چرا‌ همسران ‌به ‌سراغ‌ دادگاه ‌می‌روند؟‌

چرا‌ همسران ‌به ‌سراغ‌ دادگاه ‌مي‌روند؟‌

دادگاه‌های خانواده هر روز شاهد حضور همسرانی است که برای رسیدگی به شکایت‌هایی همچون نفقه گذشته، تمکین، طلاق، مهریه، استرداد جهیزیه و…‌ سراغ قانون آمده‌اند تا حق و حقوق خود را از راهی بجز گفتگو و زبان خوش مطالبه کنند. مراجعه‌کنندگان به دادگاه‌ها گاهی در چنین فضایی با مردانی مواجه می‌شوند که دستبند به دست همراه مامور زندان یا کلانتری در محل دادگاه حاضر شده‌اند.
آنها افرادی هستند که تنها به دلیل بدهی بابت مهریه یا نفقه مدتی را در زندان سپری می‌کنند و پس از تعیین تکلیف پرونده و بدهی خود، بدون هیچ گونه سوء سابقه از زندان خارج می‌شوند، اما اختلاف‌های خانوادگی همیشه آنقدر بی دردسر نیستند که بتوان با پرداخت چند سکه یا مقداری پول نقد و در نهایت، چشم بستن بر مشکلات زندگی، آنها را به نتیجه‌ای مطلوب رساند. این روزها در برخی پرونده‌ها سرنوشت چنین اختلاف‌هایی ممکن است برای زن و مرد عواقب وخیمی‌ داشته باشد و سبب شود کار آنها بیخ پیدا کند.
در مطلبی که می‌خوانید در گفتگو با کامبیز خاکدوست، وکیل پایه یک دادگستری تلاش شده تا به جنبه‌های دیگری از اختلاف‌های خانوادگی پرداخته شود؛ اختلاف‌هایی که در قالب شکایت‌های کیفری برای همسران و خانواده آنها قابل پیگیری است.
صفحات حوادث روزنامه‌ها در کنار اخبار مربوط به دستگیری اراذل و اوباش، سرقت مسلحانه از بانک‌ها، تصادف‌های مرگبار و حوادثی مانند سیل و زلزله، گاه شاهد اخباری است که قربانیان آن زنان و مردانی هستند که رابطه زوجیت یا رابطه خانوادگی میان آنها وجود دارد. قتل‌های ناموسی و اسیدپاشی، برخی از برجسته‌ترین اتفاق‌هایی هستند که ممکن است میان همسران یا افرادی که از تشکیل زندگی مشترک ناامید شده‌اند، رخ دهد.
حادثه‌ای که برای آمنه…. پیش آمد، یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های چنین اختلاف‌هایی است، اما درگیری‌هایی از این دست، در رده‌های پایین‌تر، طیف مختلفی از شکایت‌های کیفری را در برمی‌گیرد که زنان و مردان هنگام به بن‌بست رسیدن زندگی مشترک خود ممکن است به آن متوسل شوند. کامبیز خاکدوست که در طول دوران فعالیت خود پرونده‌های مختلفی در این زمینه را بررسی کرده، درباره چنین پرونده‌هایی می‌گوید: «فحاشی، خیانت در امانت، توهین و افترا، ضرب و شتم منجر به جرح، ضرب و شتم منجر به صدمه بدنی، ترک انفاق، عدم اخذ اجازه ازدواج مجدد و انجام ازدواج مجدد از سوی زوج،سوء معاشرت، فحاشی، تهدید به قتل، تهدید به اسیدپاشی و… برخی از شکایت‌هایی هستند که از سوی همسران در دادسرای کیفری مطرح می‌شوند.
این شکایت‌ها همواره از سوی همسرانی طرح می‌شوند که با یکدیگر اختلاف‌های شدید دارند و به دلیل طولانی بودن مراحل رسیدگی به پرونده‌های حقوقی در دادگاه‌های خانواده، اغلب برای تسریع در سرنوشت خود و نیز بهره‌برداری از امتیازهایی که قانون به آنها داده به دادسرا مراجعه می‌کنند.
خاکدوست در ادامه بحث مهمی‌ را مطرح می‌کند و با طرح این پرسش که «نکته مهم در این شکایت‌ها بررسی این مساله است که چرا در زندگی خانوادگی کار همسران به این مرحله می‌کشد و چنین اتفاق‌هایی میان آنها رخ می‌دهد؟» به ریشه‌یابی این مشکلات می‌پردازد و می‌گوید: «هر بار به عنوان وکیل یا مشاور با افرادی مواجه می‌شوم که قصد شکایت کیفری و حقوقی از همسر خود را دارند، با توجه به مقدس بودن نهاد خانواده در ابتدا تلاش می‌کنم طرف مقابل را از شروع پرونده برحذر کنم. شیوه من و وکلای صالح دیگر این‌گونه است که هیچ‌گاه همسرانی که با هم زندگی مشترک داشته و بخصوص دارای فرزند هستند را تشویق به «پرونده‌سازی» علیه همسر خود نمی‌کنیم. اگر زوجی که با هم اختلاف داشته باشند‌‌و بخواهند زندگی مشترک را تخریب کنند، بسته به شرایط موجود میان آنها و داشتن یا نداشتن فرزند در لحظه می‌توانند حدود ۱۰ پرونده حقوقی علیه یکدیگر مطرح کنند؛ مثلا خانم‌ها می‌توانند دادخواست‌های طلاق، مهریه، نفقه گذشته، اجرت‌المثل دوران زندگی زناشویی، نفقه جاری، تعیین حضانت فرزند، تعیین ساعات ملاقات فرزند، درخواست مطالبه نصف اموال دوران زندگی مشترک، دادخواست ضرر و زیان و… را به دادگاه ارائه کنند. از سوی دیگر نیز مردان می‌توانند دادخواست‌هایی همچون طلاق، تمکین، ازدواج مجدد، منع اشتغال به تحصیل، منع اشتغال مضره به لحاظ شان و شخصیت و مرتبه اجتماعی و… را به دادگاه ارائه کنند. در پیش گرفتن چنین شیوه‌ای اغلب به نتیجه مشخصی نمی‌رسد و معمولا به جای حل تمامی‌مشکلات، مشکلات تازه‌ای را بر زندگی این همسران تحمیل می‌کند.»
خاکدوست در ادامه با طرح این پرسش که اساسا چرا هنگام ازدواج میان همسران اختلافی بروز می‌کند و مثلا آنها به ضرب و شتم یکدیگر می‌پردازند؟ پاسخ می‌دهد: «پس از انعقاد عقد نکاح، علقه زوجیت میان همسران به وجود می‌آید. همسران در زندگی مشترک علایق، رفتارها، عادت‌ها، منش‌ها و سطوح اخلاقی و رفتاری مختلفی دارند که این سطوح بر اساس متغیرهای انسانی و در برخورد با طرف مقابل شکل می‌گیرد. همسران باید بتوانند در زندگی مشترک با هم کنار بیایند و کنش و واکنش‌های خود را به درستی تنظیم کنند. رفتار همسران نیز در جامعه ما اغلب ۳ منشأ دارد. اولی منشأ اسلامی‌ است که شامل فرهنگ دینی مذهبی بسیار متعالی‌ می‌شود. دیگری فرهنگ باستانی است و آخری نیز فرهنگ القایی جامعه غربی است که گاه از آن به عنوان مدرنیته نام برده می‌شود. در اغلب اختلاف‌های میان افراد نیز مشکلاتی که بروز می‌کند ناشی از اختلال و انحلال و کنش و واکنش این سه فرهنگ است که ما را به عدم تعادل می‌رساند. ممکن است در یک زندگی خانوادگی، زوج فرهنگ مدرنیته غربی را بپذیرد و زوجه فرهنگ دینی مذهبی غلیظ داشته و به فرهنگ باستانی نیز وابستگی داشته باشد. بر اثر برخورد این دو فرهنگ، اختلاف به وجود می‌آید؛ البته این اختلاف در میان افرادی که رابطه زوجیت ندارند نیز ممکن است بروز کند و مثلا دو مرد که با هم همکار هستند، طی فرآیندی با هم اختلاف پیدا کنند، اما این اختلاف چندان مشکل ساز نمی‌شود.»
همسران باید بتوانند در زندگی مشترک با هم کنار بیایند و کنش و واکنش‌های خود را به درستی تنظیم کنندبه اعتقاد خاکدوست یکی از مهم‌ترین دلایل پیچیده شدن مشکلات خانوادگی و طرح شکایت‌های مختلف همسران از یکدیگر، وجود علاقه میان همسران است. خاکدوست در تشریح این مساله می‌گوید: «در روابط زناشویی معاشقه‌های عاطفی و کلامی، علقه و عشق و عادت را میان همسران به وجود می‌آورد. این علاقه ممکن است یا بر اساس دوست داشتن یا به دلیل به وجود آمده رابطه زوجیت ایجاد شود. حتی ممکن است ازدواجی به مرور تبدیل به عادت شود و یکی از همسران به همان ترتیبی که مثلا به اثاثیه منزل یا اتومبیل خود علاقه‌مند می‌شود، به همسر خود نیز علاقه پیدا کند. این علاقه است که در صورت ایجاد اختلاف، هر دو طرف را به آتش می‌کشد و تعادل انسانی را که هر انسانی باید در اجتماع داشته باشد، می‌گیرد. دلیل آن هم ساده است. ترک عادت همیشه موجب مرض است و هر بار کسی تصمیم می‌گیرد تا این عادت را ترک کند، اختلاف تشدید می‌شود و منجر به فحاشی و ایراد ضرب و جرح می‌شود.
در چنین شرایطی طرفین به جای این‌که هنگام اختلاف بنشینند و با هم حرف بزنند، فقط با یکدیگر حرف می‌زنند و انگیزش عاطفی به وجود آمده بین آنها، تعادل را از میان می‌برد و خشم، کینه و عدم گذشت و دشمنی جایگزین گفتگو می‌شود و اینها تبدیل به منشأ ایجاد پرونده‌های مختلف خانوادگی می‌شود که در آن زن باعث می‌شود یکی از طرفین با عصبانیت و بداخلاقی و مثلا استعمال الفاظ ناخوشایند یا ایراد ضرب و جرح، همسر خود را در موضعی قرار دهد که برود و مهریه‌اش را به اجرا بگذارد. این می‌شود شروع پرونده‌هایی که به دنبال آن دادخواست نفقه گذشته و دیگر شکایت‌ها شکل می‌گیرد.»
خاکدوست در ادامه به این نکته اشاره می‌کند که سطح اجتماعی، تربیتی و آداب اجتماعی همسران یکی از موارد مهم در شکل‌گیری اختلاف‌های خانوادگی است. امان از روزی که همسران به هم علاقه‌مند و عاشق و دوستدار هم باشند. در چنین شرایطی آنها نمی‌توانند از هم جدا شوند و قدرت هضم تجانسی را که وجود ندارد هم ندارند. مرد در چنین شرایطی عنوان می‌کند که «طلاقت نمی‌دهم» و زن هم عنوان می‌کند «پدرت‌رو در میارم» و اینجاست که چنین افرادی منشأ اختلاف‌های شدید زناشویی و شکل گیری پرونده‌های کیفری و حقوقی مختلف می‌شوند.
خاکدوست با اشاره به شکایت ترک انفاق به عنوان یکی از شکایت‌های رایجی که از سوی زنان مطرح می‌شود، به حقوق و تکالیف رایج میان همسران اشاره می‌کند که با شکل‌گیری زندگی مشترک میان آنها شکل می‌گیرد ‌‌«به محض انعقاد عقد نکاح، زوجین دارای تکالیف و وظایفی نسبت به یکدیگر می‌شوند. تمکین و حسن معاشرت وظیفه خانم است که‌ شامل ایجاد رابطه زناشویی خاص اعم از همبستری و همخوابی و به معنای اخص شامل حضور در خانه مشترک می‌شود. پرداخت نفقه، وظیفه مختص زوج است و شامل پرداخت هزینه‌های جاری زندگی اعم از خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، مسافرت تفریحی و همه آن چیزی که می‌تواند به پیشبرد زندگی کمک کند، می‌شود. در کشور ما و در قالب یک زندگی متعالی در محیط خانواده، هیچ گاه مرد هنگام پرداخت پول به همسرش نمی‌گوید این نفقه توست. در صورت بیماری همسر نیز هزینه‌های درمان از سوی مرد پرداخت می‌شود، اما وقتی به دلیل بروز مشکلات و اختلاف‌ها، تعادل زندگی خانوادگی به هم می‌خورد و دوستی تبدیل به دشمنی می‌شود، در اولین اقدام خانم‌ها ‌سراغ مطالبه نفقه می‌روند و با طرح دادخواست نفقه گذشته در دادگاه خانواده و ترک شکایت علیه همسر خود به اتهام ترک انفاق در دادسرا، مسیر دیگری را در پیش می‌گیرند. در بحث ترک انفاق اگر مرد با داشتن تمکن مالی و با رعایت مرتبه و سطح اجتماعی، خانوادگی و اقتصادی همسرش پرداخت نفقه او را در صورت تمکین همسر ترک کند، این مساله مسوولیت کیفری به دنبال دارد و مرد بر اساس حکم دادگاه از ۳ تا ۵ ماه محکوم به حبس خواهد شد. اگر هم خودداری مرد از پرداخت نفقه ادامه یابد و این مساله باعث عسر و حرج زن شود، راه برای طلاق از سوی زن هموار می‌شود. شکایت دیگری نیز که جنبه کیفری دارد و از سوی زنان مطرح می‌شود بحث ازدواج مجدد است که قانونگذار برای آن کیفر و حبس تعیین کرده است.
اگر تمایل دارید درباره دیگر شکایت‌های کیفری که‌ میان همسران شکل می‌گیرد، اطلاعات بیشتری کسب کنید، هفته آینده نیز خواننده این صفحه باشید تا با شکایت ضرب و جرح که از متداول‌ترین شکایت‌ها میان همسران است، آشنا شوید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا