تنها در زندگی روزمره نیست که برای رفع این احتیاجات، انسانها، چه خرد و چه بزرگ در تلاشند. این احتیاجات به وسایل دیگر که مهمترین آنها ادبیات و هنر است نیز ارضاء میشوند، تغییر مییابند و به درجات بالاتر ارزشهای انسانی راه پیدا میکنند.
اشتباه است اگر فکر کنیم که محتوای آنچه در سنین مختلف، هر یک از این احتیاجات اساسی را میسازد، یکسان است. حالت طفل خردسالی که گرسنه است را در نظر بگیریم: یک غذای گرم و کافی، حتی یک لقمه نان او را از نو به نشاط میآورد و سرگرم بازی با همسالان میشود. همین حالت در انسان بزرگسال، نگرانی عمیق و عدم تعادل طولانی ایجاد میکند.
شادی و غمهای کتابهای کودکان، کوچک و زودگذرند و به تدریج شیارهای بزرگتر در عواطف آنها ایجاد میکنند، در صورتی که آثار ادبی بزرگسالان برای این که بتوانند موفق به تأثیر و نفوذ بیشتر شوند، احتیاج به پرداختی دارند که بتواند اعتقاد و باور انسان بالغ را به دست بیاورد.
کودک برای بچه گربهای که در داستان، مادرش را گم کرده است نگران میشود، قلبش به شدت به تپش میافتد و وقتی صدای آشنای مادر به گوش بچه گربه میرسد، کودک نفس راحتی میکشد و آرام میگیرد، پرداخت هنرمندانه همین موضوع ساده میتواند انسان بزرگسالی را برای لحظاتی به فکر بیندازد، ولی در دایره دید و تجربیات او نیست و به همان سرعت نیز فراموشش میشود. در صورتی که کودک بارها آن بچه گربه را در تخیل خود از نو باز خواهد یافت و دربارهاش به فکر خواهد نشست.
یکی دیگر از این نیازمندیهای اساسی، احتیاج به محبت، دوست داشتن و دوست داشته شدن است. مادر، پدر، برادر و خواهر، گلها، حیوانات کوچک دستآموز، درختان، خورشید و طبیعت محتوای داستانهایی هستند که این احتیاج را در کودک برآورده میکنند. به تدریج این محتوا تغییر میکند. حیوانات بزرگتر، حتی وحشی، جای حیوانات دستآموز را میگیرند. دوستی بین همسالان، فداکاری و از خود گذشتگی در راه آنان جای برادر و خواهر را پر میکند. دوستی بین دختر و پسر، بازی و کارهای مهم کودکانه، کشف محبت بین بزرگترها، پدر و مادر و دلدادگان در کتابها تجربیات تازهای در اختیار نوجوانان میگذارد. به طوری که به تدریج برای احساس شدید، بزرگ و سازنده آماده میشوند. این احتیاج به محبت در ادبیات بزرگسالان جنبههای تخیلی، انتقادی و گاه خشن و یأسآمیز پیدا میکند. شکستها و دوروییها، فریبها و دروغها در آن آشکار میشود و بسته به این که در چه مجموعه فرهنگی و اجتماعی عرضه شود رنگ محیط یا اثر سازنده را به خود میگیرد.
شناخت این احتیاجات و محتوای سازنده آن برای تعیین «سن حداکثر استفاده و لذت» از یک کتاب ضروری است که نمیتوان از آن چشم پوشید.
۳- تواناییهای خواندن و تسلط بر زبان
تا قبل از شش سالگی کتابها برای بچهها خوانده یا گفته میشوند. با این که خواننده، مربی یا مادر است با این وجود باید کاملاً محدوده شناسایی کلمات را رعایت کند. از تشبیهات دور از ذهن و پیچیده، از اصطلاحات و استعارهها بپرهیزد تا شنونده خردسال او به اندیشه داستان یا مطلب و حالات قهرمان پی ببرد. علاوه بر این، با توجه به مدت زمان تمرکز فکر کودک، توصیفها باید به حداقل برسند و کار اصلی در توصیف به عهده تصویر گذاشته شود.
از شش سالگی در اکثر ممالک دنیا کودکان شروع به یادگیری خواندن میکنند و تا هفت سالگی تا حدودی قدرت خواندن مستقل را مییابند و به مجلات و کتابهای خاص خودشان روی میآورند. برای این مرحله است که کتابها باید با دقت فراوان نوشته شوند. چه عدم تعادل در نوشته، کلمات دشوار دور از ذهن و توصیفهای طولانی، تشبیهات عامیانه، اصطلاحات نامفهوم و خارج از دایره تجربه کودک او را در نخستین گامها از خواندن مستقل بیزار میکند و کشش لازم برای ایجاد علاقهمندی به مطالعه را از بین میبرد. منظور این نیست که نوشتهها آنچنان ساده شوند که فاقد ارزش هنری باشند بلکه منظور انتخاب کلمات و جملات ساده و دلنشین و هنرمندانه است در حد قدرت درک و فهم کودک و توانایی خواندن او. نوشته در عین سادگی باید غنی کننده گنجینه لغت و شناخت کودک در زبان مادری نیز باشد.
بین نه و ده سالگی سرعت و مهارت خواندن بیشتر میشود. دروس علوم پایه و تعلیمات اجتماعی در دبستان، کودک را با کلمات متداول در این رشتهها آشنا میسازند. طفل به بعضی صنایع شعری و ادبی آگاهی مییابد و تا حدودی انواع نوشتهها و سبکها برایش مطرح میشود. به کیفیت نوشتهها توجه میکند و نسبت به آنها دیدی انتقادی مییابد. خواندن کلمات شکسته هنوز برایش دشوار و غیر قابل درک است و او را دلزده میکند زیرا آهنگ و خصوصیات آن را نمیتواند کشف کند و با قهرمان کتاب وفق دهد.
در ده و یازده سالگی گنجینه لغت او غنیتر شده است. به خصوص اگر علاقهمندی به خواندن و عادت به مطالعه در او ایجاد شده باشد. اصطلاحات ساده، ضربالمثلها، استعارات و تشبیهات ادبی اولیه را درمییابد، ولی بسیاری از اشعار بزرگان را هنوز باید برایش معنی کرد، مگر آن که شعر ساده و در محدوده زندگی و تجربه او باشد.
سبکهای ادبی را با کمی تعمق باز میشناسد و نسبت به نوشته هنرمندانه حساسیت جالب توجه نشان میدهد. به صامتخوانی و تندخوانی تا حدودی مسلط شده است، به خصوص اگر نوشته گیرا و هماهنگ با احتیاجات او باشد. هنوز کلمات شکسته محاورهای در خواندن او وقفه ایجاد میکنند. از نوشته روان و کلماتی با رسمالخط آشنا بهتر استفاده میکند.
در نوجوانی، قدرت خواندن او به تدریج به حدی میرسد که بتواند از ادبیات ساده کلاسیک استفاده کند ولی این استفاده، زمانی مطلوب است که فرصت تعمیق و بحث با بزرگترها را پس از آن به دنبال داشته باشد، و گرنه «دُن کیشوت» یا «جنگ و صلح» و «بینوایان» را بسیاری از نوجوانان میتوانند بخوانند ولی برداشت لازم از آن را ندارند، مگر با بحث. نوجوانان به تدریج قدرت خواندن زبان شکسته و محاورهای را به دست میآورند، مشروط بر این که قاعدهای در آن به کار برده شده باشد. اولاً: اعراب داشته باشد و ثانیاً: فقط به هنگام مکالمه از آن استفاده شود و محدوده آن مشخص گردد. توجه نوجوانان به صنایع ادبی در نظم و نثر بیشتر میشود و حتی در نوشتههای خود نیز به تدریج آنها را به کار میگیرند. آنچه باید بدان توجه داشت مسئله به کار بردن زبان متداول روز و کلمات آن، زبان پارسی سره و اصطلاحات عربی زبان ادبی گذشته ماست.
فهم زبان پارسی سره برای کودکان و نوجوانان آسان نیست، چون این زبانی است که باید بسیاری از کلماتش را بیاموزند و برایشان نامأنوس است. با تعدادی از اصطلاحات و کلمات عربی آشنایی دارند ولی از جملههای سنگین ادبی عربی چیزی درک نمیکنند. زبان ادبی گذشته با جملهبندیها و افعال خاص خود، آنها را در خواندن متوقف میکند و شاید منطقیترین راه صحیح نوشتن برای کودکان و نوجوانان این باشد که از زبان متداول روز به نحو هنرمندانه استفاده شود تا به تدریج و بدون اصرار، دایره تسلط ادبی آنها گسترش یابد. این نتیجه زمانی به دست خواهد آمد که نوشتههای کودکان و نوجوانان از فضلفروشی و تصنع در کلام بری باشد.
۴- محیط زندگی و تجربیات و شناختهایی که ایجاد میکند
در تعیین «سن حداکثر استفاده و لذت» محیط زندگی و نوع علاقهمندیهای خاص کودکان در محیط نیز عاملی ضروری است. این آشنایی با محیط زندگی و تأثیر آن بر انواع خواندنیهای کودکان را «جامعهشناسی ادبیات کودک» نام نهادهاند. تعیین محدوده اثر محیط و عمق آن کار سادهای نیست. انکار یا قبول این که محیط بر انواع خواندنیها اثر دارد و در واقع عامل تعیین کننده رشد ذهنی انسان است نیز احتیاج به تحقیق و سند دارد. این بحث به خصوص زمانی «داغ» میشود که صحبت از اختلاف بین شهر و روستا پیش میآید.
اشتباه است اگر شهر، جدا از روستا و به طور مطلق مطرح گردد چون فراتر از بحث محیط، شاید این روابط انسانی در محیط شهر و روستاست که تا حدود زیادی نوع گرایشها و انتخابها را در محیط شهر و روستا بین کودکان و نوجوانان مشخص میسازد. پیداست که چه در روستا و چه در شهر کودک یا نوجوان طبقه فقیر و زحمتکش قهرمان کتابی را بیشتر به دل میگیرد و میپذیرد که از طبقه خودش باشد که هم از طرفی نمونهای از شجاعت و کار و زحمت باشد و هم از طرف دیگر مدافع حق و حقیقت. ولی چنین قهرمانی فقط اگر اصالت وجود داشته باشد، احساس تحسین و یگانگی سایر کودکان را نیز برخواهد انگیخت و تجربیاتی از زندگی را در اختیارشان خواهد گذاشت که شاید هرگز در زندگی واقعی تجربه نکرده باشند. این تفکیک، زمانی پدید میآید که کودکان و نوجوانان خواستار داستانهایی واقعی از زندگی و زمان خودشان میشوند و شخصاً در این حقیقتجویی و شناخت واقعیات زندگی شرکت مستقیم پیدا میکنند.
در مورد کودکان خردسال، بیشتر، اشیاء و محیط زندگی، جانوران و گیاهان هستند که اختلاف را ایجاد میکنند. وقایع پذیرفته میشوند و تخیل قوی کودک محدودهها را درهم میشکند.
البته با چند تحقیق که شده نمیتوان اثبات کرد که کودکان محدودههای زمانی و مکانی را در هم میشکنند و چه در چین باشند و چه در سوئد یا میان جنگلهای آفریقا وقتی که به قهرمان مطلوبشان میرسند به سادگی خود را با او یکی میسازند ولی شاید به وجود آمدن ادبیات جهانی کودکان را بتوان دلیل اثباتی بزرگ دانست. وقتی که بچههای کشورهای مختلف جهان بر کتابهای مشترک دل ببندند و قهرمانان مشترک داشته باشند، حتماً در محدوده یک کشور نیز چنین یگانگی قابل تصور است.
مهم، داشتن کتابهای متعدد در تمام جنبهها و زمینههای زندگی است از محیطهای مختلف جغرافیایی، از دورههای گذشته و از زندگی کودکان و مردم یک کشور».
در کشورهایی که میزان ترجمه بر تألیف برتری دارد، خطر نوعی از خودبیگانگی و با توجه به تولید بالای کتب غربی خطر نوعی غربزدگی وجود دارد و ادبیات فرمایشی و هدفدار یعنی ادبیاتی با اهداف از پیش تعیین شده خطر یک بعدی کردن کودکان را پیش میآورد و ارضای مطالعه با کتابهای وارداتی علاوه بر خطرات گفته شده از رشد ادبیات ملی نیز جلوگیری میکند.
ادبیات کودکان با توجه به اهدافش باید کودک را برای زندگی این زمان تربیت کند و با نشان دادن واقعیتهای محیط خود و جهان، شخصیت او را به نحوی بسازد که بتواند با اتکا به نیرو و اندیشه خود، فردی مستقل و متکی به نفس بار بیاید.