روایتی است از امام صادق علیه السلام که در کتاب معروف به نام مصباح الشریعه نقل شده است: این جمله را شاید کم و بیش در کتابهای عرفانی دیده باشید. امام صادق به فضیل بن عیاض فرمود: «یا فضیل العبودیه جوهره کنهها الربوبیه» (خیلی جمله عجیبی است و از یک نظر جمله زننده ای هم هست.)
فضیل! آیا تو می دانی که عبودیت چیست؟ آیا می دانی عبودیت چه گوهری است؟
عبودیت گوهری است که ظاهرش عبودیت است و کنه و نهایت و باطنش، آخرین منزل و هدف و مقصدش ربوبیت است. ممکن است بگویید یعنی چه؟ آیا امام جعفر صادق خواسته بفرماید که عبودیت اولش بندگی است و آخرش خدایی؟ آیا می خواهد بگوید که یک بنده از بندگی به خدایی می رسد؟ نه، در تعبیرات ائمه هرگز چنین تعبیراتی نمی آید.
اهل عرفان برای اینکه مردم دیگر را دست بیندازند، معانی ای که در نظر می گیرند با یک تعبیراتی می گویند که دیگران تکان بخورند و ناراحت بشوند. این یک نوع قلقلک دادن به مردم است. مثلا مولوی یا شبستری چنین تعبیراتی دارند. شبستری می گوید:
مسلمان گر بدانستی که بت چیست *** بدانستی که دین در بت پرستی است
این خیلی حرف عجیبی است و مقصودش او غیر از این حرفهاست. یک مقصود صحیح دارد. با یک تعبیری می گوید که به قول خودش زاهدنماها را قلقلک داده باشد. یک شعر معروفی هست که به مولوی نسبت می دهند، نمی دانم در مثنوی هست یا نه؛ می گوید:
از عبادت می توان الله شد *** نی توان موسی کلیم الله شد
خیلی عجیب است! می گوید از عبادت نمی شود موسای کلیم الله شد ولی از عبادت می شود الله شد. یعنی چه؟ حال این حدیث را که من برایتان معنی کنم معنی آن شعر هم واضح می شود.
اصلا معنی ربوبیت یعنی تسلط، خداوندگاری، نه خدایی. فرق است میان خداوندگاری و خدایی. خداوندگاری یعنی صاحب بودن، صاحب اختیار بودن.
در قضیه اصحاب الفیل که ابرهه آمد و می خواست کعبه را خراب کند و غارت می کردند، شترهای جناب عبدالمطلب را هم که در بیابان بود گرفته و با خودشان برده بودند. عبدالمطلب رفت نزد ابرهه. قیافه و عظمت و شخصیت عبدالمطلب خیلی ابرهه را گرفت به گونه ای که با خود فکر کرد که اگر این مرد بزرگ شفاعت کند و از من بخواهد که متعرض کعبه نشوم و آن را خراب نکنم خراب نمی کنم.
ولی برخلاف انتظار او عبدالمطلب وقتی که لب به سخن گشود فقط درباره شتران خودش صحبت کرد، درباره کعبه یک کلمه هم صحبت نکرد. ابرهه تعجب کرد، گفت من تو را خیلی آدم بزرگی حساب می کردم، من خیال کردم تو آمده ای برای اینکه برای کعبه شفاعت کنی، حالا می بینم آمده ای برای شترهای خودت شفاعت می کنی. او هم جواب خوبی داد، گفت: «انا رب الابل و للبیت رب» من خداوندگار شتران هستم و آن خانه هم از خود خداوندگاری دارد.
کلمه رب یعنی پروردگار، صاحب. ما به خدا هم که می گوییم رب، از باب اینکه خداوندگار و صاحب حقیقی تمام عالم و تمام عالم هاست. می گوییم: «الحمدلله رب العالمین» سپاس خدای را که خداوندگار و صاحب است، صاحب تمام عالمها. پس اصل معنی رب یعنی صاحب و خداوندگار، و ربوبیت یعنی خداوندگاری نه خدایی. فرق است میان خدایی و خداوندگاری. هر کسی مالک هر چیزی که هست، رب و خداوندگار آن چیز هم هست.
حال معنی این حدیث چیست که امام فرمود عبودیت یک جوهره ای است که نهایت و کنهش ربوبیت است. نکته بسیار جالبی است. عبودیت، بندگی خدا خاصیتش این است که هرچه انسان راه بندگی خدا را بیشتر طی کند بر تصاحب و قدرت و خداوندگاری اش افزوده می شود.