منور خمپارهای
شبها وقتی خمپاره شلیک میکردیم، چند گلوله منور را درمیآوردیم و گلولهها را همراه خمپاره جاسازی میکردیم.
وقتی خمپاره در آسمان منفجر میشد، مواد آتشزای منور همانند گدازههای آتشفشان به اطراف پرتاب میشد و هرچیزی را که در اطرافش بود میسوزاند و به ماشینها و انبار تدارکات و زاغهی مهمات آنها صدمهی جدی میزد.
منبع: کتاب خلاقیتها
منور جهت نما
گروهی از بچههای گردان در مسیر بازگشت راه مقر را گم کردند. با بیسیم به فرمانده اطلاع دادند و کمک خواستند.
فرمانده نیز گفت:«منور میزنیم، شما به همان سمت بیایید.» همزمان با منور خودی دشمن هم که شنود داشت منور میزد و این قضیه را به فرمانده گفتیم او هم گفت:«ما حالا یک منور دیگر میزنیم. شما به همین سمت بیایید.» ولی به محض اینکه عراقیها منور زدند به بچهها خبر دادند که نقطه مقابل نور حرکت کنند، چون ما اصلاً منوری نزدیم و به این طریق بچهها راه را پیدا کردند.
منبع: کتاب خلاقیت ها صفحهی ۱۷۲
منور پاکتی
در منطقهی فاو برای ذخیرهی روزانه به هر چهار نفر یک پاکت آب بسته بندی شده (مثل شیرهای الآن) می دادند. ما هم برای صرفه جویی سوراخ کوچکی میکردیم تا هر بار مقدار کمی آب بخوریم.
بعد از خالی شدن با استفاده از لولهی خودکار بیک مخلوط بنزین و گازوئیل را (که نه مثل بنزین یکباره آتش میگرفت و خاموش میشد نه مثل گازوئیل دیر روشن میشد) داخل پاکت خالی میریختیم و با بستن نخ پوتین آن را آمادهی اشتعال میکردیم. از آن پس هرگاه در لشکر پشتیبانی (جلو ترین سنگر در خط مقدم) با توجه به نداشتن منور و رملی بودن منطقه که صدای پا نمیآمد، زمانیکه احساس خطر میکردیم فتیلهی منور جدید خود را روشن کرده و به سوی خط دشمن پرتاب میکردیم. مسافتی بین ۵۰ تا ۷۰ متر که بعد از اصابت با زمین پاره میشد و با ریختن مواد و مشتعل شدن با استفاده از نور آن محدودهی خط را میدیدیم.
منبع: کتاب خلاقیت ها صفحه ۱۵۰
منّور گمراه کننده
در جبههی فاو، منّوری به هوا پرتاب میکردیم و بعد هم ما و هم دشمن، به سوی آن منّور با تیررسام شلیک میکردیم تا خاموش شود.
در این هنگام از غفلت آنها استفاده میکردیم و بچهها با تیر معمولی نقطهای را که از آنجا رسام دشمن شلیک شده بود هدف قرار میدادند.
منبع: کتاب خلاقیتها
منقل جنگی
در بهمنشیر چون مرتب با آب و گل سروکار داشتیم گاهی به شدت سردمان میشد.
برای حل این مشکل چهارپایهای ساخته و در یک قوطی فلزی آتش ملایمی قرار میدادیم و آن را زیر چهارپایه میگذاشتیم و پتویی روی آن میکشیدیم و هرکدام در گوشهای از پتو خودمان را گرم میکردیم.
منبع: کتاب خلاقیتها