در مجمع خدایان بودایی هیچ کس چون مَیْترِیَه چنین آرایش پیچیده ای از تجسّم ها را عرضه نکرده است به منزله یک بودا است که پس از زاده شدن به شکل انسان به حالت روشن شدگی نهایی (بیداری کامل) می رسد. مفهوم مَیْترِیَه را به مثابه بودای آینده (موعود) در همه سنت های بودایی می توان یافت، اگرچه در دو چیز نظر همه یکی نیست: یکی تاریخ زندگی او، و دیگری راهی که در آن، سرنوشت او به منزله بودای آینده (موعود) آغاز می شود.
گزارش های متون
با بررسی آثار، از شیوه هایی که سرگذشت مَیْترِیَه در آن تحول یافته و به تدریج بر اهمیت آن افزوده شده است، نشانه هایی می یابیم. کانون پالی، که منبع عمده اطلاعات ما درباره آموزه اولیه است، اهمیت چندانی به مَیْترِیَه نمی دهد. نام او فقط در یکی از متون اولیه ، سوره چکّهوَتّی سیهَه نادَه پیشکش می کند. اما یک خدا، که بر فراز باغِ محل وقوع این ماجرا مراقب او است، می کوشد با دور نگه داشتن برهمن، جان بوداسَف را حفظ کند. بوداسَف از این خدا خواهش می کند تا به او اجازه انجام این کار را بدهد، چون پیش از این در همین باغ، مَیْترِیَه از آرزوی خود برای فداکردن جان خود به پای آموزگارش، چشم پوشیده بود، از این رو از رسیدن به بالاترین آرمان خود باز ماند; خطایی که نباید تکرار شود.
مَهاوَستوُ ، یکی از شاگردان بزرگ شاکیه موُنی، از حالت جذبه ای که پس از پری نیروانه آموزگار پیشین خود در آن فرو رفته بود، بیرون می آید تا دوباره به بودا خدمت کند و آموزه آن روشنی یافته (به اشراق رسیده) را بشنود.
عقیده به هزاره مَیْترِیَه هنوز در مناطق بودایی جنوب آسیا و جنوب خاور رواج دارد. در شرق میانمار این باور هست که بوداوْ ، آموزگار نام آور معاصر، همچون مَیْترِیَه، بودای آینده (موعود)، شاه جهان بود. یکی گرفتن مَیْترِیَه با رهبران و بنیادگذاران، پیوسته در میان بوداییان آسیا دیده می شود.
به نظر برخی دانشمندان، اندیشه بودای آینده (موعود) احتمالاً از مفهوم ایرانی سوشیانتِ و بودایان را تعلیم داده اند. پی.اس. جَیْنی می گوید سرچشمه تحول مَیْترِیَه در مکتب مَهاسنگیکه بود. در حالی که تِیروادَه به مَیْترِیَه توجه اندکی دارد، تا آنجا که در کانون پالی فقط یک اشاره دیده می شود، مَهاوَستوُی مَهاسنگیکه شماری از بندهای خود را به مَیْترِیَه، مفهوم نام او به مثابه اَجیته، شرح حوادث زندگی های گذشته او، و نقل پیشگویی های شاکیه موُنی از بوداگی او اختصاص می دهد. بنابراین، اسناد و اطلاعات زیادی در توجیه این مطلب هست که پژوهش در پیرامون مَیْترِیَه بخشی از حوزه فرهنگی و دینی هندی است، و به نظریه ای که تأثیرات بیرونی را برای توضیح مفهوم بودای آینده (موعود) رواج می دهد، متکی نیست.
سنّت مَهایانه اهمیت زیادی برای مَیْترِیَه قائل است، و در آثارشان در باب زندگی و کُنش های او، اشاره های زیادی می یابیم. از آنجا که مَهایانه بر سیر زندگی و تکامل بوداسَف تأکید کرده است، طبعاً مَیْترِیَه در این گروه بزرگ، شأن و منزلت پیدا می کند. همگام با سنت آغازین، همه گروه های مَهایانه بر این باوراند که راه مَیْترِیَه، راه شاکیه موُنی است. در جمع بوداسَفان، مَیْترِیَه همیشه بالاترین مقام را ندارد; او با بوداسفانی چون مَنجوُشری می گوید: بودا درواقع با مَیْترِیَه دیدارکرده بود وبه خاطر آرزوی داشتن زندگی بوداسَفی او را ستوده بود.
سنت تَنْتری مَهایانه متاخر، گویا دل بستگی اندکی به مَیْترِیَه داشته است. فاصله گیری این سنت از مَیْترِیَه در گوُهْیَه سَماجه تَنْترَه دیده می شود. در این متن، مَیْترِیَه در ارائه پاسخ مناسب به ویمَلَه کیرتی غیر رهرو، که با به چالش کشیدن پیشگویی بوداگی با این پرسش، که آیا سه زمان (گذشته و حال و آینده) را می توان واقعی گرفت، درمی ماند. ویمَلَه کیرتی می گوید که اگر آنها واقعی نیستند، معنای پیشگویی رویدادهای آینده چیست؟ مَیْترِیَه، ناتوان از پاسخ، ساکت می ماند. بنابراین، متون مَهایانه دیدگاه متفاوتی را از این بوداسَف ارائه می دهد، که او را در راه رسیدن به جایگاهی بزرگ در آینده نشان می دهد، اما هنوز تعلیم لازم را برای فهم کامل برترین آموزه این سنت ندیده است.
یک وصف بسیار مبالغه آمیز از مَیْترِیَه در سوره گندهویوُهَه را می آموزد و معمولاً آن را به مکتب رقیب فرقه مَیْترِیَه وابسته می دانند، نشان می دهدکه سوُدَنه یکی ازمردان ممتازی است که قدرت دیدن قلمرواَمیتابه را دارد.
پرستش دینی که بر محور شخصیت مَیْترِیَه پیدا شد، تأثیرش بیش از جنبه هایی است که در آثار کانونی و مردمی به آن اشاره شده است.
هنگامی که آیین بودا به چین رسید (حدود قرن اول میلادی)، توجه زیادی به مَیْترِیَه شد. علت این گرایش را تا حدی این باور دائویی دانسته اند که احتمال ظهور هر لحظه فرزانه ای را می داد که قادر بود از میان جمع دوستداران خود، فرهیختگان را به رستگاری برساند.
دل بستگی به آموزه پاک بوم در طی قرن هفتم بالا گرفت و حمایت از آن در طی دوره تانگ (۹۰۷-۶۱۸) همچنان استمرار یافت; در نتیجه، تمثال مَیْترِیَه را به ندرت می کشیدند. اما با آن که مَیْترِیَه دیگر، موضوع رایج شمایل نگاری ها یا طرح های غار نبود، او را از یاد نبردند. در این زمان، چینیان او را به خدایی عامیانه با منزلتی عظیم بدل کردند. اگر چه تندیس های باشکوه مَیْترِیَه از مجموعه آثار هنرمندان محو شد، در دوره حکومت خاندان سوُنگ بوده است و کیسه ای از کنف بر دوش داشته است. کودکان به ویژه شیفته او بودند، و اغلب تصویر او را در حالتی می کشیدند که کودکان برگرد او حلقه زده اند. داستان های بسیاری درباره نیروی معجزه آسای او پیدا شد; از جمله داستانی که از پیداشدن یک چشم سوم در پشت سر او حکایت می کرد. به خاطر این چشم، مردم او را بودا می خواندند، و با این همه او از آنان می خواست که درباره ویژگی های او سخن پراکنی نکنند. این داستان ها به این باور منجر شد که این خانه به دوش کسی نیست به جز خود مَیْترِیَه، که به زمین پایین آمده، این شکل غریب را به خود گرفته است، تا مردم را از راه فرزانگی و شکیبایی و مهربانی جذب کند. امروزه این سیمای مَیْترِیَه بدین شکل و قیافه را در ورودی اصلی دَیرهای چینی قرار می دهند، تا همه غیررهروانی که آرزوی سرنوشت نیک و نیکبختی را دارند او را حرمت نهند.
از آنجا که او را بودای آینده (موعود) می دانستند، که در زمان فرمانروایی شاهی بزرگ (شاه جهان) می آید، کسانی که به دنبال استوارساختن پایه های قدرت سیاسی یا مشروعیت بخشیدن به حکومت خویش بودند، اغلب مَیْترِیَه را دستاویز قرار می دادند. در آغاز قرن هفتم، فرمانروایان و رهبران آینده چینی، خود را تجسّم مَیْترِیَه معرفی می کردند یا ادعا می کردند که برگزیده شده اند تا ملت را برای ظهور بودای جدید آماده کنند. محض نمونه، در سال ۶۱۳ میلادی، سونگ زهـ سیئن هنگامی که به قدرت رسید همین ادعا را کرد. دوران حکومت خاندان سونگ (۱۲۷۹-۹۶۰) شاهد پیدا شدن گروه های مخفی با این عقیده بود که مَیْترِیَه هم اکنون در جهان است، یا این که جهان باید تغییر کند تا با او هماهنگ شود. استفاده سیاسی از مَیْترِیَه توسط کسانی که مرجعیت رسمی را به چالش کشیدند احتمالاً یکی از دلایل کاهش حمایت دربار از آثار هنری مربوط به این بوداسَف بود.
در زندگی آیینی چینی، مَیْترِیَه با سه مرحله دوره کیهانی رابطه پیدا کرد. او منادی آخرین دوره است. درآثار ادبی بائوـ جیوُاَن (طومارِگران بها)، که نگرش ها وباورهای دین عامیانه را نشان می دهد، نظری هست که می گوید او پیامبری است که در طی آخرین دوره به عنوان فرستاده ای از سوی «مامِ بزرگ» برای نجات گناهکاران به جهانِ خاکی قدم می گذارد. متن بائو ـ جیوُاَنِ قرن هفدهم، مَیْترِیَه را به منزله گرداننده آسمان ها در طی آخرین دوره، که نمادش رنگ سفید است، وصف می کند. او بر اورنگ خویش، گلِ نیلوفرِ نُه برگ، می نشیند ودرانتظارزمانی است که درآن صدوهشت هزارسال فرمانروایی می کند.
مَیْترِیَه در تحول بودایی چینی نقش مهمی داشت، که تا حدی به خاطر بسیاری از نهضت های هزاره گرایی بود که بی آن که بیندیشند که او همه چیز بود مگر خدایی چینی، از او استفاده کاملی می بردند; آنان خاستگاه بیگانه او را از یاد برده بودند. نمونه شیوه ای که در آن بن مایه ها از فرهنگی به فرهنگ دیگر راه می یابد دواَن مین هوُیِن را به دست گیرد و دوره ای جدید را آغاز کند.
در میان انجمن های دیری و غیردیری، بوداییان به اندیش تر، دل بسته مَیْترِیَه شدند، چون در آن دوره که می اندیشیدند «آموزه حقیقی» در حال از میان رفتن است، زندگی را بی معنا یافتند. چینینان مَیْترِیَه را خدایی می دانستند که نیازهاشان را در سطوح مختلف برآورده می کرد، و در پیشکش کردن انواع لباس ها، برگزاری مناسک دینی و آن چه در کف داشتند به او تردید نکردند.
یکی دیگر از کشورهای آسیای شرقی، یعنی کره، نیز توجه زیادی به مَیْترِیَه داشته است، که تا حدی به این خاطر بود که آیین بودا هنگامی وارد این شبه جزیره شد که اهمیت پرستش مَیْترِیَه در چین به اوج رسیده بود. چون پرستش مَیْترِیَه نخستین پرستش دینی ای بود که وارد کره می شد، برای آن احترام زیادی قائل بودند و پس از آن که علاقه چینی به جنبه های سنتی مَیْترِیَه از میان رفته بود، مدت ها استمرار یافت. عقیده به مَیْترِیَه از وِی شمالی و قلمروهای وابسته به آن به کره رسید، که می توانیم او را در ترکیب بندی های سه تایی از دوره های پائکْجه ، می اندیشند که حتی اگر محیط دلخواه او نباشد، مَیْترِیَه به جهانِ خاکی نزول و در آن عمل می کند.
در طی دوره سه قلمرو (اواخر قرن چهارم تا ۶۶۸)، یک سازمان نیمه نظامی از مردان جوان، مشهور به هوارانگ، علاقه زیادی به سه دوره آموزه نشان می دادند و عده ای بر این باور بودند که دوره پایانی، که آموزه حقیقی در آن محو می شود و آموزه ناشناخته ای جای آن را می گیرد، نزدیک شده بود. از آنجا که تعلیم سوُترَه ها این بود که این دوره هزاروپانصد سال پس از پری نیروانه بودا است، این اندیشه در مردم کره پیدا شد که دوره شر از سال هزاروپنجاهودو آغازشده است. رخدادهای قرون بعدی توجیه کننده این نظربود که دوره شر در واقع فرارسیده بود، و در طی بی نظمی اجتماعی این دوره ها، عده ای آنچنان که انتظارمی رفت منتظرظهور مَیْترِیَه در نقش حامی بودند. حتی هم اکنون، مؤمنان از مَیْترِیَه انتظار حمایت و یاری دارند. بومیان کره هنوز به نزدیک مجسمه مَیْترِیَه می آیند تا از او نیکبختی، تولد فرزند پسر، شفای بیمار و حمایت در دوره های درد و رنج را طلب کنند.
اکثر تندیس های خاص مَیْترِیَه در کره، صُفّه بزرگی را که بر بالای سر او چسبیده و یک شکل پلکانی یا کروی بر بالای آن قرار گرفته است نشان می دهد. این دستار، شکل استوُپه را نشان می دهد، که معمولاً مَیْترِیَه بر سر می گذارد.
نقش مَیترِیَه را در آیین های باروری در پرستش دینی ای که اکنون در جزیره چِجُوی کره، در شمال شرق دریای چین برگزار می شود به ساده ترین وجه می توان دید. در یکی از مناطق این جزیره، تندیسی از مَیْتریَه در کنار سنگی به شکل اِحْلیل قرار گرفته است. زنان به این مکان می آیند تا به این سنگ بچسبند; به این امید که با این عمل فرزندشان پسر شود. هنگامی که شخص، سیاهه ای از موضوعات را برای دعا برای پسران تهیه می کند، مَیْترِیَه را می توان در کنار اژدهاشاه، روحِ کوه، و هفت ستاره یافت. از میان همه شخصیت ها در مجمع خدایان بودایی، تنها خدایی که در نظر آنها دعا، به ویژه دعا برای کودکان را اجابت می کند، مَیْترِیَه است. این اندیشه روشنگر آن فرزانه با شکمِ گُنده و کودکان پیرامون او در سبک چینی است.
مَیْترِیَه همچنین به شکل یک عنصر مهم در گروه های منتظران که در کره پیدا شده اند ظاهر می شود. یکی از این گروه ها یک دین جدید است; مشهور به چوُنگ سانـ گیو ، ایزدِ نخستینِ حماسه های کره ای و فرمانروای آسمان، به شکل بودا مَیْترِیَه به کره نزول می کند.
در قرن بیستم، بوداییان کره به دنبال شناسایی مَیْترِیَه بودند و بیستوهفت تندیس اصلی او را در جایگاه های ثابت به شکل ایستاده باشکوه، ساختند. اگر چه انجمن رهروان چوگیه توجه اندکی به بوداسَف دارد، مردم معمولی کره، مانند مردم معمولی چین اجازه نمی دهند که مَیترِیَه از اَعمال دینی شان حذف شود.
ژاپنی ها اطلاعات اولیه را درباره مَیترِیَه از کره گرفتند; این انتقال شامل تندیس های این بوداسَف هم بود. اکثر دِیرهایی را که می گویند شوْتوکوُ تایی شی بود. او پیش از مرگ خود اعلام کرد که در آسمانِ توُشیته زاده می شود و در آنجا هزاران سال در حضور بودای آینده (موعود)، پیش از آن که با او به زمین نزول کند، زندگی می کند.
تحولات اخیر در باب پرستش مَیْترِیَه هنوز در ژاپن مشاهده می شود. محض نمونه، در کاشیما (۱۸۶۸-۱۶۰۰)، منطقه کاشیما، منطقه رقص های مَیْترِیَه بود که در آن پریستارانِ زنِ ایزدکده، زن پیشگویی را می آوردند که آمدن بهروزی سال را پیشگویی می کرد. او با نیروی خود به جهان مَیْترِیَه، یعنی بهشت سرشار از نعمت رسید.
برخی گروه ها در ژاپن، منتظر ظهور مَیتْرِیَه اند; آن هم مکانی در بالای کیم پوُسان ، که سرزمین طلایی در آنجا ساخته می شود و مَیْترِیَه در آن سه موعظه می کند. در همه مناطق بودایی اصلی در آسیا ، پیروان همواره این عقیده را مطرح می کرده اند که مَیْترِیَه در منطقه خودشان زاده می شود و بنابراین او را نه تنها بیگانه نمی دانند، بلکه یکی از خودشان به شمار می آورند.
بسیاری از کسانی که، به خاطر عضویتشان در گروه مَیْترِیَه ، خود را از فرهیختگان می دانند، امیدوارند تا زمان نزول مَیْترِیَه روی زمین باقی بمانند. در گروه های دیگر، هواخواهان بر این باورند که او هم اکنون ظهور کرده است. محض نمونه، در سال ۱۷۷۳ میلادی گروهی مشهور به فوُجی کوْ را کانون توجهشان قراردادند. زائران که با رقص سماع به جذبه فرو می رفتند، اعلام کردند که مَیْترِیَه با خود محصول فراوان می آورد.
قرن بیستم، دوره گرایش شدید به «دین های جدید» (شینکوْ سوُکیوْ ، یا کوه ِ مَیْترِیَه باشد.
واپسین سخن
هرجا که آیین بودا مورد حمایت قرار گرفته است، مَیْترِیَه شخصیتی مهم در اندیشه بودایی به شمار آمده است. از نظر پیروان معمولی، پرستش مَیْترِیَه روشی بود برای ایجاد کَرْمَه نیک برای خودشان و تضمین این که در آینده رستگار خواهند بود. عنصر امید به آینده، بخش سرنوشت ساز آرمان مَیْترِیَه است ، که برای هدایت بشر به دوره ای بهتر ظهور کرده یا خواهد کرد. چون داستان مَیْترِیَه هنوز ادامه دارد ، او می تواند در سناریوهای متنوع بی شماری ، که هر یک را می توان برای برآوردن نیازهای زمان و مکان خاص ساخت ، نقش داشته باشد.
کتابنامه
منابع اصلی
_.”The Anagata-vamsa.” Edited by J. Minayeff. Journal of the pali Text Society (1886): 33-53.
_.Astasahasrikaprajnaparamitasutra. Edited by Wogihara Unrai. Tokyo, 1932-1935.
_.Digha Nikaya. 3 vols. Edited by T. W. Rhys-Davids and J. Estlin Carpenter. Pali Text Society Series. London, 1890-1911. Translated by T. W. Rhys-Davids and C. A. F. Rhys-Davids as Dialogues of the Buddha, “Sacred Books of the Buddhists,” vols. 2-4 ( London, 1889-1921).
_.Divyavadana. Edited by E. B. Cowell and R. A. Neill. Cambridge, 1886.
_.Gandhavyuha Sutra. Edited by D. T. Suzuki and Idzumi Hokei. Kyoto, 1934-1936.
_.Guhyasamaja Tantra. Edited by Benoytosh Bhattacharyya. Gaekwad’s Oriental Series, no. 53. Baroda, 1931.
_.Le Mahavastu. 3 vols. Edited by Emile Senart. Paris, 1882-1897. Translated by J. J. Jones as The Mahavastu, “Sacred Books of the Buddhists,” vols. 16, 18, 19 (London, 1949-1956).
_.Maitreyavyakarana. Edited by Sylvain Levi. Paris, 1932.
_.Saddharmapundarikasutra. Edited by Hendrik Kern and Bunyiu Nanjio. Bibliotheca Buddhica. Saint Petersburg, 1914. Translated by Hendrik Kern as Saddharma-Pundarika; or, The Lotus of the Good Law, “Sacred Books of the Buddhists,” vol. 21 (1884; reprint, new York, 1963). Kumarajiva,s fifthcentury chinese translation of the Lotus has been translated by Leon N. Hurvitz as Scripture of the Lotus Blossom of the Fine Dharma ( New York, 1976).
_.Sukhavativyuhasutra. Edited by F. Max Muller and Bunyiu Nanjio. Anecdota Oxonensia Aryan Series. Oxford, 1883. Translated into English by F. Max Muller in Buddhist Mahayana Texts, Edited by E. B. Cowell et al. ,”Sacred Books of the East” vol.49 (1894; reprint, New York, 1969).
_.Vimalakirtinirdesa. Translated From Tibetan by Robert A. F. Thurman as The Holy Teaching of Vimalakirti: A Mahayana
Scripture (University Park, Penn, 1976).
منابع ثانوی
_.Hayami Tasuku. Miroku shinko-mo hitotsu no jodo shinko. Nihonjin no kodo to shiso, vol. 12. Tokyo, 1971.
_.Miyata Noboru. Miroku shinko no kenkyu.Tokyo, 1975.
_.Murakami Shigeyoshi. Japanese Religion in Modern Century. Translated by H. Byron Earhart, Tokyo. 1980.
_.Sponberg, Alan, and Helen Hardacre, eds. Maitreya. Princeton, 1986.
_.Tsuruoka Shizuo. “Nihon in okeru Miroku gesho shinko ni tsuite.”
Shukyo kenkyu 144(1955):22-35.
نویسنده: لوئیس لَنکستر ؛ علی رضا شجاعی
منبع : پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب