در روایات آمده، چهل هزار نفر از قوم شعیب معصیتکار بودند، خدا صد هزار نفر را عذاب کرد که عذاب شصت هزار نفر از ایشان بهواسطه ترک امربهمعروف بود. نظیر این واقعه دربارهی اقوام دیگر نیز هست. دربارهی اصحاب سبت نیز هست که احتمالاً شنیدهاید، در شریعت حضرت موسی علیهالسلام صید در روز شنبه حرام بود، البته تکالیف سختتری هم داشتند. الآن هم یهودیهای پایبند به یهودیت روز شنبه پختنی درست نمیکنند، آتش روشن نمیکنند، ذبح نمیکنند و صید نمیکنند. یهودیان سنتگرا الآن هم مقید هستند. تکالیف شاق دیگری هم داشتند، ازجمله اینکه روز شنبه برایشان صید حرام بود. خدا اینها را امتحان کرد: «اِذْ تَأْتیهِم حیتانُهُم یوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یوْمَ لا یسْبِتُونَ لا تَأْتیهِم،» (اعراف/۱۶۳) گروهی از یهود کنار دریا یا رودخانهای زندگی میکردند، روز شنبه ماهیها به کنار ساحل میآمدند و صید آنها بهراحتی ممکن بود، درحالیکه روزهای دیگر اینگونه نبود؛ از آنطرف، روز شنبه هم صید کردن حرام بود. سرانجام بعضی از ایشان طاقت نیاورده، به این صورت حیلهای زدند که کنار ساحل حوضچههایی کندند؛ روز شنبه راه حوضچهها را باز میکردند، زمانی که آب رودخانه همراه با ماهیها داخل حوضچهها میشد جلوی آب را میبستند. روز یکشنبه ماهیها را صید میکردند. خدا به سبب این کار، آنها را مسخ کرد، اگر آیهی قرآن بهصراحت نگفته بود، از راه روایات به این راحتی قابلباور نبود، «فَلَمَّا عَتَوا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَهً خاسِئین» (اعراف/۱۶۶) خدا ایشان را مسخ نموده به میمون تبدیل کرد؛ همهی این افراد کسانی نبودند که روز شنبه برخلاف نهی خداوند ماهی صید میکردند. گروهی نیز از کسانی که صید نمیکردند به عذاب گرفتار آمدند و مسخ شدند. و این قوم سه دسته بودند:
دسته اول روز شنبه صید میکردند، دسته دیگر صید نمیکردند ولی دستهی اول را نیز نهی نکرده و متعرض آنها نمیشدند، دسته سوم نهتنها خودشان صید نمیکردند، بلکه دیگران را از این کار نهی میکردند و میگفتند چرا صید میکنید، این کار گناه است. دستهی دوم که صید نمیکردند و متعرض گروه اول هم نمیشدند، به آمرین به معروف میگفتند، چه فایدهای دارد که آنها را از صید نهی میکنید؟ متوجه عرض بنده هستید؟ یعنی این تلقی که چون امربهمعروف فایده ندارد، انجام نمیدهیم. به کسانی که علیرغم علم به مؤثر نبودن امربهمعروف، نسبت به این کار اقدام میکردند، میگفتند چه فایدهای دارد که دائم با آنها بحث میکنید، آنها را به حال خود رها کنید، «وَ اِذْ قالَتْ أُمَّهٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدیداً قالُوا مَعْذِرَهً اَلی رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یتَّقُون» (اعراف/۱۶۴) خدا بنا است ایشان را هلاک کند، پس برای چه آنها را موعظه میکنید؟ «قالُوا مَعْذَرًه اَلی رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یتَّقُون» اول اینکه ما نزد خدا عذری داشته باشیم، دیگر اینکه قطع نداریم که بهطورکلی حرف ما مؤثر نباشد، شاید در بین این گروه بعضی تحت تأثیر قرار بگیرند. بههرحال، از بین این قوم که سه گروه بودند، دستهای که- علیرغم اینکه چندان اثری نداشت- از منکر نهی میکردند، نجات یافتند، دودستهی دیگر به عذاب مبتلا و به بوزینه تبدیل شدند. (۱)
پینوشت:
1. بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۴۹