ویژگی ها و صفات انسان های متکبر و مستکبر با توجه به آیات قرآن ۲

ویژگی ها و صفات انسان های متکبر و مستکبر با توجه به آیات قرآن  2

خداوند در این آیات این حقیقت را بیان مى کند که اگر فرعونیان و یا سرکشان بنى اسرائیل با مشاهده آنهمه معجزات و شنیدن آن همه آیات الهى به راه نیامدند به خاطر آن است که ما افراد متکبر و خودخواه را که در برابر حق جبهه گیرى مى کنند – به جرم اعمالشان – از قبول حق باز مى داریم و به تعبیر دیگر اصرار و ادامه به سرکشى و تکذیب آیات الهى آنچنان در فکر و روح انسان اثر مى گذارد که به صورت موجودى انعطاف ناپذیر و غیر قابل نفوذ در برابر حق درمى آید. به این ترتیب نخست مى فرماید: بزودى کسانى را که در زمین، به غیر حق تکبر ورزیدند از آیات خود، منصرف مى سازیم. ذکر بغیر الحق بعد از تکبر به عنوان تاکید است، زیرا همیشه تکبر و خود برتربینى و تحقیر بندگان خدا، بدون حق است. این تعبیر همانند آیه ۶۱ از سوره بقره مى باشد آنجا که مى گوید: و یقتلون النبیین بغیر الحق ( آنها که پیامبران را بناحق مى کشند ). بخصوص اینکه با کلمه فى الارض همراه است، که به معنى سرکشى و طغیان در روى زمین مى آید، و مسلما چنین عملى، همیشه به غیر حق است. سپس به سه قسمت از صفات این گونه افراد متکبر و سرکش و چگونگى سلب توفیق حق پذیرى از آنها اشاره کرده مى فرماید: آنها اگر تمام آیات و نشانه هاى الهى را ببینند، ایمان نمى آورند! ( و ان یروا کل آیه لا یؤمنوا بها ).

و نیز اگر راه راست و طریق درست را مشاهده کنند، انتخاب نخواهند کرد ( و ان یروا سبیل الرشد لا یتخذوه سبیلا).

و به عکس اگر راه منحرف و نادرست را ببینند، راه خود انتخاب مى کنند ( و ان یروا سبیل الغى یتخذوه سبیلا ). بعد از ذکر این صفات سه گانه که همگى حکایت از انعطاف ناپذیریشان در برابر حق مى باشد، اشاره به دلیل آن کرده، مى گوید: اینها همه به خاطر آن است که آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل بودند. یکی دیگر از صفات مستکبران خود خواه اینست که همیشه مسائل جدى را که در مسیر خواسته ها و هوسها و منافع آنها نیست به بازى و شوخى میگیرند و بهمین دلیل مسخره کردن حقایق مخصوص آنچه مربوط به زندگى مستضعفان است جزئى از زندگى آنها را تشکیل میدهد. بسیار دیده ایم که آنها براى رنگ و آب دادن به جلسات پر گناه خود دنبال فرد با ایمان تهى دستى میگردند که او را به اصطلاح ملعبه و مضحکه سازند و اگر در مجالس خود دست رسى به چنین افراد پیدا نکنند فرد یا افرادى از آنها را غیابا سوژه سخن قرار داده و مى گویند و مسخره مى کنند و مى خندند. آنها خود را عقل کل مى پندارند و به گمان اینکه ثروت انبوه و حرام آنها نشانه لیاقت و شخصیت و ارزش آنها است دیگران را نالایق و بى ارزش و فاقد شخصیت مى دانند! ولى قرآن مجید سختترین حملات خود را متوجه این گونه افراد مغرور و متکبر کرده و مخصوصا سخریه هاى آنها را شدیدا محکوم مى کند. در چندین آیه از آیات قرآن استکبار به عنوان یک صفت ویژه کفار به کار رفته، و از همه آنها استفاده مى شود که منظور از آنها تکبر از قبول حق است.

در سوره نوح آیه ۷ مى خوانیم: «و انى کلما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا اصابعهم فى آذانهم و استغشوا ثیابهم و اصروا و استکبروا استکبارا؛ هنگامى که من این گروه بى ایمان را دعوت مى کنم تا مشمول عفو تو شوند انگشتها را در گوش گذارده و در زیر لباس خود را پنهان مى کنند و در گمراهى اصرار مىورزند و در برابر حق استکبار دارند». و در سوره منافقین آیه ۵ آمده: «و اذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لووا رؤسهم و رأیتهم یصدون و هم مستکبرون؛ و هنگامى که به آنها بگوئى بیائید تا رسول خدا براى شما آمرزش بطلبد، سرپیچى مى کنند و آنها را مى بینى که مردم را از راه حق باز مى دارند و استکبار مىورزند». و در سوره جاثیه آیه ۸ درباره همین گروه ذکر شده که: «یسمع آیات الله تتلى علیه ثم یصر مستکبرا کان لم یسمعها؛ آیات خدا را که بر او خوانده مى شود مى شنود، اما چنان با حالت استکبار اصرار بر کفر دارد که گوئى آن آیات را هرگز نشنیده است»! و در حقیقت بدترین استکبار همان تکبر از قبول حق است، چرا که تمام راههاى هدایت را به روى انسان مى بندد و تمام عمر در بدبختى و گناه و بى ایمانى مى ماند.

على علیه السلام در نهج البلاغه در خطبه قاصعه صریحا شیطان را به عنوان سلف المستکبرین پیش کسوت و سر سلسله مستکبران معرفى مى کند، چرا که او نخستین گام را در مخالفت با حق و عدم تسلیم در مقابل این واقعیت که آدم از او کاملتر است برداشت و به این ترتیب تمام کسانى که از پذیرش حق سر باز مى زنند، خواه از نظر مالى تهیدست باشند یا متمکن، مستکبرند، ولى نمى توان انکار کرد که در بسیارى از اوقات تمکن زیاد مالى سبب مى شود که انسان از پذیرش حق خوددارى کند.

در روضه کافى از امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «و من ذهب یرى ان له على الاخر فضلا فهو من المستکبرین ، فقلت انما یرى ان له علیه فضلا بالعافیه اذا رآه مرتکبا للمعاصى ؟ فقال هیهات هیهات ! فلعله ان یکون قد غفر له ، ما اتى ، و انت موقوف تحاسب ، اما تلوت قصه سحره موسى علیه السلام؛ کسى که براى خود بر دیگرى امتیاز قائل است، از مستکبران است – راوى حدیث مى گوید از امام پرسیدم که آیا مانعى دارد اگر انسان کسى را مشغول گناه ببیند، براى خود که مرتکب گناه نیست امتیازى بر او قائل باشد؟ امام فرمود اشتباه کردى! چه بسا خدا سرانجام گناه او را ببخشد، ولى تو را در پاى حساب حاضر سازد، آیا قصه ساحران زمان موسى را در قرآن نخواندى که یک روز به خاطر پاداش فرعون و تقرب به دربار او حاضر شدند تا در برابر پیامبر اولوا العزم پروردگار قیام کنند، ولى با دیدن چهره حق ناگهان تغییر مسیر دادند تا آنجا که در برابر تهدید فرعون به کشتن نیز مقاومت کردند و خدا آنها را مشمول عفو و رحمت خود قرار داد؟!.

* * *

منبع :

آشنایی با قرآن ۶، صفحه ۲۱۷-۲۱۶

تفسیر نمونه ج ۱۱ ص ۱۹۵-۱۹۴

تفسیر نمونه ج ۹ ص ۹۴

تفسیر نمونه ج ۳ ص ۳۸۸-۳۸۵

تفسیر نمونه ج ۶ ص ۳۶۹-۳۶۷

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا