معنی توحید

معنی توحید

در قرآن می خوانیم: « امن هذا الذی هو جند لکم ینصرکم من دون الرحمن ان الکافرون الا فی‏ غرور ». اساس توحید و اساس دعوت انبیا بر این است که انسان یک دید نافذی پیدا کند و از همه اسباب عبور کند و مسبب همه اسباب را ببیند. گفت:

دیده‏ای خواهم سبب سوراخ کن *** تا سبب را برکند از بیخ و بن
از سبب سازیش من سودائیم *** وز سبب سوزیش سوفسطائیم

اصلا معنی توحید این است که انسان آن مسبب الاسباب و عله العلل و آن‏ ذاتی را که به تعبیر امیرالمومنین زمام همه امور به دست اوست که تعبیر عالی و لطیفی است: «  علما بان ازمه الامور بیدک » ( نهج ‏البلاغه فیض‏ الاسلام، خطبه ۲۱۸ ) «در نظر داشته باشد  زمام همه امور به دست اوست»  یعنی جریانهای عالم، نظام اسباب و مسببات، کار خودشان را انجام می‏دهند ولی همه اینها حکم‏ یک قافله‏ای را دارد که مهار آن قافله به دست یک نفر است. این تشبیه‏ قهرا نمی‏تواند تشبیه کاملی باشد: مثل یک هواپیمایی که حرکت می‏کند ولی‏ اختیار این هواپیما در دست یک نفر است، به راست ببرد، به چپ ببرد، کج کند، راست کند، بالا ببرد، پایین ببرد، خاموش کند، احیانا اگر دلش بخواهد ساقطش کند. زمام و مهار همه اینها در دست اوست. این است که انسان نباید اعتمادش جز به خدا باشد. تکیه‏گاه انسان فقط باید خدا باشد. همه حرفها برای این است.

اینها که ذکر کردیم یک سلسله اسباب تکوینی بود. یک سلسله اسباب‏ اجتماعی هم هست که اینها هم انسان را مشرک می‏کند یعنی سبب می‏شود که‏ انسان از خدا غفلت کند و اعتماد و تکیه‏اش به آنها باشد. آنها چیست؟ انسان وقتی که در دنیا یار و یاور زیاد پیدا می‏کند، به تعبیر قرآن‏ آنهایی که در دنیا جند و سپاه پیدا می‏کنند، یاوران زیادی پیدا می‏کنند، یک غروری به اینها دست می‏دهد و می‏گویند که تکیه‏گاه ما اینهاست، با وجود اینها دیگر چه کسی می‏تواند کاری بکند؟ در یک آیه‏ای که در سوره‏ ذاریات بود، قرآن مجید راجع به فرعون تعبیر عجیبی داشت و آن این بود که فرعون به سپاهیان خودش فوق‏العاده اعتماد داشت و همه چیزش آنها بودند. تعبیر قرآن این بود:  « فتولی برکنه » (ذاریات/ ۳۹) پس پشت کرد همراه پایه و رکنش. این خانه اگر پایه‏ هایی داشته باشد، این ستونها را ما می‏گوییم ارکان، کما اینکه پاهای انسان را می‏گویند ارکان. در حیوان، چهار دست و پا را می‏گویند ارکان این حیوان، چون بدن این حیوان روی این‏ چهار دست و پاست. به تعبیر امروز این میلیتاریسم فرعون را قرآن با کلمه  « فتولی برکنه » بیان کرده است، یعنی او تکیه‏گاهی جز سپاهش‏ نداشت، با همان رکن و پایه‏اش، همان که تکیه‏ اش به آن بود، پشت کرد و رفت.

این هم برای انسان یک غرور است. مگر سپاه و سپاهی می‏تواند انسان را از خدا بی‏نیاز کند؟ یک وسیله امتحان است و یک مایه‏ای است که برای‏ انسان بدبخت چندصباحی غرور می‏آورد و موجب بدبختی و هلاکت است. آیا اگر اراده خدا تعلق بگیرد، از این لشکرها کاری ساخته‏ است؟  « امن هذا الذی هو جند لکم ینصرکم من دون الرحمن » آیا این‏ که سپاه شما شمرده می‏شود و آن را سپاه خودتان می‏دانید اینها هستند که شما را در مقابل حق یاری کنند و به فریاد شما برسند؟ اینها فقط غرور است و فریب.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
به بالا بروید