وظائف و مسئولیتهای رهبران الهی در قرآن ۲

وظائف و مسئولیتهای رهبران الهی در قرآن 2

این آیات در حقیقت به عنوان دلدارى و تسلى خاطر پیامبر (ص) و بیان وظیفه و مسئولیت او نازل شده است و در واقع یکى از نتائج مهمى که از شرح داستانهاى اقوام پیشین گرفته مى شود همین است که پیامبر و به دنبال او مؤمنان راستین از انبوه دشمنان نهراسند و در شکست قوم بت پرست و ستمگرى که با آن روبرو هستند شک و تردیدى به خود راه ندهند و به امدادهاى الهى مطمئن باشند.
در حقیقت این آیه، این واقعیت را مجسم مى کند که آنچه از سرگذشت اقوام پیشین خواندیم، اسطوره و افسانه نبود، و نیز اختصاصى به گذشتگان نداشت، سنتى است ابدى و جاودانى و در باره تمام انسانهاى دیروز و امروز و فردا. منتها این مجازاتها در بسیارى از اقوام گذشته به صورت بلاهاى هولناک و عظیم صورت گرفت اما در مورد دشمنان پیامبر اسلام (ص) شکل دیگرى پیدا کرد و آن اینکه خدا آن قدر قدرت و نیرو به پیامبرش داد که توانست بوسیله گروه مؤمنان دشمنان لجوج و بیرحم را که به هیچ صراطى مستقیم نبودند درهم بشکند.

باز براى تسلى خاطر پیامبر (ص) اضافه مى کند: اگر قوم تو در باره کتاب آسمانیت یعنى قرآن اختلاف و بهانه جویى مى کنند، ناراحت نباش زیرا ما به موسى کتاب آسمانى (تورات) را دادیم و در آن اختلاف کردند، بعضى پذیرفتند و بعضى منکر شدند. و اگر مى بینى در مجازات دشمنان تو تعجیل نمى کنیم، به خاطر این است که مصالحى از نظر تعلیم و تربیت و هدایت این قوم، چنین ایجاب مى کند و اگر این مصلحت نبود و برنامه اى که پروردگار تو از قبل در این زمینه مقرر فرموده ایجاب تاخیر نمى کرد، در میان آنها داورى لازم مى شد و مجازات دامانشان را مى گرفت. هر چند آنها این حقیقت را هنوز باور نکردند و هم چنان نسبت به آن در شک و تردیدند شکى آمیخته با سوء ظن و بدبینى.
پس از ذکر سرگذشت پیامبران و اقوام پیشین و رمز موفقیت و پیروزى آنها و پس از دلدارى و تقویت اراده پیامبر از این طریق در آیه بعد، مهمترین دستور را به پیغمبر اکرم (ص) مى دهد و مى گوید: استقامت کن همانگونه که به تو دستور داده شده است. استقامت کن در راه تبلیغ و ارشاد، استقامت کن در طریق مبارزه و پیکار، استقامت کن در انجام وظائف الهى و پیاده کردن تعلیمات قرآن. ولى این استقامت نه به خاطر خوش آیند این و آن باشد و نه از روى تظاهر و ریا، و نه براى کسب عنوان قهرمانى، نه براى بدست آوردن مقام و ثروت و کسب موفقیت و قدرت، بلکه تنها به خاطر فرمان خدا و آن گونه که به تو دستور داده شده است باید باشد.
اما این دستور تنها مربوط به تو نیست، هم تو باید استقامت کنى و هم تمام کسانى که از شرک به سوى ایمان باز گشته اند و قبول دعوت اللَّه نموده اند. استقامتى خالى از افراط و تفریط، و زیاده و نقصان، استقامتى که در آن طغیان وجود نداشته باشد. چرا که خداوند از اعمال شما آگاه است، و هیچ حرکت و سکون و سخن و برنامه اى بر او مخفى نمى ماند.

در حدیث معروفى از ابن عباس چنین مى خوانیم: ما نزل على رسول اللَّه (ص) آیه کانت اشد علیه و لا اشق من هذه الایه، و لذلک قال لاصحابه حین قالوا له اسرع الیک الشیب یا رسول اللَّه! شیبتنى هود و الواقعه »؛ هیچ آیه اى شدید و مشکلتر از این آیه بر پیامبر (ص) نازل نشد و لذا هنگامى که اصحاب از آن حضرت پرسیدند چرا به این زودى موهاى شما سفید شده و آثار پیرى نمایان، گشته، فرمود مرا سوره هود و واقعه پیر کرد!.

و در روایت دیگرى مى خوانیم: هنگامى که آیه فوق نازل شد پیامبر فرمود: شمروا، شمروا، فما رئى ضاحکا»؛ دامن به کمر بزنید، دامن به کمر بزنید (که وقت کار و تلاش است) و از آن پس پیامبر هرگز خندان دیده نشد!.

دلیل آن هم روشن است، زیرا چهار دستور مهم در این آیه وجود دارد که هر کدام بار سنگینى بر دوش انسان مى گذارد. از همه مهمتر، فرمان به استقامت است، استقامت که از ماده قیام گرفته شده از این نظر که انسان در حال قیام بر کار و تلاش خود تسلط بیشترى دارد، استقامت که به معنى طلب قیام است یعنى در خود آن چنان حالتى ایجاد کن که سستى در تو راه نیابد، چه فرمان سخت و سنگینى؟.

همیشه بدست آوردن پیروزیها کار نسبتا آسانى است، اما نگه داشتن آن بسیار مشکل آنهم در جامعه اى آن چنان عقب افتاده و دور از عقل و دانش در برابر مردمى لجوج و سرسخت، و در میان دشمنانى انبوه و مصمم، و در طریق ساختن جامعه اى سالم و سربلند و باایمان و پیشتاز، استقامت در این راه کار ساده اى نبوده است.

دستور دیگر اینکه این استقامت باید تنها انگیزه الهى داشته باشد و هر گونه وسوسه شیطانى از آن دور بماند، یعنى بدست آوردن بزرگترین قدرتهاى سیاسى و اجتماعى، آنهم براى خدا!.

سوم مساله رهبرى کسانى است که به راه حق برگشتند و آنها را هم به استقامت واداشتن.

چهارم مبارزه را در مسیر حق و عدالت، رهبرى نمودن و جلوگیرى از هر گونه تجاوز و طغیان، زیرا بسیار شده است که افرادى در راه رسیدن به هدف نهایت استقامت را به خرج مى دهند اما رعایت عدالت براى آنها ممکن نیست و غالبا گرفتار طغیان و تجاوز از حد مى شوند.

آرى مجموع این جهات دست به دست هم داد و پیامبر (ص) را آن چنان در زیر بار مسئولیت فرو برد که حتى مجال لبخند زدن را از او گرفت و او را پیر کرد!. و به هر حال این تنها دستورى براى دیروز نبود بلکه براى امروز و فردا فرداهاى دیگر نیز هست.

امروز هم مسئولیت مهم ما مسلمانان و مخصوصا رهبران اسلامى در این چهار جمله خلاصه مى شود استقامت اخلاص – رهبرى مؤمنان – و عدم طغیان و تجاوز، و بدون به کار بستن این اصول، پیروزى بر دشمنانى که از هر سو از داخل و خارج ما را احاطه کرده اند و از تمام وسائل فرهنگى و سیاسى و اقتصادى و اجتماعى و نظامى بر ضد ما بهره گیرى مى کنند امکان پذیر نمى باشد.

همچنین در سوره نحل آیات ۸۴ تا ۸۹ می فرماید: وَ یَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیداً ثُمَّ لا یُؤْذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ* وَ إِذا رَأَى الَّذِینَ ظَلَمُوا الْعَذابَ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ* وَ إِذا رَأَى الَّذِینَ أَشْرَکُوا شُرَکاءَهُمْ قالُوا رَبَّنا هؤُلاءِ شُرَکاؤُنَا الَّذِینَ کُنَّا نَدْعُوا مِنْ دُونِکَ فَأَلْقَوْا إِلَیْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّکُمْ لَکاذِبُونَ* وَ أَلْقَوْا إِلَى اللَّهِ یَوْمَئِذٍ السَّلَمَ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ* الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ زِدْناهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ بِما کانُوا یُفْسِدُونَ* وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهِیداً عَلى هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَهً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِینَ»؛ به خاطر بیاورید روزى را که از هر امتى گواهى بر آنها مبعوث مى کنیم، سپس به کافران اجازه (سخن گفتن) داده نمى شود (چرا که دست و پا و گوش و چشم حتى پوست تن آنها گواهى مى دهند) و توانایى بر رضایت طلبیدن (و تقاضاى) عفو ندارند.

هنگامى که ظالمان عذاب را ببینند نه به آنها تخفیف داده مى شود، و نه مهلت. و هنگامى که مشرکان معبودهایى را که شریک خدا قرار دادند مى بینند مى گویند پروردگارا اینها شریکانى است که ما بجاى تو آنها را مى خواندیم، در این هنگام معبودان به آنها مى گویند شما دروغگو هستید. و در آن روز همگى در پیشگاه خدا اظهار تسلیم مى کنند، و تمام آنچه را دروغ مى بستند گم و نابود مى شود!.

آنها که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا باز داشتند عذابى بر عذابشان بخاطر فسادى که مى کردند مى افزائیم. بیاد آورید روزى را که از هر امتى گواهى از خودشان بر آنها معبوث مى کنیم، و تو را گواه آنها قرار مى دهیمش، و ما این کتاب (آسمانى) را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است، و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است.
از نظر منطق اجتماعى اسلام، هر کس سنت نیک و بدى بگذارد در تمام عمل عاملان به آن سنت شریک است، در حدیث مشهورى مى خوانیم: هر کس سنت نیکى بگذارد، پاداش کسانى که به آن عمل کنند براى او هست بى آنکه از پاداش آنها کاسته شود، و هر کس سنت بدى بگذارد، گناه همه کسانى که به آن عمل مى کنند بر او نوشته مى شود، بى آنکه از گناه آنها چیزى کاسته شود . به هر حال این تعبیرهاى تکان دهنده قرآن و احادیث، مسئولیت رهبران را در برابر خدا و خلق خدا آشکار مى سازد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
به بالا بروید