثمرتر و لذت بخش تر خواهد بود. و به تعبیری سنخیت و همتایی سبب جذب و پیوند است. به عکس، هر چه این تناسب و هماهنگی کمتر باشد، زندگی سست تر، تلخ تر، کم ثمرتر و ناپایدارتر خواهد بود. علم و تجربه گویای آن است که علت اساسی بیشتر ناهنجاری ها و ناسازگاری های زندگی زناشویی، عدم تناسب و ناهماهنگی بین زن و شوهر است، بنابراین شناخت اموری که موجب هماهنگی و تناسب بین زوجین است ضروری و لازم می باشد و به هیچ وجه نباید این مسئله را به بعد از ازدواج موکول کرد. یکی از امور مسئله تناسب و هماهنگی در سن زوجین است. در روایات اسلامی به صراحت، هم کفو بودن مطرح شده است. پیامبر اسلام می فرماید: با همسان و هم شأن خود ازدواج کنید.
می توان گفت اسلام معیار و دلایل هماهنگی در سن را به عقل و عرف و علم سپرده است. اگر فرد به تجارب فراوان و واقعیت های موجود در جامعه و استدلال های علمی در این مسئله نظری بیفکند به راحتی پی خواهد برد که همسر دلنشین و مورد پسند همسری است که دارای هماهنگی و تناسب سنی باشد. قابل توجه است که کفو هم بودن از نظر سن، تفاوت در سن است نه تساوی ؛ زیرا این تفاوت در آفرینش مرد و زن در مورد سن بلوغ قرار داده شده است.
در مطلب ذیل ابعاد مسئله مورد نظر از دیدگاه علم و عرف مورد بررسی قرار گرفته است:
فاصله سنی مناسب میان زن و شوهر را می توان ۴- ۳ سال در نظر گرفت. البته این بدان معنا نیست که اگر یکی دو سال به این سنین افزوده و یا از آن کاسته شود، حتماً نباید ازدواجی انجام گیرد. شاید بتوان گفت که اگر تمام زمینه ها بررسی شده باشد و مشکل خاصی دیده نشود، می توان فاصله سنی را به دیده اغماض نگریست، ولی در عین حال بهترین و مناسب ترین فاصله سنی
4-۳ سال است. طبیعی است که اگر سایر شرایط نیز مناسب نباشد، باز هم ازدواج نمی تواند موفق باشد.
1. مشکل عدم درک مطلوب یکدیگر
وجود فاصله سنی زیاد موجب آن می شود که زن و شوهر نتوانند به خوبی یکدیگر را درک نمایند. فردی با داشتن بیست سال سن بیشتر، طبیعی است که می تواند از تجارب بیشتری برخوردار باشد یا لااقل می تواند چنین احساسی داشته باشد. لذا این مسئله زمینه ای فراهم می کند که شخص ارزش لازم را به نظرات فرد کوچکتر ندهد یا طرف مقابل بیش از اندازه احساس کوچکی نماید و همیشه در حال اضطراب و تشویش باشد و بالاخره از اداره زندگی درمانده شود و همین مورد زمینه عدم تفاهم را به وجود می آورد که خود سبب پدید آمدن مشکلاتی عظیم در روابط زناشویی خواهد شد. اینان اغلب در وضع و موقعیتی هستند که توافق روحی ندارند و نمی توانند مسائل و مواضع یکدیگر را درک کنند.
2. عدم تناسب در تواناییهای جسمی
وقتی که فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هر یک در دوره ای از زندگانی به سر می برند که به لحاظ قوت و توان با همسر خود تفاوت های عمده دارند. مثلاً زنی که هفده سال دارد، در دوران جوانی به سر می برد و همسر او که در ۳۵ سالگی است، به مرز میان سالی نزدیک شده است. یکی غالباً فعال است و دیگری زودتر خسته و در اوقاتی منفعل می شود، گاه این خستگی و انفعال از طرف همسر جوان به خوبی مورد تجزیه و تحلیل قرار نمی گیرد و به حساب کم کاری گذاشته می شود، یا به عنوان شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت مطرح می گردد، و وقتی که با این عنوان طرح می نماید، طبیعی است که طرف مقابل احساس ناراحتی می کند و ممکن است این امر عاملی برای برانگیختگی او شود و در نتیجه محیط امن خانه تبدیل به فضایی ناامن و غیر قابل تحمل شود. در حالی که مرد قصد شانه خالی کردن از مسئولیت را ندارد ولی از طرف همسرش متهم به تنبلی و بی مسئولیتی می شود و از آنجا که در چنین مواردی مرد تنبلی را نمی پذیرد، مجادلاتی در می گیرد.
3. انعطاف پذیری کمتر فرد بزرگتر
وقتی دو جوان با یکدیگر زندگی می کنند، به دلیل جوانی انعطاف پذیری بیشتری دارند. فرد در سنین پایین تر چون نهال جوان است، امکان تغییر فراوانی را دارد. اما درختان، مجال کمتری برای تغییر باقی گذاشته اند.
وقتی که دو نفر جوان با هم ازدواج می کنند، برای دست یافتن به سازگاری تلاش می کنند به نظر همدیگر توجه می کنند و خود را طوری تطبیق می دهند که مورد پسند دیگری واقع شوند و بدین ترتیب رضایت طرف مقابل را جلب نمایند، حال آنکه با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش می یابد و همین امر در زندگانی مشترک معضل آفرین است.
4. پیدا شدن سوءظن
گاه وجود فاصله های سنی زیاد باعث می شود که زوجین سوء ظن هایی نسبت به یکدیگر پیدا کنند و ممکن است حتی نتوانند دلایلی هم برای این گونه افکار ارائه نمایند.
5. عدم ارضای غرایز
یکی از اهداف ازدواج، ارضای غرایز است و این خود می تواند عامل مؤثری در تداوم زندگی خانوادگی باشد. اما در سنین بالا، به لحاظ غریزی افول می نماید، به نحوی که زوجین نمی توانند موجبات رضایت یکدیگر را در روابط زناشویی به نحو مطلوب تأمین نمایند و همین امر ممکن است موجبات درگیری را فراهم آورده، محیط خانواده را متشنج کند. این مسئله در موارد چشمگیری به بروز افسردگی در زنان جوان می انجامد و در برخی از زنانی که خویشتندار و باتقوا نباشند، گرایش به انحرافات و لغزشها دیده می شود.
6. امر و نهی پیوسته فرد بزرگتر
در چنین خانواده هایی فرد بزرگتر به دلیل داشتن تجربه، خود را ملزم می داند که مدام به همسر خود امرو نهی کند و امر و نهی بیش از حد- که همیشه مبتنی بر حق نیست، بلکه سلیقه نیز در آن سخت مداخله می کند – موجبات ناراحتی همسر را فراهم می آورد. فرد بزرگتر احساس می کند که باید فرد کوچکتر را تربیت کند و حال آنکه او انتظار دارد که با همسر زندگی کند، نه آنکه همسر وی نقش پدر و مادر را بر عهده گرفته، به امر و نهی و تربیت وی مبادرت نماید. البته زن و شوهر باید برای تکامل وتعالی یکدیگر تلاش کنند.
7. کمرویی
یکی از مواردی که در این گونه خانواده ها دیده می شود، این است که فرد کوچکتر دچار نوعی کمرویی رنج آور است و نمی تواند به راحتی مشکلات خود را با همسر خویش در میان بگذارد. لذا حرف های ناگفته در این خانواده ها بسیار است و مجال مناسبی برای طرح آنها وجود ندارد. سخنان ناگفته بر دل فرد رنجیده، سنگینی می کند و گاه به فضای بیرون از خانه کشیده شده، برای دیگران مطرح می شود و این امر مورد قبول و پذیرش فرد بزرگتر نیست. زیرا او فکر می کند که همسرش اسرار خانواده را به بیرون از خانه برده، برای این و آن نقل می کند و این خود موجب بروز اختلافات تازه ای می شود و اگر فرد کوچکتر دردها را بازگو نکند، آنها بر روی هم انباشته شده، او را افسرده می کند. در حالی که درد دل کردن به آرامش فرد کمک می کند و او از این که همسری دارد که به درد دلهای وی گوش می دهد، احساس آرامش می کند، زیرا خوب شنیدن درد دلها بخشی از تسکین آلام است و بدین ترتیب فرد به پالایش روانی دست می یابد. وجود چنین فضایی در خانواده ضامن سلامت و بهداشت روانی زوجین است. وجود کمرویی بسیار و رنج آور مانع بیان دردها شده، چون تخلیه روانی صورت نمی گیرد، سلامت روانی فرد کوچکتر در معرض خطر قرار می گیرد. خانم جوانی می گفت: همسرم سالها از من بزرگتر بود و من همیشه با وی رودربایستی داشتم. از وی سؤال شد: تا کی با همسرت رودربایستی داشتی؟ او گفت: تا دو ساعت قبل از مرگ شوهرم.
8. دادن امتیازات بیش از حد در این نوع خانواده ها، معمولاً مشکل دیگر این است که فرد بزرگتر برای این که فرد کوچکتر را جذب کند و زندگی تداوم یابد، باید مدام به او امتیازاتی بدهد که وی را به دوام زندگی دلگرم کند. اما هر کس قادر نیست که مدام چنین امتیازاتی بدهد، زیرا گاه دادن این نوع امتیازها برای فرد بزرگتر غیر قابل تحمل و یا غیر ممکن می گردد و بدین ترتیب از انگیزه طرف مقابل برای ادامه زندگی می کاهد. از سویی طرف کوچکتر که از نقطه ضعف همسر خویش اطلاع یافته درصدد اخذ امتیازهای بیشتری بر می آید و تقاضاهای فراوان جوانی پر انرژی و توانا، اختلافات خانواده را تشدید و جو ناامنی را بر خانه حکمفرما می کند و بدین ترتیب خانواده ای نابسامان شکل می گیرد که کشمکشهای ناشی از آن، از ارزش والدین در نزد فرزندان می کاهد و در نتیجه تأثیرات تربیتی آنها را نیز کاهش می دهد.
9. ترس و ناامنی
در مواردی هم دیده می شود که فرد کوچکتر، دچار ترس و و حشت می شود و این هنگامی اتفاق می افتد که مرد خانواده از سن و سال بیشتری برخوردار است.
یک نکته مهم در ازدواج موفق که بر می گردد به همان صداقت این است که از روز اول که با هم به صحبت می پردازیم و می خواهیم یکدیگر را بشناسیم واقعا” صادقانه هر آنچه هستیم را به فرد مقابل نشان دهیم . زیرا هرکس خودش را بهتر از دیگران می شناسد وبه زوایای وجودی خودش معترف است پس در مراحل اولیه بهتر است فرد برای سرعت بخشیدن به روابط عمیق تر- خودش خودش را آنچنان که هست معرفی کند این امر یک حسن بزرگی که دارد این است که اگر فرد مقابل مارا با توجه به آنچه که هستیم نمی تواند بپذیرد پس بهتر است در همان مراحل اولیه که هنوز روابط عاطفی قوی نشده این جدایی صورت گیرد که مشکلات و ضربه های روحی در آینده پیش نیاید.
در مراحل اولیه بعضی ها تظاهر می کنند و آنچنان که هستند خود را نشان نمی دهند و گاهی دروغ و ریا هم بکار می برند ولی سوال این است که تا چه مدت انسان می تواند تظاهر کند و خواه نا خواه روزی حقیقت برملا می شود و از قدیم گفته اند خورشید همیشه پشت ابر نمی ماند و آدمی وقتی روابطش بیشتر شود برخوردها نیز بیشتر شده و بالاخره دیر یا زود طرف مقابل به ماهیت ما پی می برد و در چنین شرایطی اگر ما دروغگو جلوه کنیم دیگر ذهنیت فرد مقابل در مورد ما هرگز قابل ترمیم نخواهد بود و همیشه در ذهن آن شخص ما یک فرد متظاهر خواهیم یود.
بارها و بارها دیده و شنیده ایم که افراد در اول آشنایی خود برای آنکه وصلتی و ازدواجی صورت گیرد دروغهایی را گفته اند و به هدف ازدواج هم رسیده اند ولی پس از گذشت زمانی کوتاه یا حتی طولا نی حقیقت که برملا شده ازدواج به طلاق و جدایی کشیده شده است البته در بعضی موارد دیده شده که جدایی صورت نگرفته آن هم فقط بخاطر وجود بچه ای که در زندگی بوجود آمده و در اصل فرد بخاطر فرزندش فداکاری کرده و طلاق نگرفته ولی دیگر در چنین زندگی که به اجبار باشد اعتماد و عشق وجود ندارد و از شما می پرسم آیا این چنین زندگی ارزش دارد؟ به نظر من اسم این نوع از روابط را دیگر زندگی نمی توان گذاشت بهتر است بگوییم مردگی . چون روابط در چنین شرایطی با سردی می باشد وبسیاری از اهداف والا در زندگی مثل گذشت و فداکاری و غیره به خاطر فرد دروغگو از بین میرود و بی معنا می شود .
نکته مهم بنظر من این است که افراد به خصوص جوانها در ابتدا که یکدیگر را می بینند اگر همانطور که در ابتدای بحث گفتم عشق و هوس را وعشق و محبت زودگذر را تشخیص ندهند دچار اشتباه می شوند زیرا اگر دچار هوس باشند هدفشان فقط وصال یار است و بس و حاضرند هر کاری بکنند که به یار خود برسند و ازدواج را بهترین راه وصال می دانند و برای این هدف ممکن است هر کاری را درست یا نادرست انجام دهند. ولی شخصی که عاقل است و عاشق واقعی است به وصال یار فکر می کند ولی فکر او فکری است عمیق تر. او به وصالی می اندیشد که جاودانه باشد وصالی باشد که هرگز به جدایی منجر نشود فرد عاقل می گوید ازدواجی باید صورت گیرد که هرگز فکر جدایی در آن رخنه نکند زیرا ضربه ای که فرد پس از ازدواج از جدایی می خورد خیلی سنگین تر از ضربه ای است که فرد از جدایی در مراحل قبل از ازدواج می خورد و این دو ضربه قابل مقایسه نیستند.
لذا اگر فردی عاقل باشد باید با خود بگوید من هر آن چه هستم را عنوان می کنم من موجودی هستم که دارای خوبیها و بدیهایی هستم که جزئی از وجودم شده اند و در بسیاری از موارد هم نمی توانم خود را تغییر دهم حال اگر کسی من را دوست دارد باید من را آنچنان که هستم دوست بدارد با خوبیها و با بدیهایم . زیرا خوبیها را که همه دوست دارند و این امری است مسلم ولی اگر کسی توانست بدیها و یا نقاط ضعف من را تحمل کند و دوستم داشته باشد این مهم است . پس من آنچه حقیقت وجودی ام هست را می گویم حال اگر یارم مرا پذیرفت که زهی سعادت و اگر نپذیرفت چه بهتر که قبل از ازدواج تصمیم به جدایی گرفته شود زیرا اگر قرار باشد من پذیرفته نشوم ممکن است بعد از ازدواج از من جدا شود که این امر باعث دلخوری یارم میشود و من که آدم عاقل و عاشقی هستم رنجش یار ومعشوق را نمی پذیرم زیرا این امر برای هر دوی ما مسئله ساز میشود .
پس می بینیم با یک چنین نگرشی فرد می تواند پا یه های یک ازدواج موفق را بنیان نهد. این نگرش فقط در گرو عقل و عشق است زیرا عشق دروغ را نمی پذیرد و عقل روابط نا پایدار را نمی پسندد.
البته گاهی اوقات ا فراد با دیگران رابطه برقرار می کنند برای اهداف مختلف. بعضی ها برای تنوع و خوشگذرانی و بعضی ها برای پر کردن خلا های روحی روانی و حتی بعضی ها از همان ابتدا به فکر تداوم روابطشان نیستند و تعبیرشان دوستی زود گذر است در چنین شرایطی افراد شاید خود را مستلزم داشتن صداقت و یکرنگی ندانند ولی اگر ما رابطه ای را برقرار کردیم که در آن هدفمان ازدواج است باید وباید به صداقت بی کم وکاست ایمان داشته باشیم و عمل کنیم زیرا کسی که به ازدواج فکر می کند مسلما” به فکر رابطه ای پایدار هست و هرگز نمی تواند بفکر ریسک باشد و فکر جدایی را هم نمی کند پس باید بنیادی محکم را تجسم نماید.
جالب این است که برای شما بگویم تا به حال چند ین نفر را می شناسم که با یکدیگر رابطه برقرار کرده اند فقط به خاطر سرگرمی و یا پر کردن اوقات جوانیشان و چون هدف مقدسی هم نداشته اند برای جلب توجه و سرگرمی بقول معروف برای طرف مقابلشان خالی بندی هایی را هم کرده اند مثلا” گفته اند من دارای خانواده آنچنانی هستم یا شغل خوبی دارم ویا تحصیلات عالیه دارم و از این خالی بندی ها بقول خودشان صرفا” برای خنده کرده اند . ولی نکته حائز اهمیت این است که این افراد در طی مراوده هایشان کم کم به طرف مقابل دل بسته اند و هر چند در ابتدا هدفشان یک دوستی ساده بوده ولی کم کم عاشق شده اند . خدا شاهد است موردی را دید ه ام که ماتم گرفته بود که من حالا عاشق شده ام و حالا نمی توانم به یارم بگویم حرفهای گذشته ام دروغ بوده و اگر راستش را بگویم او را از دست می دهم و حالا که عاشق شده ام هم دوست ندارم دروغ بگویم و مانده بود که چه بکند . زیرا می دانست دروغهایش باعث جدایی می شود .آیا بهتر نیست با درایت همه ما چنین شرایطی را برای خود مجسم کنیم و از ترس بروز آن از بوجود آمدنش جلوگیری نماییم. که تنها عامل جلوگیری کننده بنظر من صداقت است و بس .
آدمی باید در همه نوع از روابط خود با راستی و صداقت پیش برود بخصوص در امر ازدواج این را بخاطر بسپارید و عمل کنید
یکی دیگر از ارکان موفقیت در روابط انسانی بخصوص ازدواج صداقت است.
این واژه برای من کلمه ای است مقدس و با تمام وجودم به آن ایمان دارم و خوشبختی خود را مدیون آن هستم و صداقت را جهت بدست آوردن سعادت واقعا” معجزه آسا می دانم .
همه می دانیم صداقت یعنی راستی و درستی و امری است که همه آن را می پسندند ولی صداقت وقتی معجزه آسا است که ما آن را در زمانی خرج کنیم که حتی می دانیم به ضرر خودمان ممکن است تمام شود اگر در چنین شرایطی هم صادقانه رفتار کردیم باید خود را فردی با صداقت بدانیم .
در ارتباطات اولیه دو نفر ممکن است بسیاری از موارد را به یکدیگر بگویند ولی در بسیاری از موارد حرفی نمی زنند و استدلال می کنند که ما چیزی نگفتیم و دروغ هم نگفتیم بنظرمن گاهی نگفتن و کتمان کردن هم دروغگویی محسوب می شود.
ما میدانیم که همه مردم دوست دارند در نظر دیگران فردی مثبت و موجه جلوه کنند و حتی دوست دارند دیگران نسبت به آنها افکار منفی هم نداشته باشند و از طرفی همه ا نسانها دارای خصیصه های خوب و بد هستند و انسان موجودی جایز الخطا می باشد و ممکن است گاهی اعمال ناشایست از او سر بزند و حتی ممکن است گاهی افکار پلید از ذهن آ دمی عبور کند ولی هرگز به زبان نمی آورد چون می ترسد دیگران در موردش قضاوت بدی داشته باشند اینجاست که یک مقدار افراد دچار سردر گمی میشوند و بخاطر قضاوت دیگران صداقتشان زیر سوال می رود و خیلی از مسائل را عنوان نمی کنند بخاطر آن که موجه جلوه نمایند.
مثالی در مورد خودم می زنم من بارها و بارها پیش آمده که می دانستم اگر افکارم را به زبان بیاورم حتما” همسرم در مورد من قضاوت بدی می کند و پیش خودش می گوید مثلا” چه آدم حسود یا بخیل و یا بدجنس و از این قبیل فکرها در مورد من می کند ولی با این وجود من چون همسرم را جزئی از خودم می دانم و چون عقیده دارم زن وشوهر باید یک روح در دو کالبد باشند لذابا چنین دیدی انسان خودش را از خودش مخفی نمی کند و صداقت را هم رکن اساسی در زندگی ام می دانم پس به راحتی همه افکار و عقایدم را بیان می کنم و به همسرم هم می گویم چون تو را دوست دارم و تو را جزئی از خودم می دانم با توهمه چیز را می گو یم تا هم سبک شوم و هم اینکه تو بهتر من را بشناسی و راهنمایی ام بکنی و حالا هم طوری شده که همسرم هم به راحتی آنچه را در ذهن خود دارد به زبان می آورد و در مورد خوب و بد بودن اعمال و افکارمان با هم گفتگو می کنیم و اگر نسبت به عقاید یکدیگر انتقاد ویا ایرادی هم بگیریم برای هم جبهه گیری نمی کنیم و قصد تلافی و یا سرکوب همدیگر را نداریم و با دلیل و منطق یکدیگر را متقاعد می کنیم و گاهی هم پیش می آید که هیچ کدام نمی توانیم طرف مقابل را متقاعد نماییم لذا خیلی راحت می گوییم عقاید هرکس مختص خودش است و اختیار هر کس دست خودش می باشد لذا بحث را به اتمام می رسانیم. و برای اثبات نظراتمان پافشاری و جبهه گیری نمی کنیم.
این نکته از تجربیات من بود که امیدوارم به کار شما هم بیاید این مسئله همانطور که قبلا” هم گفتم وقتی حائز اهمیت است که فرد صداقت را حتی در مواقعی که به ضرر خودش هست نیز بکار ببرد اگر چنین شود می توان گفت شخص کاملا” صادق است و منظور من از مطالب بالا همین بود.
نکته ای را هم که دوست دارم اینجا بگویم این است که من عقیده دارم با زبان ساده با یکدیگر گفتگو کنیم و تجربیاتمان را برای یکدیگر بیان کنیم تا دیگران استفاده کنند لذا از شما دوستان عزیز می خواهم که شما هم نظرات و تجربیات خودتان را برای ما بگویید تا شاید راه گشا باشد زیرا استفاده از تجربه دیگران بسیار مفید و ارزنده است و باعث می شود در بسیاری از موارد وقت و عمر آدمی تلف نشود زیرا من زندگی را همچون جاده ای می دانم که از انتهای آن بی اطلاع هستم و وقتی ما در جاده ای حرکت می کنیم از علائم راهنمایی برای تشخیص مسیر استفاده می کنیم و گاهی اوقات هم از افراد در بین راه مسیر درست را می پرسیم که مبادا مسیر را اشتباه برویم که ممکن است به بن بست برسیم و یا رفتن مسیر غلط باعث اتلاف وقت ما شود پس زندگی نیز مانند همان جاده است و تجربیات دیگران حکم همان علائم راهنمایی را دارند که اگر ما از آنها استفاده کنیم به مسیر غلط کشانده نمی شویم اگر کسی راهی را رفته و به ما می گوید این راه به بن بست می خورد دیگر ما نباید آن راه را برویم زیرا باعث اتلاف عمر ما می شود عمری که قابل بازگشت نیست و باید از لحظه لحظه عمر بهترین استفاده را کرد .شخصی را می شناسم که میگفت باید همه چیز را خودم تجربه کنم حتی اگر قرار است به بن بست برسم خودم باید این بن بست را ببینم من به او گفتم گاهی اوقات پیش می آید که ما راهی را می رویم و به بن بست هم می رسیم و به قول معروف سرمان به سنگ می خورد و ضربه ای می خوریم و با توجه به اتلاف عمرمان بر می گردیم ولی گاهی ممکن است سرمان آنچنان به سنگ بخورد که متلاشی شود و دیگر امکان برگشت وجود نداشته باشد لذا بخاطر همین امکان هم که شده بهتر است از تجربیات دیگران استفاده نمود که پشیمانی به بار نیاید.
تفاوت، جاذب است
مهم ترین جنبهی جذابیت این است که با هم تفاوت داشته باشیم. درست همان طور که قطب منفی و قطب مثبت، یک آهن ربا یکدیگر را جذب میکنند. مرد با احساس ویژگیهای مردانه و زن با احساس ویژگیهای زنانه یکدیگر را جذب میکنند. اگر خویشتن واقعی خود را منکر نشویم و تفاوتهای موجود در یکدیگر را نادیده بگیریم به عشقی ماندگار دست مییابیم.
اگر زن سبب شود که مرد احساس مردانه داشته باشد، به او در جذب همسرش کمک میکند. همچنین زن زمانی بیشتر جذب شوهرش میشود که شوهر به احساسات زنانه او بها بدهد.
توجه به تفاوتهای یکدیگر، راز پایدار نگاه داشتن شور و شوق در زندگی زناشویی است.
چگونه زن می تواند روحیه ی زنانه خود را تقویت کند؟
1- مطرح کردن مشکلات و مسائل روزانه با همسر به شکلی غیرهدفمند؛ بی آن که انتظار حل آن را داشته باشد.
2- ورزش کردن و انجام تمرینات ورزشی به منظور شاداب کردن جسم.
3-گفت وگو با دوستان و بستگان. زن ها نباید تحت تأثیر فشار شدید کار روزانه از گفت وگو با دوستان و بستگانشان محروم شوند.
4- داشتن برنامههای منظم نیایش، مراقبه، یوگا، ورزش، نوشتن وقایع روزانه و یا رسیدگی به گل و گیاه باغچه.
5- پرداختن به کارهایی که روحیه زنانه را تشویق کند. دریافت کمک از دیگران، داشتن عکس همسر و فرزندان و بستگان با خود در محل کار، استفاده و تزیین محیط کار با گل و گیاه.
6- محبت به دوستان و بستگان، در آغوش کشیدن فرزندان و اعضای خانواده.
7- تشکر کتبی از کمک و مساعدتهای دیگران.
8-گردش در شهر محل زندگی، استفاده از مرخصی، بازدید از نقاط دیگر.
9- تماس با مشاورین امور زناشویی و روان درمانگرها و صحبت کردن آزادانه با آنها.
10- هفتهای یک بار به سینما یا تئاتر رفتن. گوش دادن به نوار موسیقی، خواندن کتاب های جالب، انجام فعالیت های لذت بخش.
11- مشخص ساختن کارهایی که انجامشان در اسرع وقت لازم است.
البته رعایت همهی این توصیهها با هم دشوار است. می توانید به تدریج اما به شکلی منظم به توصیههای ارائه شده عمل کنید.
چگونه مرد می تواند روحیه ی مردانه خود را تقویت کند ؟
1- با دوستان خود به ورزشهای انفرادی یا رقابتآمیز بپردازید. با ورزش کردن و رقابتهای ورزشی میتوانید خستگیهای شغلی خود را فراموش کنید. تماشای برنامههای ورزشی مورد علاقه از طریق تلویزیون نیز اثر بخشی مشابهی دارد.
2- وقتی میخواهید تنها باشید و اگر احساس کردید که به این تنهایی نیاز دارید. از این تنهایی بدون احساس گناه استفاده کنید. اگر احساس میکنید باید به گوشهای خلوت بروید، حتی اگر این کار دشوار باشد، به آنجا بروید. به همین شکل مرد برای رسیدن به روحیهی مردانه باید کارهای شجاعانه بکند و خود را درموقعیت های دشوار قرار دهد و به تدریج روحیه ی مردانه را درخود تقویت کند.
۳- مردان مجرد باید از تن دادن به هرگونه رابطهی خارج از ازدواج با جنس مخالف خودداری کنند. این خویشتنداری میتواند روحیهی مردانه آنها را تقویت کند. تمرینات ورزشی، پرداختن به تمرینات یوگا و مراقبه میتواند در این زمینه مؤثر واقع شود.
4- مرتب و همه هفته ورزش کنید. تمرینات وزنهبرداری، نرم دویدن، دوچرخهسواری، کوهنوردی، شناکردن و سایر ورزشها میتواند به تقویت روحیه مردانه شما کمک کند. حداقل هفتهای یکبار عضلات خود را زیر فشار تمرینات ورزشی قرار دهید.
5- مواظب باشید که زندگیتان بیش از حد راحت نباشد. تن پروری نکنید. گاه صبحها زودتراز خواب برخیزید و در مواقعی دیرتر بخوابید تا کمی ذهن و جسمتان زیر فشار قرار گیرد. از مقررات و نظم و انضباط شخصی استفاده کنید.
6- حداقل هفتهای یک بار به دیگران محبت کنید. میتوانید حتی در صورت لزوم به غریبهها و کسانی که آنها را نمیشناسید محبت کنید.
7- اگر کسی به شما احتیاج دارد و شما ترجیح میدهید استراحت کنید، بکوشید از این استراحت صرفنظر کنید و نیاز موجود را بر طرف سازید. البته توصیه نمیکنیم که این کار را مرتب و درهمه حال انجام دهید.
8- وقتی خسته یا عصبانی هستید از مجازات کردن دیگران خودداری کنید. به جای آن، به تنفسکردن خود دقیق شوید. وقتی هوا را به درون ریههای خود میکشید تا عدد پنج شمارش کنید و بعد به هنگام بیرون دادن هوا مجدداً تا عدد پنج بشمارید. این تمرین را ده بار تکرار کنید. در صورت ادامهی ناراحتی میتوانید به تمرین ادامه دهید.
7- فهرستی از کارهای مورد علاقهی خود تهیه کنید. درهفته فرصتی را برای انجام دادن این کارها اختصاص دهید.کارهایی بکنید که به شما احساس خوب و موفقیت بدهد.
8- وقتی کاری پیش میآید که انجامش وقت و نیروی زیادی نمیخواهد، بی درنگ به انجام آن کار مبادرت ورزید. به خود بگویید:” همین حالا این کار را بکن”.
9- وقتی از انجام کار مفیدی هراس دارید اما میدانید که این کار باید انجام شود، به انجام آن مبادرت ورزید. به قبول مخاطرات منطقی تن بدهید. انجام دادن و موفق نشدن بهتر از انجام ندادن است.
10- از خشم خود استفاده سازنده و مطلوب بکنید. به انجام کاری بپردازید. مطلبی بنویسید. احساسات خود را به طور خصوصی یادداشت کنید. به احساسات بانی و باعث خشم خود توجه کنید. اگر خشم خود را تخلیه میکنید، بکوشید که این کار با صدای آرام انجام شود، با این حال رفتاری محکم و قاطعانه به نمایش بگذارید. مراقب باشید که در جریان تخلیه خشم به کسی توهین نشود.
51 – هیچ زنی در راه رضای خدا با مرد ازدواج نمی کند. ( ضرب المثل اسکاتلندی(
52 – هر کس با زنی به خاطر مالش ازدواج کند، خداوند او را به مال وی واگذار کند، و هر که با او به خاطر جمال و زیبایی ازدواج نماید، در او چیزی را که خوشایند او نیست، خواهد دید. و هر که با وی به خاطر دینش ازدواج کند، خداوند تمامی این مزایا را برای او جمع میکند. (پیامبر اکرم-وسایل الشیعه)
واقعاً عالی است. پر از حکمت. از چند بحث اصلی تشکیل شده : یکی ازدواج به خاطر پول، یکی بخاطر زیبایی، و یکی بخاطر دین و خدا. کسی که با زنی بخاطر پولش ازدواج کند، هیچگاه نمیتواند طرف مقابل را دوست داشته و به او عشق بورزد. (البته این موضوع در ازدواج زن با مرد بخاطر پول کمتر خود را نشان میدهد) در این مواقع زن برای مرد تنها ابزاری است برای رسیدن به هدف. لذا با کوچکترین نوسان در ثروت زن، نشانههای ناسازگاری مرد بروز میکند. در اینگونه شرایط امکان خیانت مرد به همسرش، بسیار بسیار بالاست.
اما ازدواج بخاطر زیبایی، مدت بسیار طولانی است که تمایل داشته ام در مورد این موضوع بنویسم. ولی ترسیدم دوستان به خودشان بگیرند که من دارم چه کسی را میگویم. حال خوب و دقیق بخوانید. زیبایی اگرچه موهبتی بس گرانقدر در نزد دختران است، ولی باید توجه داشت که تهدیدی بسیار قوی تر و سنگین تر نیز به حساب میآید. یقین بدارید پسرهایی که برای خواستگاری شما میآیند و در جلسه اول اعلام رضایت میکنند، تنها بدلیل جاذبه شما و علقه جنسی خود دست به چنین انتخابی زده اند. لذا حتی در بهترین شرایط نیز سعی در شناخت بیشتر طرف مقابل، و شناساندن بیشتر خود به او داشته باشید. یادمان نرود، زیبایی غرور و خودشیفتگی نیز با خود به همراه میآورد. پس فریب این دیو هزارسودا را نخورید. و بدانید که طاووس، خود چون پای خود را بیند، فریفته جمال خود نشود.
دختران زیبا باید همیشه آماده رقابت با رقبای بیرون از خانه خود باشد. چون مردی که با حس زیبایی شناسی شما را انتخاب کرده، سالها بعد یکی جوانتر از شما او را مجذوب خود خواهد ساخت.
اگر زیبایی خدادادی در وجود شما هست، شکر آن را بجای آورید ولی از به نمایش گذاردن آن در برابر مشتریان بپرهیزید که جز بازیگر خیالات لاابالیگرایانه مردان شدن و اذیت و آزار خودتان(توسط نگاههای هیز و رفتارهای پست مردان) هیچ بهره دیگری برایتان نخواهد داشت. خیلی ساده بین نباشید و از این حرف تنها خود را با نوع حجاب گول نزنید. چه بسیار چادرهایی که تنها بخشی از آرایش و آذین لباس افرادند و نه پوشش، و چه بسیار مانتوهایی که بدلیل رفتار با شخصیت صاحبان خود، به هیچ مریضی اجازه تعرض نمیدهند. (البته بسیاری از متلکها و تعرضات تنها جنبه چراغ سبز مردان برای ارتباط را دارد که چنین برخوردهایی برای هر دختری پیش میآید و به لباس ربطی ندارد.
در انتها پیامبر از ازدواج بخاطر دین و خدا صحبت به میان آورده اند. به تحقیق چنین ساختاری که یک حاکم و سوم شخص مستقر در خانه دارد(خدا و کتاب خدا) از پایدار ترین ساختارهای خانوادگی است. در اینجا مرد و زن در هر مشکلی به قران و معارف آن مراجعه میکنند و مشکلات را برطرف میکنند. هیچ منافاتی نیز با عشق به یکدیگر پیش نمیآید، تنها شاخصی برای تقویت آن عشق در میان میآید.
53 – تا ازدواج نکرده ای نمی توانی درباره ی آن اظهار نظر کنی . (شارل بودلر)
54 – دوام ازدواج یک قسمت رویِ محبت است و نُه قسمتش روی گذشت از خطا. (ضرب المثل اسکاتلندی(
این اسکاتلندیها این یکی را خیلی خوب بیانکرده اند. نکته مهم این است که شاید چهار پنج تا از اون ۹ تا بخاطر عشق و علاقه طرفین به هم نباشد، بلکه به علت تعهدی است که دو طرف نسبت به خانواده، پیمان ازدواج، فرزندان و … با یکدیگر بسته اند. لذا در دنیای امروز غرب و حتی ایران متجدد، ازدواجها دوامی ندارد.
55 – ازدواج پدیده ای است برای تکامل مرد. ( مثل سانسکریت(
در مردان بروز بیشتری این تکامل دارد و فرد را متعهد میکند و از راه تعهد شاید تمامی تکاملها شکل میگیرد. افراد مجرد تکامل یافته معمولاً موفق به تقویت تعهد خود شده اند.
56 – زناشویی غصه های خیالی و موهوم را به غصه نقد و موجود تبدیل می کند . (ضرب المثل آلمانی(
57 – ازدواج قرارداد دو نفره ای است که در همه دنیا اعتبار دارد. ( مارک تواین (
البته در صورت ثبت کردن آن. چون باهم بودنی که الآن در دنیا رواج دارد هیچ اعتباری در بیرون از خود دو نفر ندارد.
58 – ازدواج مجموعه ای ازمزه هاست هم تلخی و شوری دارد. هم تندی و ترشی و شیرینی و بی مزگی . (ولتر (
اما هنوزم به نظر من مزه آدامس SHOCK داره. اولش یه ترشی اساسیه خوشمزه داره و اگه تحملش کنی و به جویدن ادامه بدی، همه چی شیرین میشه، ولی اگه آدامس رو بندازیش بیرون تا مدتها مزه خیلی ترشش اذیتت میکنه، تو ازدواج هم اگر نا ملایمات و مشکلات را تحمل نکنی و فرافکنی کنی، یک عمر تمام زندگی خود را به باد میدهی!!
59 – کسی که مهریهای (برای زن قرار دهد) و قصدش این باشد که به او ندهد، او همانند دزد است. (امام صادق- فروع کافی)
60- بیدار ماندن در شب روانیست مگر در سه مورد: اول تلاوت قران، دوم تحصیل علم (مطالعه)، سوم بردن عروس به خانه داماد. (پیامبر- وسایل الشیعه)
اشتراک گذاری این صفحه در :

مدت زمان شیردهی نوزاد
۱۴۰۴/۰۱/۱۹
هم کفو بودن در ازدواج
۱۴۰۴/۰۱/۱۸
روان شناسي رابطه خانواده با نوجوان
۱۴۰۴/۰۱/۱۷
اذان و اقامه نوزاد
۱۴۰۴/۰۱/۱۶
از زندگی تا شهادت سید حسن نصرالله
۱۴۰۳/۰۹/۱۲
مفهوم «کوثر» در قرآن و ارتباط آن با شخصیت حضرت زهرا (س) چیست؟
۱۴۰۳/۰۸/۳۰
رعایت حریم خصوصی دیگران در قرآن، احادیث و آثار امام
۱۴۰۳/۰۸/۱۶