چرا رهبران فرقه های دینی با امام صادق(ع) مخالفت نموده اند?

چرا رهبران فرقه هاي ديني  با  امام صادق(ع)  مخالفت  نموده اند?

پاسخ:
صحابه پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در برخی از مسائل حتی در زمان حیات آن حضرت با هم اختلاف نظر داشتند که با رجوع به وی اختلاف آنان بر طرف می گردید اما پس از آن حضرت از آنجایی که اهل بیت ـ علیه السّلام ـ را منزوی کردند، شخص خلیفه با مشورت دیگران و یا بدون مشورت، حرف آخر را می زد، اما در دوران اواخر صحابه تا عصر تابعین این اختلاف بحال خود باقی ماند و حتی نظر خلیفه هم رافع اختلاف نبود، در نتیجه همین اختلاف آرا و فتاوی، تدریجاً مکتب های فقهی مکه، مدینه، کوفه و شام را به وجود آوردند و این پیش از آن بود که مکتب ها به شکل مذهب ها در آیند.
در دوران تابعین کم کم کسانی پیدا شدند که بر اساس مکتب های یاد شده مذاهب فقهی در مقابل اهل بیت ـ علیه السّلام ـ بوجود آوردند[۱]
بنابر این از میان رهبران مذهبی اهل سنت، ابوحنیفه (نعمان بن ثابت) (۸۰ ـ ۱۵۰ هـ ق) و مالک بن انس (۹۳ ـ ۱۹۷ هـ ق) در دوران امام صادق ـ علیه السّلام ـ (۸۳ ـ ۱۴۸هـ ق) می زیسته و محضر ایشان را درک کرده اند، اما محمد بن ادریس شافعی (۱۵۰ـ۲۰۴هـ ق) و احمد بن حنبل (۱۶۴ ـ ۲۴۱) که تولدشان بعد از شهادت امام صادق
ـ علیه السّلام ـ بوده نمی توانند، محضر ایشان را درک کرده باشند، لذا جزء شاگردان بدون واسطه آن حضرت محسوب نمی گردند.
درباره ابوحنیفه پیشوای احناف نقل شده که وی از شاگردان امام صادق ـ علیه السّلام ـ بوده است.[۲] و در عظمت علمی امام گفته است: «من دانشمندتر از جعفر بن محمد ندیده ام.»[۳] و در عین حال ایشان در برابر امام صادق ـ علیه السّلام ـ قرار داشته است. او می گوید:
« به دستور منصور دوانقی برای شکست دادن امام چهل سؤال مشکل آماده نمودم، وقتی مواجه با امام شدم، تحت تأثیر اُبُهّت ایشان قرار گرفته و هر سوالی که مطرح نمودم، امام جواب می داد که عقیده شما در این باره چنین است و عقیده اهل مدینه چنان و عقیده من چنین است.[۴]
از گفتار فوق فهمیده می شود که ابوحنیفه در مقابل امام مذهب فقهی داشته و امام به آن اشاره کرده است و نظر او را در برابر خویش بیان کرده است.
مالک بن انس پیشوای فرقه مالکی می گفت: «مدتی نزد جعفر بن محمد رفت و آمد می کردم و او را همواره در یکی از سه حالت دیدم، یا نماز می خواند یا روزه بود و یا قرآن تلاوت می کرد. و هرگز او را ندیدم که بدون وضو حدیث نقل کند. در علم و عبادت و پرهیزکاری، برتر از جعفر بن محمد هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است.»[۵]
از این بیان استفاده می شود که مالک نیز از محضر امام صادق ـ علیه السّلام ـ استفاده نموده و حدیث شنیده است، و جزء شاگردان رسمی و یا غیر رسمی ایشان محسوب می گردد. و در عین حال ایشان نیز در مدینه فتوا می داد و خود را صاحب رأی و بی نیاز از امام ـ علیه السّلام ـ می دانست.
بنابراین برخی از رهبران مذاهب اهل سنت، مانند ابوحنیفه و مالک بن انس، در زمان امام صادق ـ علیه السّلام ـ بوده و برخی دیگر مانند شافعی و احمد بن حنبل بعد از شهادت امام صادق ـ علیه السّلام ـ به دنیا آمده اند. و لکن از آنجایی که احمد شاگرد شافعی بوده است و شافعی شاگرد مالک بن انس، و مالک بنا به قول خودش از امام صادق ـ علیه السّلام ـ حدیث شنیده، پس از این جهت می توان آن دو را نیز از شاگردان امام صادق ـ علیه السّلام ـ بشمار آورد و در نتیجه تمام رهبران مذاهب اهل سنت یا با واسطه و یا بدون واسطه جزء شاگردان امام صادق ـ علیه السّلام ـ می باشند. از ابوحنیفه نقل شده که گفت: «اگر نمی بود آن دو سال شاگردی امام صادق، هر آینه هلاک می شدم.»[۶]
بنابراین طبق قاعده، همه رهبران مذاهب اهل سنت باید تابع فقه جعفری و مروّج آن باشند. و لکن از آنجایی که سیاست قدرت حاکم در طول تاریخ در جهت مخالفت با اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ بوده است و نمی گذاشتند که مکتب اهل بیت ـ علیه السّلام ـ رشد و گسترش یابد،‌ همیشه مخالفین اهل بیت مورد تشویق قرار می گرفتند و بطور کامل از آنها حمایت می شد. دانشمندانی که دین را به دنیا می فروختند، بازارشان گرم بود و خوب رشد و گسترش می یافت.
از سوی دیگر ائمه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ همیشه تحت فشار بوده و حمایت و نشر معارف اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ جرم محسوب می شده است و کمتر کسی جرئت نشر افکار آنها را داشته است.
منصور خلیفه عباسی، امام صادق ـ علیه السّلام ـ را چنان تحت فشار قرار داده بود که مانع تماس مردم با آن حضرت می شد. «هارون بن خارجه» می گوید: «یکی از شیعیان می خواست در مورد صحت سه طلاق در یک مجلس از امام صادق ـ علیه السّلام ـ سوال کند، به محلی که امام در آنجا بود رفت،‌ ولی خلیفه ملاقات با آن حضرت را ممنوع ساخته بود، او در اندیشه ماند که چگونه خود را به امام برساند، در این هنگام فروشنده دورگردی را دید که لباس ژنده بر تن دارد. و خیار می فروشد، نزد او رفت و خیارها را یکجا از او خرید و لباس او را نیز به عاریه گرفت و با تظاهر به خیار فروشی به منزل امام نزدیک شد و به این بهانه با امام ملاقات نمود.[۷]
از این رو رفتار امام با عقاید و فتاوای فقهی مذاهب دو گونه بوده است. گاهی بطور صریح مخالفت نموده و عقاید حقّه و دیدگاه خودشان را خصوصاً برای شیعیان مخلص بیان می کرده است. و گاهی نیز اثر فشار و اختناق حکّام، تقیّه می نموده و مطابق با فتوای مذاهب ابراز نظر می کرده است. لذا در متون روایی شیعه با احادیث متضاد مواجه می شویم که در یک مسأله دو بیان متضاد از معصوم ـ علیه السّلام ـ رسیده،‌ فقهای معظم شیعه در چنین مواردی طبق قواعدی که در دست دارند، ‌یکی از روایات را حمل بر تقیه می کنند و مطابق روایت دیگر فتوا می دهند.
در نتیجه علّت مخالفت رهبران مذاهب اهل سنت با امام صادق ـ علیه السّلام ـ و عدم پیروی از آن حضرت ریشه در هواهای نفسانی آنها دارد. چه اینکه جریان غصب خلافت مظهر نهایت درجه، قدرت طلبی غاصبان ولایت می باشد. و اگر آن روز در سقفیه برای رسیدن به قدرت اجتماع نمی کردند و می گذاشتند که مسأله خلافت و امامت همانگونه که خدا و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرموده بود جریان می یافت، قطعاً شاهد رویش مذاهب مختلف و دیدگاههای گوناگون در برابر ائمه ـ علیهم السّلام ـ نبودیم و ائمه ـ علیهم السّلام ـ مجبور نمی شدند که از روی تقیه طبق فتاوی آنها سخن بگویند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱. مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان.
۲. محمد تیجانی سماوی، اهل بیت کلید مشکل ها.
۳. جعفر سبحانی، فروغ ولایت.
[۱] . زلمی، مصطفی ابراهیم، خاستگاههای اختلاف در فقه اسلامی، مقدمه ص ۵‌بی نا بی تا.
[۲] . حیدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، بیروت،‌ دارالکتب العربی، ۱۳۹۰ هـ ۱/ ۵۳.
[۳] . ذهبی، شمس الدین محمد، تذکره الحفاظ، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا، ۱/ ۱۶۶.
[۴] . مجلسی، بحارالانوار،‌۴۷/ ۲۱۷ تهران، المکتبه الاسلامیه، ۱۳۹۵ ق.
[۵] . حیدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ۱/ ۵۴.
[۶] . جندی، عبدالحلیم، الامام الصادق،‌ ص ۲۵۲، بی تا، بی جا.
[۷] . بحرانی، حدائق الناظره، قم جامعه مدرسین، ‌اول ۱۴۰۹ ق، ۲۵/ ۲۴۰،.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا