چشم چرانی و خیانت چشم
چشم یکی از بزرگترین نعمتها و نشانههای خداوند است که اگر درست استفاده شود انسان را تا افقهای دوردست معرفت و کمال رهنمون میشود و اگر از آن در راه انحراف و ناپاکی بهره برده شود پیامدهای بسیار خطرناک داشته و موجب فروپاشی خانوادهها، آلودگی دامن، بی بندوباری و اعتیاد، خیانتها و انحرافات و حتی قتل نفس و آدم ربایی و هزاران بلیه و مصیبت دیگر میشود. از اینرو شناخت راههای استفاده درست از این نعمت عظمی و حفظ آن از لغزش و خطا یکی از راهکارهای رسیدن به خوشبختی و کمال معنوی و دنیوی بشمار میرود. مقاله زیر که از ماهنامه پاسدار اسلام شمارأ ۷۲۹ برگزیده شده نگاهی دارد به عوارض بیماری چشم چرانی و خیانت چشم که آنرا با هم از نظر میگذرانیم.
نعمت چشم و شکر آن
در میان نعمتها، نعمت چشم از نعمتهای بسیار مهم و شگفت انگیز است، و به راستی از دست دادن چنین نعمتی، دنیا را بر انسان تاریک میکند، و موجب نابودی ابزار مهم شناخت و درک حقایق میشود.
چشم را معمولاً به یک دستگاه دوربین عکاسی تشبیه میکنند، که با عدسی بسیار ظریف خود از صحنههای مختلف عکس برداری میکند، عکسهایی که به جای فیلم، روی شبکیه چشم منعکس میشود، و از آن جا به وسیلأ اعصاب بینایی به مغز منتقل میگردد، این دستگاه عکس برداری فوق العاده ظریف و دقیق، در شبانه روز ممکن است هزاران عکس از صحنههای مختلف بردارد، ولی دستگاههای عکس برداری از جهات زیادی قابل مقایسه با عجایب چشم نیست که این مطلب در جای خود بیان شده است، از جمله این که در دوربینهای عکاسی باید فیلمها را عوض کنند، و یک حلقه فیلم که تمام شد باید حلقأ دیگری جای آن بگذارند، اما چشمهای انسان در تمام طول عمر فیلم برداری میکنند، بی آن که چیزی از آن عوض شود. (۱)
یکی از متخصصین چشم میگفت: سیستم بینایی دارای دو نوع سلول است ۱-سلولهای استوانهای ۲-سلولهای مخروطی که روز و شب شیفت عوض میکنند، سلولهایی که غروب آفتاب میآیند، سلولهای سست و تنبل هستند، از این رو مطالعه در آن وقت به چشم آسیب میرساند.
بنابراین چشم و بینایی از نعمتهای بزرگ است، و در برابر نعمت باید شکرانأ آن را بجا آورد، شکرانأ چشم آن است که انسان آن را از بدیها پاک سازد، و به وسیله آن به معرفت و کمالات خود بیفزاید، که از آن در زبان قرآن به چشم بینا یاد شده، و آنان که چشم بینا ندارند مورد سرزنش قرآن قرار گرفتهاند، چنان که قرآن در وصف دوزخیان پستتر از حیوان میفرماید: «ولهم اعین لایبصرون بها؛ (اعراف.۹۷۱) آنها چشمانی دارند که با آن نمیبینند.» یعنی کور معنوی هستند. و در مورد دیگری میفرماید: «الم نجعل له عینین؛ (بلد.۸) آیا برای او (انسان) دو چشم قرار ندادیم.» این تعبیر بیانگر آن است که انسان باید با توجه به این نعمتها، پرده غرور و غفلت را از جلو بینش خود بردارد، و از سوی دیگر در مورد این نعمتهای شگفت آور و کارساز بیندیشد، و پیرامون آفریدگار این نعمتها تفکر کند، سپس با تحریک حس شکرگزاری در درون جانش، به سوی معرفت خداوند توجه عمیق نماید.
شکر عملی نعمت چشم به این است که آن را کنترل کند، و از هرگونه هرزگی و خیانت باز دارد، و نیز به این مطلب توجه داشته باشد که کفران نعمت موجب سلب آن خواهد شد و چه بسا هرزگی خیانت با چشم موجب خشم الهی و نابودی و نابینایی چشم گردد.
انسان غافل بر اثر غرور، یک چنین نعمتی را از دست میدهد و علاوه بر آن نکبتهای دیگری از ناحیه خیانت و هرزگی چشم عاید او میشود.
