فرق کتاب مبین با مفاتح غیب :
از اینجا معلوم مى شود که: کتاب مبین از یک جهت با مفاتح غیب و خزینه هاى اشیائى که نزد خدا است تفاوت و مغایرت دارد، براى اینکه خداى تعالى آن مفاتح و خزینه ها را اینطور وصف فرموده که داراى اندازه و قابل تحدید نیست، وقتى محدود مى شود که از آن خزینه ها بیرون شده و به این عالم که عالم شهود است نازل شود، و کتاب مبین را اینطور وصف فرموده که مشتمل است بر دقیق ترین حدود موجودات و حوادث. پسکتاب مبین از این جهت با خزینه هاى غیب فرق دارد. کتاب مبین چیزى است که خداى تعالى آن را به وجود آورده تا سایر موجودات را ضبط نموده و آنها را بعد از بیرون شدن از خزائن و قبل از رسیدن به عالم وجود و هم چنین بعد از آن و بعد از طى شدن دورانشان در این عالم حفظ نماید، شاهد این معنا این است که خداى تعالى در قرآن، در مواردى از این کتاب اسم برده، که خواسته است احاطه علمى پروردگار را به اعیان موجودات و حوادث جارى جهان برساند، چه آن موجودات و حوادثى که براى ما مشهود است، و چه آنهایى که از ما غایب است، و اما غیب مطلق را که احدى را بدان راهى نیست، اینطور وصف کرده که این غیب درخزینه ها و در مفاتحى قرار دارد که نزد خدا است، و کسى را جز خود او بر آن آگاهى نیست، بلکه بعضى آیات دلالت و یا لااقل اشعار دارد بر اینکه ممکن است دیگران هم بر کتاب نامبرده، اطلاع پیدا کنند، و لیکن احاطه بر خزینه هاى غیب مخصوص خدا است مانند آیه فى کتاب مکنون * لا یمسه الا المطهرون ترجمه: در کتابى که از خلق نهان است و جز پاکان به آن دسترسى ندارند (سوره واقعه آیه ۷۹).
پس خزائن غیب و کتاب مبین در اینکه هر دو شامل تمامى موجوداتند تفاوت ندارند، و همانطورى که هیچ موجودى نیست مگر اینکه براى آن در نزد خدا خزینه اى است که از آنجا مدد مى گیرد، همچنین هیچ موجودى نیست مگر اینکه کتاب مبین آن را قبل از هستیش و در هنگام پیدایش، و بعد از آن، ضبط نموده و برمى شمارد، جز اینکه کتاب مبین از خزینه هاى غیب درجه اش نازل تر است، اینجا است که براى هر دانشمند متفکرى این معنا روشن مى شود که کتاب مبین در عین اینکه صرفا کتابى است و بس، در عین حال از قبیل کاغذ و لوح هم نیست، زیرا که اوراق مادى، هر قدر هم که بزرگ باشد و هر طورى هم که فرض شود، گنجایش آنرا ندارد که حتى تاریخ ازلى خودش، در آن نوشته شود تا چه رسد به اینکه تاریخ ازلى و ابدى موجودى دیگر در آن درج گردد، و تا چه رسد به اینکه تاریخ ازلى و ابدى تمامى موجودات در آن ضبط شود. از بیانات گذشته، دو نکته روشن شد: اول اینکه: مراد از مفاتح غیب، همان خزینه هاى الهى است که مشتمل است بر غیب تمامى موجودات، چه آنها که به این عرصه پانهاده اند، و چه آنها که ننهاده اند. و خلاصه، مفاد آیه مورد بحث، همان مفاد آیه و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم مى باشد.
دوم اینکه: مراد از کتاب مبین امرى است که نسبتش به موجودات، نسبت برنامه عمل است به خود عمل، و هر موجودى در این کتاب یک نوع اندازه و تقدیر دارد، الا اینکه خود این کتاب موجودى است که قبل از هر موجودى و در حین وجود یافتن و بعد از فناى آن، وجود داشته و خواهد داشت، و موجودى است که مشتمل است بر علم خداى تعالى به اشیاء، همان علمى که فراموشى و گم کردن حساب، در آن راه ندارد. از این جهت مى توان حدس زد که مراد از کتاب مبین، مرتبه واقعى اشیاء و تحقق خارجى آنها باشد که قابل پذیرفتن هیچ گونه تغییر نیست. آرى، موجودات وقتى قابل تغییر نیستند که در عرصه این عالم قرار گرفته باشند، و گر نه قبل از وقوع در این عالم، عروض تغییر برآنها ممتنع نیست، و لذا گفته اند: ان الشى ء لا یتغیر عما وقع علیه ترجمه: هیچ چیزى از آن حالتى که بر آن حال وقوع یافته تغییر نمى کند.
و خلاصه اینکه، این کتاب کتابى است که جمیع موجوداتى را که در عالم صنع و ایجاد واقع شده اند، برشمرده، و آنچه را که بوده و هست و خواهد بود، احصاء کرده است، بدون اینکه کوچکترین موجودى را از قلم انداخته باشد، البته غیر این کتاب الواح و کتب دیگرى نیز هست که قابل تغییر و تبدیل بوده و محو و اثبات را مى پذیرد، آیه یمحو الله ما یشاءو یثبت و عنده ام الکتاب ؛ خدا آنچه را خواهد محو می کند و (آنچه را خواهد) تثبیت می کند، و اصل کتاب نزد اوست (رعد/۳۹) از وجود چنین کتبى حکایت مى کند، براى اینکه محو و اثبات را در مقابل ام الکتاب قرار داده است و این به خوبى دلالت دارد بر اینکه این محو و اثبات هم در کتابى صورت مى گیرد. اینجا است که وجه اتصال آیه مورد بحث به ما قبلش روشن مى گردد زیرا در آیه قبل چنین داشت که: آن چیزى که شما درخواست کرده بودید و خواستید تا بین من و شما کار را یکسره کند، در تحت قدرت من نیست، و همچنین حکم به حق هم نزد پروردگار من و در حیطه علم او و در تحت قدرت او است، و به فرضى هم که از من ساخته بود و من آنرا انجام مى دادم، کار من و شما این طور یکسره مى شد که شما به عذابى که مخصوص ستمکاران است، دچارمى شدید، زیرا خدایى که علمش آمیخته با جهل نیست مى داند که بین من و شما ستمکار کدام است. این معنا را ما از جمله و عنده مفاتح الغیب و جمله و یعلم ما فى البر والبحر مى فهمیم که جمله اول اشاره مى کند به اینکه رسول خدا قادر بر انجام خواسته هاى آنان و فیصله دادن اختلاف بین خود و آنان نیست، و جمله دوم دلالت دارد بر اینکه خدایى که به همه موجودات دریا و خشکى عالم، آگاه است هرگز ستمکار را به غیر ستمکار اشتباه نمى کند، زیرا کوچک و بزرگى نیست، مگر اینکه در کتاب مبین او است.