مقایسه نکنید !

وزی جنگجویی سامورایی که بسیار مشهور و مغرور بود . برای دیدن استاد فرزانه ای آمد . اما همین که زیبایی ، لطف و عنایت استاد را دید ، ناگهان احساس نامعقولی به او دست داد . پس از استاد پرسید : « استاد ،همین چند لحظه پیش همه چیز به نظرم خوب بود ، ولی زمانی که وارد کلب? شما شدم ، احساس نا خوشایندی به من دست داد . من در زندگی ام بارها با مرگ روبرو شده ام ، ولی هرگز نترسیده ام و احساس بی لیاقتی نکرده ام. پس چرا حالا احساس بی لیاقتی و ترس دارم ؟ »
استاد گفت : « هر وقت کار رسیدگی به مردم تمام شد ، پاسخت را خواهم داد .»
تمامی روز مردم برای دیدن استاد می آمدند و می رفتند . مرد سامورایی بسیار خسته شده بود و احساس بی حوصلگی می کرد . حدود عصر اتاق خالی شد و سامورایی پرسید : « آیا حالا جواب مرا می دهید ؟ »
استاد گفت : « بیا تا با هم از کلبه خارج شویم . »
آن شب ، ماه کامل در افق طلوع کرده بود . استاد به دو درختی که در کنار کلبه بودند اشاره کرد و گفت : « به این دو درخت نگاه کن ، یکی از آنها بلند و دیگری کوتاه است . سالهاست که آنها در کنار کلب? من زندگی می کنند و هرگز  با هم مشکلی نداشتند . هرگز نشنیده ام که درخت کوتاه تر به درخت بلند تر بگوید : « چرا در کنار تو من احساس ناخوشایندی دارم ؟ چرا احساس حقارت می کنم ؟ » هرگز من از آنها چنین چیزهایی نشنیده ام .
مرد سامورایی پاسخ داد : « زیرا آنها خود را با دیگری مقایسه نمی کنند .»
استاد گفت :  « پس تو خودت پاسخ را می دانی و نیاز به سوال کردن از من نداری. »
نکته : یکی از دلایل توقف رشد «مقایسه» است . زمانی فکر می کردم که وضعیت من خوب است . زیرا خود را با کسانی که می شناختم مقایسه می کردم . سعی کنید همیشه  خود را با هدفهای خود مقایسه کنید تا با دوستان و همکارانتان.
زیرا همیشه می توان افرادی را یافت که در سطح پایین تر از ما باشند . باید ببینید که قابلیتهای شما چیست ، و خواسته های شما کدام است . نه اینکه دیگران چه کرده ومی کنند . همیشه کسانی هستند که دارایی کمتری از شما دارند ، هیچ یک از اینها ملاک نیست ، خود را فقط با هدفهای خود مقایسه کنید .
خودت را با هیچ کس در این دنیا مقایسه نکن ،
اگر این کار را بکنی ، به خودت توهین کرده ای .