دینار
در خراسان به خدمت امام رضا (ع) رفتم و در دل خود گفتم که از آن حضرت از این دینارها که به نام آن حضرت سکه زده شده طلب کنم،پس چون بر آن حضرت وارد شدم فرمود به غلام خود که ابومحمد از این دینارها که اسم من بر آن است میخواهد سی عدد از آنها بیاور، غلام آورد. من گرفتم آنها را پس با خود گفتم که کاشکی میتوانستم از جامههای شریف وی به تن کنم. چون این خیال در دل من گذشت آن حضرت رو کرد به غلام خود و فرمود بشویید رختهای مرا و بیاورید ، پیراهن و روپوش و ردا و کفش آن حضرت را آوردند و به من دادند..
(منتهی الامال ج ۲ ص ۳۶۱).
روزی فراوان
احمد بن عمر و حسین بن زید گویند: خدمت امام رضا(ع) رسیدیم و گفتیم ما روزی فراوان و زندگی خوشی داشتیم اما اوضاع تغییر پیدا کرد و وضع ما قدری بد شده است از خدا بخواه وضع اول را به ما برگرداند.امام (ع) فرمود: چه میخواهید؟ میخواهید شاه باشید، دوست دارید مثل طاهر و هرثمه ( افسران عالی رتبه مأمون) باشید اما در این مذهبی که هستید نباشید؟
گفتم: نه به خدا خوشحال نخواهم بود که همه دنیا با آنچه از طلا و نقره دارد از من باشد ولی به مذهب شیعه نباشم.
روش او در بحث
او در بحث خود با دیگران روش خاصی را اعمال میکرد و آن این بود که راه را بر خصم نمیبست بلکه آزادش میگذاشت تا به هر صورتی که میخواهد همه مسائل خود را بیان کند. در بحث همچنان پیش میرفت که راه را بر خود بسته ببیند و آنگاه امام قدم به پیش مینهاد و مباحث خود را مطرح میکرد به طوری که فرد خود قانع میشد و درمییافت که چه خطا و اشتباهی در استدلال است. امام در شیوههای بحث خود از روشهای جدال، حکمت و راه موعظه استفاده میکرد. و گاهی هم برای افراد بیمحتوا ولی گستاخ از شیوه کرامت واعجاز استفاده میکرد.
رنج تنهایی
او تنها خانواده و فرزندش را با خود همراه نکرده بود شاید بدان خاطر که از فرجام کارها خبر داشت و نمیخواست در دردمندیها آنها را شریک خود سازد. خستگی روحی و زجر و آزارها را خود به تنهایی تحمل میکرد.