وعده پوشالی سرزمین موعود

وعده پوشالي سرزمين موعود

کتاب (گذشته، حال و آینده زن یهودی) یکی از کتاب های اندک شماری است که به وضعیت زن در ادیان نظر دارد. نویسنده کتاب، خانم ناتالی رین، به مدت ۵ سال در سرزمین های اشغالی زیسته و از حال وهوا و فراز و فرود مسائل حقوقی زنان آگاهی یافته است.
وی، از وضعیت نابسامان حقوقی زنان در آنجا و وعده های دروغین صهیونیست ها می نویسد و با منابع دست اولی که آورده است نشان می دهد چگونه غاصبان یهودی با استفاده ابزاری از زنان، فرودست کردن جنس مؤنث و بی حرمتی به (انسانیت) زن برای رسیدن به خواسته های خویش بهره گرفته اند.
صهیونیست ها، برای پروژه مهاجرت و غصب، از انجام هیچ عمل فرومایه ای فرو گذار نکرده اند و با شعارهایی همچون رسیدن به (سرزمین موعود) و برپایی (آرمان شهری) برای زنان و مردان ـ بلکه برای همه انسان ها ـ یهودیان سر تا سر جهان را به فلسطین گسیل داشتند. افرادی که به گفته نزار قبانی (حتی از جهنم فرا خوانده شدند تاآرامش سرزمین مسالمت خواه و صلح طلب فلسطین را بر هم زنند).
این کتاب ـ که خانم سهام منصور آن را به عربی برگردانده است ـ نه تنها از نظر بررسی حقوقی زنان یهود شایان اهمیت و اهتمام است، بلکه شمایی کلی و واقعی از تاریخ مهاجرت یهودیان، کمک های غرب و به ویژه ایالات متحده امریکا، برای استمرار سلطه غاصبان، جنگ عرب واسرائیل، وضعیت زنان دروزی و عرب مناطق اشغالی، انتخابات ومسائل از این دست ارائه می دهد.
نویسنده، در بخش های ۲۰ گانه کتاب، وضعیت گذشته زنان و مردان یهودی را در کشورها و مناطقی که می زیسته اند، اوضاع کنونی زنان یهودی در فلسطین اشغالی و آینده تلاش های زنان یهودی را برای دستیابی به حقوق خود بررسی کرده است. (۱) خوانندگان پس از خواندن این کتاب شگفت زده می شوند که چرا زنان یهودی که گاه متهورانه برای رسیدن به خواسته های خود تلاش کرده اند، هیچ گاه از وضعیت اسف انگیز زنان عرب و دروزی ـ که دست کم هم شهری های آنان به شمار می آیند! ـ دفاع نکرده اند. مگر نه این است که دفاع از حقوق زنان، بخشی از دفاع از حقوق بشر است !؟
۱. هنگامی که تاریخ یهود و چگونگی تشکیل صهیونیزم را بررسی می کنیم، جایگاهی برای (زنان) نمی یابیم، زیرا در فرهنگ یهودی، زن جایگاه انسانی مناسبی ندارد. در عهد قدیم، تنها دو سفر به زنان اختصاص یافته است ـ چهار اصحاح برای روث Roth و ده اصحاح برای استیر Esther.
یهودیت، تنها از دیدگاه مردانه بررسی شده است و نقش تاریخی فرهنگ یهودی ویژه مردان است. نیز تأویل های کلان و پی در پی و بازتأویل قوانین، عادت ها و سنت های یهودی همگی درباره مردان و روبه سوی آنان دارد. زبوروسکی Zborowskiو هرتزگ در این باره می نویسند: (زن و مادر نیکو، در انجام کارهای مردان، به ایشان یاری می رسانند. زن، مسئولیت اجرای کار منزل و آیین های خانوادگی را برعهده دارد حتی هنگامی که مردان در صدد انجام مراسم بر می آیند، این زنان اند که همه چیز را برای مردان فراهم می کنند. آیین های مذهبی، تنها در منزل برای زنان ضرورت می یابد و گرنه این اعمال، در بیرون ازخانه شامل زن نمی شود و حتی لزومی ندارد که از آنها آگاهی یابد.
افزون بر این (زن حتی آزادی عمل را در جشن های مذهبی خانگی ندارد. زن در فرهنگ یهود حتی اگر از عهده حل مشکلات خود برآیدباید با یکی از مردان ـ شوهر، پدر، برادر، خاخام و یا یکی از علمای یهود ـمشورت کند. بدین معنا زن حتی در امور شخصی خود اختیاری ندارد). (۲)
از دیر باز، و در همه کشورها و سرزمین هایی که یهودیان از حقوق مدنی خویش محروم بوده اند، سلطه، نفوذ و تصمیم گیری در دست دیر نشینان و بزرگان کنشت ـ یعنی مردان ـ بوده است.
در هیچ دیری، از زنان انتظار نمی رفت حضور یابند. در واقع، زن ازانجام همه نیایش ها ـ به جز روشن کردن شمع در خانه و آن هم درشب های شنبه ـ مستثنا و معاف بود. تأویل یکی از خاخام ها در این باره خواندنی است: (هنگامی که پسران یهودی به سن بلوغ شرعی (اتمام ۱۳ سالگی) می رسند (۳)، واجبات آنان می آغازد. پسر بالغ با پا نهادن دراین سن می تواند تورات را برای دیگران بخواند و طلسم نهد… اما زنان، از بیش تر واجبات معاف اند. البته معاف بودن ایشان، نشانه فرودست بودن آنان نیست و با توجه به این مبدأ تلمودی (۴) (کسی که به کار دینی مشغول است از دیگر واجبات معاف می شود) باید گفت که وظیفه زن، به خودی خود مقدس است و از انجام سایر واجبات دینی بی نیاز می باشد. سن شرعی دختران یهوده پس از اتمام ۱۲ سالگی به علاوه یک روزمی آغازد و جشن و آیین ویژه ای به همراه ندارد). (۵)
به نظر ناتالی رین، یهودیت آشکارا حقوق مشارکت زنان را در کنشت زیر پا می نهد تا مبادا از نقش خدمتکاری، خانه داری و جان کندن درمسائل خانه و خدمات رسانی به مردان فرو گذار کند. و از آنجا که کنشت، سلطه و چیرگی اجتماعی و پذیرش این دو مسئولیت گران را بر گردن مردان می نهد به ایشان جایگاه ویژه ای می بخشد و آنان را از احترام کامل برخوردار می کند. دین یهود به انقیاد و سر سپردگی فرمان می دهد، و فرمانبرداری زنان از مردان تنها بر شأن و منزلت مردان می افزاید و ازسوی دیگر، زنان یهود را به فرمانبرداری، فروتنی و تسلیم شدن فرمان می دهد. نویسنده، در این بخش به فشارهای فراوانی که علیه یهودیان ـبه ویژه در روسیه ـ انجام پذیرفته است اشاره می کند که چگونه بر آن شدند تا به فلسطین روی آورند. در این میان، فشار بر زنان چند چندان بوده است: (… و از آنجا که توانایی و اجازه خواندن شریعت الهی، که معیاراساسی جایگاه انسان ها است، در دسترس و توانایی زنان نبود، زنان، به طور خودکار، از عزت و احترام اجتماعی محروم شدند… مردان یهودی ازلقب Reb بهره مند بودند ولی برای زنان هیچ لقبی وجود نداشت و آنان رابا نام همسران خویش خطاب می کردند (ساره زن اسحاق) و بدین سان، زنان در سایه شوهر خویش روزگار می گذراندند. از آغاز تولد برای دختران در خانه جایگاهی معین نمی شد، بلکه هم چون باری بر دوش خانه سنگینی می کردند و آینده ای جز ازدواج و زاییدن فرزندان بیش ترنداشتند. زن مجرد هیچ هویتی نداشت و از هیچ گونه فن و مهارت وآرزویی برخوردار نبود. از سوی دیگر، ازدواج نیز خواری و بی حرمتی زنان را به همراه داشت. تصمیم گیری برای ازدواج دختران، پیش از آگاهی خود دختر در این باره میان پدران و دلالان شتیتل انجام می گرفت وغالبا نخستین دیدار عروس و داماد، در روز ازدواج صورت می گرفت. پیش از این دیدار، بر سر مهریه و توانایی داماد بر نفقه همسر خود چانه زنی ها و مجادله ها بالا می گرفت. دختران، از انتخاب همسران آینده خویش محروم بودند و چون سربار خانواده به شمار می آمدند، زود هنگام به خانه شوهر رهسپار می شدند و با مردانی ازدواج می کردند که با آنان تفاوت سنی فراوانی داشتند. در روز ازدواج، موهای زنان را ـ و تا پایان زندگی ـ می تراشیدند و از این رو ناچار می شدند به جای آن از کلاه گیس های نامناسبی استفاده کنند که چهره آنان را زشت می کرد. بدین خاطر چنین می کردند که مبادا موجبات فریفتن مردان به وجود آید. بی گمان در این گونه ازدواج ها، هیچ گونه امیدی برای حسن معاشرت والفت و نزدیکی یافت نمی شد. اما پسران، از کودکی به کنشت فرستاده می شدند تا از آیین و مذهب یهود آگاهی یابند و جایگاه مناسبی درجامعه پیدا کنند. (شتیتل، از دیدگاه مردان به خود می نگریست و درباره خود با زبان مردانه سخن می گفت. بر پایی چنین مکانی برای فرو دست کردن زنان و شهروندان درجه دوم نامیدن آنان بود. مردان هماره سپاسگذار خدا (یهوه) بودند که آنان را زن نیافریده است). (۶) جاری، زن یهودی پس از ازدواج تنها به حفظ نسل یهودی می پرداخت و از آنجا که خانه داری و انجام مقدمات آیینی بر او واجب و ضروری به شمارمی رفت، قدر دانی و سپاس هیچ کس را به همراه نداشت. زن یهودی ناچار بود برای روابط عاطفی خود با فرزندان خود ـ که نسبت به مادرشان از عزت و احترام بیش تری برخوردار هستند ـ مدارار کند و عاطفه واحساس گمشده خویش را در روابط با فرزندان بیابد. مردان یهودی به تعصب های دینی خویش از رهگذر راهبردها و رویکردهای عقلانی که بر فهم فلسفه دین و پویایی استوار بود، دست می یازیدند ولی زنان ـ که حتی از کمترین تفسیر منطقی برای انجام آیین ها برخوردار نبودند ـزندگی محدود و خفقان آوری داشتند، گویی از این بردگی گریزی نبود. برای زن، هیچ گونه تجربه ای میسر نبود، بلکه همواره سایه شوم ترس رابر بالای وجود خویش احساس می نمود. مردان یهود با پرداختن به آیین های خود از بارسنگین خانواده شانه خالی می کردند بدون اینکه بدانند زنان خویش از ابزارها و مهارت های ضروری حمایت خودبرخوردار نیستند: (اگر چه زنان کاملا در تحمل بار اقتصادی خانواده شرکت می جستند اما این مسئله هیچ نقشی به آنان نمی بخشید وتأثیری در روند زندگی ایشان نداشت. تنها مردان بودند که از حمایت وصیانت اجتماعی برخوردار بودند… اما گمان نمی رفت زنانی که می باید ازفضیلت و وقار خود دفاع کنند چگونه از پس این مهم بر می آیند). (۷)
بطلان پندار مردان یهود در توانایی دفاع زنان از خویشتن خویش به هنگام هجوم نیروهای روسی به یهودیان در سال ۱۸۸۱ میلادی نمایان شد. در آن روز که مردان یهود آن منطقه به آیین های خود در کنشت می پرداختند، گروهی بر زنان تاختند و به کشتار آنان پرداختند.
در نیمه نخست قرن نوزدهم میلادی، تنها راه رهایی زن یهودی، گریختن از خانه با فردی غیر یهودی بود که بی گمان، تاوان سنگینی به همراه داشت و پذیرش این خطر، تجربه های ملال آور و جان کاه بود.
با مرگ نیکولا در ۱۸۵۵، روسیه بر آن شد تا تغییراتی در اوضاع درونی کشور دهد و هر چه بیش تر با اروپا ارتباط یابد. از میان تحولات انجام شده می توان به آزادی نسبی یهودیان در دهه ۷۰ قرن نوزدهم یاد کرد. برخی از جوانان یهودی به شهرهای بزرگ تر پا گذاشتند و پاره ای ازمهارت ها را فرا گرفتند و در عرصه های سیاسی و اجتماعی رخ نمودند وروش های کهن زندگی و پوشاک خود را به شهر نشینان نزدیک تر کردندو به افق های زندگی خویش گستردند.
اسکندر دوم، پای این گروه را به دانشگاه ها و فراگیری مهارت ها گشود. روزانه از جمعیت شتیتل کاسته می شد و بسیاری از یهودیان از راه های غیر قانونی به امریکا، فرانسه و انگلستان می گریختند. (از سال ۱۸۲۰ تا۱۸۷۰ در حدود ۷۵۰۰ نفر از یهودیان روسیه و لهستان به امریکاکوچیدند و در سال ۱۸۷۱ تا ۱۸۸۰ این تعداد به ۴۰۰۰۰ نفر رسید. دریک دهه پس از این، شمار به ۱۳۵۰۰۰ تن رسید و از سال ۱۹۰۱ تا۱۹۱۰ تعدا یهودیان آن مناطق از مرز ۷۰۴۲۴۵ نفر تجاوز کرد). (۸) دراین میان، اندیشه سیاسی یهودیان رو به سوی سوسیالیزم، کمونیزم، آنارشیزم و انقلاب نهاد. زنانی که از مصائب پایان ناپذیر شتیتل رها شده بودند آرزومندانه در پی آزادی می گشتند. گروهی از این زنان، آزادی را درانقلاب، شرکت جستن در عملیات تجسسی و یا رسیدن به مادیات بهتردر ازدواج با مردان ثروتمند می پنداشتند. پاره ای از یهودیانی که به گروه های سیاسی چپ پیوسته بودند در پی رفع تبعیض و کاستن فشارنژادی بر نژاد سامی شدند. گروهی دیگر، تنها راه رهایی را بریدن ازیهودیت پنداشتند و گروه سوم آینده خویش را در گرو احیای مفاهیم صهیونیستی.
با افزایش بحث و گفت و گوها پیرامون تشکیل یک کشور، گروه های کوچکی از یهودیان افراطی که زندگی بر آنان تنگ آمده بود، هوای رفتن به فلسطین را در سر پروراندند. این گروه، سختی های فراوانی تحمل کردند و به سان انسان های نخستین در فلسطین زیستند. مالاریا و مار وعقرب گزیدگی را به جان خریدند و بی گمان در این جهنم که آنان را به یاد شتیتل می انداخت هر گونه اندیشه ای در باب آزادی زنان و مساوات ناممکن بود. خانواده ها، دختران خویش را که به تازگی آزادی را در اروپاتنفس کرده بودند، می فریفتند و آنان را رهسپار سرزمین موعودمی کردند. زنان در این سرزمین می بایست با مشکلات بیش تری گلاویزشوند.
۲. در اروپای شرقی، زنان یهودی از آزادی و فرصت های شغلی برخوردارد نبودند. این زنان چنین می پنداشتند که با پا نهادن به سرزمین موعود از کابوس نابرابری رهایی می یابند، اما به محض رسیدن دریافتندکه وعده هایی چون برابری و نگریستن به آنان به عنوان (انسان) پوشالی است. گروه نخست مهاجران بین سال های ۱۸۸۰ تا ۱۸۹۵، گروه دوم از ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۴ و گروه سوم بین سال های ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۵رهسپار فلسطین شدند: بلایای طبیعی، سرزمین های ترسناک، دشمنی عرب ها با ایشان، حکومت فاسد عثمانیان، دشمنی دیرینه با جامعه یهود باستان old yishuv، جهل به امور زراعت و مسایلی از این دست برمشکلات مهاجران افزود. (۹)
در حالی که مهاجران برای زنده ماندن به ستیز پرداخته بودند، سردمداران جنبش صهیونیزم در اروپا در ناز و نعمت به سر می بردند و ازحال و روز قربانیانی که به فلسطین فرستاده بودند بی خبر. نخستین ودومین گروه زنان مهاجر به سرعت دریافتند که از آزادی برخوردارنیستند، بلکه حقا در میان بزرگان صهیونیزم جایی ندارند. جوزف باراتزدر این باره می آورد: (همه ما از زن و مرد گمان می بردیم با پا گذاردن به فلسطین آرزوی دیرینه ما که همانا تغییر زندگی گذشته است، جامه عمل می پوشد ولی پنداشتیم زن، آزادی و برابری را خواهد یافت ودوشادوش مرد به کار کشاورزی خواهد پرداخت… ولی گروهی که رهسپارفلسطین شدند تنها دو زن را به همراه خود آوردند یعنی تعداد لازم برای ۱۰ مرد که به سرویس دهی کارهای منزل و آشپزی و جز اینها بپردازند… باید اعتراف کرد مردان مهاجر از لحاظ روحی و روانی آمادگی آزادی زنان را نداشتند… و چنین حالت های روحی کار زنان را در به دست آوردن حقوق پایمال شده خویش دشوارتر می کرد). (۱۰)
با آغاز مهاجرت، صهیونیست های اروپای شرقی ندای برابری جنسی سر دادند ولی این وعده ها از چارچوب زبان بیرون نرفت. زیبورا باردومامی نویسد: (در فلسطین، شیوه دگرگون شد و گسست هایی پدید آمدند. آنجا، در تبعید گاه روسیه زنان و مردان (رفیق) و برابر بودند. هر دو گروه توامان تلاش می کردند و سختی زندان و تبعید را به جان می خریدند اماوقتی فرمان رهبران مبنی بر مهاجرت به فلسطین رسید ما به دو گروه تقسیم شدیم؛ رفیقان مرد و رفیقان زن و چون بدانجا رسیدیم گروه نخست به کار (آبادی سرزمین) گماشته شد و گروه دوم؛ یعنی زنان به پشتیبانی از گروه اول. ما هماره این جمله را می شنیدیم: این کار (آبادکردن فلسطین) به مردان بیش تری نیاز دارد و مردان، زنان بیشتری به کار خواهند گرفت). (۱۱)
ناتالی رین، نویسنده کتاب از زبان زعمای یهود می نویسد که آنان به مسائل اساسی فلسطینی اهتمامی نمی ورزیدند بلکه در پی یافتن جایگاهی مناسب در غرب و رسیدن به خواسته های شخصی خود بودند. در این میان، زنان آرزوی چندانی نداشتند و گمان نمی رفت بتوانندخواسته های خود را بر آورده کنند. زنان ناچار بودند به زاد و ولد بیشتربپردازند و از این رو همواره در کار پرورش کودکان و خانه داری بودند و به زودی دریافتند که نقش آنان از چارچوب کهن و سنتی گذشته فراترنمی رود: (کار در آشپزخانه، شستن لباس و جز اینها کارهای اساسی زنان به شمار می رفت و تنها تفاوت میان گذشته و حال ایشان این بود که زنان خانه دار علاوه بر آشپزی برای خانواده خود ناچار بودند برای ده ها و یاحتی صدها خانواده دیگر آشپزی کنند). (۱۲)
هر چند زنان سومین گروه اندکی به خود آمدند اما بیکاری، گرسنگی ومشکلاتی که در سال های ۱۹۲۶ و ۱۹۲۷ گریبان گیر یهودیان شد نقش زنان را کم رنگ کرد و چنانچه کاری برای آنان به وجود آمد به خیاطی، نساجی و خدمات منزلی محدود بود که دستمزد ناچیزی می گرفتند و اگرچه با کراهت فراوانی به این کارها می پرداختند اما این دشواری ها، بیش از این قابل تحمل نبود: (بگذارید اعلام کنم که زنان کیبوتز (۱۳) در آن روزها، از کارهای خانه بیزار شده بودند، نه بدان خاطر که سخت می نمودبلکه در شمار با کارهای دیگر آسان تر بود اما زنان از این کارها احساس حقارت و خواری می کردند… اینان می خواستند به سان مردان به کارهای دیگری گماشته شوند نه اینکه به آشپزخانه ها تبعید گردند). (۱۴)
با پایان یافتن دهه دوم مهاجرت، ناکامی و شکست در کردار و رفتار وروان زنان آشکار شد زیرا کسی بدان ها اعتنا نمی کرد. آدامایون در سال ۱۹۲۹ و ۱۹۳۰ دو کتاب درباره شکست و ناکامی های زنان یهودی نگاشت.
۳. اگر چه دموکراسی شعار یهودیان بود ولی سردمداران صهیونیزم همچون بن گوریون و پیرل کاترنیلسون، هماره دیدگاه های خویش را بردیگران تحمیل می کردند و با تشکیل احزابی چون هستدروت زنان (۱۵) دریافتند جایگاه و جایی در فلسطین اشغالی ندارند و حتی زنانی که به خدمت نظام در آمدند و به پست های کلیدی می رسیدند از عزت وتشویق چندانی برخور دار نبودند؛ نه در روزنامه ها نامی از آنان دیده می شد و نه تندیس آنان را در میدان های شهر نصب می کردند. نیز، زنان به درجه ژنرالی نمی رسیدند.
درست ۳۰ سال پس از آموزش های نظامی سخت زنان، تام بادون به لحنی تحقیرآمیز می نویسد: (ما در صدد افزایش سربازان بودیم و گرنه خیال ارسال زنان به جنگ را نداشتیم. بیش تر این زنان خرسندانه به ماشین نویسی، منشی گری و کارمندی در پایگاه های نظامی و سر تا سربخش یهودی نشین فلسطین شرکت می جستند. دختران زیبا گلچین شده و در دفتر کار افسران ارشد و یا روابط عمومی به کار گماشته می شدند). (۱۶) اگر چه نظامیان جای مردان یهودی کنشت و آکادمی راپر کردند اما نقش کم رنگ زنان در این نظام، نشان از عدم مشارکت آنان در به دست آوردن قدرت و سلطه داشت.
۴. پس از سال ۱۹۴۸ میلادی، تنها پاره ای از ارزش های کهن یهودی باقی ماند. دیدگاه رهبران و سیاست مردان صهیونیزم بسیار تنگ شد وتنها به سیاست مهاجرت و دفاع ـ که یگانه ابزار پیش برد اهداف بود ـهمت گماشتند. یهودیان در آن سال ها، واپس گرا و سلفی گرا شدند وبیش از پیش به آیین ها و رفتارهای دینی خود چنگ زدند. افزون برمهاجرت از اروپا و امریکا، کوچیدن به فلسطین از مناطقی چون افریقا، کردستان، ترکیه، سوریه و لبنان بالا گرفت. این گروه ها از تعصب دینی فراوانی برخوردار بودند. بی گمان، مجموعه کوچکی از زنان که شعاربرابری سر می دادند از همیاری دیگران بهره مند نمی شدند. گروهی ازاین زنان، به ویژه آنان که از اسپانیا و پرتغال آمده بودند، حتی کمترین وجه و میراث مشترکی با سایر یهودیان نداشتند. صدای زنان با روی کارآمدن افرادی هم چون بن گوریون، به گوش نمی رسید تا آنجا که یکی اززنان عضو پارلمان به خاطر هدر دادن بخش زیادی از وقت خود پیرامون مسائل زنان توبیخ شد. در مفاد بیانیه استقلال آمده بود: این کشور (باچشم پوشی از دین، نژاد، جنسیت، جایگاه اجتماعی و سیاسی با همگان به طور یکسان برخورد می کند). اما قوانین به هنگام تطبیق چنین نبود. نیز، در قانون کار ۱۹۵۴ تا به امروز (زمان چاپ کتاب) بدان عمل می شود، آمده است: (وزیر کار موظف است زنان را از همه کارهایی که به ایشان آسیب می رساند، باز دارد) و بدین سان، و با ماده های قانونی (ممنوعیت کار شبانه برای زنان) گاه از (۱۲ شب تا ۶ صبح می باشد) عرصه کاری زنان تنگ تر شد زیرا به موجب این قانون، کارخانه داران از استخدام زنان طفره می رفتند. از سال ۱۹۴۸، از نفوذ اندک زنان کاسته شد و هم هنگام بر تشخص و احترام مردان یهودی افزون گشت.
۵. زنانی که از کشورهای شرقی به فلسطین آمده بودند در مقایسه بازنانی که در شتیتل می زیستند عقب مانده تر و نا آگاه تر بودند. این زنان چیزی درباره آزادی و شیوه های نوین زندگی نمی دانستند و نسبت به زنانی که پیش تر آمده بودند فرمانبر دارتر، خموش تر و نامتمدن تر. براساس آمار سال ۱۹۵۴ بیش تر زنان شرقی بی سواد بوده اند؛ ۵۳/۲ درصداز زنانی که پیش تر مهاجرت کرده بودند و ۵۷/۸درصد آنان که پس ازاین گروه به فلسطین کوچیدند به مدرسه نرفته بودند و تنها ۱۳ درصد ازگروه دوم مرحله ابتدایی را تمام کرده بودند. (۱۷) بی شک، این نسل نورسیده نمی توانست به یاری زنان نسل کهن بپردازد. مهاجران، زمان زیادی برای آشنایی با محیط زیست تازه خود از دست دادند ولی با این همه، و در بخش تولیدات کشاورزی در روستاهایی که به این منظورساخته شده بودند (moshavim) حال و روزی بهتر از پیش (در کشورهای اروپایی) نداشتند: (از میان ۱۷۱ روستای احداث شده بین سال ۱۹۴۸ تا۱۹۵۱، تنها ۱۴ درصد (۲۴ روستا) از ویرانی رهایی یافتند). (۱۸) و از آنجاکه بیش تر یهودیان نافرهیخته بودند، اخلاقی سلفی گرا حاکم شد (همگان به نوعی زندگی سنتی روی آوردند. نشانه بارز این زندگی سکون، تدین، محسور شدن خانواده، تأثیر پذیری از این ارزش ها وچنگ زدن به این زندگی بی روح بود. چهره اساسی آن گروه های یهودی ـ که سرشتی محافظه کار و واپس مانده داشت ـ (حال) خویش را درچارچوب گذشته نظاره می کرد… ارزش های سیاسی و اقتصادی رو به زوال نهاد و در برابر ارزش های دینی و خانوادگی جان داد؛ نمونه کامل یک جامعه طبقاتی که معیارهای خانوادگی، نژادی و دینی بر آن حکمفرما شد؛ جامعه ای که بر پایه (روابط) استوار بود). (۱۹)
۶. با بالا گرفتن و پیش رفت یهودیان در سرزمین اشغالی و گشوده شدن راه ترقی در زمینه های کشاورزی و فناوری، زنان باز هم زندگی خویش را با پیشرفت سایر بخش ها متناقض یافتند زیرا همچنان به کارهای فرودست گماشته می شدند. آمار سال ۱۹۵۱ که به بررسی وضعیت ۱۱۳ زن پرداخته است. نشان می دهد تنها ۱۲ تا ۱۴ درصدهنوز در بخش های خدماتی (شست و شوی خانه ها، نگه داری ازکودکان، آموزش، تمیز کاری، آشپزی) به کار گرفته می شوند. به بهانه جنگ با عرب ها و استراتژی دفاع از صهیونیزم، مردان از جایگاه بالاتری برخوردار شدند. بی بند و باری سربازان و درجه داران اسرائیلی نسبت به عرف جامعه و بی احترامی به سلطه افزایش یافت و بدین سان غرور توخالی نیروهای نظامی حالتی رومانتیک به خود گرفت. موشه دایان با رفتارهای شگفت آور خود بر سر زبان ها افتاد و به یک قهرمان تبدیل شد. در سال ۱۹۵۳، و پس از درگیری های اردن با اسرائیلیان، رژیم صهیونیستی به اردن حمله کرد و ۹۶ انسان را به خاک و خون کشیدکه نیمی از این قربانیان را زنان و کودکان تشکیل می دادند. بن گوریون، اگر چه ناراحتی خود را از این جریان اعلام داشت، اما مسئولیت این یورش هولناک را بر عهده نگرفت. در همان سال حادثه دردناک کفرقاسم رخ داد، اما سربازان متهور اسرائیلی چنان جایگاهی یافته بودند که با وجود محاکمه مسئولین این قتل عام، همگی غاصبان و ددمنشان چندی بعد بخشوده شدند.
حزب ماپای (۲۰)، که خود را یک حزب مردمی قلمداد می کرد، به جذب و گزینش نیروها پرداخت و معیارهای انسانی و از آن شمار شعار برابری احاد جامعه جای خود را به ایدئولوژی های نژادپرستانه داد و ارزش زن به زاد و ولد محصور شد: (چنانچه آمار زاد و ولد یهودیان افزایش نیابد، بقای دولت اسرائیل سخت خواهد بود. هر زن اسرائیلی که کمتر از ۴فرزند سالم تحویل جامه دهد، از واجبات و وظایف خود نسبت به جامعه شانه خالی کرده است. گویی یک سرباز است که از خدمت سربازی فرارکند. جامعه باید زمینه ها را برای تولد و رشد و پرورش این کودکان سازد. باید هر مادر اسرائیلی به این وظیفه مقدس عمل کند تا امت اسرائیل گسترش یابد). (۲۱)
در این میان، اگر چه زنان در نیروهای مسلح به خدمت مشغول بودنداما اندک اندک و با فرمان یاد شده از نقش اجتماعی آنان کاسته شد. جنگ ۶ روزه عرب ها و اسرائیل و شکست جهان عرب در صحرای سینابه بالا رفتن جایگاه و پایگاه صهیونیزم انجامید. (۲۲)
یورش به صحرای سینا به سال ۱۹۵۶ ناکامی زنان را به همراه داشت ونوای برابری زیر چتر ضرورت حمایت از ارتش خاموش شد. با رشدسیادت مردان، مادر بودن مفهوم مهم و نوینی به تن کرد. پست های کلیدی و پر درآمد به ژنرال ها و فرماندهانی اعطا شد که هیچ خبره ای درآن زمینه ها نداشتند و تنها به خاطر کارهای مهمی که در عرصه نظامی انجام داده بودند از این مزایا برخوردار شدند. رکود اقتصادی رژیم صهیونیستی (۱۹۶۵ تا ۱۹۶۷) بر دامنه بحران افزود و زنان ـ چنان که ازتاریخ یهود پیداست ـ بیش از پیش به انقیاد مردان در آمدند تا جایی که اندک اندک خود زنان خرسندی خود را از وضعیت موجود نشان دادند.
۷. اما پس از چندی تابستان طلایی اسرائیلیان فرا رسید و جنگ ۶روزه، چشم اندازهای نوینی فرا روی یهودیان نهاد. کمک های نقدی ایالات متحده امریکا و یهودیان امریکایی به رژیم صهیونیستی به ۱۸۰میلیون دلار رسید. زنان سربازانی که در جنگ های اسرائیل و عرب کشته شده بودند، به ناچار ـ و برای گرفتن اعانه و جیره ـ به خدمت ارتش در آمدند و به کارهای خدماتی گماشته شدند. میزان رشد اقتصادی ازیک درصد به سال ۱۹۶۷ به ۱۳ درصد در سال ۱۹۶۸ و ۹ درصد در سال ۱۹۷۰ رسید و پروژه مهاجرت به سرزمین اشغالی رشد روزافزونی یافت. بر پایه گفت و گوهای انجام شده میان ناتالی رین و پاره ای از زنان یهودی و مجریان طرح مهاجرت در لندن، راه برای مهاجرت همه یهودیان هموار شد اما این راه بر دختران مجرد و زنان طلاق گرفته بسته ماند زیرا آنچه رژیم اسرائیل در سرداشت افزایش شمار جمعیت یهودیان بود و بی شک مهاجرت زنان طلاق گرفته و دختران مجرد ـ که در آن رژیم کاری جز زاد و ولد برای آنان متصور نبود ـ بهره ای نداشت.
۸. حتی زنی هم چون گلدا مائیر که از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۳ نخست وزیررژیم صهیونیستی را بر عهده داشت، نه تنها از حجم سلطه مردان نکاست بلکه ـ از آنجا که وی تنها مردان را به خدمت می گرفت و هیچ توجهی به نیروی زنان نداشت ـ بر سلطه مردان افزوده شد.
وی بی پروا و بدون هیچ گونه آماده سازی رژیم در بخش های اقتصادی و اجتماعی، پروژه مهاجرت یهودیان روسیه را پیگیری می کرد. در آستانه ۱۹۷۱ فرودستی زنان حتی از چشم ها پنهان ماند، زنان، ناآگاهانه زخم و دردهای جان کاه خود را نادیده می گرفتند و هم هنگام ـ خواسته و یا ناخواسته ـ سپاسگذار ارتش رژیم بودند که آنان راپناه داده است. ارتش، خود را یگانه حامی زنان می نامید. در واقع زنان، سپاسگذار گلدا مائیر، ایالات متحده و سیاستی بودند که ارزش های مثبت اندکی به همراه داشت و آنان را بیش از گذشته در نومیدی ومحرومیت قرار می داد. زنان یکسره فلج شدند.
در سال هایی که گلدا مائیر ریاست وزیران را عهده دار بود هیچ کس ازفقدان قوانینی برای بهبودی بخشیدن به وضعیت زنان، عدم برابری درجایگاه و حقوق، اندک و ناچیز بودن فرصت های شغلی زنان در قیاس بامردان و مسایلی از این دست سخنی به میان نیاورد.
۹. با وجود ناهنجاری اوضاع سیاسی و واپس روی اخلاقی، سال های ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۳ دوره پرباری برای رژیم اسرائیل بود. سردمداران نظامی اسرائیل بیشتر وقت خود را در سفر به ایالات متحده امریکا می گذراندندو به همراه آنان کمک های فراوان نقدی یهودیان آن منطقه و دولت امریکا به فلسطین اشغالی سرازیر می شد و دلار امریکا هم و غم حکومت غاصب شد و مسائل داخلی رژیم را به بوته فراموشی سپرده ولی این شکوفایی در بخش های اقتصادی، شکاف میان ثروتمندان وتهیدستان را افزود و بی گمان در این میان حقوق زنان حتی ارزش مطرح شدن نداشت.
۱۰. جنگ ۱۹۷۳ به سان صاعقه ای بر فرق یهودیان فرود آمد و همه رارهسپار جنگ کرد هراس و دلهره سر تا سر تار و پود یهودیان را فراگرفت. زنان و مردانی که بنابر دلایلی چند از شرکت جستن در این جنگ بازمانده بودند، دچار سردرگمی و بی هویتی شدند. زنان، حتی بیش ازمردان دریافتند که هیچ جایی و جایگاهی در این دفاع ندارند و نه به سرباز که سرباز جامعه بدل شده اند. با آغاز جنگ، رژیم یکسره از تکاپوباز ایستاد و درون شهرها و روستاها زمان به کندی و کسالت می گذشت. زنان برای دیگر بار در پستوی خانه ها پرتاب شدند زیرا اندک جنب وجوشی که در بازار وجود داشت به دست مردان انجام می پذیرفت و اگر چه سرزمین اشغالی از مردان کار آمد تهی شده بود اما از آنجا که زنان این جامعه تا بدین تاریخ از مهارت و آگاهی برخوردار نبودند از اداره آن سامان ناکام ماندند: (هنگامی که همه نیروی انسانی را از کارخانه ها به میدان جنگ فرستادند گمان می رفت که چرخه اقتصاد از حرکت بازخواهد ایستاد. زنان نومید شدند زیرا تا این زمان برای چنین مهارت هایی آمادگی نداشتند و آموزش ندیده بودند و از این رونمی توانستند جای مردان را پر کنند و در مزارع و کارخانه ها با ابزارهای پیشرفته و دستگاه ها کار کنند). (۲۳)
با آشکار شدن واقعیت و منزلت زن در جامعه یهودی، زنان خویشتن خویش را خوار، فریب خورده و قربانی نادانی یافتند. و هر چند یکی ـ دوسال پیش از جنگ ۱۹۷۳، جنبش های زنان پا گرفته بود و گاه صدای زنانه ای به گوش می رسید اما با آغاز جنگ این صداها به خاموشی گراییدند. بدین سان نیمی از جمعیت ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار نفری سرزمین اشغالی خود را بی فایده پنداشتند. تلاش برای همسان سازی خود با دیگری (مرد) افزایش یافت و زنان خواهان شرکت جستن درجنگ و پرداختن به کارهای مردانه شدند و یا دست کم به عنوان راننده برای حمل غذا به مرزها و مناطق جنگی به خدمت در آیند. اما زنان چنین پاسخ گرفتند: (آری، ضرورت ایجاب می کند کسانی بدین کارهامبادرت ورزند و رانندگانی در میان باشند اما باید از میان مردان انتخاب شوند). زنان حتی از انجام کارهای پیش پا افتاده ای چون نامه رسانی منع شدند تاجایی که مرد سالاری در سرزمین موعود چنان بالا گرفت که حتی در صورت برتری پاره ای از زنان بر مردان در جنگ و آموزش های نظامی، از هیچ زنی در این زمینه ها استفاده نمی کردند. جنبش نوپای زنان دچار رکون شد. این فاجعه و دیدگاه حتی دامن جهان پزشکی وپزشکان را آلوده کرد. پزشکان مرد که چه بسا هیچ تخصصی نداشتند به جبهه ارتفاعات جولان رفتند و یا به مداوای مجروحان در سوئیس پرداختند و زنان جراح، متخصص سوانح و سوختگی و تخصص های دیگر در تل آویو، بئر السبع، قدس، حیفا و صفد به مداوای کودکان وبیماران و بازماندگان از جنگ کمر همت بستند. این در حالی است که پیش از این و در جنگ جهانی دوم از زنان عبری برای کارهای فراوانی ازجمله تدارکات، پشتیبانی و برنامه های مهم و مهندسی در لشکر بریتانیادعوت به عمل آمده بود. اما این زنان و دیگر دختران جوان که توانایی نبرد نداشتند تنها به ماندن در خانه عادت نمودند و چشم انتظار آینده مبهم خود بودند و به شنیدن سرنوشت خود، همسران، پدران، برادران، فرزندان، دوستان و خویشاوندان خویش از رادیو بسنده می کردند. پرسش های فراوانی در ذهن این زنان خانه نشین جولان می کرد: آیایهودیان به خاطر ما به نبرد رفته اند؟ دیدگاه سربازان اسرائیلی نسبت به ما چگونه خواهد بود! آیا پس از جنگ و در سایه این مردان که به قهرمان بدل شده بودند سرنوشتی خواهیم داشت؟ آیا به خدمت کاران این مردان بدل نخواهیم شد؟
حتی زنان اندک شماری که به جبهه رفته بودند با هجوم نیروهای سوری در ارتفاعات جولان به عقب فرا خوانده شدند زیرا هیچگونه آموزشی تجربه نکرده بودند. زنان یهود دریافتند که وعده های سرزمین موعود پوشالی بوده است؛ و ایشان هیچ نقشی نخواهند داشت و هیچ جایی در این سرزمین ندارند. نیز دریافتند که قربانی فریب ها و وعده هاشده اند و آشکارا خود را بازیچه مردان یافتند.
این زنان، تنها به تماشاگران عرصه های مردانه بدل شدند: به پیشوازقهرمانان خواهند شتافت، در مراسم با شکوه خاکسپاری سربازان شرکت خواهند جست و دست آخر قهرمانان را خواهند پرستید. این آینده دردناک از آن زنان عبری خواهد بود: (در این جنگ ۱۸ روزه) ۲۵۵۲اسرائیلی کشته شدند و شمار مجروحان به مرز ۳۰۰۰ تن رسید). (۲۴) زنان سرزمین اشغالی نه توانایی جبران خسارت های فراوان این جنگ را داشتند و نه از آنها چنین انتظار می رفت.
این جنگ از افسانه مساوات زن و مرد در سرزمین موعود پرده برداشت.
بنابر قوانین نظامی ایالات متحده امریکا، زنان تنها از ۷ وظیفه ازوظایف ۱۰۹ گانه نیروی هوایی و ۱۵ وظیفه از وظایف ۱۰۲ گانه نیروی دریایی منع شده اند اما رژیم صهیونیستی بیش از نیمی از وظایف نظامی را از زنان بازداشته است. در ایالات متحده زنان دوشادوش مردان به فراگیری آموزش های نظامی می پردازند اما زنان یهودی سرزمین اشغالی تنها در کنار هم جنس خود آموزش نظامی می دیدند. جنگ اکتبر۱۹۷۳ فرصت های اندک زنان را از میان برداشت و توان و استعداد زنان یهودی در زیر چرخ های جنگ و ارتش جان باخت.
۱۱. به دلیل بحران پس از جنگ، انتخابات اکتبر ۱۹۷۳ به تأخیر افتادو فرصت طلبی و سوء استفاده سربازان اسرائیلی جامعه را ناتوان تر کرد. ازمیان رفتن نیروی انسانی، فلج شدن زنان و فقدان برنامه ریزی. اقتصادرا به تنگنا و رکود رهنمود کرد. حزب کارگران، حزب یکه تاز و چیره اسرائیل شد تا جایی که اسحاق رابین ـ نخست وزیر جدید و جانشین گلدا مائیر پس از استعفا ـ ناچار شد به خواسته های این حزب تن دهد وصدای زنان نارساتر شد. جنبش ها و حرکت های جسته و گریخته زنان به دلیل فقدان آگاهی سیاسی زنان از حرکت باز ایستادند. صدها تن ازیهودیان سرزمین اشغالی را ترک گفتند. فساد، تباهی و سوء استفاده درهمه عرصه های اجتماعی پدیدار شد و تلاش های زنان برای درمان وضعیت بیمار و تفرقه آمیز میان زن و مرد راه به جایی نبرد. حاکمان وسیاستمداران نظامی رژیم ـ که از ضعف بینش سیاسی و دیپلماتیک وهنر حکومت رنج می بردند ـ کینه و دشمنی روز افزونی را با عرب ها به راه انداختند و نیازهای مردم یهود نادیده انگاشته شد. مهاجرت کارشناسان و مغزهای پویا و فناور یهودی و رسوایی چند باره فساد دستگاه حکومت و کارفرمایان بر سیاهی اوضاع افزود. و اگر چه زنان خود را برای انتخابات ۱۹۷۷ سازماندهی و آماده ساخته بودند، ولی بازدهی در میان نبود وحکومت به دست مشتی راستی ارتجاعی افتاد. مناخیم بگین نخست وزیر شد و ناباورانه موشه دایان ـ که هماره به تأیید حزب کارگران می پرداخت ـ به سمت وزارت امورخارجه منصوب شد.
۱۲. در حالی که رژیم صهیونیستی در زیر چکمه های سربازان و مردان روزگار می گذراند، در انگلستان، فرانسه و بیش تر کشورهای غرب اروپا وایالات متحده امریکا گام هایی برای احقاق حقوق زنان برداشته شد. باآغاز سال ۱۹۷۱ زنان یهود به تلاش پرداختند اما در همان سال هاکتاب هایی چند به زبان انگلیسی و برای حمایت از زنان نگاشته شد ونویسندگانی پا به عرصه نهادند. نام های زنانی هم چون جرمن جریر، کیت میلیت و جسی برنارد بر سر زبان ها افتاده بود. بر این پایه دو تن اززنان یهودی یعنی مارسیا فریدمن و مارلین سیفر از استادان دانشگاه حیفا، نخستین کلاس ها را پیرامون مسائل جهانی زنان آغاز کرده بودندو برای پروژه خویش از پشتوانه جنبش های زنان غرب سود می جستند. زنان یهود و عرب این دانشگاه مشتاقانه بر سر این کلاس ها حاضرمی شدند. در آستانه سال ۱۹۷۲ مارسیا فریدمن از شکل گیری یک جنبش زنانه خبر داد (۲۵) و سیلی از پرسش ها و استفهام ها به سوی وی سرازیر شد. این حلقه با گرته برداری از ایالات متحده امریکا به آگاهی دادن زنان کمر همت بست و پیروانی یافت. نخستین گام این جنبش، پی ریزی اعتماد به نفس در زنان بود؛ بدین معنا که زنان خواهند توانست نقش فعالی در تحولات اجتماعی ایفا کنند. بالا بودن شهریه و مخارج دانشگاهی و نبود امکانات برای نگهداری از کودکان زنانی که به درس مشغول بودند، آموزش زنان را سخت و بلکه حتی ناممکن کرده بود. ازاقدام های اساسی در آن سال ها ایجاد یک مهد کودک در دانشگاه بود. (۲۶)
با وجود کشمکش های فراوان بر سر مسایلی از این دست، زنان به یاری دانشجویان چپ گرا به هدف خود رسیدند و در مارس ۱۹۷۲نخستین مرکز روزانه نگهداری از کودکان در درون دانشگاه پدید آمد.
۱۳. زنان یهودی از کینه و دشمنی صهیونیست ها شگفت زده شدند. این کینه توزی ها بر عقب نشینی و تعصب زنان افزود. کسی به سخنان ایشان گوش فرا نمی داد و چه بسا آشکارا و نهان آنان را به نیشخندمی گرفتند. اما کم کم در شهر ۱۸۰۰۰۰ نفری حیفا پیروانی برای آزادی زن یافت شدند. با این همه، زنان از سقوط و ناکامی هراسناک بودند. ازیک سو صهیونیزم خود را مترقی می شمرد و بر اساس اساطیر یهودی زن و مرد را یکسان می دانستند و از سوی دیگر تناقض های رفتاری پدیدار شدند. زنانی که از نابرابری های جنسی امریکا و انگلستان به تنگ آمده و به سرزمین موعود گریخته و پناه آورده بودند خود را بیش ازپیش در هاله تنهایی و کینه توزی مردان یافتند. تا جایی که پاره ای اززنان که جنبش آنان در نگاه جهانی محافظه کارانه به شمار می آمد، درسرزمین اشغالی نام کافر و ملحد به خود گرفتند. کار و گستره بر زنان تنگ تر و تنگ تر شد و مردان یهود تهمت های ناروا و بی پایه ای به زنان بستند. زندگی تک بعدی زنان یهود و احساس آنان نادیده گرفته شد وتصویر زن جز در آشپزخانه و بستر مورد پذیرش نبود. هراس زنان بیش تر و بیش تر می شد به ویژه ترس از زنانی که آزمندانه این جنبش رادنبال می کردند بیش تر بود زیرا گمان می رفت به دلیل درک و فهم نادرست این زنان از جنبش، بر آتش کینه و دشمنی مردان بیفزاید.
زنان یهود، شرکت جستن در جشن های سیاسی مردان را به مخاطره افکندن جنبش خود قلمداد کردند زیرا اهداف این دو جنس هماره درتضاد بود برای نمونه کشته شدن در راه آرمان های صهیونیستی برای مردان رومانیک بود، اما در چشم انداز زنانه چیزی جز درد و رنج به بارنمی آورد.
۱۴. با وجود مشکلات زیاد و کارشکنی های مردان یهود، در سال ۱۹۷۲و ۱۹۷۳ جنبش زنان به تل آویو و قدس کشیده شد.
با این همه، در سال ۱۹۷۳ وضع زن یهودی در سرزمین اشغالی از این قرار بود:
۱. کار گران زن که در کارخانه هایی هم چون نساجی، خوراک پزی وسفال گری مشغول بودند ۳۰ درصد کمتر از کارگران مرد آن کارخانه هادریافت می کردند. این کاهش و افزایش حقوق با نام آسانی و سختی کارتوجه می شد.
۲. ۵۰ درصد زنان واجد شرایط کار در آلمان و ایالات متحده امریکا دربیرون از خانه به کار می پرداختند. این رقم در سرزمین اشغالی ۳۰/۲درصد و تنها ۳ درصد بیش از آمار کشور مصر بود.
۳. با وجود تصویب قانون برابری حقوق میان زن و مرد در ۱۹۶۴، میزان متوسط دریافتی حقوق مردان یهودی ۷۵۰ لیره اسرائیلی و زنان ۵۰۰ لیره بود. (آمار سال ۱۹۷۲)
۴. تقاضای بازخرید زنان ۱۰ درصد کمتر از مردان بود. نیز تنها۵/۵۰درصد اعضای اتحادیه های کارگری، ۳ زن از اعضای ۴۰ نفری کمیته مرکزی، ۴۷ درصد حزب زنان کارگر و ۲ زن به عنوان نماینده حزب کارگران در پارلمان، (۲۷) و تنها ۸ درصد اعضای پارلمان را زنان تشکیل می دادند. افزایش جنب و جوش منادیان آزادی زن در تابستان ۱۹۷۳ موجب ایجاد نگرانی در جامعه محافظه کار رژیم شد. ارتش، همچنان اعتماد به نفس داشت و از رشادت های غرورآمیز و پر بارجنگ های گذشته سخن می گفت و بدین سان دسترسی زنان به سلطه سخت تر شد. جنبش زنان، تنها در خود زنان تحول آفرید و گرنه در حال و نگرش مردان یهودی هیچ تغییر ندارد. از سوی دیگر، نزاع میان مارسیا فریدمن ـ به عنوان نماد جنبش ـ و حزب جنبش حقوق مدنی بالاگرفت. فضا مه آلود شد و تمهیدی برای مشکلات و موانع آینده نهضت زنان شد و همبستگی آنان را به تأخیر انداخت.
۱۵. جنگ اکتبر ۱۹۷۳ اثر نامطلوبی بر جنبش زنان یهود نهاد. زنان به مهمل بودن و نادیده انگاشته شدن توسط جامعه یهودی باور کردند. باانتخاب مارسیا فریدمن به عنوان یکی از اعضای کینست، تغییراتی حاصل آمد. عدم آشنایی وی با برنامه های پارلمان، سختی سخن گفت به زبان عبری، عدم آگاهی کامل از زندگی سیاسی و کاسته شدن پی درپی اعتماد به نفس او را بر آن داشت از ریاست جنبش زنان حیفاکناره گیری کند.
در سال ۱۹۷۴، زنان برای بیان فرودستی خود از تأثیر تئاتر و روزنامه بهره جستند و از قوانین تصویب شده در سال ۱۹۵۴ انتقاد کردند باقوانینی که زنان را به عنوان موجودی ناتوان و نیازمند حمایت مردان به تصویر کشیده بود.
۱۶. از آنجا که میزان بارداری قانونی و غیر قانونی در رژیم صهیونیستی فراوان بود، زنان به چاره اندیشی پیرامون معضل بارداری وسقط جنین پرداختند. یکی از کمیته های زنان به مدت ۲ سال در این راه تلاش کرد تا پارلمان یهودی را به پذیرش و قانونی کردن سقط جنین وادارد. زنان در این راه از هیچ عملی دریغ نکردند. بر سر چهار راه هامی ایستادند و به جمع آوری امضا می پرداختند. ۳۰۰۰ امضا در این طومار جمع آوری شد. تلویزیون و روزنامه ها به پوشش خبری پرداختند. چند تظاهرات بر پا شد و زنان شعار (جسم من از آن من است) سردادند. مارسیا فریدمن لایحه ای تقدیم کنیست کرد. بر پایه این لایحه سقط جنین با قید ۳ شرط قانونی است:
۱. هراس از به خطر افتادن زندگی مادران باردار.
۲. احتمال نارسایی جسمی و عقب ماندگی ذهنی جنین.
۳. بارداری به عنف و یا از رهگذر زنا.
در لایحه دوم، این شرایط افزایش یافتند و تغییر کردند:
۱. دختران مجرد زیر ۱۷ سال و یا زنان بالای ۴۵ سال.
۲. مسئله مرگ و زندگی مادر.
۳. سختی اوضاع مادی و معیشتی مادر.
۴. نارسایی عقلی و یا جسمی جنین.
۵. مسائل روحی و روانی زنان باردار.
۶. بارداری به وسیله چارچوب های غیر قانونی و مخالف زناشویی (این بند دستاویزی برای زنان متأهل شد. چرا که هر یک از این زنان می توانست به بهانه باردار شدن توسط فردی غیر از شوهر خود به سقطجنین بپردازند).
در آغاز، پارلمان این لایحه ها را (بی آبرویی) نامید، اما با پافشاری زنان و تلاش فراوان راه، هموار شد.
۱۷. جنبش سقط جنین ۴ ماه به طول انجامید. پس از این، مارسیافریدمن لایحه مبارزه با روسپی گری را تقدیم پارلمان کرد. بر اساس این پیشنهاد. چنانچه زنی به قصد فاحشه گری برای مردم مزاحمت ایجادکند و یا سد معبر شود به یک سال زندان محکوم شود.
هدف فریدمن و همقطارانش از این پیشنهاد، جلوگیری از استفاده ابزاری مردان از زنان بود. بیش تر فاحشه ها را دختران جوان تشکیل می دادند. ۲۵ درصد ۱۴ تا ۱۸ سال، و ۸۷ درصد ۱۸ تا ۲۵ سال داشتند. بیش تر این زنان و دختران از جوامع آسیایی و افریقایی به بهشت زمین آمده بودند! این گروه یا از خانه گریخته و یا از مدارس رانده شده بودند، امااینکه تنها به هدف زنده ماندن به هر کاری تن می داند. هراس از زنانی که آنها را بدین راه کشانده بودند، پلیس و حتی مشتریان سراپای این قربانیان را فرا گرفته بود. مارسیا فریدمن به بحث و گفت و گو با این قربانیان پرداخت. پس از چندی، و بر خلاف دیدگاه نخست خود به قانونی کردن روسپی گری نظر داد. زنان دیگر اما بر او خشم گرفتند وخواهان بر چیدن کامل فاحشه گری شدند.
۱۸. رئیس جمهور رژیم صهیونیستی افریم کاتزیر سال ۱۹۷۵ را سال زن نامید. وی به همراه اسحاق رابین، نخست وزیر اسرائیل ایشایاهواین بیانیه را امضا کردند.
با این همه نام گذاری آن سال تأثیری در روند جنبش زنان نداشت. زنان در سرزمین های اشغالی و در این سال به راهپیمایی و گردهمایی پرداختند زیرا این بیانیه برابری خواه شعاری بیش نبود. در همان سال زنان دریافتند که عامل اصلی عدم پیشرفت این جنبش، دین وآموزه های دینی و دیدگاه و عملکرد خاخام های یهودی است. سراسررژیم اسرائیل دین و دین مردان یهود را سد راه پیشرفت یافت. همچنین آشکار شد که حزب پر طرفدار در کینست، یعنی حزب کارگران، همیشه در پی ارضای خواسته های حزب کم شمار پارلمان، یعنی حزب دینی بوده است.
قوانین هالاکا (۲۸) از بدترین قوانینی به شمار می روند که زن را به انقیادمردان وا می دارد. بر پایه این آیین های یهودی چنانچه زن، شوهرخویش را از کف می داد یا می بایست با برادر شوهر خود ازدواج کند و یادست کم برای اقدام به ازدواج با دیگری از او اجازه بگیرد. و چنانچه متوفی پسری نداشته باشد زن به ملک برادر شوهر خود در می آید. برادرشوهر می توانست با ازدواج مجدد این زن مخالفت کند تا به ثروت کلانی که مطالبه می کرد، برسد. چه بسا این مطالبه، تمام دارایی زن را (ازاملاک شخصی وارث گرفته تا حقوق بازنشستگی) شامل شود. نیز اگربرادر شوهر به سن تکلیف نرسیده باشد این زن باید به انتظار رسیدن وی به سن قانونی می نشست و چنانچه در شهری باشد که به همسربرادرش اجازه ورود داده نمی شود، این زن باید تا پایان عمر از حق ازدواج مجدد برخوردار نمی شد.
در دادگستری های احبار یهود، شهادت دادن تنها از آن مردان است. هر زنی که از فرمان شوهر سرپیچی می کرد، مجرم شناخته می شد وهیچ حقی به وی تعلق نمی گرفت. مردان این سرزمین اما دست به هرکاری می زدند و دادستان همیشه به سود شوهر حکم می داد. کتک زدن زن از ادله جواز و در خواست طلاق نیست. لیست سیاه در دست مردان چنانچه نام دختری در این لیست نوشته شود، از ازدواج او جلوگیری می شد. انباشت این مصائب بر سر زنان، آنان را به واکنش واداشت. زنان به راهپیمایی و گردهمایی پرداختند و روزنامه ها به پوشش خبری کمرهمت بستند.
زنان، برای جنبش خود به دنبال تأییدیه هایی از فرهنگ های دیگرگشتند. کتابی نگاشته شد که در آن نام و آثار فیمنیست های زنان امریکایی و انگلیسی به چشم می خورد. کتابی به نام (زن، زنان وزنانگی). دیتا شیلیف، ساره سیلکس، سولامیت کوفمن، هانی مائیرـلوی و مارگارت و اینبرگر برای گردآوری و ترجمه این کتاب دست به کارشدند. نیز در این کتاب، آثار برخی از زنان یهود آمده بود. جنبش زنان، چارچوب هایی پوسیده یهودیان را فرو ریخت و دیدگاه ها را دگرگون ساخت. یهودیان مردم را تنها به دو گروه نیرومند و ناتوان، ثروتمند وتهیدست و… تقسیم می کردند. و مسایلی همچون لواط، نزدیکی جنسی غیر قانونی، روابط جنسی پیش از ازدواج و مشکلاتی از ره آورد طلاق، زنا، شراب خواری، روسپی گری و فروپاشی نهاد خانواده را همیشه لاپوشانی می کردند.
۱۹. شولامیت آلونی به سال ۱۹۷۵ منشور حقوق مدنی را که بر پایه منشور امریکا به تحریر در آمده بود، ارائه کرد. وی در این منشور خواستاربرابری کامل حقوق مردان و زنان شد. اگر چه پارلمان با این منشورموافقت کرد، ولی دین مردان یهود رو در روی آن ایستادند. زنان برآشفتند و بر آن شدند تا بدون هماهنگی با پلیس به تظاهرات بپردازند. اما پلیس آگاهی یافت و زنان را پراکنده کرد و از راهپیمایی و سردادن شعار جلوگیری کرد. زنان با نیروی پلیس درگیر شدند. چند تن زخمی وچهار زن دستگیر و روانه زندان شدند. شبکه های خبری رادیو وتلویزیون از پخش و شرح خبر جلوگیری کردند ولی روزنامه ها به تأییدحرکت زنان همت گماشتند و با شرکت کنندگان گفت و گو کردند.
اسحاق رابین به سال ۱۹۷۶ ناچار شد به پاره ای از مطالبات زنان تن دهد. قانون سقط جنین با وجود کارشکنی ها و سنگ اندازی های فراوان در صحن پارلمان با تعدیلاتی چند به تصویب رسید. زنان، آن شب راآسوده خاطر به خواب رفتند. اما تنها پس از گذشت چند روز آرامش جای خود را به تشویش داد. ۵ پزشک متخصص و سرشناس طی نامه ای سرگشاده به همه روزنامه ها از مخالفت خویش با این قانون سخن به میان آوردند. این ۵ تن از اعضای برجسته انجمن پزشکان زنان، که بخشی از اتحادیه عمومی کارگران را تشکیل می دهد، به شمارمی آمدند. این گروه دلیل مخالفت خویش را کشیده شدن این قانون به آزادی بی حد و مرز و سوء استفاده و بی بند و باری زنان قلمداد کردند.
سالانه ۸۰۰۰۰ سقط جنین غیر قانونی در سرزمین اشغالی انجام می گرفت. در حالی که آمار محافظه کارانه دولت تنها از رقم ۴۵۰۰۰ موردسخن می گفت: مخارج هر سقط جنین از ۱۵۰۰ تا ۳۵۰۰ لیره اسرائیلی است. چنانچه میانگین این مبلغ ۲۰۰۰ لیره را آمار نادرست رژیم ضرب کنیم سالانه مبلغ ۹۰۰۰۰۰۰ لیره بیهوده به هدر می رود و مالیات شامل آن نمی شود.
بحران سقط جنین درگیری شدیدی را در هتل هیلتون، میان ۱۱ زن وپزشکان مخالف به همراه داشت. پس از چندی مارسیا فریدمن، موضوع زدن زنان توسط شوهران را در پارلمان برانگیخت که به شدت با وی مقابله شد. اما این دو مرحله یکپارچگی زنان یهود را به بار آورد.
۲۰. با گذر ۵ سال از عمر جنبش زنان یهودی و به یاری تلاش های فراوان آنان، ارزش ها و معیارهای رژیم صهیونیستی دگرگون شدند. مسایلی چون لواط، فساد جنسی، افسردگی، ترس، مصائب و حتی خودزنان به موضوع های مهمی بدل شدند ـ تا پیش از این جنبش ها، چنین مسایلی حتی در میان مردان و احزابی که خود را پیشاهنگ و منادی پیشرفت می نامیدند، در شمار رویکردهای نیندیشیده بودند، تا جایی که این گروه از برقراری روابط بهتر با عرب ها، آینده صهیونیزم و نژاد پرستی یهودیان سخن می گفتند ولی نسبت به مسائل بنیادین جامعه که به آتش زیر خاکستر می ماند، لب نمی گشودند.
زنان در سال ۱۹۷۶ و ۱۹۷۷ فعالیت های خود را پیش گرفتند. با آغازنوامبر ۱۹۷۷ نام ۱۰۰۰ زن در فهرست جنبش زنان دیده می شد. (۲۹)
می ۱۹۷۷، که در آن سال مارسیا فریدمن از کاندیدا توری انتخابات پارلمان کناره گیری کرد، زنان هیچ بهره ای نبردند چرا که تنها ۶۰۰۰رأی کاندیداتور جدید و ناآشنای زنان را انتخاب کرد که برای تصدی این پست کافی نبود.
فریدمن یک مرکز حمایت از زنان تأسیس کرد. نخستین زن که آثارزخم های عمیقی بر تن و صورت داشت به همراه ۵ کودک خرد سالش به این مرکز پناه آوردند. در همین سال قرار داد کمپ دیوید بسته شد ومناخیم بگین و انور السادات جایزه صلح نوبل را دریافت کردند.
حکومت بگین با مسئله سقط جنین به مبارزه پرداخت و بدین سان باتشکل های افراطی دینی همسو و متحد شد و بر نگرانی های زنان افزود. فریدمن می نویسد: (امرزه پروژه هایی مانند پناه دادن به زنان چندان توفیقی به همراه ندارد. در این فضای کوچک ۲۸ زن و کودک در تنگنا به سر می برند. پیش از این زنان کمتر می ماندند و پس از چندی به خانه وکاشانه خود باز می گشتند. امروزه اما شگفت زده می شوند که این چنین می توانند از یوغ مردان یهود رهایی یابند). (۳۰)
پی نوشت ها:
. ۱ عنوان اصلی کتاب Davghter of Rachel؛ women in Israel، bgnatalie Rain، Pengvin Books ltd، England
المرأه الیهودیه؛ الماضی، الحاضر و المستقبل، تعریب: سهام منصور، مکتبه مدبولی، الطبعه العربیه الثانیه، ۱۹۸۷م.
. ۲ Mark Zborowsk؛ and Elizabeth Herzog، Life withpeople، schocken Books، U. S. A.، ۱۹۷۰، P. 130.
. ۳ آغاز سن بلوغ Barmitzvah نامیده می شود که جشن و شادی مرد شدن پسران یهودی را به همراه دارد.
. ۴ Talmudic: تلمودی، خلاصه ای است از بحث و گفت و گوهای (منشا) که نسل های گذشته احبار و قضات در طی چندین صده انجام داده اند (منشا: فرمان های کهن و غیر مکتوب قوانین یهودی است).
. ۵ Rabbi Dr Isadore Eostein، judaism، a Historical perspective، penguin Books، ۱۹۷۹. p. 198.
. ۶ salorowski and herzog، op. cit، pp. 132_133
. ۷ پیشین، ص ۱۳۲.
. ۸ salobaron، The Rassian Jaws Under czars andsoviet، macmillan، ۱۹۶۴، p. 87
. ۹ David Ben Gurion، Israel، apersanal history، funk andwagnalls Inc. U. S. A. 1971، p. 3b
. ۱۰ Joseph Baratz، Degania_ The storg of palestins firstcollective sett lenent، palestine pioner libraru، ۱۹۳۱، p. 28.
. ۱۱ From The Plough woman، Records of the poneer women ofpahstine، edited by katzenelson_Rubashow، nicholas L. BrownInc. new york، ۱۹۳۲، p. 182
. ۱۲ naava Eisin، the working wonen if Israel، Histadrut_Generalfederation of labir، Israel. 1975، p. 15.
. ۱۳ Kibbuts: مستمره های گروهی که در آغاز بر پایه کشاورزی آباد می شد و پس ازچندی روبه سوی صنعت نهاد.
. ۱۴ Golda meir، Mglife، weiden feld and nicolson، ۱۹۷۵، p. 67.
. ۱۵ اتحادیه عمومی کارگران یهودی (Histadtut) که در ۱۹۶۹، ۱۰۳۸۶۵۳۱۹۶۹عضور داشت.
. ۱۶ Tom Bowden، Armyin the svrvice of the state، universitypublishing projects، tel Aviv، ۱۹۷۶. pp. 98-9.
. ۱۷ Judah matras، social chance in Israel، Aldine publishingco، chicago، ۱۹۶۵، p. 75. Table 2. 15.
. ۱۸ Dov weintraub and assicates، Immigration and social change، agricultural settlement ofnew immigrants in Israel، manchesteruniversity press، Manchester، U. K. 1971. p. 10.
. ۱۹ پیشین، ص ۱۲۵.
. ۲۰ Mifleget poalw Eretz Istael: حزب کار اسرائیل که رویکردهای دموکراتیک و مارکسیستی داشت و از همبستگی دو حزب به سال ۱۹۲۹ تشکیل شد.
. ۲۱ David Ben Gurion، همان، ص ۸.
. ۲۲ در این جنگ که در زمان تصدی وزارت دفاع رژیم صهیونیستی توسط موشه دایان انجام گرفت، رژیم به یاری انگلستان و فرانسه بر جوامع عربی پیروز شد و نیروهای نظامی به عنوان یگانه رهایی بخش ملت یهود معرفی شدند.
. ۲۳ Extract from، the working women if Istael. published by thewomen workers council and reprinted in featuees ofIstael، ۱۹۷۵.
. ۲۴ Howard M. saches، AHistory of Istael from therise of zoinismto our Time، Alfred A. knopf، U. S. A، ۱۹۷۶، p. 786.
. ۲۵ Jerusalem post، friday، ۴ fbruary 1972.
. ۲۶ سازمان جهانی زنان صهیونیست، خدمات آن دوران را به مثابه قطره ای از یک اقیانوس توصیف کرد. Jerusalem post، friday، ۲ January 1972
. ۲۷ پارلمان رژیم صهیونیستی (کیست Knesset) از ۱۲۰ عضور تشکیل می شود. نخستین اعضای کمیته بنیان گذار این پارلمان برای نخستین بار در ۱۴ فوریه ۱۹۴۹ گردهم آمدند.
. ۲۸ Halacha از قوانین کهن احبار یهودی است که در مسائل ازدواج و طلاق رواج دارند. بر پایه این قوانین، زنان ملک خصوصی مردان اند و تنها مرد است که از حق طلاق برخوردار می باشد.
. ۲۹ Interview with Marcia freedman، Rare Rib، Issue64، november 1977.
. ۳۰ مارسیا فریدمن در نامه ای به ناتالی رین.
منبع: / هفته نامه / پگاه حوزه / ۱۳۸۶ / شماره ۲۱۴، شهریور 
نویسنده : حسین عباسی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا