چگونه توسعه غربی ما را از رفاه و عدالت دور می کند؟

چگونه توسعه غربی ما را از رفاه و عدالت دور می کند؟

غایت توسعه غربی و سرمایه‌ سالار رفـاه صرفا مادی است، صـرف تـصرف بشر در هستی و دگرگون‌ کردن‌ و استخدام‌ آن است در حالی که در گفتمان قرآنی طبیعت مسخّر انسان است و انسان سرور طبیعت و اشرف مخلوقات است.

مـاهیت‌ مـدل‌های‌ تـوسعه غربی

اگر به توسعه نگاه کنیم‌ و شاخص های‌ آن را بررسی نماییم، دو شاخص اساسی را در آن مشاهده خواهیم کرد‌. اولاً‌ تـوسعه مـاهیت کـمّی دارد؛ یعنی‌ با‌ معیارها و زبان‌ کمّی‌ سنجیده‌ و ارزیابی می‌شود. ثانیا توسعه به مـسأله‌ رشـد‌ تولید ناخالص ملی و انباشت سرمایه فکر می‌کند؛ یعنی در تمام مدل‌های توسعه‌، این‌ دو محور انباشت سرمایه و رشـد تـولید‌ ناخالص ملی مهم است‌ ؛ یعنی‌ توسعه اقتصادی مبتنی بر انباشت‌ سرمایه‌ اسـت. تـا انباشت سرمایه پدید نیاید، توسعه تحقق پیـدا نـمی‌کند. بـنابراین ماهیت توسعه‌ یک‌ ماهیت سرمایه سالار اسـت.
 

سرمایه ثروت نیست، استثمار است

 درباره توسعه سرمایه سالار، در‌ واقع‌ باید بحثی را مطرح‌ کنیم‌ که مقصود از سرمایه سـالاری صـرف ثروت نیست. پیش از تحقق مـدرنیسم و تـمدن مدرن‌ و پیـش‌ از ظـهور اومـانیسم هم ثروت وجود‌ داشت‌، اما سـرمایه‌ در‌ هـمه‌ جا جاری کردن نبود‌. سرمایه آن ثروتی است که از راه استثمار و برمبنای تصرف در طـبیعت و نـسبت تصرف گرایانه‌ و استثمارگرانه‌ پدید می‌آید. هـر نوع ثروتی سرمایه نیست‌. رجـوع‌ کـوتاهی‌ به‌ کتب‌ اقتصادی این مـسأله‌ را‌ بـه ما نشان می‌دهد.
 

دین با توسعه مخالف نیست

هیچ کدام از اندیشمندان اسلامی با رفاه بشر و راحتی او مخالف‌ نیستند‌. این‌ خلاف منطق و عقل و وجدان اسـت. وقـتی ما می‌توانیم یک بیماری از‌ میان‌ ببریم چرا این کار را نکنیم. وقتی می‌توانیم طول عمر را افزایش بدهیم، بهداشت را گسترش‌ بدهیم‌ و آموزش‌ و پرورش را راحت‌ تر کنیم، چرا انجام ندهیم. مگر دین با ایـن چـیزها‌ مخالف‌ است؟

باید کمال وجودی انسان و رسیدن‌ به‌ وارستگی و استغناء و آرامـش و شـادی روحـانی و پیوند با حق را هدف اصلی بدانیم و بر‌ ایـن‌ اسـاس‌ و در این قلمرو به آبادانی دنیا بپردازیم.

غایت توسعه غربی و سرمایه سالار رفـاه صرفا مادی است، صـرف تـصرف بشر در هستی و دگرگون‌ کردن‌ و استخدام‌ آن است در حالی که در گفتمان قرآنی طبیعت مسخّر انسان است و انسان سرور طبیعت و اشرف مخلوقات است.
بحث‌ ما درباره این است که ماهیت انسان در وحدتی که تفکر دینی برای بشر‌ در‌ دنیا‌ قائل است چیست؟ او بشر را چگونه ارزیابی می‌کند و هدف رسالت بشر را چه معرفی‌ می‌کند‌. مـسأله، مـخالفت بـا رفاه نیست، مسأله این اسـت کـه مـا در جهت قرب‌ به‌ حق‌ قرار بگیریم، عقل قدسی را مبنای عمل خودمان قرار دهیم، کمال وجودی انسان و رسیدن‌ به‌ وارستگی و استغناء و آرامـش و شـادی روحـانی و پیوند با حق را هدف اصلی بدانیم و بر‌ ایـن‌ اسـاس‌ و در این قلمرو به آبادانی دنیا بپردازیم. آن گاه که این گونه عمل کنیم، ماهیت‌ عمل‌ ما و ماهیت آن چیزی که مـدل‌های سـرمایه سـالار توسعه است، کاملاً متفاوت‌ خواهد‌ شد‌. 
 

توسعه سرمایه‌داری در جهت سود استعمارگران

شرایط‌ اقتصاد جهانی به گونه‌ای است که ما حتی برای رسیدن به رفاه و آسایش، دیگر نمی‌توانیم‌ خودمان را در پیوند تنگاتنگ با سرمایه سالاری جهانی قرار دهیم. تـمام مـدل‌ هایی‌ که آنها تدارک می‌بینند‌، به‌ منظور سرازیر کردن امکانات و سرمایه‌ های ما به جیب خودشان است، نه به منظور رفاه و آسایش ما. نگاهی کوتاه به سرنوشت کشورهای آسیایی جنوب شـرقی مـسأله را روشن می‌کند.

حتی اگر در پی انباشت سرمایه و رفاه مادی باشیم، این راهش نیست، چون در کنار ما پاکـستان و ترکیه و کمی‌ دورتر‌ بنگلادش‌ و آن طرف‌تر فیلیپین و مالزی نشان می‌دهند که ایـن‌ راهـش‌ نـیست. اینها رفتند و به عدالت اجتماعی و رفاه و آسایش نرسیدند ؛ نمی‌گوییم به تقوا و طهارت و قرب به حق، حتی بـه ‌ ‌امـور‌ دنیایی‌ هم‌ نرسیدند.

بحث بر سر تقلید یا عدم تقلید است، بحث بر سر این است که اگر ما‌ دنیا‌ را‌ بـخواهیم، از ایـن راه که‌ مـی‌رویم‌ به‌ دنیا نمی‌رسیم.

پیامدهای توسعه غربی

بحث‌ ما درباره این است که ماهیت انسان در وحدتی که تفکر دینی برای بشر‌ در‌ دنیا‌ قائل است چیست؟ او بشر را چگونه ارزیابی می‌کند و هدف رسالت بشر را چه معرفی‌ می‌کند‌. مـسأله، مـخالفت بـا رفاه نیست، مسأله این اسـت کـه مـا در جهت قرب‌ به‌ حق‌ قرار بگیریم، عقل قدسی را مبنای عمل خودمان قرار دهیم، کمال وجودی انسان و رسیدن‌ به‌ وارستگی و استغناء و آرامـش و شـادی روحـانی و پیوند با حق را هدف اصلی بدانیم و بر‌ ایـن‌ اسـاس‌ و در این قلمرو به آبادانی دنیا بپردازیم. آن گاه که این گونه عمل کنیم،

بحث بر سر تقلید یا عدم تقلید است، بحث بر سر این است که اگر ما‌ دنیا‌ را‌ بـخواهیم، از ایـن راه که‌ مـی‌رویم‌ به‌ دنیا نمی‌رسیم.

ماهیت‌ عمل‌ ما و ماهیت آن چیزی که مـدلهای سـرمایه سـالار توسعه است، کاملاً متفاوت‌ خواهد‌ شد‌. این را که مدلهای سـرمایه سالار توسعه در جهان امروز برای ما دستاوردهایی مثبت داشته‌، انکار‌ نمی‌توان‌ کرد، اما ویرانیهایی هم در پی داشته که بـتدریج خـودش را نـشان‌ می‌دهد‌؛ تأثیرات مخرّبی که بر محیط زیست گذاشته، تلاشهایی که خـود غـربیها تحت عنوان تکنولوژی سبز انجام‌ می‌دهند‌ تا در واقع به نحوی نسبت آشتی جویانه با طبیعت بـرقرار کـنند‌ و ازهـمه‌ مهمتر فقدان عدالت اجتماعی است ؛ این که‌ رفاه‌ و آسایش‌ برای همه نـیست، هـمه نـمی‌توانند از فرصتهای‌ آموزش‌ و پرورش بهره‌مند شوند و این که خلوت روحانی انسان و آسایش روحی او نه تنها‌ بـه‌ دسـت نـیامده، بلکه از دست‌ رفته‌ و آدمی با‌ هدف‌ غایی‌ خلقتش در ستیز قرار گرفته است‌. اینها‌ مـعایب رنـج‌آور توسعه هستند و اگر کسی با مدلهای رایج توسعه مخالفت می‌کند‌، بحث‌ وجدلش بـا آبـادانی دنـیا نیست، با‌ این است که غایت‌ معنوی‌ بشر را نادیده بگیریم، مبنای‌ قدسی‌ حرکت او را انـکار کـنیم، قلمرو معنوی طریقت و سلوک او را به دست‌ فراموشی‌ بسپاریم و بشر را صرفا در‌ مسیر‌ غایات‌ تـصرف‌گرانه مـادی قـرار‌ دهیم‌.
 

پی نوشت:
این متن خلاصه‌ای است از مقاله “نگاهی بنیادی به توسعه در اسلام و غرب” به قلم شهریار زرشناس که در شماره ۳۰ مجله پژوهش‌های اجتماعی، اسلامی منتشر شده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا