معنای روح و مراتب آن در قرآن۲

معنای روح  و مراتب آن در قرآن2

و اما روحى که متعلق به انسان مى شود از آن تعبیر کرده به من روحى – از روح خودم و یا من روحه – از روح خودش، و در این تعبیر کلمه من را آورده که بر مبدئیت دلالت دارد، و نیز از تعلق آن به بدن انسان تعبیر به نفخ کرده، و از روحى که مخصوص به مؤمنینش کرده به مثل آیه و ایدهم بروح منه؛ و آنها را با روحى از جانب خود تأیید کرد. (سوره مجادله، آیه ۲۲). و یا تعبیر نموده و در آن حرف باء را بکار برده که بر سببیت دلالت دارد، و روح را تأیید و تقویت خوانده، و از روحى که خاص انبیائش کرده به مثل جمله و ایدناه بروح القدس (سوره بقره، آیه ۸۷)، تعبیر نموده، روح را به کلمه قدس اضافه نموده که به معناى نزاهت و طهارت است، و این را هم تأیید انبیاء خوانده. و اگر آیه سوره قدر را ضمیمه این آیات کنیم معلوم مى شود نسبتى که روح مضاف دراین آیات با روح مطلق در سوره قدر دارد، نسبتى است که افاضه به مفیض و سایه به چیزى که به اذن خدا صاحب سایه شده است دارد.

و همچنین روحى که متعلق به ملائکه است، از افاضه روح به اذن خداست، و اگر در مورد روح ملک تعبیر به تأیید و نفخ نفرموده، و در مورد انسان این دو تعبیر را آورده، در مورد ملائکه فرموده: فارسلنا الیها روحنا و یا فرموده: قل نزله روح؛ بگو آن را روح القدس نازل کرده (سوره نحل، آیه ۱۰۲)، و یا فرموده: نزل به الروح الامین؛ روح الامین آن را نازل کرده است. (سوره شعراء، آیه ۱۹۳)، براى این بود که ملائکه با همه اختلافى که در مراتب قرب و بعد از خداى تعالى دارند، روح محضند، و اگر احیانا به صورت جسمى به چشم اشخاصى در مى آیند تمثلى است که به خود مى گیرند، نه اینکه به راستى جسم و سر و پایى داشته باشند.

همچنان که مى بینیم در داستان مریم (ع) مى فرماید: فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا؛ ما روح خود را به سوى مریم فرستادیم، و او در برابر وى به صورت بشرى تمام عیار مجسم شد. (سوره مریم، آیه ۱۷)، و ما در سابق یعنى در ذیل همین آیه بحثى درباره تمثیل داشتیم. به خلاف انسان که روح محض نیست بلکه موجودى است مرکب از جسمى مرده، و روحى زنده، پس در مورد او مناسب همان است که تعبیر به نفخ (دمیدن) بکند، همچنان که در مورد آدم فرمود: فاذا سویته و نفخت فیه من روحى؛ هنگامى که کار آن را به پایان رساندم و در او از روح خود دمیدم. (سوره حجر، آیه ۲۹) و همان طور که اختلاف روح در خلقت فرشته و انسان باعث شد تعبیر مختلف شود، و در مورد فرشته به نفخ تعبیر نیاورد، هم چنین اختلافى که در اثر روح یعنى حیات هست که از نظر شرافت و خست مراتب مختلفى دارد، باعث شده که تعبیر از تعلق آن مختلف شود، یکجا تعبیر به نفخ کند، و جاى دیگر تعبیر به تأیید نماید، و روح را داراى مراتب مختلفى از نظر اختلاف اثرش بداند.

آرى یک روح است که در آدمیان نفخ مى شود، و درباره اش مى فرماید: و نفخت فیه من روحى، و روحى دیگر به نام روح تأیید کننده است، که خاص مؤمن است، و درباره اش فرموده: اولئک کتب فى قلوبهم الایمان و ایدهم بروح منه؛ آنها کسانى هستند که خدا ایمان را بر صفحه قلوبشان نوشته و با روحى از ناحیه خودش ایشان را تقویت فرموده (سوره مجادله، آیه ۲۲)، که از نظر شرافت در ماهیت و از نظر مرتبت و قوت اثرش شریف تر و قوى تر از روحى است که در همه انسانهاى زنده است، به شهادت اینکه در آیه زیر که در معناى آیه سوره مجادله است مى فرماید:او من کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشى به فى الناس کمن مثله فى الظلمات لیس بخارج منها؛ آیا کسى که مرده بود، و ما او را زنده کردیم، و برایش نورى قرار دادیم، که با آن در بین مردم راه مى رود، در مثل، مثل کسى است که در ظلمت هاى بسیار قرار گرفته، و خارج شدن از آن برایش نیست؟ (سوره انعام، آیه ۱۲۲).

ملاحظه مى کنید که در این آیه مؤمن را زنده به حیاتى داراى نور دانسته، و کافر را با اینکه جان دارد مرده و فاقد آن نور مى داند، پس معلوم مى شود مؤمن روحى دارد که کافر آن را ندارد، و روح مؤمن اثرى دارد که در روح کافر نیست. از اینجا معلوم مى شود روح مراتب مختلفى دارد، یک مرحله از روح آن مرحله اى است که در گیاهان سبز هست، و اثرش این است که گیاه و درخت را رشد مى دهد، و آیات داله بر اینکه زمین مرده بود، و ما آن را زنده کردیم درباره این روح سخن مى گوید. مرحله اى دیگر از روح آن روحى است که به وسیله آن انبیا تأیید مى شوند، و جمله و ایدناه بروح القدس (سوره بقره، آیه ۸۷) از آن خبر مى دهد، و سیاق آیات دلالت دارد بر اینکه این روح شریف تر است و مرتبه اى عالى تر از روح انسان دارد. و اما آیه یلقى الروح من امره على من یشاء من عباده لینذر یوم التلاق؛ روح را از عالم امر خود بر هر کس از بندگانش بخواهد القاء مى کند، تا او مردم را از روز تلاقى بیم دهد (سوره مؤمن، آیه ۱۵)، و آیه و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا؛ و این چنین وحى کردیم به سوى تو روحى را از عالم امر خود (سوره شورى، آیه ۵۲)، هم مى تواند با روح ایمان تطبیق شود، و هم با روح القدوس و خدا داناتر است.

* *‌ *

منبع :

معاد، ص ۱۳۰

ترجمه تفسیرالمیزان جلد ۲۰ ص ۲۸۰

آشنایی با قرآن ۹، صفحه ۷۱

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا