دین هندوئیسم مجموعه ای است ، وسیع و نامتجانس از نوشته های آسمانی و آراء گوناگون نظری ، مکاتب فلسفی ، افسانه های مقدس و اساطیری که نظم و ترتیب خلل ناپذیر آن علیرغم پیچیدگی و تعدد و تنوع مطالب ، شگفت آور و در خور ستایش است .
هندوان به تعریفات کلی و قضایای مطلقه برای دین خود ترجیح نهاده اند ؛ بر حسب اقوال خودشان ، هندو عبارت است از مجموعه اعتقادات و سازمانهای بی شمار و در هم آمیخته که از زمان پیدایش آثار و کتب مقدس ودائی به ظهور رسیده و تا کنون ادامه دارد (۱)
در مقام شرح و بیان موضوع مورد بحث مناسب است که آن را به دو فصل جداگانه تقسیم کنیم :
الف : مفهوم خدا در هندوئیسم قدیم باستانی .
ب : مفهوم خدا در هندوئیسم جدید .
در فصل اول موضوع کلام ما چگونگی سیر و تکامل این مذهب از تعدد الهه ها و منتهی شدن آن به اصالت وجود محض و جهان انگاری است ، در راستای ادوار مختلف تاریخی عصر ودائی و عصر برهمنی ودا را آپاورشیا Apauresya یا غیر انسانی ، ( مافوق انسانی ) ، می نامند ؛ زیرا این سروده ها به عقیده هندوان زائیده طبع شاعر پیشه هیچ مخلوقی نیست بلکه مبدأ غیر انسانی و وحیانی دارد و همین امر موجب شده که وداها را جزء دسته نوشته های منزل Sruti به حساب آوردند . تاریخ نگارش آنها را سده ششم قبل از میلاد دانسته اند ولی این تاریخ نباید حمل بر عدم قدمت آنها شود . بلکه قبل از آن بدون تردید ، مطالب این کتابها شفاهاً و سینه به سینه منتقل شده است . (۲)
وداها عبارتند از ریگ ودا rg veda ، یا جور ودا yajur ، ساماودا Sama و آتهار ودا Athar که سه ودای متاخر از بسیاری جهات وابسته به ریگ ودا می باشند از آن جمله یا جور ودا که بیشتر کلام منثور است و در مورد آن گفته شده که ادعیه و اوراد و نمازهای مذکور و مقرر در ریگ ودا را تکمیل نموده است و ودای موسوم به ساما مجموعه ای از سرودهای موزون است که برهمنان ( کشیشان ) در موقع قربانی و نیاز به شراب سوما آنها را می سروده اند اما آتهار ودا بیشتر از آن دو استقلال دارد و آن مجموعه ای مشتمل بر افسونها و اوراد ( منتره ها ) که از سحر و جادوی از ـ منه بسیار دیرین باقی مانده است . (۳) ریگ ودا از سایر وداها از لحاظ دیرینگی ، اهمیت و ارزندگی مطالب ، معتبرتر است و بر آن سه تقدم دارد ، سرودهای آن جملگی مناجاتها و ادعیه ای است که هر یک از آنها به یکی یا دو خدا از خدایان گوناگون قدیم خطاب می کند . ریگ ودا می گوید : ای یازده خدایی که جایگاهتان در آسمان است ، ای یازده خدایی که در آبها زیست می کنید . ای خدایان ف این قربانی را با خوشی و مسرت بپذیرید .
در رساله نیروکتا ، کتاب علم الاشتیاق ودائی که منسوب به یاکشا Yaksa است خدایان ودائی به سه گروه تقسیم شده اند که عبارتند از:
1 ـ خدایان زمینی Prthivisthana
2ـ خدایان برزخی یا فضای میانه Madhyamasthana
3 ـ خدایان آسمانی Dgusthana ، خدایانی که مخاطب این نغمات مذهبی هستند ظاهراً آلهه های باستانی ازمنه دیرین آریایی می باشند .
بعضی از ملل آریایی نزاد قدیم مانند ایرانیان و یونانیها و رومیها در اعتقاد به سه خدا ، مشترک بوده اند که عبارتند از :
1 ـ خدای پدر ( دایوس پیتار ) که بازئوس پاتر یونانیها و پوپیتر رومیها مشترک است و او نزد همه ی این ملل پدر آسمانی شمرده می شود .
2ـ خدای مادر که هندیان او را ( پریتیوی ماتار ) خدای زمین می گویند .
3 ـ خدای میترا که ایرانیها او را میثرا یا مهر می گویند و نزد همه آنها این الهه خدایی بخشاینده و جواد است و نماینده صدق و ایمان و مکارم اخلاق می باشد از این خدایان سه گانه در کتاب ریگ ودا به صورت مبهم و به طور اجمال نام برده و به ندرت ذکر شده و ظاهراً مقام شامخ قدیم باستانی خود را در آن موقع کم کم از دست داد (۴)
مراتب سه گانه خدایان به صورت انفرادی یا گروهی جلوه می کند ، ابتدا به دسته انفرادی آنها می پردازیم و در حد توان و گنجایش بعضی از آنها را شرح می دهیم :
1 ـ خدایان آسمانی مثل : ( دیاوس ) Dyaus ، وارونا Varuna ، میترا Mitra ، وریا Surya ، ساویتری Savitr ، پوشان Pusan ، ویشنو Visnu ، اوشا Usas و آشوین Asvins
2 ـ خدایان برخی که بین زمین و آسمان قرار گرفته اند . مانند : ایندرا Indra ، آپات ناپات Apamnapat ، ماتاریشوا Matarisva ، رودرا Rudra ، وایوواتا Vayuvatan ، پارجانیا Parjanya و آپا Apah
3 ـ خدایان خاکی مثل پری تی وی Prthivi ، آگنی Agni ، بری هاسپاتی Brhaspati و سوما Soma
دیاوس : یکی از کهن ترین خدایان است که خدای مشترک جمله اقوام هند و اروپایی بوده است ، او خدای فرمانروایی بود که به مرور زمان این خدا از مقام مذکور سقوط کرد و ب درجه ی پدیده های آسمانی چون روشنایی روز و غیره در آمده با نزول دیاوس مفهوم خدایان فرمانروایی از افق علم الاساطیر آریایی محو نشد بلکه خدای دیگری جایگزین او شد و این خدای نوظهور وارونا بود . این تغییر و تبدیل گویا از همان آغاز دوران ودائی به وقوع پیوسته زیرا نام وارونا جزء اسامی خدایانی که در معاهده بغازکوی ذکر شده آمده است متن این قرار داد در سال ۱۹۰۷ کشف شد .
وارونا : خدای حکمت و عقل است که نخست خدای آسمان پر ستاره یا خدای شب بود و کم کم نظم و نسق کلی عالم به اراده ی او مربوط گشته و بالاخره نظارت بر سراسر جهان و هدایت ابناء انسان به او محول می گردد اما وارونا در هر صورت خدای آسمان پر ستاره و شب است و همچنین ضامن میثاقها و پیمانها و معاهدات و قولهایی است که آدمیان را به هم مربوط می سازد و نیروی الزامی است که باعث اجرای این پیمانها و میثاقها می شود ریگ ودا ، وارونا را ویشوا دارشتا Visvadarsta یا ظاهر در همه جا نام نهاده . وارونا هزار چشم و دیده بانان بی شمار دارد و هیچ چیز از نظر باریک بین او در امان نیست .
میترا : خدای روز و روشنایی و آسمان درخشان روز است او خدای حق و عدالت محسوب می شود به دلیل اینکه در پرتو روشنایی ، حق و عدالت بهتر مشخص می شوند . او پیوند دهنده ی افراد است فعل پیوستن در ریگ ودا اصولاً به واژه مرکب تثنیه میترا وارونا منسوب است و علت آن این است که تعهد ، بدون نیروی الزامی که ضامن اجرای آن باشد سودی نخواهد بخشید ، از این رو می توان گفت که این دو خدا مکمل یکدیگرند و با همکاری و تشریک مساعی خود چرخ نظام گیتی را می گردانند و این است که آنها را ریتاوان Rtavan یا صاحب ریتا وریتا سیاگویا Rtasyagopa یا نگهبان ریتا نام گذارده اند . (۵)
آدی تی یاها : تعداد آنها در ریگ ودا از عدد شش تجاوز نکرده است در آتهار ودا تعداد آنها را هشت دانسته اند و تعداد براهمانا دوازده است که با دوازده ماه سال تطبیق می کند . آدی تی یاها در آسمان زیست می کنند و بر عناصر عالم تسلط دارند . آدی تی یاها فرنزدان آدی تی ، الهه بزرگ هستند این الهه را به آسمان بی حد و حصر و شب بی پایان منتسب ساخته و مادر خدایان دانسته اند . آدی تیاها بنا به ریگ ودا عبارتند از میترا ، وارونا ، آریامان ، بهاگا ، داکشا و آمشا .
بهاگا : به معنی بخشنده است ، یعنی کسی که نعمت و فراوانی ارزانی می دارد و در ریگ ودا گاهی به معنی دارایی و بخت و گاهی به معنی بخش کننده و گاهی به معنی بخشنده آمده است .
آمشا : تقریباً مترادف همان مفهوم بهاگا است و داکشا مفهوم زیرکی و هوشیاری و دانایی و مهارت را دارد . (۶)
ایندرا : در ردیف آن خدایانی است که در فضای میانه واقع بین زمین و آسمان قرار گرفته و یکی از خدایان بیار محجوب ریگ ودا است و در بیش از یک چهارم از سرودهای ودا ، نام او ذکر شده است .
صورت و علائم او از سایر خدایان ودائی مشخص تر و بیشتر صورت انسانی دارد ، اوپ یش از هر چیز خدای طوفان و رعد و برق است . سلاح او را واجرا یعنی رعد گویند . این خدا علاقه شدید به نوشیدن شربت جاودانی سوما دارد و اغلب دریاچه های پر از آن را در آنی می نوشد و به همین علت او را سوماپا می گویند یعنی کسی که سوما می نوشد . ایندرا با خدایان بسیاری مربوط بوده و مهمترین متحدین و دوستان او گروه ماروتها هستند و اسم دیگر ایندرا مارو توان یا آن کسی که ماروتها همراه او هستند و همچنین خدای جنگ نیز شمرده می شده و در نظر پرستش کنندگان خود به هیکلی بس عظیم نمودار می گردد که موهای سر و رویش از هر طرف پریشان است . یکی از ارزنده ترین شاهکارهای ایندرا بدون شک کشتن اهریمنی ست به نام وری تا این عمل پهلوانی آنچنان در ذهن شاعران ریگ ودا نقش بسته است که پیوسته بدان اشاره می کنند تا آنجایی که این شاهکار در نام او نیز رسوخ کرده و او را وریتاهان یا زننده وریتا نام نهاده اند . ( ۷)
رودراها و ماروتها خدایان فضای میان زمین و آسمان هستند .
در ریگ ودا سرودها و ادعیه های بسیار به نام رودراها ذکر شده است . آن قوم از این خدا بیمناک بوده و از او حساب می بردند و او را سبب و بانی طوفانها و سیلابها که از قلل برف آلود هیمالیا سرازیر می شده می پنداشتند وی به صفات خود دشمن آریائیها شمرده می شده و جان و مال ایشان را طعمه فنا و نابودی می ساخته است .
پرستش کنندگان وی با خضوع و خشوع بسیار در برابر او افتاده و آن خدای جبار قهار ابدی را می پرستیده و از او التماس می کرده اند که به جای خشم و غضب ، رحمت و لطف ابراز دارد و به فرزندان و نوادگان ایشان بخشایش و مهربانی کند . در حقیقت او در بدو تاریخ صورتی از خدای شیواست ، که بعدها در نزد هندوان محل عبادت قرار گرفت او کشنده و نجات دهنده است . دراوپانیشادها این یازده رودرا را با حواس ده گانه و نفس ، که حس باطن است منطبق ساخته اند . اوپانیشاد می گوید : هنگامی که حواس از جسم خارج می شود خویشاوندان می گریند و به همین علت این حواس را رودرا یا مسببین گریه و زاری نام نهاده اند به علت اینکه رودرا از ریشه رود Rud یعنی گریستن مشتق شده است . (۸)
ماروتها در بیش از سی دو سرود ریگ ودا ذکر شده و اغلب به صورت دسته ای متشکل جلوه کرده است . آنها را درودا پسران رودراها می خوانند و گاهی نیز آنان را رودرا می گویند . ماروتها همه با هم برابرند و هم سن هستند و با هم بزرگ شده و متحدالفکرند . ماروت ها با رعد و برق پیوستگی دارند و همچون خورشید و آتش های آسمانی فروزان هستند . ( ۹)
نا به طبقه بندی که از خدایان ودایی شده است آگنی جزء دسته خدایان خاکی است و در پیش از دویست سرود ریگ ودا ، او آمده و همانند خدایان دیگر دارای صفات گوناگون و بسیار است ، که به پاره ایی از آنها اشاره می شود .
آگنی از جمله خدایانی است ، که نقشهای بسیار متضادی ایفا می کند او با آنکه خدایی خاکی است ، مع الوصف کلیه مراتب هستی را می پیماید و آئینهای نیایش و قربانی متوجه این خدای قربانی بوده و دهان آگنی را مهراب مقدس آتش می دانستند که در آن هدایا و نذورات قربانی را فرو می ریخته اند ، او محصول ازدواج زمین و آسمان است . آگنی آن موجود الهی است ، که چون رشته ای نامرئی ، سه عالم را به هم می پیوندد و در آسمان چون خورشید می درخشیده و در فضای میانه همچون رعد و برق آتش می افزوده و روی زمین از دو دست آدمی ( که چوبها را به هم می مالند ) به وجود می آید . او همان پیوند و میثاقی است که بین خدایان و آدمیان از ازل موجود بوده ، که نیایش آدمی را به سوی بارگاه ایزدی می رساند . (۱۰)
برهمنسپتی ، که می باید در بزم پرستش حضور یابد ، اگر چه سرودهای چندانی ، ( آن مقدار که برای آگنی و سوما آمده ) در کتاب ریگ ودا به نام برهمنسپتی نیامده و ظاهراً پرستش او از تحولاتی است که در ادوار بعد ، ظهور یافته و برهمنان به دلایل خاص او را تجلیل و تقدیس می کرده اند . ( ۱۱ )
ویشواکارما یا پراجاپاتی : که فقط پنج بار نام او در رسودهخای ریگ ودا ذکر شده و هر پنج بار در فصل دهم که یکی از فصلهای متاخر ریگ ودا می باشد منعکس شده است او صانع و خالق عالم است ؛ این مفهوم خالقیت در اسم او نیز آشکار است ، ویشوا یعنی همه و کار ما یعنی به وجود آورنده و به عبارت دیگر او به وجود آورنده ی جمله ی عجائب و صنایع عالم است . او بیننده همه چیز است زمین را پدید آورد و با توانایی بزرگ خود ، آسمانها را آشکار ساخت ، او پدری است که ما را به وجود آورده ، چشمان او در همه سو موجود و دان او به سو گشاده ، دستها و پاهای او در همه جا حاضرند .
در براهمانا چنین آمده ، به راستی در آغاز این عالم آب بود ، فقط آب آب دریا ، آبها اظهار داشتند چگونه می توان تولید مثل بکنیم ،بنابراین به ریاضت پرداختند و چون حرارت تولید شده ، هسته زرینی پدید آمد . در آن هنگام زمان وجود نداشت ، بعد از یک سال مردی ( پراجاپاتی ) از آن به وجود آمد و بعد از آن یک زن ظاهر شد و سپس یک گاو . پراجاپاتی این بیضه طلائی را شکست و مدت یک سال روی آبها ماند ، در پایان سال او کوشش کرد تا سخن گوید نسخت گفت : Bhuh و این کلام زمین شد ، بعد بهوواه Bhuvah و این سخن هوا شد ، بعد افزود اسواه Savah و این گفتار آسمان شد و همان گونه که کودکی در پایان سال زبان باز می کند پراجاپاتی نیز به همانگونه در پایان سال زبان باز کرد . (۱۲)
یاما : یکی از موجودات جالب توجه در ریگ ودا همانا شخصی است به نام یاما یعنی انسان نخستین که پس از مرگش ، خدای مردگان شده و بر عالم اموات حکومت می کرد . در ریگ ودا نه تنها ستایش یا ماوروان مردگان فراوان است بلکه از پدران و نیاکان مردم بسیار یاد کرده اند و معلوم است که آریاییهای قدیم درباره ی روح اجداد احترامی به حد ستایش رعایت می کردند . (۱۳)
در این قسمت مناسب است یادآور شویم که بعضی از جامعه شناسان غربی مثل اسپنسر که منشاءء دین را خواب می دانسته همین نمونه را برای اثبات ادعاهای خود به کار گرفته که در این موجز مجال بیان ادله ایشان نمی باشد .
در ریگ ودا نغمات ژرف و اشعار بلند در وصف خدایانی که مظهر طبیعتند سروده شده که از آن جمله می توان به موارد ذیل اشاره نمود :
وایو : خدای باد و حاصل عطر و بوی خوش و نیز از ارواح کوچک طوفانی است .
ماروت : به سرعت باد و باران حرکت کرده و در آسمان ها به تغنی مشغول است .
اوشس : رب سپیده دم است او دوشیزه ای است جوان با جامه سپید که بر فراز ارابه نشسته و اسبان خالدار او را به طرف که می خواهد می برند . وی بر فراز نشیمنی از طلای ناب قرار گرفته و زمام زرین اسبان را در دست دارد و چرخهای پیکر ارابه نیز از زر ناب است و زودتر از یک طرفه العین مسافات طولانی را می پیماید .
سوریا : خدای پرتو آفتاب است .
ساویتار : خدای شعاع آفتاب است .
ویشنو : او نیز پروردگار آفتاب است ولی با گتامهای وسیع خود بر سراسر کره ی زمین و جو محیط احاطه دارد و آسمان تا زمین را در سه قدم می پیماید و عالم را از شر ظلمت شب نجات می دهد . (۱۴)
در برخی از سرودهای ودا به گروه خدایان دسته جمعی اشاره شده است که یان خدایان گروهی ، سه قسم می باشند که عبارتند از : آدی تیاها Adityas ، رودراها Rudras و واسوها Vasus که مشخصات آنها به صورت مختصر در بالا ذکر شد .
براهمانا نیز به این گروه سه گانه خدایان اشاره کرده اند و همچنین در او پانیشاد ، مریدی نزد مرشد خویش می رود و تعداد خدایان را از او می پرسد ، مرشد در پاسخ می گوید به راستی فقط سی و سه خدا وجود دارد و مابقی در حکم تجلیات اینان اند این سی و سه خدا عبارتند از : هفت واسو ، یازده رودرا و و دوازده آدی تی یا ف اینها به اضافه ایندراو پراچاپاتی سی و سه خدای اصلی ا تشکیل می دهند . (۱۵)
بر طبق سیر تصورات هندوها که دنبال می کردیم نوبت به براهماناها می رسد که مراد از آنها مجموعه تفاسیر و مباحث متولیان و متخصصین آئین نیایش و طریق انجام دادن مراسم قربانی است .
در آیین برهمن ، هر گونه قدرت به دست برهمنان داده شد و به هر شکلی که آنها میل داشتند می توانستند آئین برهمنی را در محور منافع خود به گردش آرند و به نام مذهب ، طبقات چهارگانه را در جامعه پدید آوردند که عبارت بود از گزیده ترین و وارسته ترین و مقدسترین طبقه برهمنان که در بحران قدرت و شوکت ، کم کم خود را آفریده شده از قسمت علیای ( سر ) ، برهمای خالق معرفی کرده و نیز مدعی بودند عزل و نصب برخی از الهه ها و خدایان در دست آنهاست در رتبه دوم طبقه کشایرا Kshairas یا حکام و جنگجویان و روسای لشکر واقع اند و در طبقه سوم طبقه وایسیا Vaicya یا گله داران و کشاورزان قرار داشتند که این سه طبقه از نژاد آریائیان بوده و طبقه چهارم را غیر آریائیان تشکیل می دادند به نام سودرا Soudras که شامل صنعتگران و کارگران و سیاحان بود .
کتابهای مقدسی که در آئین برهمنی مورد توجه بوده اضافه بر چهار کتاب ودائی دو کتاب دیگرند به نام برهماناها یا اصول و تشریفات مذهبی برای برهمن ها و اوپانیشادها یا محاورات محرمانه برای خواص و فلاسفه که این کتاب را بیشتر و دانتا Vedantas یعنی نتیجه و محصل ودا و ما حصل معارفش را فلسفه و دانتا می گویند و مشتمل بر متون دینی و فلسفه هایی باریک و عمیق و معماگونه و در حقیقت مبانی فلسفه و کلام آئین ودائی و برهمنی و هندو مبدأ پیدایش مکتبهای فلسفی دیگر در هند شده است و نزدیک به اتمام عصر ودایی در روزگاری که عدد کشیشان ( برهمنان ) پیوسته رو به افزایش می رفت و اقتدار و نیرومندی انها پیوسته زیاد می شد و آنان تمام اوقات خود را صرف کارهای مذهبی و تحقیقات علمی و مراتب معرفت و دانش می کردند ، اندک اندک بارقه عقیده اصالت وحدت در کل اشیاء در نهاد ایشان تابش کرده است و از اینجاست که در بعضی از سرودهای اخیر ریگ ودا ناگهان مشاهده می شود که به موجودات روحانی اشاره می کنند که سایر خدایان را تحت الشعاع قرار می دهد و به صورت واحد مستقلی متجلی می وشد این خالق و پروردگار جهان به عناوینی مختلف بیان شده او را ویشواکارما Visvakarma ، پوروشا Purusa و پراجاپاتی Prajapati نام گذارده اند که ویشواکارما به معنای خالق کیهان ، پراجاپاتی یعنی پادشاه آفریدگان یا آفریدگار کل و پوروشا یعنی روح انسانی که عظمت یافته و به صورت روح کیهانی ( جان جهان ) در آمده است . (۱۶)
برهمنان در پایان دوره ی عصر ودایی کم کم دارای افکار مترقی فلسفی شده بوده و از آنجا که می خواستند اصل پیدایش عالم را معلوم سازند و بدانند که اشیاء از کجا آمده اند به ناچار به تفکرات فلسفی متوسل گشته اند و بالاخره در ذهن روشن ایشان این فکر و اندیشه شکل گرفت که قبل از آنکه جبال مرتفع و دریاهای عمیق به وجود آید و قبل از آنکه خدایان متعدد در آسمانها قرار گیرند و بالاخره قبل از آنکه قسمتی از دنیای محسوس ساخته و پرداخته شود یک موجود بی نام و نشان و مبدأ و مصدر کل ، وجود داشته است این اندیشه برهمنان را برانگیخته و برای آنکه او را به اسمی مخصوص موسوم سازند ، سعی بیار کرده ولی سرگردان مانده اند . همچنان که بشر از آن تاریخ تاکون همچنان در این وادی راه پیموده و هنوز هم به مقصود نرسیده است .
برهمنان این موجود نخستین و واحد اول را گاهی ایندراو زمانی میترا و وقتی وارونا و موقعی آگنی نامیده و آن را رذاتی علوی و دارای نامهای مقدس به نام گروتمان دانسته اند ف گروتمان یا گارودا در اساطیر خندو ، پادشاه یاآله طیور است که بعضی اوقات او را کنایه از آفتاب می دانند که خدای ویشنو بر آن سوار می شود و آن بهص ورت مرغی است با سر و بال و چنگال و منقار عقاب ، ولی با اعضاء و جوارح آدمی . (۱۷)
وضع آلوده برهمنان و مشاهده اختلاف طبقاتی شدید که خلقی کثیر به حساب اجتماع نمی آمدند و حتی حق قرائت کتب دینی یا پرستش الهه را نداشتند تا چه سد به مراحل بالا و بالاتر و مسائل دیگر اجتماع این فضا مغزها را برای پیکار و مبارزه به حرکت در می آورد و به مقابله بر می انیگزد . در قرن ششم قبل از میلاد بود که فشار و اقتدار برهمنان و برخی از آداب و رسوم قشری آئین برهمنی چون فدیه و قربانی و طبقات چهارگانه و وجود برهمنان از چند جانب با مقابله مواجه گردید از یک سو و آئیین بودایی و جینی به وجود آمد و تعداد زیادی به این دو دین گرویدند و با آئین برهمنی مبارزه کردند و از سوی دیگر مکتبهای فلسفی گوناگونی پدید آمد ، برهمنان یا روحانیان آئین برهمنی وقتی وضع را این چنین نامساعد و آشفته و موجودیت خود را در معرض خطر دیدند ؛ اولاً با تمام قوا به پیکار و مقابله با آئین بودایی و جینی برخاستند و دوماً برای جلب توجه عوام و معتقدات عامیانه برخی از آراء مکاتب فلسفی را که ملایم بود پذیرفته و به تهریب و رنگ آمیزی آئین برهمنی پرداختند و سوماً برخی از مکاتب فلسفی مخالف همچون ماتریالیسم را به باد انتقاد گرفتند این اقدامات شکل آئینی برهمنی را به شکلی دیگر تغییر داده و این تغییر شکل همان است که آن را آئین هندو می نامیم که از آن زمان تا امروز پا بر جا بوده و مهم ترین آئین هندوستان است که از این قسمت بحث ، وارد فصل دوم یعنی هندوئیسم جدید می شویم (۱۸) .
تبدیل و تغییر معنویت هندو از دوره ی براهمانا به دوره ی اوپانیشاد یکی از شگفتیهای اعجاز آمیز تاریخ فلسفه به شمار می رود ، آنچه در این تحول مایه شگفتی است ؛ درونی شدن مسائل و مباحث بزرگ فلسفی و جهانشناسی است . کهن ترین اوپانیشادها در سالهای ۵۰۰ الی ۸۰۰ قبل از میلاد مسیح نگاشته شده و به طور قطع ما قبل بودایی است . قریب ۲۰۰ اوپانیشاد در دسترس ماست که دیرینه ترین آنها عبارت است از :
1ـ ایشا Isa
2ـ کنا Kena
3ـ کاتها Katha
4ـ پراشنا prasna
5ـ مونداکا mundaka
6ـ ماندوکا manduka
7ـ تی تیریا taittiriya
8ـ ایتاریا aitareya
9ـ چاندوگیا chandogya
10ـ بریهادآرانیاکا brhadaranyaka
11ـ شوتاشواتاراsvetasvatara
این یازده اوپانیشاد به اضافه کوشیتاکی kausitaki و ماهانارایاناmahanarayana و میترا maitri اوپانیشادهای اساسی را تشکیل می دهند .
صاحبان افکار ثاقب و خداوندان قریحه حاد و هوش عمیق درصدد برآمدند که برا یماهیت حق و ذات حقیقت تفایر تازه و فلسفی بیان کنند ف البته نوشته هایی که در یک دوره ی سیصد یا چهار سد ساله تا انتهای
قرن سوم قبل از میلاد به قلم این صاحب نظران آمده است تا حدی وابسته و ملحق به مجموعه برهمنه ها می باشد ولی انها مستقلاً عبارتند از : از یک سلسله مقالات که در زبان هندو به اوپانیشادها موسومند. او پانیشادها به طور کالی در یک قضیه اصلی ثابت هستند و آن عبارت است از اینکه کل اشیاء خواه مادی ، خواه معنوی اعم از صور بشری و حیوانی و نباتی و یا اجرام علوی و یا عناصر و یا ارواح مجرد و خدایان همه و همه در دریای حقیقت وحدت مستغرق هستند و آن عالم مافوق عالم محسوسات است و منتهای عالم ماده و ذاتی غیر محدود و قائم به نفس می باشد و او حق است و بس ، برای این حقیقت که غالباً به برهمن تعبیر کرده اند ، تعریف واضح و روشنی ننموده اند و توصیفاتی که از آن می کنند مختلف است برهمن که آن را مانند موجودی لاشی و بلا حرکت و بدون احساس ستوده اند ف ذاتی غیر شخصی که مانند رحم زاهدان است و عالم از آن زائیده شده و سرانجام هم به آنجا باز می گردد ، این هویت فرد ، اصل الاصول و جوهر الجواهر تمام موجودات است که رسیدن به این عالم تنها از راه معرفت امکان پذیر است . (۱۹)
با نظر اجمالی به اوپانیشادها در آن چندین جریان فکری مربوط به مفهوم و فرضیه برهمن می توان یافت که تار و پود این رساله ها به شمار می رود ، اولین اصلی که اساس و بنیاد کلیه ی تعلمیات اوپانیشادها است همانندی محض و پیوستگی دو اصل فلسفی یعنی آتمن و برهمن است و این دو واقعیت دو قطب بزرگ و حقیقت مطلق در عالم صغیر و کبیر هستند ، جریان دوم مبحث وحدت وجود است که به موجب آن وحدت در کثرت منتشر و کثرت در وحدت مستغرق است و جریان سوم اشاره به مفهوم یک نوع آفریننده و پروردگار بزرگ و بی همتا است که جهان تحت فرمانروایی و استیلای او است و اوست که چرخ گیتی را می گرداند .
و اما جریان اول : در اوپانیشادها آمده که مابین برهمن و آتمن یک هویت مشترک یا وحدت کامل وجود دارد و همه نفوس در تمام مظاهر خود ، خواه نفس انسانی و خواه روح بهیمی و خواه روان حشره و روح نباتی و ماهی و بالاخره نفس هر موجود زنده همان برهماست و لاغیر . تعبیر از نفس ناطق به اتمن در اوپانیشاد شده هر چند گاهی به معنی شخصیت جسمانی آدمی که مشاهده و محسوس می شود ، استعمال شده ولی غالباً اشاره به روح باطنی و جوهر نفسانی انسان است که غیر محسوس است و از بدن و جسم به کلی متمایز می شود یعنی حقیقت ذات و گوهر واقعی غیر معلوم که از آن به اصطلاح تعبیر به نفس ( اگو ) کنند . (۲۰)
جریان دوم : شانکارا برهمن را به دو قسمت تقسیم و تعریف می کند :
الف ) برهمن خنثی که عاری از هر گونه صفت و کیفیت بوده و مقام ذات است ، اشاره به ذات نامتناهی بعد تنزیهی حق است .
ب) برهمن به صیغه مذکر که کلیه صفات و کیفیات است که به برکت نیروی مایا از بعد تنزیهی ، وصف بی صفتی در می آید و به کلیه صفات موصوف می شود و فاعل و منفعل جلوه می کند در این صورت آن را خدای آفرینش و مظهر نیروی انبساط می دانند ، خدای ازلی که با صیغه خنثی آمده به عقیده هندوان بر اثر قصور ادراکات بشری نسبت به ذات اقدس او ، تمام حقیقتش را در سه مظهر و الهه تجلی می دهد .
1 ـ برهمن که خالق این عالم است .
2ـ ویشنو که نگاهدارنده ی عالم است .
3 ـ شیوا که مصدر فناء و اعدام عالم است .
مهابهاراتا درباره ی تثلیت مذکور می گوید برهمن به صیغه خنثی به صورت برهمن می آفریند و به صورت ویشنو حفظ می کند و به صورت شیوا معدوم می سازد این برهمن اصل ممتاز عالم عین است . چنان که اصل ممتاز عالم ذهن ، آتمان بود و این دو چنان که گفته شد دو قطب واقعیت هستند . برهمن به صیغه خنثی هم ساکن و هم متحرک ، هم دور و هم نزدیک ، هم در جنوب و هم در شمال و در همه جا است . (۲۱)
جریان سوم : پیرامون مبحث خالق و پروردگار برهمن که متجلی برهمن به صیغه ی خنثی می باشد ، او گرداننده ی چرخ گیتی و ناظم کائنات می باشد او کمتر مورد عبادت و پرستش قرار می گیرد و در سراسر هند فقط در حدود شش معبد مخصوص او وجود دارد . در واقع او را رب الارباب و خدای خدایان هند می دانسته اند که پس از آفرینش جهان دیگر در روی زمین فعالیت و کاری ندارد . مع ذلک هندوان هنوز به برهمن احترام زیادی می گذارند و صورت او را به شکل پادشاهی ترسیم می کنند که چهار سر دارد و به خواندن و داها مشغول است و غالباً او را سوار بر مرغابی سفیدی می نگارند ، که رمزی از علو مقام و رفعت جاه اوست در صفاتی که به برهمن تعلق می گیرد از قبیل از خود پدید آمده Svayambhu یا شهریار مخلوقات pajapati ، استاد بزرگ Brhaspati ، نخستین سخنگوی Adikavi ، سازمان بخشنده Vidni ، ترتیب دهنده و غیر ، صفت آفریننده را برای برهمن به خوبی روشن می کند . برهمن منشاء هر دانش و فرزانگی است و همسر او را ساراسواتی یا مظهر کلام یا چشمه رود کلام ایزدی می دانند (۲۲)
ویشنو : در آئین متأخر هندو ویشنو به اصل حفظ کننده کائنات مبدل می گردد ، یعنی نیرویی که به واسطه ی آن عناصر و کائنات به هم می پیوندند و انتظام و هیات کیهان استوار می شود . او منشاء خیرات و مبرات می باشد و او را مظهر کامل مهر و محبت و لطف علوی می دانند وی از فراز آسمان مراقب اعمال مخلوقات است و هر جا ملاحظه کند که شیء عزیز در خطر و یا نفسی شریف در مهلکه می باشد قوه و نیروی خود را به کار می برد تا او را یاری نماید . از این رو عامه نخلایق در کشور هند ویشنو را هم طراز شیوا می ستایند و تصویر او را با چهار دست و بازو می نگارند ، که ویشنو در این رابطه خود را ستوده می گوید چهار دست من ، بوق ، چرخ ، گرز و کمان را گرفته و بازوانم به دستبندهای زیبا آراسته ، حلقه گل و نیم تاج گوهر نشانی بر سر نهاده ام و گوشواره هایی به شکل حیوانات دریایی تزئین یافته است . بوق مظهر صوت و اثیر عناصر خمسه است که در قلمرو حواس است ، چرخ که چون خورشید می تابد مظهر نیروی ذهنی است ، کمان تمثیل توهم و رویای جهانی و گل نیلوفری مظهر گردش گیتی است و گرز مظهر معرفت و نخستین خرد است . همچنین وی می توانسته با برداشتن سه گام تمام فضای عالم را بپیماید که ریگ ودا می گوید :
دو قدم ویشنو به جهانیان مشهود و گام سوم او نامرئی است و ورای خط سیر پرندگان است . ویشنو را گرداننده کائنات نیز می گویند او گردونه ۳۶۰روز سال را به حرکت باز می دارد و تمام کائنات قائم بر اوست و در کلیه ی شئون حیات منتشر و در عین حال اصل و اساس حیات و زندگی می باشد و همچنین نیروی گسترش بی نهایت دارد و کسی را یارای آن نیست که در انبساط و بزرگی ا او برابری کند بیشتر تمثال ها و مجسمه ها ، این خدا را در حالت خواب نشان می دهند .
ویشنو هنگام انحلال عالم بر تخت مار شکل خود که بدان ششا Sesa گفته اند می آرامد ، این مار حلقه های بی شماری دارد و حلقه ها مظهر ادوار جهانی است ف برای ویشنو به موجب روایات مکتوب ده هبوط یا تجلی ثبت کرده اند ولی اعتقادات عامیانه بر این عدد مقداری دیگر افزوده است ، از آ« ده ظهور تا کنون نه مرتبه انجام شده و ظهور دهم او هنوز در پرده ی غیب مستور و موکول به آینده می باشد ، هبوط های او ب یان شکل بود که اولین بار به صورتماهی جلوه گر شده و آدم نخستین را که نام او مانومسوم بود نجات داد و آنچنان بود که سراسر زمین را طوفانی سهمناک فرا گرفت ، ویشنو به صورتماهی تجلی کرد و کشتی او را به خشکی کشید ، در موقع دیگر به صورت لاک پشت نمودار گشت در آن موقع عالم به صورت اقیانوسی از شیر خالص بود و خدایان از او که در زیر کوه ماندارا شنا می کرد یاری و مصاعدت گرفتند و آن شیر را به وسیله ی او به حرکت در آوردند تا کره و روغن ابدی از آن شیر گرفته شود ، بار دیگر به صورت گرازی ظهور کرد و در آن موقع کره ی زمین در قعر اقیانوس متروک فرو افتاده بود ویشنو با دندان خود آن را بلند کرد و به عالم نور و روشنایی آورد و نوبت دیگر ویشنو به صورت انسان و پیکر شیر پدیدار شد ، در آن موقع شیطانی می خواست فرزند خود را پاره پاره کند ، آن طفل به ویشنو متوسل شد و دعا کرد ، پس ویشنو آمد و او را نجات داد .
وقت دیگر ظهور او در هنگامی بود که ما بین صنف کشتریه با صنف برهمنان جنگ در گرفت که ویشنو به صورت برهمن ظاهر گشت و در بیست و یک میدان جنگ ، کشتریه ها را شکست داده ، تفوق و برتری طایفه برهمنان را ثابت و مقرر فرمود و بار دیگر بهص ورت گوتمه یعنی بودا بود که شارع و بانی شریعت بودایی در جهان شد و سه بار دیگر به صورتهای رامای تیر به دست ، راما ،کریشنا ظهور کرد و در دفعه ی دهم ویشنو بهص ورت کالکی در زمان آینده ظهور خواهد کرد مانند مسیج برای نجات عالم می آید و شمشیری از شعله آتش در دست دارد و بر پشت اسب سفید سوار است و می آید تا حق را برقرار و باطل را محو سازد و از آن پس دنیا به آخر می رسد ناگفته نماند همان طور که ویشنوی متجلی در صورت راما در حماسه ها و رزم نامه های هندی مظهر کامل مردانگی و رجولیت است همان طور زن اوستا نیز تجلی کامل صفات انوثیت می باشد ، چنان که افسانه های رامایانه حکایت می کند . ( ۲۳ )
شیوا : یکی از بزرگترین خدایان آسیا است و او را مهادوه یعنی رب اکبر لقب داده اند و برای او صفات پیچیده و غامض و مظاهر گوناگون قایل شده اند از آ« جمله او را مانند رودره خدای کشنده و مهلک و فنا کننده موجودات می پندارند ، به موجب نص کتاب یا جورودا شیوا قهار و جبار و مسبب عذاب و آزار و بیماری و مرگ است ، حتی اگر برگی خشک شده از درختی فرو می افتد معلول قدرت اوست ، ولی نباید شیوا را منبع شرور و مصائب دانست بلکه نام وی موجب تبرک و فرخندگی هم می باشد غالباً شیوا را در حالت رقص بر روی جسد شیطان کذب و فریب نشان می دهند که چهار بازو از دو طرف گشاده و در هوا دست افشانی می کند ، در دستی طلبی کوچک دارد و در دست دیگر شعله ای فروزان و شکل هلالی ( ماه نو ) بر روی سر او قرار دارد ، آب رود کنگ از گیسوان او جریان یافته و از سراپای وجود او نیروی حیات و قدرت وجود جلوه گر است و گویند که رقص او رمز سلامت دوران ، چرخ موت و ولادت است او در وسط پیشانی چشمی سومین دارد که آن رمز قدرت و حیات است و نیز بشره ای کبود و تیره گون دارد و در اطراف گردن ، گردنبندی گوناگون فرو بسته است در بعضی تمثالهای شیوا برای او پنج یا شش صورت می نگارند که در هر یک سیمایی خاص دارد و هر یک از آنها رمز صفات و قوای گوناگون وی می باشد ، بعضی صور ، شیوا را نشان می دهند که در حال تفکر و مراقبه عمیقی فرو رفته است و اطراف بدن عریان او را خاکستر ریخته اند و او گیسوان را مانند مرتاضان و جوکیان پریشان کرده است ، از این رو او را حامی و حافظ جماعت مرتاضان هم می دانند و همچنین تمثال آلت تناسلی در مجسمه های او به چشم می خورد . همسر الوهی شیوا که تجسم اشخاص متعدد در پیکر واحد است ، در نواحی و مناطق مختلف هند به اسامی و القاب گوناگون ذکر می شود در یک جا او را پاربانی یعنی کوهنورد و در جای دیگر او را اوما یعنی نور ، گاهی او را دورگا یعنی تصرف ناپذیر و گاهی چاندی یعنی وحشی و گاهی کالی یعنی سیاه می نامند ؛ این خدای مونث در آن واحد هم سود بخش و مفید است و هم مضر و زیان آور ، این خدای مادینه ناشر امراض و موجب آلام و اسقام است ولی در همان حال خصم شیطان و اهریمنان می باشد و نسبت به یاران خود نیکوکار و بخشاینده ، پرستش زوجه یا زوجات شیوا در مذهب هندویی برجستگی و عنوان خاصی پیدا کرده و آن را شکتی ، یعنی نیروی انوثیت ، نام نهاده اند ، شعرا و دانشمندان قرون اخیر مانند تاگور ، شاعر معروف بنگالی و راماکریشنا از اسرار شکتی سخن گفته و از حقایق عالم کون در پرتو این فلسفه بحث نموده اند ، آنها شکتی را با مایا که در اوپانیشادها به بنای حقیقت نهایی موجود و از عالم ماده منبعث است ، شیء واحد می دانند . (۲۴)
این سه خدای بزرگ علم الاساطیر هندوان با اینکه به ظاهر نقشهای گوناگونی را ایفا می کنند و لیکن در اصل واحد و تفکیک ناپذیری هستند و چه بسا هر یک از آنان صفات آن دیگری را به خود می گیرد و حد فاصل بین آنان نمی یابیم و نمی توانیم آنان را در مقوله ای مستقل بگنجانیم ، به نظر پیرو دین ویشنویی ، ویشنو هم برهمن است و هم شیوا یعنی او هم می آفریند و هم می پروراند و هم معدوم می کند و در دین شیوایی و برهمنی نیز همچنین می باشد . (۲۵)
در آخر بحث در این جا دو دیگاه از مردم آئین هندوئیسم پیرامون مفهوم خدا در غالب معتقدات خواص و معتقدات عوام ارائه می نماییم . اوپانیشادها مخصوصاً مقالاتی از آنکه در شرح توحید فلسفی یا وحدت وجود بیان دشه پایه و اساس فلسفه ودا نتا را به وجود آورد ، مقصود از ودنتا که از لحاظ لغوی به معنی خاتمه است اجزای قسمت آخر وداهاست که مبادی فلسفی است و در اوپانیشادها ذکر شده ، اولین بار که برای اثبات عقیده وحدت صرف بر طبق تعالیم اوپانیشادها کوشش به عمل آمده و آن را به صورت یک مکتب فلسفی درآورده ، در مجموعه نوشته هایی است که به نام مقالات و دانتاسوتره مدون ساخته اند و محتوی بریک رشته ی قواعد و کلمات قصار بسیار کوتاه و مشکل است که معلمی معروف به نام بادراینه که ظاهراً یک قرن قبل از میلاد می زیسته آن مجموعه را تدوین کرده که تفاسیر و تأویلات این مجموعه در طول قرون و دهور ادامه داشته و در نتیجه آن سه شعبه فلسفی متمایز از ریشه مکتب و دانتا متفرع گشته است که آنها را شنکره ( شانکارا ) را مانوجه ، مدوه نام داده اند
پس به این ترتیب می توان گفت که مفسران و علمداران بزرگ مکتب و دانتا عبارت بودند از شانکارا و رامانوجه از سایرین مهمتر هستند و بین این دوی اخیر شانکارا دارای مقام بالاتر و ممتازتری است به نحوی که بعضی عقیده دارند که مکتب ودانتا معادل همان آئین است که شانکارا ابداع کرده است و بعضی شرح نویسان مثل ماداوا یا آنانداگیری داد سخن درباره ی کرامات او داده اند و حتی او را یکی از مظاهر شیوا دانسته اند و افسانه های دیگر ، او را فرزند شیوا معرفی می کنند که ما نظرات بعضی از این مفسرین که از اهمیت بیشتری برخوردارند را مطرح می کنیم . گوداپاتا مهمترین حکیمی است که بعد از سرایندگان نابغه آسای اوپانیشادها برخاسته و کوشش کرده که تمایلات یکتپرستی صرف اوپانیشادها را با شیوه ای روشن و دلپذیر بیان بکند و آنان را به صورت منظم سازمان بخشید ،شانکارا معتقد بود که آئین ودانتای عاری از ثنویت راگوداپادا از ودا استخراج نموده و ابداع کرده است ناگفته نماند که گوداپادا استاد گویندا بوده و گویندا استاد شانکارا . گوداپادا اثر خوذ را به چهار فصل تقسیم کرده است :
1ـ متون ودائی
2ـ عدم واقعیت عالم
3ـ عدم ثنویت و اثبات توحید
4ـ خاموش مشعل برافروخته
در فصل اول گوداپادا سه درجه هستی مراتب وجود را بررسی می کند و سپس نظرات و آراء مختلف آفرینش جهان را بر می شمارد و می گوید ، گروهی گویند که خلقت اراده خالق است ، برخی پیدایش موجودات را زمان می دانند ، گوداپادا بعد به تفسیر مرتبه چهارم وجود که مقام بی مقامی و در حکم بعد تنزیهی و جنبه ی لایتناهی و سرمدی برهمن است می پردازد و می گوید : توریا ( مرتبه ی چهارم مرتبه ی ذات ) موجب خاموشی کلیه ی رنجهاست و آن یزدان ، گرداننده ابدی و عاری از ثنویت و منشاء و کلید هستیها است در فصل دوم گوداپادا جهان را رویا و سرابی بس فریبنده تصور می کند و منکر واقعیت آن می گردد در فصل سوم گودابادا می گوید ، حالا از برهمن سخن خواهم گفت ، برهمنی که آزاد از محدودیت است هرگز پیدا نشده و همانندی محض است .
در بند اول فصل چهارم ایشان لب به ستایش می گشاید و صفات معبودی را می ستاید که به طرز عجیبی شبیه بودا است وی می گوید که آن مرد بزرگ را می ستایم که معرفتی فراخ چون آسمان داشت .
شانکارا : تمایلات یکتاپرستی اوپانیشاد را بسط و ترویج داد و به عقاید و آرای برهماسوترا سازمان بخشید و اساس و حمل تغییرناپذیر کلید واقعیتهای جهان را برهمن دانست یعنی اصل خنثی که در بعد تنزیهی و جنبه ی لایتناهی خود به هیچ صفتی موصوف نیست و آن را فقط به صفات سلبیه بیان کرد برهمنی که هستی صرف است و رای تعینات ذهنی و عینی جهان بوده و معادل آتمان بوده که درباره ی این تفسیر شانکارا ، الترامار معتقد است که شانکارا در تفسیر خودسوتراها را زیر پای می نهد و می کوشد تا پاکی و بی آلایشی آئین ابتدای اوپانیشادها را بیابد .
گات می گوید : آئین شانکارا هر چند هم از لحاظ فلسفی با ارزش باشد هر چند هم از لحاظ کوششی که وی جهت نظام بخشیدن به اوپانیشادها کرده دارای اهمیت باشد با وصف این باز با روحیه سوتراها بیگانه است .
روش شانکارا همان اثبات وحدت وجود و بطلان عالم ظاهری است و آن را سیستم ضد ثنویت آدوائیتا لقب داده اند و برآنند که جهان و برهما در حقیقت از یکدیگر جدا و منفصل نیستند و همان وجود برهماست که به طور اطلاق و کلیت غیر قابل توصیف وجود دارد باقی همه اندیشه ی باطل و خیال میان تهی مایاست . عالم جسمانیات و روح فردی و توالد پیاپی و تناسخ همه و همه فریبنده ایی بیش نیست . مانند خیالات وهمآمیز یا شبیه به ظاهر هستند که در عالم خواب و رویا در ذهن ظاهر می شود .
شانکارا شرح فلسفی خود را بر مجموع ودانتا سوتره در حدود هشتصد میلادی به قلم آورد ولی سیصد سال بعد از او حکیمی دیگر به نام رامانوجه نکه از اجله علمای مذهب ویشنو بود شرح و تفسیر جدید بر اوپانیشادها نگاشت و سعی کرد ثابت بکند که ویشنو فقط روح یگانه و معبود حقیقی است پس او به اصل وحدت مفلسفی قائل گردید ولی با شرط و قیود چند ، از این رو مکتب او را ضد ثنویت مشروط نام داده اند وی گفته است که عالم جسم و روح شخصی و نفس فردی و حقیقت نهانی یا وجود کلی متعالی ، همه در حد خود واقعیت دارند ولی در عین حال همه واحد هستند ، زیرا آن دو مانند بدن و روحند و روح و روان کلی و هم روح و روان فردی هر دو صوری هستند که حق در آنها متجلی و ظاهر گشته است و حق در واقع ، هم در جزئیات و هم در کلیات متجلی می شود و آن همانا خدای ویشنوست به عبارت دیگر ویشنو و برهمن هر دو یکی می باشند که این تعبیر رامانوجه نه تنها بر پیروان وی بلکه در سراسر هند تاثیر وسیع بر جای گذاشته و بسیاری از جنبشهای آزاد اندیشانه نوین اگر هم اساس اعتقادات خود را بر این مبنا استوار نساخته اند لااقل موضع کلی فلسفی خویش را مرهون آنند .
مدوه : که در سیزدهم میلادی به ظهور رسی و آن را مکتب ثنویت محض نام داده اند . مدوه بر آن رفت که ارواح جزیی و نفوس منفرد با روح کلی و نفس مطلق نه در این جهان و نه در آن جهان اتصال و اتحادی نداشته و نخواهد داشت ، نظریه این حکیم گر چه بر پایه توحید قرار دارد و معتقد است که روح متعال یعنی خدا مافوق تمام ارواح قرار دارد و نفوس زکیه و روانهای مطهر از حضور او کسب فیض و برکت می کنند ولی ارواح خبیث و روانهای ناپاک یا در چرخ توالد مکرر افتاده ، پیاپی در گرداب موت و حیات رهسپار می وشند یا در عوالم جنمی محکوم به عذاب می باشند وی گفت که رحمت الهی پیوسته به وسیله ی وایو که خدای بادها و فرزند نرینه ویشنو می باشد و عامل رحم و عفو ویشنوست سعادتمندان را فرا می یگرد .
متفرکان ودانایانی که اوپانیشادها را تدوین کرده اند در این حد و مقام متوقف نمانده و قدمی فراتر نهاده و فلسفه خود را به سر حد عرفان کشیده اند و می گویند باید برای تکمیل نفس ، وارد مراحل فنا یعنی نیروانا گردید به این معنا که هنگامی که روح انسانی واقف به یگانگی و اتحاد خود با روح جهانی گشت و با برهمن متصل شد ، این علم حالت جذبه و جدی تولید می کند که به مرحله ی اشتغال می رسد چون به مرحله ی عین الیقین واصل شد نفس را سعادتی و حظی حاصل می شود که قابل توصیف نیست و کلمات از تبیین معنای آن عاجز و عقل در وصف آن حیران است . (۲۶)
انبوه مردم هندو در اعماق این مباحث فلسفی فرو نرفته اند و اعتقادی عمیق و اندیشه ای روشن از آنچه بیان شد حاصل نکرده اند . نزد جماعت عوام و اکثریت خلایق مسئله دین بیشتر بر پایه ی روایات اخباری محلی قرار دارد که از دیرباز در هر ناحیه و قریه انتشار داشته است . یعنی اعمالی که عوام الناس به نام مذهب انجام می دهند ترکیبی است از همه گونه اعتقادات مخلوط و به هم آمیخته مانند آنیمیزم و فیتیشیزم و شمنیزم و شیطان پرستی و حیوان پرستی و ایمان به ارواح خیر و شر و خداهای کوچکتر که معبودهای محلی می باشند . عامه هندوان در عین اینکه بعضی به خدایان بزرگ معتبر هند کما بیش عقیده مندد دنبال عقاید خرافی و روایات معمول در قریه و قصبه خود نیز می روند و به قول یکی از صاحب منصبان انگلیسی مامور هند که در گزارش رسمی خود نوشته است مردم روستایی هندو از عالم عقبی و حیات بعد از ممات بی خبر هستند و به همان قانع اند که خداهای کوچک خود را مورد پرستش قرار دهند و آنها را عبادت کند ، برای نزول باران و یا ازدیاد محصول و نجات از چنگال امراض عفونی مانند طاعون و وبا و آبله خاز آنها استعانت و شفا بجویند و در واقع در آن کشور دو درجه دین وجود دارد یکی در سطح عقاید عوام که متناسب با احتیاجات زندگانی روزانه است و دوم عالی و فلسفی که آیین خواص است تعداد الهه عوام هندو از حد شمار برون است که معمولاً می گویند عدد خدایان ایشان به ۳۳ کرور ( کرور در اصطلاح قدیم ایران پانصد هزار است و دو کرور یک میلون می شود ) اما هندوان یک کرور را برابر ده میلیون معادل صد لک که هر لک صد هزار است ) یعنی ۳۳۰ میلیون بالغ می گردد از این رو هندوان خدایان را نه فقط در معبد و در برابر محراب آنها عبادت می نمایند بلکه در هر گوشه و کنار از ساحل رودخانه گرفته تا پای درختان بلند هر جا سنگ به نام شیوا گرد کرده آن را مورد عبادت و پرستش قرار می دهند . (۲۷)
منابع و ماخذ :
1 ـ شایگان ، داریوش . ادیان و مکتبهای فلسفی هند .مؤسسه انتشارات امیر کبیر . چاپ سوم
2 ـ جان بایر ناس . تاریخ جامع ادیان . مترجم علی اصغر حکمت . انتشارات علمی فرهنگی . چاپ چهاردهم .
3 ـ آیت الله علامه نوری ، یحیی . اسلام و عقاید و آراء بشری یا جاهلیت و اسلام . انتشارات مجمع مطالعات و تحقیقات اسلامی . چاپ هشتم .
پی نوشت :
1 ـ شایگان ج ۱ ، جان ناس ص ۱۳۰
2 ـ شایگان ج ۱ ، ص ۳۱
3 ـ شایگان ص ۴۴ ، جان ناس ۱۴۲
4 ـ شایگان ص ۵۱ ـ ۵۰ ـ ۴۴ ، جان ناس ۱۳۵
5 ـ شایگان ۵۱ ـ ۵۲ ـ ۵۶ ـ ۵۷ ـ ۵۸ ، نوری ۷۲ ، جان ناس ۱۳۸
6 ـ شایگان ۷۶ ـ ۷۵
7 ـ شایگان ۵ ـ ۶۴ ، جان ناس ۶ ـ ۱۳۵ ، نوری ۷۲
8 ـ شایگان ۷۳ ، جان ناس ۷ ـ ۱۳۶
9 ـ شایگان ۷۴
10 ـ شایگان ۷۰ ـ ۹ ـ ۸ ـ ۶۷ ، جان ناس ۱۳۹ ، نوری ۷۴
11 ـ جان ناس ۱۴۱
12 ـ شایگان ۷۹ ـ ۷۸
13 ـ جان ناس ۱۳۸
14 ـ جان ناس ۱۳۷
15 ـ شایگان ۷۲
16 ـ شایگان ۷۷ ـ ۴۶ ، نوری ۷۸ ، جان ناس ۱۴۳
17 ـ جان ناس ۱۴۵
18 ـ نوری ۸۶
19 ـ شایگان ۹۸ ـ ۹۷ ـ ۹۰ ، جان ناس ۱۵۰ ـ ۹ ـ ۱۴۸
20 ـ شایگان ۳ ـ ۱۰۲ ، جان ناس ۱۵۰
21 ـ شایگان ۷۸ ـ ۵ ـ ۲۷۴ ـ ۲۵۰ ـ ۱۰۵ ، نوری ۱۰۰
22 ـ شایگان ۲۷۶ ـ ۱۰۷ ، جان ناس ۲۷۷
23 ـ شایگان ۶ ـ ۲۶۵ ـ ۲۶۳ ـ ۲۶۲ ـ ۲۶۱ ، جان ناس ۳ ـ ۲ ـ ۲۸۱
24 ـ شایگان ۲۵۱ ، جان ناس ۲۸۰ ـ ۲۷۹ ـ ۲۷۷
25 ـ شایگان ۲۷۷ ـ ۲۴۹ ، جان ناس ۲۷۶
26 ـ شایگان ۷۸۳ ـ ۷۸۲ ـ ۱ ـ ۷۸۰ ـ ۷۷۵ ـ ۷۷۲ ـ ۷۷۱ ـ ۷۷۰ ، جان ناس ۲۷۴ ـ ۲۷۵ ـ ۲۷۲ ـ ۲۷۱ ـ ۱۵۲
27 ـ ۲۸۵ ـ
نویسنده : مرتضی رحمانی۲۷۵
مفهوم خدا در هندوئیسم (The concept of God Hinduism)

- بهمن 4, 1393
- 00:00
- No Comments
- تعداد بازدید 282 نفر
- برچسب ها : آیین هندو, سایر ادیان, فرقه های سری, مفهوم خدا, هندوئيسم جديد, هندوئیسم
اشتراک گذاری این صفحه در :

نکات ضروری در دوست داشتن همسر
۱۴۰۴/۰۱/۲۰
مدت زمان شیردهی نوزاد
۱۴۰۴/۰۱/۱۹
هم کفو بودن در ازدواج
۱۴۰۴/۰۱/۱۸
روان شناسي رابطه خانواده با نوجوان
۱۴۰۴/۰۱/۱۷
از زندگی تا شهادت سید حسن نصرالله
۱۴۰۳/۰۹/۱۲
مفهوم «کوثر» در قرآن و ارتباط آن با شخصیت حضرت زهرا (س) چیست؟
۱۴۰۳/۰۸/۳۰
رعایت حریم خصوصی دیگران در قرآن، احادیث و آثار امام
۱۴۰۳/۰۸/۱۶