پرهیز از چشم چرانی از نگاه قرآن
قرآن میفرماید: «به مردان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و حریم عفت خود را حفظ کنند، این برای آنها پاکیزهتر است، خداوند از آن چه انجام میدهند آگاه است. و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند.» (نور.۱۳) دو عامل برای حفظ حریم عفاف، و دوری از هرزگی و انحراف جنسی اثر به سزا دارد. ۱-پرهیز از چشم چرانی که بیشتر در مردان آشکار میشود. ۲-خودآرایی و خودنمایی که بیشتر در زنان دیده میشود. اسلام در هر دو مورد تأکید کرده که مراقب این دو عامل باشید تا از آسیبهای انحرافات در امان بمانید.
واژه یغضوا و یغضضن در آیه بالا از «غض» گرفته شده که به معنی کاستن نگاه، و پایین آوردن آن است، یعنی لازم نیست که مرد و زن هنگام عبور از کنار نامحرمان یا در مجالس آنها، چشمان خود را ببندند، که منظره بدی پیدا کند، و یا راه رفتن را ناممکن سازد، بلکه منظور این است که انسان به هنگام نگاه کردن، هرگاه نامحرمی در حوزه دیدش قرار گرفت، چشمانش را به گونهای فرو گیرد که نامحرم از حوزه دید تند او خارج شود. در آیه فوق به فلسفه این دستور اشاره شده و میفرماید: «انجام این دستور برای آنها بهتر و پاکیزهتر است.» یعنی چشم چرانی و انحراف چشم، انسان را از مرز و حریم عفت خارج ساخته، و موجب آلودگی و لودگی و انحرافات جنسی و پیامدهای شوم آن خواهد شد و اخلاق انسان را تباه ساخته، و او را در پرتگاه سقوط قرار میدهد.
پرهیز از خیانت چشم
خیانت از گناهان کبیرهای است که ضد آن امانت است، به همان اندازه که امانت داری خوب است، به همان اندازه بلکه بیشتر، خیانت، زشت و مورد نکوهش قرار گرفته است، تا آن جا که امیرمؤمنان علی (ع) فرمود: «ایاک و الخیانه فانها شر معصیه؛ (۲) از خیانت کردن پرهیز و دوری کن که زشتترین گناه است.» نیز فرمود: «رأس النفاق الخیانه؛ (۳) خیانت در رأس نفاق و دورویی است.»
در مورد خیانت چشم، گاهی چشم در جاهای مخفی و خلوتگاهها به طور مرموزی -که کسی باخبر نشود- نگاه گناه آلود میکند، از چنین گناهی به خیانت چشم تعبیر میشود، خداوند در قرآن هشدار داده و میفرماید: «یعلم خائنه الاعین و ما تخفی الصدور؛ (نور.۹۱) خداوند چشمهایی را که به خیانت میگردد و آنچه را در سینهها پنهان میدارند میداند.» قبل از این آیه سخن از قیامت و سختیها و عذابهای قیامت به میان آمده، و این آیه بیانگر آن است که خدایی که از حرکات دزدکی و مخفیانه چشمها و اسرار درون سینهها آگاهی کامل دارد، در آن روز بر این اساس، دادرسی و داوری میکند، و با این آگاهی دقیق، به حساب رسی میپردازد، بنابراین مراقب باشیم که حتی نگاه ضعیف ما هم، آلوده به گناه نباشد، که از امام صادق (ع) در مورد این آیه پرسیدند، فرمود: «آیا ندیدهای که گاه انسان به چیزی نگاه میکند. اما چنین وانمود میکند که به آن نگاه نمیکند؟ همین نگاه خیانت آلود است. (۴) توضیح این که خیانت در چشم دارای اشکال گوناگونی است، گاهی زل و آشکار است، و گاهی استراق بصر و دزدکی است، و گاه به صورت اشاره و چشمک زدن که مقدمه برای نقشه شیطانی است، از اینرو باید به طور جدی و دقیق مراقب بود که چشم هیچ گونه خیانت نکند، تا چه رسد به این که به مرحله هرزگی و چشم چرانی برسد.
به هر حال آنچه باید مورد توجه کامل قرار گیرد این است که همه ما در محضر خدا هستیم، و خداوند بر همه چیز حتی به اسرار نهان آگاهی دارد، و به چگونگی یک لحظه بلکه کمتر از یک لحظه نگاه چشم، آگاهی دارد، و براساس همین آگاهی، در روز قیامت قضاوت میکند. بنابراین چنین عقیدهای میتواند نقش مهمی در تهذیب نفوس و مراقبت و کنترل چشم داشته باشد.
می گویند: یکی از علمای بزرگ نجف اشرف پس از پایان تحصیلات خود تصمیم گرفت به وطن بازگردد، و برای همیشه در وطن به ارشاد مردم بپردازد، نزد استادش برای خداحافظی رفت، هنگام خداحافظی از او تقاضای موعظه کرد، استاد به او گفت: اندرزم کلام خدا است، این آیه را هرگز فراموش نکن: «الم یعلم بان الله یری (علق.۴۱) آیا انسان نمیداند که خداوند همه چیز را مینگرد؟»
عوامل بازدارنده و نگهدارنده برای حفظ و پاکی چشم
در هر چیزی تنها به معلول فکرکردن، و بی توجهی به علتها و عوامل، اثربخشی عمیق و همه جانبه و اساسی نخواهد داشت. باید برای وصول به خصلت کنترل چشم، به علتها و عوامل، به طور قطع توجه نمود.
اسلام ما را به این عوامل و علتها توجه داده که با توجه نظری و عملی به آنها حتماً میتوان به این مرحله رسید. به عبارت دیگر باید از این عوامل خنجری ساخت و با آن بر دیده هوس باز زد، تا دل را آزاد نموده، و در سایه آزادی دل از هوسهای سرکش، چشم را نیز پاک نگهداشت، چرا که اگر آب سرچشمه، گل آلود باشد، آبهایی که از آن نشأت میگیرد نیز گل آلود خواهد شد.
بر همین اساس در اسلام دستورهای وجوبی یا مستحبی، در این راستا داده شده، مانند پوشش اسلامی زن و مرد، حفظ حریم عفاف، ممنوعیت اختلاط زن و مرد، سفارش اکید به غیرت ورزی و حیا، ممنوعیت شرکت در مجالس فسق و فجور، ترک خوردن و نوشیدن مال حرام، پرهیز از همنشین بد، اقدام به ازدواج، و محافظت جدی و متقابل زن و شوهر در حفظ عفاف همدیگر از نظرات مختلف، دوری از محیط فاسد و مسأله اجازه گرفتن در ورود و خروج به خانه و… که هر یک از این علل و عوامل میتواند نقش سازنده و مؤثری در پاک سازی چشم داشته، و آن را از هرگونه نگاههای آلوده حفظ کنند.
به طور کلی باید مقدمات و زمینههای انحراف چشم را شناخت، و عوامل بازدارندگی را نیز دانست، و در پرتو آنها، افسار گسیختگی چشم را مهار کرد. در میان این عوامل به عنوان مثال نظر شما را به مسأله استیذان (اجازه گرفتن) که در قرآن آمده جلب میکنیم، در قرآن، در دو آیه میخوانیم: «ای کسانی که ایمان آوردهاید باید بردگان شما و همچنین کودکانتان که به حد بلوغ نرسیدهاند، در سه وقت از شما اجازه (ورود به خانه) بگیرند:
۱- قبل از نماز فجر (آغاز وقت نماز صبح) ۲-در نیمروز هنگامی که لباسهای (معمولی) خود را بیرون آوردهاید. ۳-و بعد از نماز عشاء. این سه وقت خصوصی برای شما است، اما بعد از این سه وقت گناهی بر شما و بر آنان نیست (که بدون اذن وارد شوند) و بر گرد یکدیگر بگردید (و با صفا و صمیمیت به یکدیگر خدمت نمایید) این گونه خداوند آیات را برای شما بیان میکند، و خداوند دانا و حکیم است.»(نور.۹۵ و ۸۵)
توضیح این که در دو آیه مذکور، دو حکم اسلام در مورد آداب ورود به جایگاه و خانه خصوصی پدر و مادر بیان شده است: کودکان نابالغ باید هنگامی که به اطاق پدر و مادر وارد میشوند، در سه وقت اجازه ورود بگیرند: ۱-قبل از نماز صبح. ۲-حدود ظهر ۳-بعد از نماز عشاء، زیرا معمولاً مردم (از جمله پدر و مادر) در این سه وقت مقید به پوشانیدن خود، همانند سایر وقتها نیستند، و آنها در این سه وقت یک حالت خصوصی دارند. بنابراین اولیای اطفال باید کودکان نابالغ خود را به انجام این برنامه وادار کنند، و این سنت را روش همیشگی و معمولی خود قرار دهند. اطلاق آیه شامل دختر و پسر میشود: همچنین ظاهر آیه بیانگر آن است که بردگان مرد و زن نیز باید این برنامه را اجرا کنند.
ولی نوجوانان و جوانان بالغ در هر ساعت از ساعتهای روز که به خانه پدر و مادر وارد میشوند، لازم است قبل از ورود، به آنها اطلاع داده و اجازه ورود بگیرند، البته این حکم مخصوص مکانی است که پدر و مادر در آنجا استراحت میکنند، وگرنه برای وارد شدن در اطاق عمومی (اگر اطاق عمومی داشته باشند) به ویژه به هنگامی که دیگران هم در آن جا حاضرند، و هیچ گونه مانعی وجود ندارد، اجازه گرفتن لزومی ندارد.
این دستور قرآنی حاکی از این است که برای حفظ چشم و دامن، باید از اموری که زمینه ساز و عوامل بازدارنده است استفاده کرد. روایت شده: مردی از رسول خدا (ص) پرسید: «آیا هنگام ورود بر مادرم، اجازه بگیرم؟ پیامبر (ص) فرمود: آیا دوست داری مادرت را برهنه بنگری؟ او عرض کرد: نه، فرمود: پس اجازه ورود بگیر.»(۵)
و نیز قرآن ورود به خانه مرد را بدون اجازه ممنوع نموده، چنان که میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، در خانههایی غیر از خانه خود، وارد نشوید، تا اجازه بگیرید، و بر اهل خانه سلام کنید، این برنامه برای شما بهتر است، و اگر کسی را در آن نیافتید وارد نشوید تا اجازه داده شود، و اگر گفته شد بازگردید، باز گردید، این برنامه برای پاک نگهداشتن شما برتر است». (نور.۸۲)
امام باقر (ع) فرمود؛ «من اطلع فی بیت جاره فنظر الی عوره رجل او شعر امرأه او شیء من جسدها، کان حقا علی اللهان یدخله النار مع المنافقین الذین کانوا یتبحثون عورات المسلمین…(۶) کسی که به خانه همسایهاش سر بکشد و نگاه کند، آنگاه بدن ناپوشیده مردی، زنی یا قسمتی از بدن آن زن را بنگرد، بر خداوند سزاوار است که او را همراه منافقانی که در دنیا دنبال فاش ساختن عیبهای مسلمین بودند وارد دوزخ گرداند، چنین شخصی از دنیا نمیگذرد، مگر این که خداوند او را رسوا ساخته، و زشتیهای او را در آخرت در معرض دید مردم قرار میدهد.»
توجه به عوامل بازدارنده و زمینهها برای کنترل چشم به قدری ظریف و دقیق است که امیرمؤمنان علی (ع) درصدد بیان آن و آموزش ما میفرماید: من اکراه دارم که بر زنان جوان سلام کنم، سپس علت آن را چنین تبیین میکند: «اتخوف ان تعجبنی صوتها فیدخل من الاثم علی اکثر مما اطلب من الاجر؛ (۷) از آن ترس دارم که صدای زن جوانی مرا خوش آید، و لغزشی به من دست دهد، که گناهش از کسب پاداش سلام بیشتر باشد.»
پیامدهای نکبت بار چشم چرانی
چشم یکی از دریچههایی است که رابط بین برون و درون انسان است، آنچه را میبیند، به فکر و اندیشه و به دل منتقل میکند، هم میتواند بهترین ابزار برای شناخت و پرورش روح و نیروی عقل و صفای باطن باشد، و هم میتواند بر اثر هرزگی، عامل تیرگی باطن و رکود عقل و اندیشه و سقوط انسانیت گردد.
چشم هرزه و بی کنترل باعث بدبختیها و نکبتها و تیرگیهای دنیا و آخرت است. و جرقهای برای انفجار و تخریب درون انسانیت میباشد، خوبیها را از انسان میگیرد، و تباهی را جایگزین آن میسازد. چنان که رسول اکرم (ص) فرمود؛ «النظر سهم من سهام ابلیس؛ (۸) نگاه به نامحرم، تیری از تیرهای شیطان برای شکار انسان است.» و در سخن امام صادق (ع) آمده که: «نگاه به نامحرم تیر زهرآلود از تیرهای شیطان است و چه بسیار نگاهی که موجب حسرت و غصه طولانی شده است.»(۹)
و از سخنان رسول خدا (ص) است: «هر چشمی در قیامت بر اثر سختی آن، گریان است، ولی چشمی که از نگاه به حرام خدا خودداری کند خندان است.»(۱۰) امیرمؤمنان علی (ع) فرمود: «من اطلق طرفه کثر اسفه؛ (۱۱) کسی که چشمش را بی بند و بار بگذارد، (بر اثر پیامدهای شوم آن) اندوه و ناراحتی او بسیار خواهد شد.» رسول خدا (ص) فرمود: «خشم خداوند بسیار سخت است بر زن شوهرداری که چشمش را از نگاه به نامحرم پر میکند.»(۱۲)
اگر چشم چرانی چنین عواقب خطرناک و عذاب الهی را به دنبال دارد، به عکس پاک نگه داشتن چشم دریچه نور به سوی خدا است، و موجب مقامات عالی خواهد شد، چنان که رسول خدا (ص) فرمود: «غضوا ابصارکم ترون العجائب؛ (۱۳) چشمان خود را از نگاه به نامحرم فرو خوابانید تا شگفتیهایی را ببینید.» چنان که معروف است محمدابن سیرین بر اثر پاکی چشم، و دوری از انحراف جنسی به مقام بس ارجمندی رسید، که همچون پیامبران به علم تعبیر خواب دست یافت، و محبوبیت فوق العاده ای بین مردم پیدا کرد. (۱۴)
داستان یوسف، عبرتی برای همیشه
روایت شده: حضرت یوسف (ع) وقتی که به عنوان غلام، به عزیز مصر فروخته شد، نوجوان بود، پس از سه سال در کاخ عزیز به حد بلوغ رسید، زلیخا همسر عزیز فریفته او شد، یوسف (ع) هفت سال در کاخ به عنوان خدمتکار، حضور داشت، در این مدت با این که همواره با زلیخا رودررو و نزدیک بود، از ترس خدا حتی یکبار سرش را به سوی چهره زلیخا بلند نکرد، همواره در برابر او چشمش را فرو میآورد، روزی زلیخا آرایش کرده در مکان خلوت به یوسف (ع) گفت: «سرت را بلند کن و مرا بنگر.» یوسف (ع) گفت: میترسم بر اثر نگاه به تو (که گناه است) مشمول کیفر الهی شده و کور شوم. زلیخا گفت: چه چشمهای زیبا و شهلایی داری؟ یوسف جواب داد: وقتی که از دنیا رفتم، نخستین عضو من که در میان قبر پوسیده و از جای خود بر زمین می افتد، همین چشمان من هستند. زلیخا گفت: چقدر بوی خوش داری و معطر هستی؟ یوسف گفت: اگر پس از گذشت سه روز از مرگم، بوی بدن مرا استشمام کنی، از زشتی آن از کنار من فرار میکنی. زلیخا گفت: چرا به من نزدیک نمیشوی؟ یوسف گفت: اگر به تو نزدیک شوم، باعث دوری از خدا میگردم، من میخواهم با دوری از تو به قرب الهی نزدیک شوم. زلیخا گفت: فرش زیبای حریر و ابریشم در اینجا گسترده شده، به روی آن بیا و کام مرا روا کن، یوسف گفت: میترسم بهرهام از بهشت را از دست بدهم. زلیخا گفت: اگر تمکین نکنی تو را به شکنجه گران زندان میسپارم، یوسف گفت: «در این صورت خداوند مرا کفایت میکند و دستم را گرفته و نجاتم میدهد.»(۱۵)
در حدیثی از امام رضا (ع) روایت شده: زلیخا در خانه خلوت و بسته که میخواست یوسف (ع) را به دام بیندازد، در آن جا بتی بود، زلیخا پارچهای برداشت و بر روی بت انداخت. یوسف گفت: این چه کاری بود که کردی؟ زلیخا گفت: از بت حیا کردم که ما را در این حال ببیند. یوسف گفت: «آیا تو از چیزی که نه میشنود و نه میبیند و نه میفهمد و نه میخورد و نه میآشامد حیا میکنی، ولی من از خداوندی که انسان را آفرید، و به او دانایی آموخت شرم نکنم؟»(۱۶) آری این است برنامه پیامبران و پاکان محبوب درگاه خدا، که چشم و دامن خود را این گونه در سختترین شرایط پاک نگه داشتند، و بر اثر این استقامت استوار و اراده محکم، به عالیترین درجات معنوی از قرب الهی رسیدند.
برخورد پیامبر با چشم چرانان
در اینجا برای تکمیل بحث نظر شما را به سه حادثه از برخورد شدید پیامبر (ص) با چشم چرانانی که با چشم آلوده خود عفت جامعه را تباه میساختند جلب میکنیم:
۱-حکم بن ابی العاص پدر مروان در عین آنکه مسلمان بود، مردی هرزه و چشم چران بود، روزی از لای درز در داخل حجره پیامبر (ص) نگاه کرد، پیامبر (ص) به قدری ناراحت شد، که عصای خود را که نوکی تیز داشت برداشت و او را تعقیب کرد، او فرار کرد و چون روباه گریخت. پیامبر (ص) فرمود: «اگر به او دست مییافتم چشمش را از کاسه بیرون میآوردم» سپس به دستور پیامبر (ص) او و پسرش مروان به طائف تبعید شدند، و تا عصر خلافت عثمان در تبعید بودند، سرانجام در عصر عثمان آزاد شدند و یکی از اعتراضات مسلمین به عثمان همین بود که چرا تبعید شدگان پیامبر (ص) را به وطن بازگردانده است؟(۱۷) و طبق روایت دیگر، حکم بن ابی العاص از پشت دیوار به خانه پیامبر (ص) چشم چرانی کرد، و پیامبر (ص) خواست او را با کمان هدف تیر قرار دهد که او گریخت. (۱۸)
۲-طبق روایت امام صادق (ع)، به پیامبر (ص) خبر رسید که دو نفر به نام هیت و ماتع در مدینه چشم چران و سبک سر هستند، و در میان مردان مینشینند، و با گفتن جوکهای شهوت برانگیز از اوصاف زنان می گویند و خط قرمز حریم عفاف را میشکنند، پیامبر (ص) بی درنگ آنها را احضار کرد و پس از اخطار شدید، آنها را به محلی به نام العرایا که در اطراف مدینه بود تبعید کرد، آنها فقط حق داشتند در روزهای جمعه برای خریداری غذا و لوازم زندگی به مدینه آمده، سپس به تبعیدگاه بازگردند (۱۹)
۳-در مدینه چند نفر که روح بیمار و هوس انگیز داشتند و با شایعه پراکنی، به حریم عفاف تجاوز میکردند، مورد اخطار شدید پیامبر (ص) قرار گرفتند و در صف منافقان قلمداد شدند، و این اخطار با نزول آیهای بعد از نزول آیه حجاب (آیه ۵۹ سوره احزاب) مسلمانان را بر ضد آنان شوراند، و آن آیه این بود: «اگر منافقین و آنها که در دلهایشان بیماری است (و با هوسهای خود میخواهند به عفت جامعه آسیب برسانند) و نیز دروغ پردازان و شایعه پراکنان، اگر از کارشان دست برندارند تو را (ای پیامبر) بر ضدشان میشورانیم، آن گاه جز زمان کوتاهی نمیتوانند در این شهر بمانند.»(احزاب ۶۰.)
پی نوشت ها:
۱-برای توضیح بیشتر، و بیان ویژگیهای چشم به تفسیر نمونه، ج ۲۷، ص ۱۸ تا ۲۲ مراجعه شود.
۲ و ۳ مستدرک الوسائل، ج ۲، ص.۵۰۶
۴-تفسیر صافی، ذیل آیه ۱۹ نور.
۵-تفسیر ابوالفتوح رازی، ج ۸، ص.۲۰۴
۶-بحارالانوار، ج ۱۰۴، ص ۳۷ و.۳۸
۷-مکارم الاخلاق، ص ۲۷۰، بحار، ج ۱۰۴، ص.۳۷
۸-بحار، ج ۱۰۴، ص.۳۹
۹-وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص.۱۳۹
۱۰-خصال شیخ صدوق، ج ۱، ص ۶۱ (به طور اقتباس)
۱۱-بحار، ج ۷۷، ص.۲۸۶
۱۲-همان، ج ۱۰۴، ص.۳۹
۱۳-همان، ص.۴۱
۱۴-الکنی و الالقاب، ج ۱، ص.۳۱۹
۱۵-سفینه البحار، ج ۱، ص ۲۲ (واژه اسف) به نقل از دعوات راوندی، به روایت ابن عباس.
۶۱-تفسیر نورالثقلین، ج ۲، ص.۴۱۹
۷۱-الغدیر، ج ۸، ص.۲۴۳
۸۱-سفینه البحار، ج ۱، ص ۳۹۲ (واژه حکم).
۹۱-اقتباس از بحار، ج ۲۲، ص ۸۸.