چگونه همسر ناشادم را شاد کنم؟
پیشنوشت: عامل اصلی شاد شدن هر کسی خود اوست. دیگران تسهیلکنندهاند.
*
در روابط سطحی، غم و غصه آدمها، غالباً در دنیای شخصیشان میماند و گاه زیر بالشت یا لای دفتر خاطرات یا کوچهپسکوچههای قلبشان دفن میشود. امروزه کمتر کسی پیدا میشود که حوصله و انگیزه کافی برای شریک شدن با مشکل کسی را داشته باشد، بلکه فقط در خوشیها و خوشحالیها، گرد هم هستند و با هم ارتباط میگیرند. اما در روابط عمیق، دوست آن باشد که گیرد دست دوست، در پریشانحالی و درماندگی؛ چراکه در شرایط پریشانحالی، آدمها معمولاً احساس تنهایی بیشتری میکنند حتی اگر باور داشته باشند که تنها نیستند. همسر، بهترین کسی است که میتواند در یک رابطه عمیق، تنهایی و ناشادی همسر خود را رفع کند و شادی او را تسهیل، اما شاید همه متأهلها شرایطی را تجربه کردهاند که همسرشان غصه داشته یا دلش گرفته بوده، در عینحال بلد نبودهاند او را شاد کنند.
شاد کردن و حل مشکل دیگران، فراتر از حوصله یا انگیزه و عشق، یک «مهارت» است. برخی بلدند برخی نه! اما این مهارت نیز مثل همه مهارتهای زندگی، نیازمند آگاهی و قابل یادگیری است. در ادامه، به یک درس مهم در این مهارت بهعنوان «فعال بودن» اشاره میکنم:
چطور باشم؟ فعال
مهمترین نکته در شاد کردن همسر آن است که نقش فعال داشته باشید نه منفعل. فعال بودن یا منفعل بودن آدمها در روابط تا حد بسیاری به نوع شخصیتشان بستگی دارد، اما به هر صورت، همسران فعال بهتر میتوانند همسر خود را شاد کنند.
قبل از اینکه دست به کار خاصی بزنید، لازم است به او نشان دهید که نسبت به ناراحتی او بیتفاوت نیستید، حواستان به او هست و حتی فکرتان مشغول شده و بیتاب شدهاید تا او به شرایط عادی بازگردد. (چو قلبش به درد آورد روزگار- به قلب تو هرگز نماند قرار)
وحید و وحیده را در نظر بگیرید که وقتی وحیده ناراحت است، وحید تمام توان و فکر و نیرو و وقت خود را صرف میکند تا او را خوشحال کند. به هر دری میزند. راهها و کارهای مختلف را انجام میدهد. فراتر از وقت و برنامه عادی، وقت میگذارد و…
حالا مجید و مریم را در نظر بگیرید که وقتی مجید ناراحت است، مریم به کارهای خودش مشغول است، برنامههایش را به هم نمیزند، ممکن است مثل همیشه به او خوش هم بگذرد، کارهای مختلفی انجام نمیدهد. فقط منتظر نشسته که ناراحتی همسرش برطرف شود.
طبیعی است که وحیده، بهتر از مجید احساس میکند همسرش کنار اوست و او را دوست دارد. گاهی خود همین حس، ممکن است وحیده را از ناراحتی دربیاورد، یا لااقل غصهاش را کمتر کند.
البته بعضی از همسران در برابر حالت غمگین همسر، سعی میکنند خیلی شنگول باشند و مزه بریزند تا حال او عوض شود. به یاد داشته باشید گاهی شوخی کردن در چنین شرایطی یا لحن خوشحال داشتن، این تصور را در فرد ایجاد میکند که انگار اصلاً نمیبیند که من در چه حال و روزی هستم؛ بنابراین، بهتر است خود را خوشاخلاق نشان دهید نه خوشحال. همچنین برای تغییر حالش فقط به شوخی اکتفا نکنید.
چهکار کنم؟ اقدام
مهمترین ویژگی نقش فعال، «اقدام کردن» است. برخلاف نقش منفعل که اهل اقدام نیست. آدم فعال، خودش غم همسرش را حل میکند، ولی آدم منفعل، منتظر است غم او خودش حل شود. آدم فعال میگوید «درستش میکنم» یا «درستش میکنی» یا «درستش میکنیم»، اما آدم منفعل میگوید «درست میشه». این اشتباه است که فکر کنیم همه ناراحتیها خودش بهمرور زمان رفع میشود. برخی ناراحتیها، خودش بهخودیخود رفع نمیشود، بلکه باید کاری کرد. نباید دست روی دست گذاشت.
اقدام برای خوشحال کردن همسر، در موقعیتهای مختلف و افراد مختلف فرق میکند که چه باشد. بهتر است اگر مطمئن نیستید که چهکار کنید، از خودش بپرسید چه چیزی مشکلت را حل میکند؟ چه چیزی الان خوشحالت میکند؟ چه کمکی از دست من برمیآید؟ سؤالاتی از این دست، نشان میدهد که شما نقش فعال دارید و فعالانه در صدد تغییر اوضاع هستید. ممکن است همسرتان در آن شرایط، دوست داشته باشد که بخوابد، یا تنها باشد، یا با هم جایی بروید، یا با او صحبت کنید، یا نزد او بروید و او را در آغوش بگیرید. شما همان کار را انجام دهید که او میل دارد.
در عینحال، همیشه شرایط بهگونهای نیست که او بگوید چهکار کنید. بلکه شما باید بر اساس شناخت و تجربه قبلی کاری انجام دهید یا چیزی بگویید. رایجترین کلامی که در چنین شرایطی ردوبدل میکنید، احتمالاً احوالپرسی است، اما در جریان باشید که احوالپرسی فعال، فرمالیته نیست، واقعی است. یکبار و دو بار نیست، بلکه متعدد و متوالی است. این نشاندهنده پیگیر بودن شماست. اگر بعد از چند بار احوالپرسی باز هم همسر خود را بدحال میبینید، باید کاری کنید. اکتفا کردن به احوالپرسی صرف در این شرایط یکی از ویژگیهای آدم منفعل است که منتظر است حال دوستش خودش خوب شود. گاهی لازم است پیامک را رها کرده و به او زنگ بزنید، گاهی لازم است گوشی را رها کرده و حضوراً نزدش بروید، گاهی لازم است کسی را در جریان مشکل او قرار بدهید، گاهی لازم است خودتان آستین بالازده و کاری کنید، گاهی لازم است چیزی برایش بخرید، گاهی لازم است به او پیشنهاد دهید جای قشنگی بروید یا چیز خوشمزهای بخورید. به هر صورت بهخاطر بدقلقیهای احتمالی یا همکاری نکردنهای او عقبنشینی نکنید و ناراحت نشوید، بلکه عاشقانه پیگیر باشید.
یک فرقی که احوالپرسی واقعی با احوالپرسی الکی دارد، این است که در احوالپرسی واقعی، پرسیدن احوالِ واقعی است و واقعاً میخواهید حال و مشکل شخص را بدانید، پس درباره مشکل وی، حرف بزنید. درباره آن از او سؤال کنید. آنقدر سؤال کنید که مطمئن شوید کاملاً فهمیدهاید چرا و از چه کسانی ناراحت است و راه چاره چیست. اصلاً کشف کنید که دقیقاً چه احساسی دارد؟ خشم، غم، دلگیری، تنهایی،… در این صورت است که میتوانید ادعا کنید که او را درک کردهاید. به دقت به درددلهای او گوش بدهید و پس از اتمام آنها دربارهشان نظر بدهید، حتی اگر نظرتان درست نباشد، درباره آن گفتوگو میکنید تا نظر درست را بیابید. حتیالامکان نباید از گفتوگو درباره مشکل طفره بروید و نباید به او اجازه دهید در اینباره چیزی به شما نگوید. چون احتمالاً دارد درونریزی میکند. اگر اینطور است باید علت آن را جویا شوید که چرا حاضر نیست حرفی از مشکلش با شما بگوید یا چرا دوستش را به شما ترجیح میدهد. معمولاً اصرار دوستانه و خواهش نرم و جدی شما در این مواقع، جواب میدهد.
*
مهارت تسهیل در شادی همسر، ریزهکاریهایی دارد که توجه به آنها، موقعیتی و نسبی است.
محبت و محنت، یک نقطه فرق دارد.
این ریزهکاریها را در مناسبات بین خود و عشقتان، پیدا کنید.
با آرزوی آفتاب گرم محبت برای لحظههای سرد محنت.
دکتر عبدالله عمادی
مجله آشنا، شماره ۲۲۶، صفحات ۵۹-۵۷.