معنای مجوس و کیومرث
۱۰-۱- ابتدا لازم به گفتن است که (به روایت دکتر محسن ابوالقاسمی در کتاب دینها و کیشهای ایرانی در دوران باستان) magus از فارسی باستان به صورت magous به یونانی راه یافته و از طریق سریانی به عربی به صورت « مجوس » وارد گردیده است. « مگوش » نامی است که بر گروهی مادی که به امور دینی میپرداختهاند اطلاق شده است. پس از رواج دین زردشتی در میان ایرانیان، « مگوش »ها امور دین زردشتی را به عهده گرفتند. ایران شناسان «وندیداد» را در برگیرندهی عقاید «مگوش»ها دانستهاند. کلمهی «مغ» بازماندهی «مگوش» است. عربها پس از فتح ایران، کلیه مذاهب پیشازرتشتی، زرتشتی و پسازرتشتی را مجوس خطاب میکردند. در هر حال مگوشها یا مغان مشتمل بر ( کیومرثیان ، زروانیان و زرتشتیان ) میباشند.
معنی کیومرث «زندهی میرا» است. صورت اوستایی کیومرث، که در فارسی میانهی زردشتی به صورت omart ـ gay آمده، tan mar gaya است. gaya به معنی « زندگی » است و tan mar « مردنی » معنی میدهد.
در ایران پیش از اسلام دو زروان بوده است یکی «زروان دیرند خدایی» یعنی زمانی که حکومت او طولانی است، و دیگری « زروان اکرانگ » یعنی « زمان بیکرانه ». برخی از تاریخ پژوهان غربی، زروان کبیر را «عالم کبیر» macrocosm و کیومرث را « عالم صغیر » (microcosm) دانسته و گفتهاند که کیومرث از «زروان کبیر» به وجود آمده است.
گفتنی است که کیومرث بنابر روایات دینی زردشتی نخستین انسان و بنابر روایات ملی ایرانیان نخستین پادشاه است. کریستن سن، ایرانشناس دانمارکی، همهی روایات دینی و ملی را در نمونههای نخستین انسان و نخستین شهریار، ج ۱، ص ۱۳ و پس از آن، گردآوری کرده است. در بیت زیر از شاهنامه، کیومرث نخستین انسان به شمار رفته است:
چو از خاک مر جانور زنده کرد/ نخستین کیومرث را زنده کرد
کیومرثیان به روایت شهرستانی
۱۰-۲- شهرستانی در ملل و نحل مینویسد: «کیومرثیه گویند کیومرث آدم (ع) است و معنی کیومرث «زندهی گویا» است. و در تواریخ هند و ایران آمده است که کیومرث آدم (ع) است و سایر اصحاب تواریخ با آنها مخالفت کردهاند».
شهرستانی در معرفی کیومرثیان میافزاید: «اینان دو اصل را اثبات کردهاند: یزدان و اهرمن. و گویند: یزدان ازلی قدیم و اهرمن محدث مخلوق است. و گویند: سبب خلق اهر من این است که یزدان با خود فکر کرد که اگر مرا منازعی بود چگونه میبود؟ و این فکر، (فکر) بدی بود، نامناسب با طبیعت نور، پس از این فکر ظلمت به وجود آمد و اهر من نامیده شد. و به شر و فتنه و فساد و فسق و ضرر و اضرار سرشته شده بود و بر نور خروج کرد و با او در سرشت و کردار مخالف بود.
آنگاه جنگی میان سپاه روشنی و سپاه ظلمت در گرفت. پس فرشتگان میانجیگری کردند، پس ] یزادن و اهرمن [ مصالحه کردند بر این که عالم سفلی برای هفت هزار سال به تمامی در اختیار اهرمن باشد. پس آن را رها سازد و به روشنی واگذار کند.
و اهرمن همهی کسانی را، که پیش از صلح وجود داشتند، نابود و هلاک کرد. پس از مردی، که کیومرث و حیوانی که گاو نامیده میشدند، آغاز کرد، و آن دو را کشت.
از جایِ فرو افتادن آن مرد، ریواسی رست و از اصل ریواس مردی که مشی و زنی که مشیانه نامیده میشدند، خارج شدند و آن دو والدین بشر هستند، و از جای فروافتادگان گاو، گوسفندان و سایر حیوانات رستند.
و پنداشتهاند که روشنی انسانها را (در حالی که روح بودند و جسم نداشتند)، مخیر کرد میان اینکه آنها را از جاهای اهریمن بیرون ببرد و اینکه بدانها تن بپوشاند و با اهریمن جنگ کنند. پس آنها پوشیدن تن و جنگ با اهریمن را برگزیدند، بدین شرط که آنها را از طرف روشنی یاوری و پیروزی بر سپاهیان اهریمن و نیک فرجامی باشد و هنگام پیروزی بر اهریمن و نابود کردن سپاهیان او رستاخیز باشد.
(در نوشتههای زرتشتی «رستاخیز» در معنی قیامت به کار رفته است. نزد زردشتیان معاد جسمانی است. رستاخیز از دو واژه ساخته شده است. ۱- رست به معنی مرده؛ ۲- آخیز. مادهی مضارع آخیزیدن به معنی برخاستن، واژهی مرکب «برخاستن مردگان» معنی میدهد.)
زروانیان به روایت شهرستانی
۱۰-۳- زروان (در فارسی میانه Zurwan و در اوستایی zrvan و در نوشتههای زردتشتی zrvan و Zurwan ) به معنی زمان و ایزد زمان به کار رفته است. Zurwan در نوشتههای مانوی یکی از نامهایی است که خدای بزرگ دین مانی نامیده شده است.
شهرستانی میگوید: «زروانیان گویند که روشنی اشخاصی از نور ابداع کرد ] که [ همگی روحانی، نورانی و ربانی بودند. ولیکن شخص اعظم، که نامش زروان است، در چیزی شک کرد، پس اهریمن، شیطان، یعنی ابلیس، از آن شک حادث شد. البته برخی از آنها گویند، نه، بلکه زروان کبیر برخاست و نه هزار و نهصد و نود و نه سال نیایش کرد تا او را سپری باشد امّا او را پسری به وجود نیامد. پس با خود گفتوگو نمود و فکر کرد و گفت: شاید این کار فایدهای ندارد. پس اهریمن از آن نگرانی به وجود آمد و هرمز از آن عمل (یعنی قربانی کردن) حادث گشت، پس هر دو در بطنی واحد بودند. هرمز به باب خروج نزدیکتر بود، پس اهریمن (شیطان) حیلهای کرد و بطن مادرش را پاره پاره کرد و پیش از او بیرون آمد و دنیا را گرفت.
و گفته شده است که هنگامی که اهریمن در برابر زروان ظاهر شد، پس به او نگریست و خبث و شرارت و فسادی، که در او بود، دید، از او بدش آمد، او را لعنت کرد و طرد نمود. پس ] اهریمن [ رفت و بر دنیا مسلط شد. و اما هرمز زمانی، بدون اینکه بر او تسلطی داشته باشد، ماند و او کسی است که قومی او را، به سبب خیر و طهارت و صلاح و حسن اخلاقی که در او یافتند، پروردگار خود گرفتند و او را پرستیدند.
برخی از زروانیان پنداشتهاند که پیوسته با خدا چیزی بد بوده است، یا فکری بد، یا عفونتی بد، و آن مصدر شیطان است، و پنداشتهاند که دنیا از شرور و آفات و فتن و محن، بری بود و اهل دینا در خیر محض و نعیم خالص بودند، پس هنگامی که اهریمن حادث شد، شرور و آفات و فتن و محن به وجود آمدند، و اهریمن از آسمان دور بود، پس حیلهای کرد و آسمان را شکافت و به بالا رفت.
برخی دیگر هم گویند: وی در آسمان بود و زمین از او خالی بود، پس حیلهای کرد و آسمان را سوراخ کرد و با همهی سپاهیانش به زمین آمد. پس روشنی با فرشتگانش گریختند و شیطان او را تعقیب کرد تا اینکه او را در بهشتش محاصره نمود و با سه هزار سال جنگ کردن آنکه به پروردگار، تعالی، برسد. پس فرشتگان میانجیگر کردند و هرمز و اهریمن مصالحه کردند بر اینکه ابلیس و سپاهیانش به مدت نه هزار سال در جایگاه روشنی باشند، با سه هزار سالی، که اهریمن در آن با هرمز جنگ کرده است، پس از جهان روشنی به جای خود برود.
و پروردگار، صلاح را در تحمل مکروه از ابلیس و سپاهیانش ونقض نکردن شرط دید تا مدت معین شده برای صلح به پایان برسد. پس مردم در بلایا و فتن و خواریها و محن هستند تا پایان مدت، آنگاه به نعیم نخست بار میگردند. و ابلیس شرط کرد که هرمز به او امکان بدهد که کارهایی بکند و او ار در کارهای بدی که میکند آزاد بگذارد. پس هنگامی، که از پیمان بستن فارغ شدند، دو عادل را بر خود شاهد گرفتند و شمشیرهای خود را به آنها گفتند: هر کس پیمان را بشکند، او را به این شمشیر بکشید».
شهرستانی میافزاید: «و نزدیک به این چیزی است که ابوحامد زوزنی حکایت کرده است که مجوس پنداشتهاند که ابلیس پیوسته در ظلمت بوده است و فضا تهی بوده است، بر کنار از تسلط خدای – پس پیوسته حرکت کرد و به حیله خود را به روشنی نزدیک کرد تا روشنی را دید، پس برجست و به شهریاری خدا در روشنی وارد شد و با خود آفات و شرور را به آنجا وارد کرد. پس خدای تعالی این جهان را چون دامی آفرید و او در آن افتاد و گرفتار شد که نمیتواند به شهریاری خود بازگردد.
پس او در این جهانی زندانی است، در زندان مضطرب است. خلقِ خدایِ تعالی را گرفتار آفات و محن و فتن میکند. هر که را خدای حیات میدهد، او گرفتار مرگ میکند و هر که را سلامت میدهد، او گرفتار بیماری میکند و هر که را شادی میدهد او گرفتار اندوه میکند و پیوسته تا روز قیامت همین کارها را میکند.
البته در هر روز شهریاری او (ابلیس)، روی به نقصان مینهد تا اینکه او را قوتی نمیماند. پس هنگامی که رستاخیز شود شهریاریاش از میان میرود و آتشش خاموش میشود و قوتش از میان میرود و قدرتش مضمحل میگردد و هرمز او را به جو میافگند، و جو ظلمت است که او را حد و منتهایی نیست. پس خدای تعالی اهل ادیان را گردآوری میکند و ] کارهای [ آنها را محاسبه میکند، و بنابر اطاعت آنها را شیطان و نافرمانی از او، آنها را مجازات میکند.
پیشازرتشتیان به روایت شهرستانی
- آبان ۲۸, ۱۳۹۳
- ۰۰:۰۰
- No Comments
- تعداد بازدید 93 نفر
- برچسب ها : زرتشت, فرقه های سری, مجوس كيومرث كريستن سن