مشورت و اقدام غاصبین پس از نامه امیرالمؤمنین

مشورت و اقدام غاصبين پس از نامه اميرالمؤمنين

جزر و مد برخوردهاى مردم با امواج حوادث متغیر بود. لذا در شرایطى که اوضاع تغییر مى‏کرد، غاصبین براى ترمیم گذشته‏ها مردم را جمع مى‏کردند و سخنانى برایشان مطرح مى‏کردند که گاهى تیر تهدید را در هدف داشت و گاهى تقدیم لقمه‏ى لذیذى بود.   سخنرانى ابوبکر درباره‏ى توافق مردم بر غصب فدک
پس از نامه‏ى امیرالمؤمنین علیه‏السلام به ابوبکر درباره‏ى فدک (۱) ، دستور داده شد تا مردم جمع شوند و ابوبکر برایشان سخنرانى کرد و ضمن آن اقدامات خود را به اتفاق و توافق مردم نسبت داد و چنین گفت:
اى مهاجرین و انصار، مى‏دانید که من درباره‏ى باغهاى فدک بعد از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله با شما مشورت کردم و شما گفتید: «پیامبران ارث نمى‏گذارند، و این اموال (فدک) باید به غنیمت‏ها اضافه شود و درآمد آن در اسب و اسلحه و جهاد و مرزدارى مصرف شود». ما هم این نظر شما را به اجرا گذاشتیم، ولى مدعى آن این مطلب را نمى‏پذیرد.
 ترس از مالک فدک
این مدعى فدک است که مى‏ترساند و تهدید مى‏کند و به جان پیامبرش قسم یاد مى‏کند که آن را با خون کشنده بیالاید.
بخدا قسم من خلافت را بازپس دادم ولى مورد قبول واقع نشد، و خود را از آن عزل نمودم ولى استعفاى من پذیرفته نشد!! همه‏ى اینها براى احتراز از کراهت فرزند ابوطالب و فرار از درگیرى با او بود. مرا با فرزند ابوطالب چه کار است؟ آیا کسى با او به منازعه پرداخته که بر او غالب شود؟!
 دلگرمى غاصب فدک
عمر که احساس ضعف در سخنان ابوبکر را بخوبى متوجه شده بود در مجلس مشورت به او گفت: تو فقط اینگونه سخن مى‏گویى. تو فرزند کسى هستى که در جنگها پیشتاز نبوده، و در خشکسالى با سخاوت نبوده است. سبحان‏اللَّه! چه قلب وحشت زده‏اى پیدا کرده‏اى و نفست بى‏تحمل شده است؟
من براى تو ظرف آبى گوارا آماده ساختم تا بنوشى، ولى تو اصرار دارى که بر همان تشنگى بمانى. من گردنهاى عرب را براى تو خم کردم، و حکومت شورى را برایت تثبیت نمودم. اگر چنین نبود پسر ابوطالب استخوانهایت را آرد مى‏کرد! خدا را سپاس کن بر اینکه من در کنار تو هستم، چرا که هرکس بر منبر پیامبر بالا رود سزاوار است بار دیگر خدا را شکر کند!!
 تعریض به امیرالمؤمنین علیه‏السلام مدافع فدک
سپس عمر گفت: این على بن ابى‏طالب همچون صخره‏اى است که آب از آن بیرون نمى‏آید مگر پس از شکستن آن، و همچون مار خوش خط و خالى است که جز از طریق غیر عادى پاسخ نمى‏دهد! و درخت تلخى است که اگر همه‏ى آن را با عسل بیالایند جز ثمره‏ى تلخ نخواهد داد!!! او بزرگان قریش را کشته و نابودشان کرده و بر همه‏ى آنان ننگ و عار باقى گذاشته و آنان را مفتضح کرده است.
آرام باش و صاعقه‏هاى او تو را گول نزند و رعدهاى او تو را نترساند. من درِ خانه‏ى او را مى‏بندم قبل از آنکه درِ خانه‏ى تو را ببندد!
 علت سکوت امیرالمؤمنین علیه‏السلام از زبان غاصب
ابوبکر گفت: اى عمر، تو را بخدا سوگند مى‏دهم که مرا از مغلطه‏ها و مانع‏سازیهاى خود رها کن. بخدا قسم اگر او بخواهد من و تو را بکشد با دست چپش مى‏کشد و احتیاج به دست راست ندارد! و ما را از دست او جز سه چیز خلاص نکرده است:
۱. او تنها است و یاورى ندارد.
۲. او وصیت و سفارش پیامبر را مراعات مى‏کند.
۳. هریک از این قبایل را در نظر بگیرى على متعرض آنها شده همچون شترى که با دندانهایش به هریک از گیاهان بهارى متعرض مى‏شود.
تو هم خوب مى‏دانى که اگر اینها نبود خلافت به او برمى‏گشت اگر چه ما خوش نداشتیم. بدانکه این دنیا براى او بى‏ارزش‏تر از ملاقات هریک از ما با مرگ است.
 
سابقه‏ هاى غاصبین با مدافع فدک
سپس ابوبکر گفت: روز اُحُد را فراموش کرده‏اى که همگى فرار کرده بالاى کوه رفته بودیم، و این در حالى بود که بزرگان کفار اطراف او را گرفته بودند و یقین به مرگ او داشتند و او هیچ راهى براى خروج از وسط آنان نداشت. وقتى کفار نیزه‏ها را به سوى او نشانه رفتند، تن خود را تا پائین‏تر از مرکبش خم کرد بطورى که از زیر نیزه‏هاى آنان عبور کرد. سپس در رکابش ایستاد در حالى که سرش را از زین اسبش پائین آورد و مى‏گفت: «یا اللَّه یا اللَّه! یا جبرئیل یا جبرئیل! یا محمد یا محمد! النجاه النجاه!».
سپس سراغ رئیس آنان رفت و ضربتى بر سر او زد که فک و زبانش باقى ماند! سپس به سوى صاحب پرچم بزرگ رفت و ضربتى بر جمجمه‏ى او زد و آن را دو نیم کرد و شمشیر همچنان پائین آمد تا او و مرکبش را دو نیم کرد! وقتى کفار این مناظر را دیدند یکباره از مقابل او پراکنده شدند.
على هریک را نصیبى از شمشیر مى‏داد بطورى که آنان را بصورت جرثومه‏هاى مرده بر بلندى رها کرد که در حسرت مردن به خود مى‏پیچیدند و جرعه‏هاى مرگ را سر مى‏کشیدند. روح آنان با شمشیر على گرفته شده بود و ما آماده‏ى بیش از آن هم بودیم.
ما نیز در آن روز از ترس على کنترل خود را از دست داده بودیم، تا آنکه تو (اى عمر) زودتر از دیگران نزد او رفتى، و با تو برخوردى نمود که خود خوب بیاد دارى. در آنجا اگر خداوند آن آیه از کتاب خدا را بر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله نازل نکرده بود ما هم هلاک مى‏شدیم که فرمود: «لَقَدْ عَفا عَنْکُمْ (۲) یعنى: «شما را مورد عفو قرار داد».
 
پیشنهاد غاصب فدک از ترس امیرالمؤمنین علیه‏السلام
(اى عمر)، تا مادامى که این مرد تو را رها کرده تو هم او را ترک کن، و سخن خالد را که مى‏گوید «على را خواهد کشت» تو را گول نزند.
او جرأت چنین کارى را ندارد، و اگر در پى چنین تصمیمى برود اولین مقتول بدست على خواهد بود، چرا که او از فرزندان عبدمناف است که هرگاه آماده‏ى جنگ شوند هیبتشان در طرف مقابل اثر مى‏کند، و آنگاه که غضب کنند طرف مقابل را خوار مى‏کنند، بخصوص على بن ابى‏طالب که باب اکبر و بلنداى استوار و رئیس بزرگ آنان است.
پی نوشت
۱_به قسمت ۸ از بخش ۲ کتاب حاضر مراجعه شود.
۲ـ سوره‏ى آل‏عمران: آیه ۱۵۲.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا