هدایت فطری و هدایت اکتسابی

هدایت فطری و هدایت اکتسابی

یک‏ مسأله ‏ای مورد سؤال است و آن اینکه: غالبا می‏گویند چرا قرآن کریم مثلا می‏گوید : «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین » ( و نظیر این در آیات قرآن‏ زیاد است ) هدایت است برای متقیان . اینجور سؤال می‏کنند که در اینجا فرض بر این است که اول ، افراد متقی هستند بعد قرآن متقیها را هدایت‏ می‏کند ، و حال آنکه قرآن غیر متقیها را متقی می‏کند نه اینکه متقیها را هدایت می‏کند .

یا در سوره مبارکه یس می‏خوانیم : « یس * و القرآن الحکیم ۰ انک لمن المرسلین * علی صراط مستقیم * تنزیل العزیز الرحیم * لتنذر قوما ما أنذر اباؤهم فهم غافلون . . * انما تنذر من اتبع الذکر و خشی الرحمن بالغیب »( یس / . ۱۱ -۱) . مقصودم آیه اخیر است . این را جواب داده‏اند – در تفسیر المیزان هم این مطلب هست‏ – که انسانها دارای دو گونه هدایت هستند : هدایت فطری و هدایت به‏ اصطلاح اکتسابی ، و قرآن می‏خواهد بگوید که تا کسی چراغ هدایت فطری‏اش‏ روشن نباشد هدایت اکتسابی برای او فایده ندارد .

این در واقع همان مطلب‏ است که تا انسان انسانیت فطری خودش را حفظ نکرده باشد تعلیمات‏ انبیاء برای او فایده ندارد ، یعنی تعلیمات انبیاء برای اشخاص مسخ‏ شده و انسانیت را از دست داده ، مفید نیست ، درست عکس حرف اینها ، و تجربه و واقعیت نیز همین را نشان می‏دهد . مثلا برداشت من از سوره‏ ماعون اینجور بوده . « ا رایت الذی یکذب بالدین ». دیدی آن کسی را که‏ دین را دروغ می‏پندارد ؟ ابتدا به صورت تعجب سخن می‏گوید که انسان ، انسان باشد و دین را دروغ بپندارد ؟ ! و بعد مشخصاتش را ذکر می‏کند که‏ این چون از انسانیت خارج شده دین را تکذیب می‏کند :
« فذلک الذی یدع الیتیم »این همان کسی است که یتیم را به شدت از خود می‏راند ، یعنی این امر شرط انسانیت است و فطرت انسانیت حکم می‏کند که انسان نسبت به یتیم عاطفه داشته باشد . « و لا یحض علی طعام المسکین‏ این کسی است که برای اطعام مساکین و تغذیه کردن مردم گرسنه کوششی ندارد،حض و ترغیبی ندارد ، تعاونی ندارد . یعنی این اول، انسانیتش را از دست‏ داده .»

آدمی که انسانیت را از دست بدهد قهرا اسلامیت را هم قبلا از دست‏ داده ، یعنی دیگر یک انسان طبیعی نیست ، یک انسان مسخ شده است . باز از مطلب دور شدیم . بنابر این حرفهای اینها صرفا یک سلسله فرضیه ‏های بدون دلیل است بلکه فرضیه‏ هایی است که دلیل همیشه بر خلاف این فرضیه‏هاست . شاید از همه موهومتر همین فرضیه مارکسیستها ست که‏ دین اختراع طبقه استثمارگر است . این هم هیچ دلیلی ندارد ، واقعیات‏ تاریخ و واقعیات حاضر ، آن را کاملا نفی می‏کند و دلیلها همه در جهت خلاف‏ است .

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا