نفوذ لابی صهیونیسم در شبکه سیاسی آمریکا

نفوذ لابي صهيونيسم در شبکه سياسي آمريکا

چارلز فریمن که از سوی دولت باراک اوباما برای تصدی ریاست شورای اطلاعاتی آمریکا انتخاب شده بود، تحت فشارهای لابی‌های صهیونیستی مجبور به استعفا شد. وی در گفتگو با برنامه پرس.‌تی.وی به تشریح دیدگاه‌های خود درباره سیاست خارجی آمریکا و تاثیر نفوذ لابی‌های صهیونیستی بر این سیاست‌ها پرداخته است.‌پرس.تی.وی در ارتباط با این گفتگو تذکر داد که سخنان مطرح شده در مصاحبه، صرفا دیدگاه مصاحبه شونده را منعکس می‌کند و انتشار آنها فقط با هدف رعایت امانت‌داری است و به معنای تایید آن نیست.‌
* اخبار منتشره درباره انتخاب شما برای تصدی پست ریاست شورای امنیت ملی آمریکا، واکنش‌های متناقضی را میان سیاستمداران برانگیخت و در ابتدا خود شما نیز مطمئن نبودید که این سمت را قبول خواهید کرد یا خیر. چه چیزی باعث شد پیشنهاد دریاسالار را برای بدست گرفتن سکان هدایت این شورا بپذیرید؟‌
** البته خود من نیز برای دوباره پیوستن به بخش دولتی تمایل زیادی نداشتم، زیرا ۳۰ سال از عمر خود را در خدمت دولت بودم. بیشتر تمایل داشتم در بخش خصوصی کار خود را ادامه دهم تا بتوانم آزادی بیشتری داشته باشم و راحت‌تر حرف بزنم و البته کمی هم پول کسب کنم.‌
اما در نهایت دریاسالار بلر مرا قانع کرد که من ویژگی‌های منحصر به فردی دارم که می‌توانم در این سمت مفید باشم. ویژگی‌هایی چون تجربیاتم درباره نقاط مختلف جهان، توانایی ابراز عقیده به طور مستقیم و صادقانه به دور از نقطه نظرات سیاسی.‌
آنچه دریاسالار بلر و من می‌خواستیم، ارتقاء کیفیت سازمان‌های امنیتی آمریکا بود و به دنبال آن، بازگرداندن اعتبار از دست رفته؛ تمامی این دلایل باعث شد تا تصمیم بگیرم یک بار دیگر در خدمت کشورم باشم.‌
* آیا ناراحت نشدید که رئیس‌جمهوری آمریکا در برابر انتقادهایی که به شما شد، سکوت کرد و از شما حمایت نکرد؟ آیا از دولتی با شعار تغییر انتظار بیشتری نداشتید؟‌
**البته در وهله نخست ناامید شدم که کاخ سفید از من هیچگونه حمایتی نکرد. اما بعدها که نحوه عملکرد دولت جدید را درک کردم، فهمیدم نباید تعجب می‌کردم.‌
عزل و نصبها در دولت فعلی بر اساس تمرکز زدایی است. رئیس‌جمهوری اعتماد به نفس بالایی دارد و مدیران خوب تلاش دارند اختیارات خود را تفویض کنند. باید به این موضوع این گونه نگاه کرد.‌
انتخاب من نشانه‌ای از تغییرسیاست در هیچ مورد و هیچ منطقه‌ای نبود، حتی در خاور میانه. همانطور که گفتم، تنها دلیل انتخاب من، برگرداندن اعتبار به سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا و ارتقاء سطح کیفی گزارشهای آنها بود. بدگویانم مرا نمادی از تغییر سیاست معرفی کردند، زیرا آنها می‌خواستند این تصور را القا کنند که برنامه‌های من به شدت ضد اسرائیلی است و مقاصد دیگری ندارم.‌این نکته را هم باید اشاره کنم که حمایت نکردن از من، نشان دهنده هیچ نوع موضع گیری سیاسی نیست، بلکه فقط به واقعیت‌های درون دولت جدید بازمی گردد.‌
* گفتید که هیچ برنامه ضد اسرائیلی ندارید.
البته این نکته را نیز گفته‌اید که لابی‌هایی صهیونیستی نزدیک به حزب لیکود (در اسرائیل) در آمریکا وجود دارند که در تضاد با منافع آمریکا گام بر می‌دارند.‌
** بله فکر می‌کنم گروه کوچکی در جامعه یهودیان آمریکا وجود دارد که به شدت به حزب لیکود اسرائیل گرایش دارند و حتی موافق سیاست‌های لیبرمن، رهبر حزب هستند و این گروه از تاکتیک ترور شخصیت شیادانه و ارعاب سیاسی استفاده می‌کنند تا سیاستهای خود را پیش ببرند.‌
البته من فکر نمی‌کنم این گروه کوچک را بتوان نماینده تمامی جامعه یهودیان آمریکا دانست و آنان مسلما نماینده اکثریت مردم آمریکا نیستند. در واقع یکی از دلگرم کننده‌ترین بخشهای این تجربه سیاسی، حمایت دوستان یهودی از من بود و بسیاری از یهودیان آمریکا که هرگز آنان را ملاقات نکرده بودم و تصور می‌کردند من باب بحثی را که مدتها به تعویق افتاده بود باز خواهم کرد و آنان را از سلطه عناصری که با افراطیون اسرائیل همدلی دارند رها خواهم کرد، از من حمایت کردند.‌
*‌شما این را نیز گفته‌اید که درباره اینکه گروه کوچکی در آمریکا در جهت منافع کشوری خارجی کار می‌کنند، نگران هستید. به نظر شما چرا این گروه از ورود شما به این سمت جلوگیری کردند و آنها درباره شما چه فکری می‌کنند؟
**‌فکر نمی‌کنم آنها برای کشوری بیگانه کار کنند؛ بلکه آنها فقط در جهت منافع گروه کوچکی در یک کشور بیگانه کار می‌کنند که به نظر من بسیار خطرناک‌تر است. آنها به این دلیل با من مشکل دارند که من منتقد سیاست‌های اسرائیل هستم. سیاست‌هایی که به نظر من مخرب هستند؛ هم برای منافع آمریکا و هم برای منافع خود اسرائیل. اگر اسرائیل به همسایگان عرب خود به ویژه فلسطینیان توجه نکند و به آنها احترام نگذارد، فکر نمی‌کنم بتواند در خاور میانه دوام بیاورد.‌
به نظر من این انتقادها در جهت دشمنی با اسرائیل نیست، بلکه انتقادهای دوستانه و خیرخواهانه است و نادیده گرفتن موافق نبودن با آنها مخرب‌ترین چیز در باره این گروه است.‌
*‌اما به نظر می‌رسد که برنتافتن انتقادهای دوستانه شما تنها به دلیل فشارهای این گروه کوچک نباشد، بلکه ظاهرا انتقاد از اسرائیل در خارج از مرزهای آمریکا ساده‌تر است تا در داخل آمریکا. به نظر می‌رسد در میان سیاستگذاران آمریکا انتقاد از اسرائیل به یک تابو تبدیل شده است.‌
** بله انتقاد از اسرائیل در آمریکا یک تابوی بزرگ است، اما طنز قضیه اینجاست که خود اسرائیلی‌ها بزرگترین منتقدان خود هستند و با ادبیاتی تندتر با رهبران خود سخن می‌گویند، اما آمریکایی‌ها اجازه این کار را ندارند.‌
*‌چرا؟‌
**‌فکر می‌کنم این گروه کوچک از صهیونیست‌ها که متعلق به راست گرایان اسرائیل هستند، برای حفظ منافع خود، مایلند حمایت کورکورانه آمریکا از تمامی سیاست‌های آنان ادامه داشته باشد. از نظر آنها هرگونه انتقادی که همسو با نظرات اکثریت جامعه جهانی درباره عملکرد اسرائیل است، نباید مطرح شود. آمریکا به عنوان یکی از کشورهای عضو شورای امنیت سازمان ملل، در موارد متعدد هرگونه تصمیم ضد اسرائیلی را وتو کرده است تا مانع انتقاد از اسرائیل شود. این گروه، این اقدامات را برای اسرائیل مفید می‌دانند، حال آنکه آنها بسیار مخرب و غیر مفیدند، زیرا از انتخابهای اسرائیل برای اینکه بتواند در خاورمیانه به بقای خود ادامه دهد، ممانعت می‌کنند.‌
منبع: / روزنامه / اطلاعات 
به نقل از: پرس.تی.وی
گفت و گو شونده : چارلز فریمن
مطلب پیش رو، بخش دوم گفتگوی پرس تی.وی با چارلز فریمن، دیپلمات باسابقه و نامزد پیشین ریاست شورای اطلاعاتی آمریکا در دولت اوباماست. فریمن توفیق نیافت که به مسند این پست تکیه زند، زیرا هدف اتهامات لابی‌های صهیونیستی در آمریکا قرار گرفت.
وی معتقد است که ریشه دشمنی لابی‌های صهیونیستی با وی در نحوه نگرش او به مسائل خاورمیانه است؛ نگرشی که حفظ منافع رژیم صهیونیستی را به بهای قربانی شدن اعراب، بویژه فلسطینیان برنتافته و باور ندارد که اسرائیل با عملکرد کنونی خود، بتواند در خاورمیانه دوام آورد. پرس‌تی.وی ذکر این نکته را ضروری دانسته که اظهارات فریمن در این مصاحبه، دیدگاه شخصی اوست و انتشار آن توسط این رسانه به منزله تایید گفته‌های فریمن نیست:
*‌این اقدامات چه خطرهایی برای منافع ملی آمریکا در بر دارد؟ فکر می‌کنید چهره آمریکا در جهان مخدوش شده است؟
**‌منتقدان من خود آمریکایی هستند، اما آمریکایی‌هایی هستند که به قول جرج واشنگتن نسبت به کشوری دیگر دارند. او گفته است که چنین بسیار مخرب هستند و باید از آنها پرهیز کرد. به عقیده من چهره آمریکا به دلیل حمایت‌های بی‌دلیل از اسرائیل مخدوش شده است و منافع آن لطمه زیادی دیده است.‌
تصور می‌کنم جو ناشی از این حمایتها در کشورهای عرب و در کل جهان اسلام باعث حملات تروریستی علیه آمریکا؛ خصومت نسبت به منافع آمریکا و تمایل به ضربه زدن به این منافع در جهان اسلام شده است.‌
*‌در ابتدا گفتید که برای ایجاد تغییراتی سمت ریاست شورای سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا را پذیرفتید. منظور شما چه نوع تغییراتی است؟ و به نظر شما چه نوع تغییراتی این سازمان لازم دارد؟
** در سالهای اخیر، موضوعات بدی درباره کیفیت کار و اعتبار سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی آمریکا وجود داشته است. افزون بر وجود پدیده سرهم کردن اطلاعات که به اشغال عراق منجر شد، درباره سوءاستفاده سیاسی از اطلاعات نیز جنجال ادامه دارد.‌
‌بسیاری از مردم در واشنگتن، اطلاعات این سازمانها را ابزاری برای پیشبرد مقاصد سیاسی و لفاظی می‌دانند تا راهنمایی برای سیاست گذاری.‌
‌بنابر این کاری که من می‌خواستم انجام دهم این بود که واقعگرایی و عینیت را در این سازمان‌ها احیا کنم؛ البته نه با تحمیل دیدگاه خودم که ممکن است اشتباه باشد، بلکه با پرسیدن سوال دشوار، پیش از انتشار نتایج.‌‌
‌می‌خواستم بپرسم چرا چنین و چنان گفته شده فقط برای آنکه دیگران چنین گفته‌اند؟ یا آنکه به نفع آن، شواهدی وجود دارد.‌‌
‌آیا گزارش‌های این سازمانها دلیل این است که همه چنین باوری دارند یا واقعا شواهدی درباره این گزارش‌ها وجود دارد. چرا به این نتیجه رسیده‌اید، در حالی که نتایج دیگران در این باره متفاوت است؟
می‌خواستم مکانیزم‌هایی ایجاد کنم که این سازمانها را از سیاسی شدن دور کنم، اما خنده‌دار است که خود من متهم شدم که قصد دارم این سازمان‌ها را سیاسی کنم. هیچ چیز بالاتر از حقیقت نیست.‌‌
*‌‌بسیاری از منتقدان شما بر این باورند که نسبت به خاورمیانه و حتی چین، نوعی احساس مثبت دارید، بنابراین نباید هدایت سازمانهای امنیتی را بر عهده داشته باشید. پاسخ شما چیست؟‌
**‌فکر می‌کنم آنان بر این باورند که تنها آن قسمت از تحلیل‌های سازمانهای اطلاعاتی درست است که از نظر سیاسی درست باشد و اگر تحلیل‌هایی ارائه شود که از نظر سیاسی نامطلوب یا نامتعارف باشد، نباید به آنها گوش کرد.‌
‌در پاسخ باید بگویم که اگر تنها محک درستی تحلیل‌ها، دیدگاه‌هایی باشد که پیش از ارائه این تحلیل‌ها درست فرض شده‌اند، پس اصلا چه نیازی به این تحلیل‌هاست و چرا باید خود را به زحمت بیاندازیم؟ چرا بیانیه‌ای سیاسی صادر و بر مبنای آن عمل نکنیم؟‌
*‌آیا این همان چیزی است که اتفاق افتاده است؟‌
**‌در برخی مسائل این اتفاق رخ داده است، یعنی سازمان‌های اطلاعاتی را به جای اینکه به سوی بازنمودن واقعیت‌ها سوق دهند، به جهتی هدایت کرده‌اند که هر چه مصرف کننده اطلاعات می‌خواهد همان را ببافند و ارائه کنند.‌
*‌‌در مطلبی که پیش از این نوشته بودید ابراز امیدواری کرده‌اید که باراک اوباما در جهت منافع آمریکا گام بردارد، نه تحت فشارهای گروه‌هایی که در جهت منافع کشوری دیگر عمل می‌کنند. به نظر شما دولت فعلی آمریکا چه کاری باید انجام دهد تا بتواند در این جهت گام بردارد؟
**‌اگر بخواهم دقیق بگویم، فکر کنم گفته بودم این تحول (درخواست از من برای کناره‌گیری) در مورد توانایی تصمیم گیری دولت اوباما شبهه ایجاد می‌کند.‌
‌برای رفع این شبهه‌ها چه باید کرد؟ این موضوع به عمل و تصمیم‌گیری نیاز دارد. فقط حرف زدن کافی نیست. به عقیده من دولت اوباما تازه‌کار است و هنوز کار خود را شروع نکرده است که بتوان در باره آنچه می‌تواند یا نمی‌تواند در خاورمیانه انجام دهد، قضاوت کرد.‌‌
‌تاکنون ما دو ابتکار دلگرم کننده را از رئیس‌جمهوری دیده‌ایم که ماهیت هر دوی آنها آماده کردن زمینه برای گفتگوی بعدی است: یکی تصمیم وی برای مصاحبه با العربیه بود و دیگری پیام نوروزی وی به مردم و دولت ایران که با نام رسمیش نام برده شده بود.‌
‌این اقدامات به خودی خود مشکلات را حل نمی‌کنند، اما نشان‌دهنده تمایل برای برقراری ارتباط و تلاش برای درک دیدگاه طرف مقابل است. این پایه سیاستی محکم است.‌
*‌‌مصاحبه اوباما با العربیه در واقع خشم زیادی را در جهان عرب برانگیخت و جامعه عرب می‌گویند این در واقع یک مصاحبه نبود؛ این یک اقدام بود، اما فکر نمی‌کنید عمل بیش از حرف موثر است؟
** من گفته‌ام که آنچه می‌تواند اعتبار آمریکا را برگرداند فقط عمل است. تا به حال حرفهای زیادی بدون عمل زده شده است. مثال خوب آن، به اصطلاح، روند صلح آناپولیس در اواخر دوره بوش است که یا فریب یا یک افتضاح بود؛ نمی‌دانم کدام آنها.‌
‌فکر کنم بوش تحت تاثیر تبلیغات خود شده بود و فکر می‌کرد دارد کاری انجام می‌دهد، اما سرانجام همه اینها پوچ بود.‌‌
*‌در باره پیام نوروزی اوباما به ایران و پاسخ مقامات ایران چه فکر می‌کنید؟
**‌به نظر من این نوع رخدادها ماهیت تحرکات پیش مذاکره‌ای دارند و البته هر دو طرف روشن کردند که سخنان پیش از مذاکره، خود مذاکره نیست، زیرا موضوعات مهمی بین دو کشور وجود دارد که باید ابتدا حل شود و هیچ کدام از دو کشور نمی‌توانند به تنهایی برنامه‌ای را در پیش گیرند و باید برنامه هر دو طرف در نظر گرفته شود.‌
‌آنچه گفتم بسیار واقع بینانه است و این گونه تحرکات به خودی خود مشکلی را حل نمی‌کند، اما راه را برای یافتن راه‌حل‌های بهتر تسهیل 
می کند.
دیپلمات کهنه‌کار آمریکایی چارلز فریمن، آنجا که قرار است در پایان مصاحبه با پرس تی.وی از شکل روابط ایران و آمریکا در مقطع کنونی و ضروریات ایجاد تغییر در مناسبات سخن بگوید، دیدگاهی عملگرا دارد.
به باور وی، دولت جدید آمریکا در نگاه واقعی به مشکلات موجود در روابط خود با تهران، بر دولت پیشین مزیت‌هایی دارد. بنا به تذکر پرس تی.وی، انتشار اظهارات فریمن از جانب این رسانه به منزله تایید آنها نیست. بخش پایانی گفتگو را در پی از نظر می‌گذرانید:
* برای بهبود روابط تهران و واشنگتن چه کارهایی باید انجام شود؟‌
** فکر می‌کنم در وهله نخست باید از ارسال پیام‌های یکنواخت و تهدیدآمیزی که دولت پیشین آمریکا به طور دائم به ایران ارسال می‌کرد، خودداری شود، زیرا فکر نمی‌کنم ملت‌ها را شرور خطاب کردن و اعلام این مطلب که تا تسلیم نشوند با آنان مذاکره نخواهد شد، سودمند باشد. همچنین تهدید آنها به بمباران و حمله بتواند دردی را دوا کند. تمام اینها توجیهی به طرف مقابل می‌دهد که برنامه هسته‌ای را که با آن مخالفت می‌کنید، ادامه دهد.‌‌
‌البته اوباما چنین رویه نادرستی را تکرار نکرده است، بلکه امکان مذاکره گسترده را مطرح کرده است که خود نیز خیلی ساده به نظر نمی‌رسد، زیرا مسائل جدی بین دو کشور وجود دارد.‌
‌به نظر من ایرانی‌ها تمایل دارند مسائل دهه ۵۰ و سرنگونی دولتی دموکراتیک و جایگزینی آن را با رژیم شاه [در کودتای ۲۸ مرداد] مطرح کنند. بسیاری مسائل دیگر نیز وجود دارند که اگرچه قدیمی و به گذشته‌های دور مربوط هستند، اما هنوز در خاطره‌ها باقی است.‌‌
‌از سوی آمریکا نیز تلاش ایران برای تاثیر گذاری بر کشور‌های منطقه و ارتباط با کشورهایی که دشمن اسرائیل محسوب می‌شوند و از نظر دولت آمریکا، دشمن این کشور هم به حساب می‌آیند و نیز امنیت خلیج‌فارس، می‌تواند موضوعات مهم مورد بحث باشد.‌
*‌‌آیا لابی‌های اسرائیلی و طرفدار حزب لیکود یا لابی با بهبود روابط ایران و آمریکا موافق هستند؟‌
**‌به نظر من این عناصر که احزاب افراطی دست راستی در اسرائیل و طرفداران آنها هستند، ایران را تنها تهدید جدی علیه موجودیت اسرائیل می‌دانند که من با این عقیده مخالف هستم. ‌
‌تنها عمل ایران می‌تواند تهدید جدی برای اسرائیل بشمار رود و به نظر هم نمی‌رسد که ایران تصمیمی برای حمله داشته باشد، اگرچه برای مقاصد سیاسی چنین سخنانی مطرح شود. در واقع فقط یک تهدید وجود دارد و آن این است که اسرائیل بر برنامه‌های خود پافشاری می‌کند.‌
‌فکر نمی‌کنم دولت اوباما نیز تصمیم داشته باشد با این نظرات کنار آید. در این باره نیز دولت جدید بر دولت پیشین مزیت دارد.‌
‌اما موضوع دیگری درباره ارتباط اسرائیل با ایران مطرح است که البته به گذشته (در زمان رژیم پهلوی) مربوط می‌شود و آن این است که از نظر اسرائیل ایران کشوری غیر عربی است که در وسط جهان عرب واقع شده است.‌
‌به عقیده من اگر روابط پیشین ایران و اسرائیل به دولتی در اسرائیل کشیده می‌شد که به عنوان مثال مسئله فلسطین را حل کرده بود، می‌توانستند مشتاقانه از این فرصت استفاده کنند و روابطی خوب داشته باشند.‌
‌بنابراین، مطمئن نیستم که اسرائیلی‌ها و لابی آنها، در مورد بهبود روابط آمریکا و ایران در شرایطی خاص، مشکل داشته باشند.‌‌
*‌‌با پیش شرط گذاشتن؟‌
** البته در شرایطی بهتر از شرایط کنونی. تا زمانی که اسرائیل هیچ تمایلی برای راه حل تشکیل دو کشور از خود نشان نمی‌دهد و نمی‌گذارد فلسطینی‌ها به دور از سرکوب و اشغال زندگی کنند، ایران همچنان به دلیل رنجی که فلسطینی‌ها متحمل می‌شوند، دشمن اسرائیل خواهد بود و چاره‌ای ندارد تا نفوذ خود را به شیوه‌ای که برای اسرائیل ناخوشایند خواهد بود، گسترش دهد.‌‌
‌اگر این موضوع حل شود، فکر نمی‌کنم ایران در ادامه این روند منافعی داشته باشد.‌
*‌‌شما درباره جامعه سیاسی و سیاستگذاران در آمریکا سخن گفتید.‌
‌اجازه دهید کمی درباره جامعه سیاسی در آمریکا سخن بگوییم. فکر می‌کنید آنها نیز برای بهبود روابط با ایران آماده‌اند؟
**‌به عقیده من این اجماع وجود دارد که روش‌های پیشین شکست خورده است. ما در ۳۰سال گذشته در بن‌بست قرار گرفته بودیم. ایران آنقدر کشور مهمی است که نمی‌توان آن را به شیوه‌ای که ما نادیده می‌گرفتیم، نادیده گرفت.‌‌
‌البته سیاست‌های ایران همچون سیاست‌های هسته‌ای این کشور، موضوعاتی مهم هستند که باید درباره آن به بحث نشست. فکر می‌کنم درباره لزوم گفتگو با ایران اجماع وجود داشته باشد. اما نمی‌دانیم که در انتها باید به درکی مشترک با ایران دست یابیم یا نه.‌
*‌‌شورای اطلاعاتی آمریکا در حال کار کردن روی آخرین گزارش برآورد اطلاعاتی ملی است. درباره این گزارش چه می‌دانید؟
** من دیگر آنجا نیستم، بنابراین چیزی هم نمی‌توانم بگویم.‌
*‌‌اما شما از کسانی بوده‌اید که در تهیه این گزارشها همکاری می‌کردید و از تصمیم‌گیرندگان بوده‌اید….‌
**‌‌تنها می‌توانم بگویم که گزارشهای اطلاعاتی ملی درباره ایران جنجال برانگیز خواهند ماند و گفته می‌شود یکی از دلایلی که نخواستند من ریاست شورای سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا را بر عهده بگیرم، این بود که فکر می‌کردند من ممکن است به این نتیجه نرسم که ایران تهدیدی مهارناشدنی برای اسرائیل و آمریکا به شمار می‌رود.‌
‌نمی‌دانم اگر بر سر کار می‌ماندم چه نتیجه‌ای می‌گرفتم، زیرا من مطالبی را که جامعه اطلاعاتی بررسی می‌کند، ندیده‌ام.‌
‌فقط می‌توانم بگویم امیدوارم جامعه امنیتی آمریکا جایگاه خود را باز یابد و گزارشهای آن، حاوی استنتاجهای خودش باشد، نه آنچه از نظر سیاسی برای لابی لیکود و دیگر گروه‌های درون دولت آمریکا خوشایند است.‌
*‌‌به سال ۲۰۰۶ باز می‌گردیم که در آن گزارش اطلاعات ملی آمریکا در مورد ایران جنجال‌آفرین شد و برخی تحلیل‌گران می‌گویند حتی دولت بوش نیز شگفت‌زده شد.‌
**‌فکر می‌کنم دولت بوش خیلی از نتیجه‌گیری این گزارش در مورد ایران دلخور شد که ایران برنامه هسته‌ای نظامی خود را تعلیق یا رها کرده است، در حالی که عزم دارد دیگر بخشهای برنامه هسته‌ای خود را ادامه دهد.‌‌
‌فکر می‌کنم این گزارش برای دولتی که داشت برای حمله به ایران آماده می‌شد از نظر سیاسی خیلی نامتعارف بود. این گزارش همه چیز را متوقف کرد.‌
‌از این رو فکر می‌کنم جامعه اطلاعاتی آنگونه که در این مثال دیدید، آماده بود تا بایستد و بدون در نظر گرفتن پیامدهای سیاسی، یک نتیجه‌گیری ارائه دهد.‌
*‌‌نظر شما درباره انتخاب هیلاری کلینتون به عنوان وزیر امور خارجه چیست؟ با توجه به اظهارنظرهای وی درباره خاورمیانه و عقایدش درباره منطقه در کل، فکر می‌کنید او تصمیم دارد از نو شروع کند؟
**‌این سوالی است که همیشه وجود داشته است که البته درباره هیلاری کلینتون که سیاستمداری انعطاف‌پذیر و عملگرا است، کمتر از دنیس راس و نقش وی مطرح می‌شود. پرسش این است که آیا از چهره‌های قدیمی می‌توان سیاستهای تازه انتظار داشت؟
اما پاسخ این است که ما هنوز نمی‌دانیم، زیرا برای قضاوت کردن درباره آن زود است. در حال حاضر ما در مرحله بسیار ابتدایی فراهم کردن فضا برای گفتگوی مستقیم هستیم و هنوز خود گفتگو را شروع نکرده‌ایم.‌
*‌‌نظر شما درباره انتصاب دنیس راس چیست، آیا او مناسب است؟‌
**‌تا به حال کسی نظر مرا نخواسته است و من سمت رسمی ندارم و نمی‌توانم در باره انتصاب دنیس راس نظر دهم. فکر هم نمی‌کنم کسی به سخنان من اهمیتی بدهد، اما به نظر من انتصاب دنیس راس به اسرائیل بیش از هر کس دیگری اطمینان خاطر می‌دهد و برای دیگران دلگرم‌کننده نیست.‌
*‌‌خود شما چه خواهید کرد؟‌
** من این فرصت استثنایی را دارم که خود را بازسازی کنم. من برای پذیرش این شغل تمام تعهدات خود را کنار گذاشتم و تمام مناصبی را که در ۱۵ سال گذشته بعد از ترک کار دولتی داشتم، رها کردم.‌‌
‌اکنون می‌خواهم به زندگی کامل باز گردم و امیدوارم کمی هم پول در آورم تا بتوانم از آزادی به دست آمده‌ام لذت ببرم. به بیان دیگر، چیزی را از دست نداده‌ام.‌
‌فکر می‌کنم اعتبار من افزایش هم یافته است، چیزی که به آن اهمیت می‌دهم و آنهایی که سعایت مرا کردند، شاید پیروزی پرهزینه‌ای را به دست آورده‌اند که آنان را پشیمان خواهد کرد، چرا که فکر می‌کنم در بحث در باره موضوعاتی که آنان می‌خواستند جلوی آنرا بگیرند، تا حدودی باز شده است.‌‌
*‌‌آیا ممکن است به دولت بازگردید؟‌
**‌در ابتدا گفتم که نمی‌خواستم به دولت بپیوندم. از اینکه در دولت نیستم، خوشنودم، اما قصد دارم همچنان در مجامع عمومی درباره خاورمیانه و دیگر موضوعات مورد علاقه‌ام صحبت کنم. ‌
*‌بسیاری شما را با جیمی کارتر، رئیس‌جمهوری پیشین آمریکا مقایسه می‌کنند که منتقد سیاست آمریکا و هم پیمانی آن با اسرائیل است. آیا این تشبیه درست است؟
**‌من از این مقایسه افتخار می‌کنم، اما جیمی کارتر در طرفی نیست که من تمایل داشته باشم درآن باشم. این اردوگاهی نیست که بخواهم به آن بپیوندم. ‌
*‌دوست دارید کدام طرف باشید؟‌
** دوست ندارم در یک طرف باشم. به عقیده من جیمی کارتر به حقوق بشر، سیاستهای بشردوستانه و واقع‌گرایی تعهد زیادی نشان داده است و به نظر من البته مزخرف است کسی که پیمان کمپ دیوید را با پرداختن بهای سیاسی گزاف و دشواریهای فراوان دلالی کرد، ضداسرائیلی نامید. این احمقانه است.‌
 
منبع: / روزنامه / اطلاعات 
به نقل از: پرس.تی.وی
گفت و گو شونده : چارلز فریمن

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا