پرسش . نمونه های قرآنی وقوع معاد در دنیا کدام است؟
پاسخ: بعد از اثبات امکان معاد و پس از فرو ریختن موضع انکار منکرین معاد، قرآن کریم در مرحله دوم با ذکر نمونه هایی از بازگشت به حیات مجدد در همین دنیا وقوع معاد را اثبات میکند. در ذیل نمونه هایی از وقوع حیات مجدد در عالم ذکر میشود:
۱. داستان زنده شدن عزیر: « أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَی قَرْیَهٍ وَهِیَ خَاوِیَهٌ عَلَی عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّی یُحْیِیْ هذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِاْئَهَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَل لَبِثْتَ مِاْئَهَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَی طَعَامَکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَی حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَهً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَی الْعِظَامِ کَیْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْماً فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (بقره: ۲۵۹)
«آیا نمیدانی داستان آن کس را که بر قریهای میگذشت، در حالیکه آن آبادی ویران شده بر ستونها و سقفهای خود فرو خوابیده بود؟ بقایای اجساد مردمش پراکنده شده بود. آن شخص با خود گفت: چگونه خداوند اینها را بعد از مرگ زنده میکند؟ در این هنگام خداوند او را صد سال میراند و سپس زنده کرد فرمود: چقدر درنگ کردهای؟ گفت: یک روز یا قسمتی از یک روز، فرمود: صد سال درنگ کردهای؛ پس به غذا و نوشیدنی خود نگاه کن ببین هیچگونه تغییری در آن راه نیافته است؛ ولی به الاغ خود نگاه کن، با آنکه نسبت به غذا عمر طولانیتری دارد ولی چگونه از هم متلاشی شده است؟ این برای آن است که تو را آیه و نشانهای در امر معاد برای مردم قرار دهیم. حال به استخوانهای الاغت نگاه کن که چگونه آنها را به هم می پیوندیم؛ آنگاه بر آنها گوشت میپوشانیم. پس هنگامیکه این حقائق بر او آشکار شد، گفت: میدانم که خداوند بر هر کاری توانا است.»
۲. داستان زنده شدن پرندگان در حضور ابراهیم(ع): «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَی قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَی وَلکِن لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَهً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِیَنَّکَ سَعْیاً وَاعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» (بقره: ۲۶۰) «و (همچنین علاوه بر ماجرای عزیز) به یادآور هنگامی که ابراهیم گفت: پروردگارا به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده میکنی؟ فرمود: مگر به معاد ایمان نداری؟ گفت: چرا، ولی میخواهم قلبم آرام گیرد. فرمود: پس چهار نوع از پرندگان را برگزین و آنها را قطعه قطعه کن و گوشتهای آنها را در هم بیامیز. سپس بر سر هر کوهی قسمتی از آنها را قرار بده؛ آنگاه آنها را بخوان به اذن خداوند زنده میشوند و با شتاب به سوی تو میآیند و بدان که خداوند توانا و حکیم است.» این آیه علاوه بر اثبات اصل معاد، بر معاد جسمانی به ویژه با در نظر گرفتن شأن نزول آن نیز دلالت دارد.
۳. ماجرای زنده شدن بنی اسرائیل: در همین سوره، سومین ماجرایی که قرآن برای اثبات معاد ذکر میکند، داستان مردن و دوباره زنده شدن گروهی از بنیاسرائیل است. خلاصه ماجرا چنین است: گروهی از بنی اسرائیل برای فرار از وبا و یا طاعون از دیار خود بیرون رفتند؛ ولی همگی به سبب همان بیماری مردند. یکی از پیامبران بنی اسرائیل به نام حزقیل از آنجا میگذشت. با مشاهده بقایای آنها از خداوند درخواست کرد که آنان را دوباره زنده کند. خداوند آنان را زنده کرد تا نمونه ای از احیاء مردگان را معرفی فرموده و پاسخی به منکرین معاد داده باشد. (بقره: ۲۴۳ رجوع کنید به مجمع البیان ج ۱، ص ۳۴۷.)
۴. ماجرای اصحاب کهف: این داستان در سوره کهف آمده و خلاصه آن چنین است: در دوران حاکمی ستمگر که دین مردم بتپرستی بود، عدهای از وزیرانش به بطلان مرام او پی بردند و برای نجات از سلطه شاه به سوی نقطهای نامعلوم، هجرت کردند و در حالیکه از خداوند رحمت و راه نجات میطلبیدند به غاری پناه بردند. در آنجا خوابی سیصد و نه ساله آنها را فرا گرفت که شبیه مرگ بود. آنگاه خداوند آنها را بیدار کرد در حالیکه گمان میکردند روزی یا بخشی از روز را بیشتر در آنجا درنگ نکردهاند. آنگاه هنگامی که برای تهیه غذا به شهر آمدند هم مردم و هم خودشان از ماجرا آگاه شدند و پس از آنکه مردم برای زیارت و ملاقات آنها به سوی غار حرکت کردند آنها به غار برگشته و برای همیشه به خواب ابدی فرو رفتند. (کهف: ۱۰ تا ۲۵) قرآن فرموده است: « وَکَذلِکَ أَعْثَرْنَا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا اَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَ السَّاعَهَ لاَ رَیْبَ فِیهَا» «و این چنین مردم را متوجه حال آنان (اصحاب کهف) کردیم تا بدانند وعده خداوند نسبت به رستاخیز حق است و در قیام ساعت (قیامت) شکی وجود ندارد.»
5 . داستان زنده شدن مقتول بنی اسرائیل: شخصی در بنی اسرائیل کشته شد و قاتل او مشخص نبود. خداوند متعال به وسیله پیامبرش حضرت موسی علیه السلام، به آنان خبر داد تا گاوی را ذبح کنند و پارهای از اعضای آن را به بدن مقتول بزنند تا زنده شود. مقتول زنده شد و قاتل خود را معرفی کرد. در پایان این ماجرا قرآن میفرماید: « کَذلِکَ یُحْیِی اللّهُ الْمَوْتَی وَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» (بقره: ۷۳) «خداوند این چنین مردگان را زنده میکند و آیات خود را به شما مینمایاند. باشد که تعقل کنید.» (ر.ک پیام قرآن، ج ۵ ، ص ۲۲۰.)