در بحث انتخاب همسر، اگر چه شرط اصلی در ازدواج، دین و ایمان و اخلاق فرد است؛ اما نمی توان ظاهر افراد را نادیده گرفت؛ چرا که زیبایی و دلپسندی امری فطری است و در متون دینی به این مسأله توجه شده است. پیامبر گرامی اسلام این فرمودند: «بهترین زنان امت من، کسانی هستند که چهره ای زیبا، اما مهری اندک دارند.»
امیر المؤمنین (ع) فرمودند: «هر زمان که کسی از شما می خواهد با زنی ازدواج کند، درباره مویش بپرسد؛ آن گونه که درباره چهره اش سؤال می کند؛ چرا که مو یکی از دو زیبایی است.»
و امام کاظم (ع) فرمودند: «سه چیز چشم را جلاء و روشنی می بخشد: نگاه به سبزی، نگاه به آب جاری، و نگاه به چهره زیبا.»
با توجه به اهمیت «ظاهر» در انتخاب همسر، در فقه بیان شده: کسی که به خواستگاری می رود؛ می تواند زنی را که خواستگاری کرده با شرایطی ببیند و یا از ویژگی های جسم و موی او سؤال کند.
[۱]
در برخی روایات، «زیبایی» در کنار «دیانت» آمده و اشاره شده که از نشانه های خوشبختی مرد، زن زیبای دیندار است.
در قرآن کریم، وقتی زنان بهشتی توصیف می شوند، «عفت» آنان مقدم بر «زیبایی» ذکر شده است. ابتدا فرموده: «در آنجا، همسرانی هستند که نگاهشان از بیگانه کوتاه و هیچ جن و انسی آنان را لمس نکرده است.» (رحمان،۵۶) آنگاه در ادامه می فرماید: «گویا آنان یاقوت ومرجان هستند.» (رحمان ،۵۸)
متأسفانه برخی با نگاه به ظاهر فرد، عاشق چشم و ابرو می شوند و نگاهشان در انتخاب همسر کیلویی و متری است. همه توجه شان به قد و قامت، رنگ چشم و اندام است؛ در حالی که در کنار مسائل ظاهری، باید به ویژگی های شخصیتی و اصالت خانوادگی و ارزش های اصیل تکیه کرد.
برخی افراد نیز با یک نگاه و لبخند و با یک احترام و تعارف و یا یک چیز واهی و گذراء به هم دل می بندند؛ و این در حالی است که عموم انتخاب هایی که احساسی بوده و در خیابان و مهمانی و برخی محیطهای دیگر شکل گرفته، سرانجام خوبی نداشته است؛ آشنایی خیابانی که با یک سلام و تبتسم ، حساب کردن پول غذا یا بستنی و یا در فضای پارک و سینما، نامه و پیامک و… شکل می گیرد، عموما همراه با احساسات زودگذر بوده و در این انتخاب ها، «عقل» نقشی ندارد، و به تعبیر عامیانه «عاشقانه» و به تعبیر صحیح
((غافلانه)) است. آیا انتخاب شریک برای یک عمر زندگی و گزینش مادر برای بچه ها، نیاز به دقت ندارد و با یک نگاه و کلام باید دل بست؟!
عموما سرانجام این گونه انتخاب ها، به دادگاه خانواده می رسد؛ دادگاهی که در آن انسان می نگرد که چگونه عشقهای آتشین و احساساتی، به تنفر و انزجار کشیده و زوجین به این نتیجه می رسند که ای کاش حرف بزرگترها را گوش می دادند و به جای دل دادن به عشق واهی، به عقل دل می سپردند و به جای انتخاب عاشقانه و احساسی، با انتخاب عاقلانه همدیگر را برمی گزیدند.
عشقهایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود
چند تذکر در خصوص «جمال و زیبایی»
١- اگرچه زیبایی، امری فطرى و یک مزیت است؛ اما اصل نیست. باید مواظب باشیم تا دین و اخلاق را فدای زیبایی نکنیم. گاهی کسی یک عیب جزئی در جسم دارد؛ اما آن قدر کمال دارد که آن عیب جزئی، در مقابل آن کمالات چیزی نیست. عده ای خدمت رسول گرامی یا آمدند و از بلال ایراد گرفتند که حرف «شین» را نمی تواند خوب تلفظ کند و در اذان به جای ((أشهد)) می گوید: ((أسهد)) اجازه بدهید تا کسی دیگراذان بگوید. پیامبر به در پاسخ فرمودند: «سین بلال در نزد خدا شین است.»
[۲]
۲- چه بسا فردی، ظاهری زیبا ندارد؛ اما به دل می نشیند و طرف مقابل قلبش به او متمایل میگردد؛ چرا که زیبایی و زشتی امری نسبی است؛ چه بسا افرادی که نزد شما زشت هستند، اما پیش چشم دیگران زیبا هستند.
اگر از دیده مجنون ببینی به غیر از خوبی لیلی نبینی در قرآن کریم، در انتخاب همسر، دلپسندی را ملاک قرار داده است: (نساء، ۳)
٣- زیبایی، منحصر در زیبایی ظاهری نیست؛ قرآن کریم و روایات به زیبایی های باطنی و معنوی اشاره کرده اند. مثل زیبایی ایمان: «خدا ایمان را محبوب شما قرار داده و در دل هایتان آن را زینت بخشیده است. (حجرات، ۷)
امیر المؤمنین می فرماید: «هیچ جمالی، زینت بخش تر از عقل نیست.»
[۳]
«زینت مرد، عقل اوست.» «جمال مؤمن، ورع (و پرهیزگاری) اوست.» «جمال بنده، طاعت اوست».
۴- هر انسانی نقاط ضعفی دارد. حضرت علی (ع) می فرماید: در کنار هر کمالی نقصی و در کنار هر نقصی کمالی است؛ برخی افراد قامت بلندی دارند، ولی همتشان کوتاه است؛ بعضی قیافه زشتی دارند، اما عملشان زیبا و نیکوست، و برخی بیان روانی دارند، اما دلشان چون سنگ ، سخت است.
آری! در کنار گل، خار است و در کنار عسل، نیش زنبور؛ آنگونه که امیر المؤمنین (ع) در بیانی دیگر فرمودند: توسعه وگشایش را با شدائد و تنگدستی مقارن نمود.
و تناسب ستی در قرآن بارها درباره همسران بهشتی و ویژگی های آنان سخن به میان آمده است، از جمله ویژگی های زنان بهشتی، «اتراب» بودن است: «زنانی هم سن و سال و شوهر دوست.» (واقعه، ۳۷) «اتراب»، مفسرانی مانند علامه طباطبایی در المیزان، احتمال داده اند که مراد از همانندی، هم سن و سال بودن آنان با همسرانشان باشد.
البته، تناسب سنی امیر لازمی نیست وچه بسا دختر یا پسر کمالاتی دارد که کم و زیادی سن تأثیری ندارد و نباید به آن توجه شود. داستان ازدواج حضرت خدیجه ای با پیامبر اکرم کی داستان یک زندگی است که بر محور کمالات شکل گرفته و بر مدار عشق الهی بوده و ثمرات و برکات فراوانی داشته است، با آنکه طبق مشهور سن حضرت خدیجه، سالها بزرگتر از رسول خدا بوده است. در مقابل، حضرت علی ع در هنگام ازدواج ۲۳ سال داشته و حضرت زهرا حدود ۱۰ سال. بنابراین در شرایط عادی، اختلاف سن دختر و پسر نباید زیاد باشد مگر آنکه امر مهم تری در میان باشد.
کفویت و همتایی
«کفو» به معنای شبیه و نظیر و مانند است. در بحث ازدواج، توصیه شده همسری انتخاب کنید که «کفو» شما باشد. منظور از کفو بودن زوجین، همانندی در دین، تقوا و اخلاق و همفکری است و آنچه در این میان مهم است، رابطه مکتبی است که طرفین باید از جهت دینی به هم بخورند و فکرشان هم افق باشد واگر فکرها به هم بخورد، زندگی شیرین خواهد بود؛ چرا که تناسب در فکر و اعتقاد، حرف اول و آخر در «همتایی و کفویت» است.
در قرآن کریم آمده است: «همانا سزاوارترین افراد به ابراهیم، کسانی هستند که از او پیروی کردند و (نیز) این پیامبر و کسانی که به او ایمان آورده اند و خداوند سرور و سرپرست مؤمنان است.» (آل عمران، ۶۸) از این آیه معلوم می شود که نسبت ایمانی، فراترو محکم تر از نسبت خویشاوندی است و افرادی که هم فکر و هم خط و هم هدف باشند، به همدیگر نزدیک تر از کسانی هستند که در ظاهر قوم و خویشند، ولی به لحاظ فکری و اعتقادی از همدیگر جدایند.
امام صادق (ع) به یکی از یاران با وفایش فرمود: «به خدا سوگند که شما از آل محمد و هستید.» و سپس آیه فوق را تلاوت فرمود. درباره سلمان نیز پیامبر اکرم (ص) که فرمود: «سلمان از ما اهل بیت است» اما درباره پسر نوح قرآن می فرماید: «ای نوح! این پسر از اهل تو نیست.» (هود،۴۶) زیرا او از راه پدر منحرف گشته و به کفار پیوسته است.
در ازدواج نیز، هم در آغاز، ایمان شرط است و هم در ادامه زندگی، اگر یکی از طرفین کافر شد، قرآن دستور می دهد که همسران کافر را به همسری نگاه ندارید؛ چرا که کفر، کلید جدایی است. و کافر، کفو و همتای مؤمن نیست: «نه اینان برای آنان حلالند و نه آنان برای اینان حلال .» چنانکه اگر زنی کافری مؤمن شد، او را به شوهر کافرش برنگردانید.
امام صادق (ع) فرمودند: «مؤمنین، کفو یکدیگرند.» یکی از یاران، در خصوص ازدواج دخترش به امام جواد نان نامه نوشت و عرضه داشت که کسی مثل خودم پیدا نمی کنم . امام جواد به ایشان نوشت آنچه در خصوص کار دخترانت نوشتی و اینکه کسی مانند وهم شأن خود نمی یابی، اینگونه نگاه نکن. رسول خدا فرمود: «وقتی کسی که اخلاق و دینش را می پسندید، به خواستگاری آمد؛ پس به او زن بدهید و «اگر این کار را نکنید، فتنه و فساد بزرگی در زمین واقع خواهد شد.»
همچنین، وقتی کسی خدمت امام حسن مان آمد تا در خصوص ازدواج دخترش مشورت نماید؛ حضرت فرمود: «او را به ازدواج مردی با تقوا در بیاور؛ چون اگر همسرش را دوست داشته باشد، او را گرامی میدارد (و احترامش را نگه می دارد) و اگر او را دوست نداشته باشد، به او ظلم نمی کند.»
براساس آنچه گفتیم معیار اصلی در کفویت، ایمان و اخلاق طرفین است و امور دیگر در مراتب بعدی است. اما متأسفانه امروزه کفویت در امور اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و حتی تحصیلی ملاک قرار گرفته و ایمان و اخلاق یا مورد توجه نیست و یا در اولویت های بعدی است. در حالی که در سیره پیامبر اکرم و ائمه معصومین پی چنین نبوده و با آن مبارزه می کردند.
امام صادق (ع) فرمود: «رسول خدا مقداد بن اسود را به ازدواج باعه، دختر زبیر بن عبد المطلب درآورد و فقط به این خاطر این تزویج را صورت داد تا ازدواج ها را ساده و سبک کند و مردم به رسول خدا ای (در بی توجهی به حسب و نسب) تأشی نمایند و بدانند که گرامی ترین شان در نزد خداوند، با تقواترین نشان می باشند.»
براساس کتب تاریخی، مقداد دختر یکی از بزرگان قریش را خواستگاری نمود، اما به او جواب منفی دادند؛ لذا پیامبر یا با این کار، خط بطلانی براین تفکر کشید.
در تاریخ نمونه هایی داریم که پیامبر جوانهای فقیر را برای ازدواج به خانه های افراد مطرح و دارای موقعیت های اجتماعی می فرستاد و می فرمود: او جوان خوبی است و آنها هم قبول می کردند. به عنوان نمونه، به داستان « جویبر» اشاره می کنیم :
جویبر، مسلمانی کوتاه، سیاه و فقیر از اصحاب صفه بود. روزی پیامبر اکرم (ص) به جویبر فرمود: «کاش ازدواج میکردی تا دامنت را به آن حفظ میکردی و همسرت تو را بر امر دنیا و آخرت یاری می کرد.» جویبر گفت: «پدر و مادرم به فدایت چه کسی به من رغبت می کند؛ به خدا نه حسب و نسبی دارم و نه مال و جمالی؛ کدام زن به من رغبت میکند؟» رسول خدا می فرمودند: «ای جویبر! خدا با اسلام، کسانی را که در جاهلیت شریف بودند، فرودست نموده و با اسلام، کسانی را که در جاهلیت افتاده بودند، شریف کرد و با اسلام، کسانی را که ذلیل بودند، عزت بخشید و با اسلام، نخوت و غرور جاهلی و تفاخر به عشیره و خاندان و بزرگی نسب را از بین برد؛ لذا امروز تمام مردم، چه سفید و سیاه و چه قرشی، عربی و عجمی همه از آدمند و خدا آدم را از خاک آفرید و محبوبترین مردم در پیش خدا در روز قیامت، مطیع ترین آنان از خدایند و با تقواترین آنانند وای جویبر! من نمیدانم که احدی از مسلمین، در آن روز فضیلتی بر تو داشته باشد؛ الا برای کسی که با تقواتر از تو و مطیع تر از تو باشد.»
سپس پیامبراکرم (ع) به او فرمود به خانه زیاد بن لبید که از اشراف و بزرگان مدینه بود، برود و از دخترش خواستگاری کند. زیاد بن لبید وقتی درخواست جویبر را شنید، گفت که ما فرزندان خود را به ازدواج کفوهای خودشان از طائفه انصار می رسانیم. تو برگرد و من با رسول خدا ملاقات می کنم و عذرم را با ایشان در میان می گذارم. وقتی زیاد بن لبید خدمت رسول اکرم (ص) رسید و جریان خواستگاری را بیان کرد و گفت که کفوما فقط انصارند، رسول اکرم (ص) فرمود:
«ای زیاد! جویبر مؤمن است و مؤمن کفو مؤمنه است و مرد مسلمان کفو زن مسلمان است؛ لذا ای زیاد! جویبر را به ازدواج دخترت در بیاور و از او رویگردان نشو!» زیاد بر دخترش وارد شد و جریان را گفت، دختر گفت: «اگر نافرمانی رسول خدا کنی، کافر شدی.» زیاد او را به ازدواج دخترش درآورد و وسایل زندگی و منزل را برای آنها فراهم کرد.
در نقطه مقابل نیز، اگر خواستگار فردی ثروتمند و صاحب نام وعنوان، ولی از دین و ایمان بی بهره باشد، خانواده اهل ایمان هیچگاه زیر بار چنین شهرت و ثروت و قدرتی نمی رود. در این خصوص، این حکایت تاریخی خواندنی است:
حضرت زینب، دختری زیبا داشت. معاویه او را برای پسرش یزید خواستگاری کرد و گفت: اختیار مهر با شما؛ هرچه می خواهید، مهر کنید. به واسطه این وصلت، رفاقت بنی امیه با بنی هاشم محقق می گردد. البته بدانید همان طور که دختر شما خیلی خواستگار دارد، پسر من هم خیلی خواستار دارد و افرادی که از ازدواج یزید با دختر شما غبطه می خورند، بیش از افرادی هستند که از ازدواج دختر شما بایزید غبطه می خورند.
همسر حضرت زینب گفت: اختیار ما با امام حسن (ع) است. فرستاده معاویه، با مروان خدمت امام شرفیاب شدند. حضرت فرمود: «ما در مهریه، از سنت رسول الله (ص) عدول نمی کنیم و از آن پشت نمی نماییم. و اما صلح بین دو قبیله (بنی هاشم و بنی امیه)؛ حقیقتا که ما برای خدا با شما دشمنی کردیم، لذا برای دنیا با شما مصالحه نمی کنیم. اما این سخن تو که: ” کسانی که از ازدواج یزید با دخترشما غبطه می خورند بیش از افرادی هستند که از ازدواج دختر شما با یزید غبطه می خورند”؛ پس اگر خلافت برتر از نبؤت باشد، ما باید به یزید غبطه بخوریم و اگر نبوت برتر از خلافت باشد، او باید برای مقام ما غبطه بخورد.»
نقش منفی روابط قبل از ازدواج
برخی افراد، به بهانه آشنایی بهتر، به ارتباط قبل از ازدواج رو می آورند. قرآن کریم، از ارتباط های پنهانی و دوست گزینی از جنس مخالف، نهی نموده است؛ نه مردان حق دارند، دوست پنهانی و نامشروع داشته باشند: «ولا یرى أخدان» (مائده، ۵) و نه زنان حق دارند دوست پنهانی و نامشروع داشته باشند:(نساء، ۲۵) «اخدان»، جمع «خدن»، به معنای دوست است؛ ولی معمولا در مورد دوستی های پنهانی و نامشروع به کار می رود.
برخی دختران، با قصد ازدواج، به دوستی های پنهانی تن می دهند، اما پسران ، معمولا و در اغلب موارد، به قصد خوشگذرانی و تفریح به رابطه با دختران روی می آورند و عموما دختران در این روابط دچار آسیب های روانی و اجتماعی می گردند.
وقتی دختر و پسری با افراد مختلف رابطه داشته باشند؛ از آنجا که افراد زیادی دیده اند، خیلی در «ازدواج موفق نیستند؛ چون تا یکی قهر کند، پیش خود می گوید: من قبل از تو با کسی یا کسانی بوده ام و دلیلی ندارد که تا آخر عمر با تو زندگی کنم؛ چه به صراحت بگوید یا نگوید، زبان حال او همین است؛ دقیقا مانند کسی که اطراف منزلش اغذیه فروشی های متعدد و متنوعی وجود دارد؛ این شخص تا ببیند که غذای خانه مناسب نیست، با مختصر بهانه ای، سراغ غذاهای بیرون می رود.
علاوه بر آنکه اگر کسی روابط نامشروع را تجربه کرد و گرفتار گناه شد، دیگر نمی تواند چشم و دلش را کنترل نماید؛ لذا به کانون خانواده لطمه میزند. دلیل این سخن، طلاق افراد زیادی است که مدتها قبل از ازدواج هم با هم بوده اند؛ ولی این روابط، نه تنها استحکامی به بنیان خانواده آنها نبخشیده، بلکه سبب تزلزل و تخریب بنیان خانواده شده است.
استخاره در انتخاب همسر «استخاره» به معنای «طلب خیر کردن» از خداوند تعالی است. در صورتی که انسان در کاری متحیر باشد، برای رفع تحیر استخاره جایز است.
در انتخاب همسر، «استخاره» بعد از مرحله تحقیق و مشاوره است؛ یعنی اگر پس از مشورت و تحقیق، تحیر فرد برطرف نشده، می تواند استخاره کند. آنگونه که برخی از مراجع عظام نیز به این نکته تصریح فرموده اند.
البته معنای «استخاره» این نیست که هر چه نفع مادی فرد در آن باشد، بیان گردد، بلکه «استخاره » فرد را از بن بست بیرون می آورد. لذا خوب آمدن استخاره، به معنای واجب بودن انجام کار نیست و چنانکه استخاره بد آمد، مخالفت با آن حرام نیست. باکره بودن تمایل انسان به پاکی، بکارت و زیبایی همسر، خواسته ای اصیل است، نه تمایلی تلقینی و زائیده فرهنگ و محیط؛ لذا قرآن در توصیف زنان بهشتی می فرماید: «هیچ جن و انسی آنان را لمس نکرده است.» (رحمان، ۵۶) لذا در روایات توصیه شده که با دختر باکره ازدواج کنید.
البته، ایمان و پاکی زن، مهم تر از باکره بودن اوست؛ چنانکه در آیه ای دیگر بر کمالات انسانی و اخلاقی و ایمانی همسر تأکید کرده و در پایان می فرماید: چه باکره و چه شوهر کرده.
چه بسا در برخی شرایط، مصلحت در ازدواج با غیرباکره است؛ مانند ازدواج جابرکه وقتی رسول خدا را از او پرسید: ازدواج کرده ای؟ گفت: بله . پرسید با چه کسی؟ گفت: با فلانی که زن بیوه ای است. زیرا پدرم در جبهه شهید شده و چند دختر در خانه گذاشته است. اگر من هم دختری هم سن و سال آنها می گرفتم مشکلاتی در خانه رخ می داد، ولی این زن بیوه به خاطر مدیریتی که دارد، برای کار من سازگارتر و موافق تر است. پیامبر اکرم نیز او را تأیید کرد.
بنابراین، زنان بیوه محترم هستند و ازدواج با آنان کسر شأن نیست؛ آنگونه که اکثر زنان پیامبر بیوه بودند. یکی از آنها دختر عمه پیامبر، زینب بود که در قرآن کریم آمده است: «پس چون زید از همسرش جدا شد، ما او را به همسری تو در آوردیم…» (أحزاب، ۳۷)
زن و مرد لباس یکدیگرند
یکی از جملات کلیدی در خصوص زن و مرد، تمثیل زیبایی است که در قرآن کریم آمده و خدای تعالی زن و شوهر را لباس همدیگر دانسته و فرموده است: «آنها برای شما (همچون لباسند و شما برای آنها (همچون لباس.» (بقره، ۱۸۷) این عبارت کوتاه، نکات و لطایف متعددی دارد که در انتهای این فصل و در ذیل بحث ویژگی های همسران و انتخاب همسر شایسته ، آن را می آوریم؛
لباس باید در طرح و رنگ و جنس مناسب انسان باشد، همسر نیز باید کفو انسان و متناسب با فکر و فرهنگ و شخصیت انسان باشد. همانگونه که رنگ و دوخت لباس و جنس آن، نشانه سلیقه و شخصیت انسان است، انتخاب همسر هم نشانه شخصیت انسان است.
*لباس مایۂ زینت انسان است، همسر نیز باید مایۂ زینت همسرش باشد.
*لباس عیوب انسان را می پوشاند، هریک از زن و مرد نیز باید عیوب و نارسایی های یکدیگر را بپوشانند. اگر همسر از همسر چیزی دید، نباید به فامیل و همسایه ها و دیگران بگوید.
* لباس، انسان را از سرما و گرما حفظ می کند، وجود همسر نیز کانون خانواده را گرم و زندگی را از سردی می رهاند.
* نداشتن لباس، مایه رسوایی است؛ نداشتن همسر نیز گاهی سبب انحراف و رسوایی انسان می گردد.
* در هوای سرد، از لباس ضخیم و در هوای گرم ، از لباس نازک استفاده می شود؛ هر یک از دو همسر نیز باید اخلاق و رفتار خود را متناسب با شرایط روحی طرف مقابل تنظیم کند؛ اگر مرد عصبانی است ، زن با لطافت با او برخورد کند و اگر زن خسته است، مرد با او مدارا کند.
* انسان باید لباس خود را از آلودگی حفظ کند، هر یک از دو همسر نیز باید دیگری را از آلوده شدن به گناه حفظ نماید.
* آسیب به لباس، توهین به انسان است؛ اگر کسی لباس شما را پاره کرد، به شما توهین کرده است؛ توهین به همسر، توهین به خود انسان است.
*همیشه لباس گران قیمت، بهترین لباس نیست؛ همانگونه که غذای گران قیمت، همیشه نشانه بهترین و قوی ترین غذا نیست. دختر یا پسری که پدرش سرمایه دار است و یا از تحصیلات عالی برخوردار می باشد و یا موقعیت اجتماعی مناسبی دارد؛ معلوم نیست که حتما همسر خوب و موفق باشد. چه بسا پسران و دختران گمنام در خانواده های معمولی، کمالاتی دارند که جوانان مرقه از آن بی بهره اند.
گاهی لباس خوب است؛ ولی اندازه فرد نیست. گاهی پسر یا دختر، هرکدام به تنهایی خوبند اما کفو یکدیگر در ازدواج نیستند.
*لباس محدودیت می آورد، اما مصونیت زا است. ازدواج هم محدودیت می آورد ولی این محدودیت ارزش دارد چون مصونیت زا است.
* لباس زیبا، نشانه آراستگی و مایه ی شادابی است. زن و شوهر آراسته در محیط خانواده نیز سبب شادابی یکدیگر می شوند.
*لباس جلف، آدم های هرزه را به خودش جذب می کند، همسر جلف نیز چشمهای هرزه را به خودش جلب می کند.
* افراد بزرگ، خودشان لباس می پوشند، اما به بچه، لباس می پوشانند. در ازدواج نیز افرادی خودشان ازدواج می کنند؛ اما عده ای را باید با تلاش به ازدواج راضی کرد.
* گاهی ظاهر لباس لطیف و زیباست، اما باطن آن زیر است و بدن را آزار میدهد. بعضی همسرها، بیرون خانه خوش اخلاق اند و درون خانه بد اخلاق.