معنای زندگی از منظر اسلام‏

معناي زندگي از منظر اسلام‏

اولین نکته ای که در آموزه های دینی درباره آفرینش هستی مطرح شده این است که اساس خلقت، فضل و رحمتی است که به نوع انسان افاضه شده تا او به کمال دست یابد. کمالی که نفع آن متوجه خود انسان است و پروردگار عالم، خلقت هستی را بدون هر گونه چشم داشتی به سود و منفعتی که به او برگردد، به انجام رسانیده است.
به گزارش شفقنا به نقل از روزنامه رسالت، این مطلب محوری می‌تواند در تبیین معنای زندگی نقش محوری داشته باشد. این ابتنا بر کمال انسانی مسیر معنای زندگی را روشن می‌سازد. مشخص می‌شود که باید برای تبیین معنای زندگی انسان، کمال انسانی و در نتیجه خود انسان را شناخت. چون تا حقیقت انسانی روشن نشود معنای کمالی که او به دنبال آن باید باشد و زندگی که بر اساس آن برمی‌گزیند، روشن نخواهد شد و معلوم نمی‌شود که چرا انسان از بین این همه موجودات انتخاب شده و باید بار این انتخاب را بر دوش بگیرد. اگر، حقیقت انسان، کمال او و چگونگی دستیابی وی به حقیقت معلوم شد، بدون شک زندگی وی نیز معلوم می‌شود. (۱)‏هدف خلقت انسان
به نظر می‌رسد آنچه خداوند سبحان به فرشتگان خود درباره انسان می‌گوید بیانگر مهم ترین هدف الهی از خلقت انسان است: “قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه؛ پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی خواهم گماشت”.(بقره،آیه ۳۰) ‏خداوند از موجودی سخن می‌گوید که علی رغم برخی ویژگی ها، توانایی هایی دارد که می‌تواند وظیفه جانشینی او را در کره خاکی زمین ادا کند اما دیگر موجودات این توانایی را ندارند.
مطلبی که بیش از اصل توانمندی انسان باید مورد توجه قرار گیرد آن است که حقیقت خلافت چیست؟خلافت و مفهوم آن
خلیفه در لسان عرب به کسی گفته می‌شود که “جانشین” فرد سابق خود (و نه لاحق خود) است.(۲) گویا خداوند کسی را در زمین قرار داده که می‌تواند جانشینی او را قبل از حاکمیت مطلق او در آنجا داشته باشد. خلافت، مانند مقوله توحید، یک معنای ساده و یکدست نیست که برخی بدان دست یابند و برخی دیگر از آن به کلی محروم باشند؛ بلکه حقیقتی مشکک است که انسان ها بر اساس اموری که در سطور آینده بیان می‌شود، بدان نایل می‌گردند. البته مراتب پایین خلافت الهی در دیگر موجودات نیز ممکن است اما “خلیفه تام” و مورد نظر آیات الهی، انسان کاملی است که مظهر خداوند است. او”ذات” و “صفاتش”، خلیفه ذات و صفات خداوند و “افعال” و “آثارش”، خلیفه افعال و آثار خداوند است. او در همه جهات چهارگانه مظهر خداست بدون آنکه از خود واجد چیزی باشد. چنین مقامی‌(مظهریت تام) را احدی از موجودات، حتی فرشتگان ندارند؛ بلکه ویژه انسان کامل است. ‏
آنچه از بیان آیات و دیگر آموزه ها حاصل می‏شود آن است که مفهوم خلافت به طور محوری به مفهوم “مظهریت” باز می‏گردد. به این معنی که انسان می‌تواند مظهر تام خداوند باشد و به درجه‏ای برسد که فعل، صفات، آثار و حتی ذات او الهی باشد. این رشد و کمال که تنها انسان توانایی دسترسی بدان را دارد، بنا به آیه ۳۰ سوره بقره هدف از آفرینش انسان را تعریف می‏کند. انسان از سوی خداوند برای آن خلق شده که بتواند مظهر تام خداوند باشد و با برخورداری از صفات و ویژگی های خداوند به معنای واقعی به جانشینی او در زمین نایل آید. مظهر خداوندی که صفات او، همان گرایشات انسان را تشکیل می‌دهد و آدمی‌با به فعلیت در آوردن آن گرایشات می‌تواند ماهیت خود را به ماهیتی ارزشمند و الهی تبدیل کند.
ماهیتی که صفات والای الهی در آن استقرار یابد و شبیه موجودی شود که بدان بهترین موجود و وجود بی نهایت اطلاق می‌شود. این هدف بیش از آن است که انسان بتواند فکرش را بکند. تاثیرات فردی و اجتماعی این هدف برای انسان در عین حال که بسیار چشمگیر است، حقیقتی نیز هست. خداوند این هدف را نه تنها به صورت نظر بلکه به صورت عمل در قالب انبیای عظام و ائمه اطهار (ع) معرفی کرده است. انسان باید بداند که می‌تواند به این مقام برسد که تمام زندگی او دارای هدف واحدی شود که مبنا آفرینش اوست.معنا و کمال مطلق
بیان شد در اسلام، نهایت انسانیت انسان، آن است که صفات و افعال خداوند در وجود او به ظهور برسد و تمامی‌افعال و صفات انسانی به صبغه و رنگ الهی مصبوغ شده و به این ترتیب کارکرد ها و جنبه های مختلف انسان به تجلی گاه خداوند مبدل شود. در این موقع است که انسان به نهایت هدف خود در زندگی خویش که نمایندگی و خلافت خداوند است، دست می‌یابد. او در این هنگام نیل به هدف را نه در بیرون بلکه در مجود خود تجربه می‌کند. او هر گامی‌که به سوی هدف خود در مسیر خویشتن بر می‌دارد، به همان هدف و غایت خود نزدیک ونزدیک تر می‌شود.
نکته مهم در این رابطه آن است که آنچه درباره هدف و غایت مورد نظر اسلام بیان شد، تنها یک ایده آل و توصیه نیست که آدمی‌”بهتر” است در زندگی، از آن بهره مند باشد؛ بلکه مطلوبی است که تمام زندگی انسان بدان تعلق می‌گیرد. این غایت تمام تلاشهای آدمی‌را در بر می‌گیرد و باعث می‌شود حقیقت زندگی وی به این امر معطوف شود. به عبارتی دیگر در دیدگاه اسلام، ما با تعداد اهداف مواجهه نیستیم بلکه با هدفی واحد و یگانه روبه‌رو می‌شویم که تمام اهداف بزرگ و کوچک انسان در ذیل این هدف قرار می‌گیرد.
خدایی شدن و نیل به مظهریت اسماء و صفات الهی که قرب و نزدیکی انسان به خداوند تبارک وتعالی را فراهم می‌سازد، تمام آن چیزی است که معنای زندگی یک انسان را از دیدگاه اسلام تشکیل می‌دهد. این هدف، تمامی‌تلاشهای انسان حتی انجام فعالیتهای روزمره را بسیار عادی بشری را در بر می‌گیرد.همه زندگی یک مومن تنها یک معنا دارد و آن نیل به زیباترین غایت بشری یعنی خداوند است.
در لسان عرفا و متون روایی به چنین وصولی، لقای الهی اطلاق می‌شود و کسانی که به این مقام می‌رسند، گویی به رویت و لقای پروردگار خود دست یافته اند. پر واضح است که مقصود از لقای پروردگار غیر از معنای عرفی و عامیانه آن یعنی رویت بصری است. آدمی‌در صورتی که مظهر اسماء و صفات پروردگار شد، به مقامی‌می‌رسد که در قلب خود خداوند را درک می‌کند. همچنین این درک به آن معنا نیست که به او رویت ذات خداوند نایل می‌شود بلکه آدمی‌به اندازه ظرفیت وجودی خود به شناخت قلبی وجود مبارکش نایل می‌شود:”منظور از لقا، دیدن و رویت کنه ذات خداوند نیست. زیرا شناخت کنه ذات او برایغیر خودش ممکن نیست. چون معلول از علت فقط به اندازه سعه وجودی خود می‌بیند” (۳). این رویت و لقای الهی به دلیل آنکه انسان به محبوب واقعی خود دست می‌یابد و تا آنجا پیش می‌رود که حجابها بین او و زیباترین و دلفریب ترین موجود هستی کنار می‌رود، به بالاترین لذت و سرور دست می‌یابد این لذات قابل درک برای کسانی که تمام هم و غم خود را رسیدن به امور دنیوی قرار داده اند قابل فهم نیست اما کسانی که در این مسیر قدم برداشته اند می‌دانند که لذت نزدیک شدن به خداوند قابل مقایسه با دیگر لذات نیست
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
به بالا بروید