بداء به فتح باء و الفِ کشیده، به معناى ظهور و انکشاف پس از خفا، و علم و آگاهى بعد از جهل و ناآگاهى است.
همچنین به معناى تغییر رأى آمده است. البته به این معنى بر خداوند روا نیست. شیخ طوسى در این باره مى نویسد: بداء به معناى ظهور است؛ از این رو مى گویند: «بَدا لَنا سورُ المدینه؛ دیوار شهر براى ما ظاهر شد». اما در اصطلاح دانشمندان شیعه و محدّثان و متکلّمان، بداء به معناى دیگرى آمده است که نسبت دادن آن با توجه به این معنى بر خدا رواست؛ بر این اساس، بداء به معناى حکم به وجود اشیاء و اراده ایجاد آن طبق مصلحت، محو حکم و ایجاد چیزى در شرایط خاص و زمان معینى و زیاده و نقصان در صورتى است که قضاى حتمى و اراده قطعى الهى بر آن تعلق نگرفته باشد. در تاریخ اسلام مسئله بداء نسبت به خدا همواره یکى از مسائل مشکل و معرکه آراء و معضلات بوده است و بدان بهانه گروهى دانسته یا ندانسته شیعه را به کفر متهم نموده و بداء را برگرفته از افکار یهود و نتیجه آن را نسبت دادن جهل به خدا شمرده اند. مخالفان شیعه و پیروان اهل بیت علیهم السلام با تفسیرهاى مغرضانه و نادرست از اعتقاد شیعه به «بداء»، نسبتهاى ناروایى را به شیعه داده اند:
۱- «کانت من افکار الیهود، روّجها عبد اللّه سبا» اعتقاد به بداء از جمله افکار یهودیان بوده و عبداللّه بن سبا آن را بین شیعیان رواج داده است و نتیجه آن نسبت دادن جهل و نسیان به خدا و موجب کفر و الحاد است.
۲- خیاط، یکى از سران معتزله اقوالى را به شیعه نسبت داده، آن گاه مى گوید: «اِنّ جمیعهم یقول بالبداء و هو ان اللّه یخبر بأنّه یفعل الامر ثمّ یبدو له فلا یفعله…» تمام شیعیان به بداء معتقدند و بداء آن است که خداوند مى گوید کارى را انجام خواهد داد، ولى بعد بداء برایش پیدا مى شود و آن کار را انجام نمى دهد!
۳- ابوالحسن اشعرى (م ۳۰۹ق) درباره عقیده رافضه! (شیعه) مى نویسد: «رافضه» درباره بداء سه گروه شده اند:
الف) گروهى که بداء را بر خدا جایز مى دانند؛ یعنى وقتى که خدا مى خواهد کارى را انجام دهد و نمى دهد، برایش بداء حاصل شده است.
ب) گروه دیگر معتقدند چنانچه خداوند چیزى را بداند و آن را از خلق پنهان دارد، در آن بداء جارى است، ولى اگر آشکار سازد دیگر بداء در آن روا نیست. این گروه در هر صورت، بداء را بر خدا روا مى دانند.
ج) گروه سوم اصلاً بداء را بر خدا روا نمى دانند». و در جاى دیگر از کتابش نیز شبیه همین مطالب را تکرار کرده است.
فخر رازى (و به تعبیر بزرگان «امام المشکّکین») در کتاب المُحَصَّل از قول سلیمان ابن جریر زیدى نقل مى کند که امامان شیعه دو قول براى پیروان خود گذاشته اند که با اختیار آن، کسى بر ایشان غالب نخواهد شد: اول تقیه و دوم بداء. سپس اضافه مى کند: «آنان بداء را چنین توجیه مى کنند که اگر (امامان آنها) بگویند به زودى قدرت به دست ما مى افتد، چون نیفتاد، خواهند گفت که براى خداوند بداء حاصل شده است؛ یعنى خداوند عزم و اراده اش را تغییر داده است…».
خواجه نصیرالدین طوسى در عبارتى کوتاه پاسخ مى دهد: «شیعه به چنین بدائى معتقد نیست». روایاتى که از ائمه معصومین علیهم السلام درباره بداء رسیده است شیعه را از تهمتهاى مخالفان مبرّا ساخته است؛ از جمله حدیثى که از امام صادق علیه السلام پیشتر ذکر کردیم و نیز در حدیث دیگرى مى فرماید: «اِنّ اللّه َ علمٌ لا جهلَ فیه و حیاهٌ لا موت فیه و نور لا ظلمهَ فیه؛ خداوند علمى است که جهل در آن راه ندارد و حیاتى است که مرگى در آن نیست و نورى است که ظلمت را در آن راه نیست».
واژه بداء در قرآن بیشتر به همان معناى ظهور و انکشاف آمده، چنان که در آیات ۴۷ و ۴۸ سوره زمر و آیه ۱۲۱ سوره طه و آیه ۳۴ سوره یوسف و آیه ۱۱ سوره فاطر آمده است. اما آیاتى نیز در قرآن مجید موجود است که به معناى اصطلاحى بداء اشاره دارد و در بعضى از آنها به این معنى صراحت دارد؛ از جمله:
۱- «یَمْحُو اللّه ُ ما یَشاءُ وَ یُثْبتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ؛ خداوند هر چه را بخواهد محو و نابود مى سازد و هر چه را بخواهد اثبات مى کند و لوحِ محفوظ نزد اوست» ( رعد / ۳۹). مفسرانِ عامّه از قبیل طبرى، قرطبى و ابن کثیر ذیل این آیه روایتى را به این مضمون نقل کرده اند که خلیفه دوم عمر بن خطّاب اطراف خانه خدا طواف مى کرد و مى گفت: «اللهم ان کنت کتبتنى فى اهل السّعاده فأثبتنى فیها و ان کنت کتبتنى فى اهل الشّقاوه و الذّنب فامحنى و اَثبتنى فى اهل السّعاده و المغفره، فانّک تمحو ما تشاء و تثبت و عندک امّ الکتاب».خدایا اگر مرا در زمره سعادتمندان قرار داده اى استوارم بدار و اگر از شقاوتمندان و گنهکارانم مقرر فرموده اى از آن میان نام مرا محو کن و در زمره سعادتمندان ثبت گردان؛ زیرا تو هر چه را بخواهى محو و اثبات مى کنى!» و از ابن مسعود، صحابى پیامبر صلى الله علیه و آله نیز همانند قول یاد شده را نقل کرده اند، چنان که از قول ابى وائل نزدیک به این عبارت را آورده اند.
۲- «هُوَ الَّذِى خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ ثُمَّ قَضى اَجَلاً وَ اَجَلٌ مُسَمّى عِنْدَهُ ثم انتم تمترون ؛ او کسى است که شما را از گل آفرید، سپس براى شما عمرى مقرر داشت، و اجل حتمى نزد اوست، آن گاه شما باز هم در قدرت او شک مى کنید» ( انعام / ۲). از ابن عباس نقل کرده اند که در پاسخ کسى که پرسید: «چگونه در اجل و عمر آدمى زیادت ممکن است؟» به این آیه استشهاد کرده، مى گوید: «اجل اول در آیه یعنى از اول تولد تا مرگ، ولى اجل دوم به معناى آنچه نزد خداوند است مى باشد که کسى جز خدا آن را نمى داند. اگر بنده اى از خدا بترسد و صله رحم به جا آورد، خداوند هر چه بخواهد از عمر برزخى او کم کرده، بر عمر دنیایى اش مى افزاید و اگر نافرمانى کند یا قطع رحم نماید، خداوند هر چه بخواهد از عمر دنیایى او کاسته، بر عمر برزخى اش مى افزاید». ابن کثیر پس از نقل سخن ابن عباس مى گوید: «این سخن با روایتى که احمد، نسائى و ابن ماجه آورده اند موافق است. نقل کرده اند که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «انّ الرّجل لیحرم الرّزق بالذّنب یصیبه و لا یَرُدُّ القدرَ الاّ الدّعاء و لا یزیدُ فى العمر الا البرّ؛ انسان گاهى به خاطر گناه از روزى مقدَّر محروم مى گردد و چیزى جز دعا، تقدیر (سرنوشت) و بلا را باز نمى گرداند و جز نیکى، عمر را نمى افزاید».
۳- «فَلَولا کانَتْ قَرْیَهٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها اِیمانُها إلاّ قَومَ یُونُسَ لَمّا آمَنُوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْىِ فی الحیوه الدنیا و متعناهم الی حین» چرا هیچ شهرى نبود که به موقع ایمان بیاورد تا ایمان او سودش دهد؟ مگر قوم یونس که وقتى ایمان آوردند عذاب خوارى را در زندگى دنیا از آنها برداشتیم و تا مدتى از زندگى دنیا برخوردارشان کردیم ( یونس / ۹۸). از این آیه شریفه به خوبى استفاده مى شود که عذابى سخت براى قوم یونس مقرر بوده که بر اثر توبه برداشته شده است.
بداء در روایات اهل سنت :
علاوه بر روایاتى که از کتب تفسیرى و روائى مورد قبول عامه در تفسیرآیات شریفه بیان شد (تمامى روایات منقول از طریق اهل سنت درباره بداء، دقیقا به همان معناى مورد نظر شیعه است)، چندین روایت نیز در کتابهاى صِحاح آمده از جمله:
۱- ابن کثیر از احمد بن حنبل، نسائى و ابن ماجه نقل مى کند که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «گاهى انسان به خاطر گناهى که مرتکب شده از روزى خود محروم مى گردد و چیزى جز دعا، بلا و سرنوشت را باز نمى گرداند و چیزى جز نیکى عمر را نمى افزاید».
۲- در صحیح بخارى، در باب توسعه رزق به وسیله صله رحم (جزء هشتم) و صحیح مسلم از ابوهریره نقل شده است: گفت از پیامبر صلى الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «کسى که دوست دارد عمرش طولانى گردد و رزقش توسعه یابد، باید صله رحم نماید».
۳- و نیز بخارى از ابن شهاب نقل کرده است که انس بن مالک از پیامبر صلى الله علیه و آله روایت کرده مى گوید آن حضرت فرمود: «هر که دوست دارد توسعه رزق و طول عمر بیابد، باید صله رحم کند».
۴- هم چنین در صحیح بخارى در باب دعا براى کثرت مال و برکت در اموال، از امّ سلیم نقل کرده است که امّ سلیم عرض کرد: «یا رسول اللّه، انس خدمتگزار شماست؛ درباره او دعایى بفرمایید» پیامبر صلى الله علیه و آله گفت: «خداوندا به مال و فرزند او بیفزا و به آنچه بر او عطا کرده اى برکت ده».
مسئله بداء یکى از مسلّمات عقیدتى شیعه است. با توجه به آیات و روایات فریقین، مطلب روشن و غیر قابل تردید است، البته باید دقت شود که خداى سبحان دو نوع قضا دارد: اول، قضاى ثابت که تغییرناپذیر است. دوم، قضاى قابل تغییر که آیات ۲۷ سوره انعام، ۳۵ سوره یوسف، ۳۳ سوره جاثیه و نظایر اینها، بر آن تصریح دارند. اما اینکه بعضى تصور کرده اند که بداء در همه جا به معناى ندامت و پشیمانى است و بر این اساس شیعه را متهم کرده اند، این اتهامات یا به دلیل عناد و عداوتى است که نسبت به شیعه داشته اند، و از این رو عقاید ظریف و واقعیت هاى موجود سازنده شیعه را نادیده گرفته اند یا خلط مبحث شده، نظر شیعه را به درستى و دقت مطالعه نکرده و نفهمیده اند؛ یا اینکه تبرّى شیعه را از نسبت دادن جهل به خداوند و روایات معتبر ائمه اهل بیت علیهم السلام را در این باره مطالعه و ملاحظه نکرده و همچنین از فوایدى که بر اعتقاد به «بداء» مترتب است بى خبر بوده اند!
* * *
منبع : مجله >مشکوه>شماره ۸۲، بداء در قرآن و حدیث، محمدرضا عطایى، منابع: تفسیرالمیزان، بیروت، ۱۳۹۱ق، ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، مقدمه سنن ابن ماجه