نگاه دین اسلام به امر ازدواج نوجوانان

نگاه دين اسلام به امر ازدواج نوجوانان

در این مقاله سعی شده است تا با نگاه واقع‌بینانه به مبانی دین مبین اسلام که ملهم از جوهرە آیات قرآن مجید می‌باشد گوهر پنهان این آیات الهی را برای همگان نمایان سازم شاید که مورد الطاف آن ذات باری‌تعالی واحد قرار گرفته و مغفور گرداند.  
یا محمد: ان شانئک هوالابتر .
جفت انسان انتخابی است یا انتصابی از سوی خداوند؟
همان‌گونه که از عنوان بحث مشخص است هدف از پرسش ، یافتن پاسخی علمی و عقلی برای ازدواج جوانان برای تشکیل خانواده‌ای پویا ، می‌باشد و به نظر نگارنده خانواده‌ای پویا تلقی می‌گردد که از خود تأثیر مثبت بجای بگذارند یعنی آمدن و رفتنشان معلول علتی بوده که اثر بجای مانده از آنان می‌تواند علت وجودی آن خانواده محسوب گردد . در این مبحث برای یافتن پاسخ می‌بایست به انسان به‌عنوان یک جاندار باهوش توجه نمود که با فهم و درک خود می‌تواند از محیط اطراف خود راز ماندگاری (علت )را کسب نماید، توجه نمود و به معلول علت ،که همان ذات باری‌تعالی می‌باشد، می‌بایست به‌عنوان یک راهنما و یاری کننده توجه نمود و نه به‌عنوان یک عامل تعیین کننده در ایجاد علت در وجود انسان ، زیرا مغز انسان در بدو خلقت در مادر بورد خود غرایضی برای رشد و نمو اندوخته دارد و اگر قبول کنیم که همه انسان‌ها در بدو خلقت دارای مادر بورد یکسان هستند پس لاجرم باید پاسخ پرسش را در علت جستجو نماییم و نه معلول .
چیزی که به آن علت می‌گویم همان اثری است که انسان‌ها به هنگام حیات از خود بر جای می‌گذارند و چون انسان‌های بی‌شماری وجود دارند که نامشان در تاریخ ماندگار شده است مانند ادیسون کاشف روشنایی و یا گراهام بل کاشف تلفن و یا مانند دیوان مختومقلی فراغی شاعر نامدار ترکمن و یا هر چیز ابتکاری دیگری که در اطراف ما موجود هستند حاصل تلاش یک خانواده بوده است که گاهاً به علت قدمت تاریخ کشف آن اشیاء ، خالق آن‌ها گمنام مانده‌اند ولی واقعیت وجودی آن‌ها در استفاده از آنان قابل ملموس است مانند کفش که مشخص نیست در طول تاریخ تمدن انسان‌ها ، چه کسی برای اولین بار کفش را ابداع نموده است و هرچند برای ما چه اهمیتی دارد که نامش چه بوده و یا اصلاً نام داشته است یا نه و آنچه مهم است اینست که برای انسان اولین چیز مورد استفاده تاکنون را خلق نموده است و ما از آن استفاده می‌کنیم و آیندگان هم استفاده خواهند کرد ولی ممکن است مدلش تغییر کند پس آن شی انسانی با ما زندگی می‌کند و مهم نیست که نامش چه بوده است بلکه مهم اینست که آمدنش ، انسان‌های دیگر را بی‌بهره نگذاشته است .
اکثر اکتشافات توسط مرد صورت گرفته است که این امر می‌تواند بدین جهت باشد که همیشه مرد ملزم است که نیازهای خانواده را اجابت نماید و این الزام اجباری نیست بلکه ذاتی است یعنی در وجود مرد نهفته است که با اولین جرقه احتیاج ، ابزار مورد نیاز برای بقای خانواده کشف و ساخته می‌گردد و این اختراع می‌تواند تنها زاییده آن مهر و محبتی باشد که خانواده نسبت به همدیگر احساس می‌کنند ، پس می‌توان اقرار نمود که نیاز، مادر واقعی اختراعات است ولی همین احساس نیاز ریشه در مهر و محبت دارد که از آن می‌توان تحت عنوان عشق جوهری یاد نمود به عبارت دیگر اگر عشق جوهری بین زوجین وجود نداشته باشد هرگز آن خانواده علت وجودی از خود بجای نخواهد گذاشت زیرا قانون طبیعت است ! و در طبیعت هر چیزی که وجود دارد بر مبنای عشق جوهری بنا شده است که برای فهمیدن آن می‌توان به کوچک‌ترین ذره تشکیل دهنده هر عنصر یعنی اتم رجوع نمود تا به راز ایجاد مولکول پی برد .
اتم در علم شیمی در نفس ذات وجودی خود یا منفی است و یا مثبت و اتم‌ها تا در مجاورت هم قرار نگیرند خنثی می‌باشند و آقای مندلیف کلیه اتم‌های موجود در عالم هستی که تاکنون کشف شده را در جدولی گرد آوری نموده است که ما هم اکنون به آن جدول تناوبی مندلیف می‌گوییم، در این جدول اتم‌ها یا منفی هستند و یا مثبت که با ترکیب شدن با یکدیگر تبدیل به مولکول از اتم هم جنس می‌گردند و همین‌گونه مولکول‌های دیگری به وجود می‌آید که در شرایط معمولی با یکدیگر پیوند می‌خورند و تبدیل به مواد می‌گردند و در شرایط غیرمعمولی تبدیل به مواد آلی می‌گردند، لذا برای تشکیل یک مولکول بدواً می‌بایست اتم‌های آن‌ها موجود باشند و سپس این اتم‌ها باید همدیگر را یافته و ترکیب بشوند تا مولکول تشکیل گردد . در پیدایش اجسام و جانداران دیگر در طبیعت ، به علت عدم وجود هوش و فهم انسانی ، اتم‌ها تحت نظم خاصی با هم ترکیب می‌گردند که این نظم از بدو پیدایش کره زمین تاکنون تغییری نکرده است یعنی اگر اکسیژن با بار منفی را در برابر هیدروژن با بار مثبت قرار دهیم قطعاً پیوند کووالانسی بین آن‌ها ایجاد و مولکول آب تشکیل می‌گردد ولی در مورد انسان‌ها این پیدایش اتم‌ها برای تشکیل مولکول از این قانون طبیعت پیروی نمی‌کند بلکه آن‌ها با پیوند داده شدن در صدد تشکیل مولکول هستند و این یعنی برخلاف قانون طبیعی حرکت کردن !
زیرا که برای تشکیل خانواده لازم است که اتم با بار مثبت (مرد) و اتم با بار منفی (زن) بر طبق قانون طبیعی بدواً همدیگر را بیابند یعنی پیوند بخورند تا بعد با هم ترکیب گردیده و بتوانند تشکیل مولکول ( علت وجودی) بدهند ولی می‌دانیم که انسان‌های کمی وجود دارند که از خود اثری (مولکول) بجای گذاشته‌اند و این مقدار به نسبت آمار انسان‌هایی که وجود داشته‌اند خیلی اندک و محدود است و این امر بیانگر این است که اتم‌ها یکدیگر را بر طبق قانون طبیعی نیافته‌اند تا با یکدیگر ترکیب گردند ، بلکه اتم‌ها با یکدیگر به شیوه انتخابی پیوند خورده‌اند و اتم‌ها بدین شیوه نمی‌توانند ذاتاً تشکیل مولکول دهند زیرا برای اینکه اتم‌ها با هم ترکیب شوند بدواً لازم است که اول پیوند یونی انجام بپذیرد یعنی اتم با بار منفی با اتم از همان جنس با بار مثبت جذب هم بشوند و سپس این اتم‌ها می‌بایست به همدیگر متصل شوند تا بتوانند با هم ترکیب شده و مولکول را ایجاد نمایند و این اتصال در اتم‌ها از شیوه خاصی پیروی می‌کند که اتم‌ها خود در این اتصال نقشی ندارند و توسط نیرویی خدادادی (کووالانسی) و غیرارادی به یکدیگر متصل می‌شوند و این اتصال باید مابین اتم منفی و اتم مثبت از همان جنس باید باشد تا نتیجه آن ترکیب در شرایط معمولی منتهی به ایجاد مولکول گردد و این مولکول‌ها هستند که با هم پیوند می‌خورند و ماده واحده را خلق می‌کنند مثلاً مولکول والدین با مولکول خانواده فرزند با هم پیوند کووالانسی ایجاد می‌نمایند و این پیوند ذاتی است و نه اختیاری زیرا نتیجه این پیوند قطعاً تشکیل ماده خواهد بود مثل نتیجه پیوند اتم اکسیژن با اتم هیدروژن که مولکول آب بوده که با پیوند مولکول‌ها با یکدیگر قطعاً آب ایجاد می‌گردد و آب بیانگر ترکیب اولیه اتم اکسیژن با اتم هیدروژن است ، لذا با ترکیب شدن دو اتم هم جنس آن‌ها ذاتاً تشکیل مولکول می‌دهند و از جنس خود برای ایجاد ماده واحده تکاثر می‌کنند ولی با پیوند خوردن دو جنس متفاوت به یکدیگر،آن‌ها هیچ‌وقت با هم ترکیب نمی‌گردند و تنها تحت تأثیر شرایط سخت جبری می‌توان میان آن‌ها پیوندی به غیر از کووالانسی ایجاد نمود که منجر به تشکیل مولکول نخواهد شد ، پس اگر انسان‌ها نیز مانند اتم‌ها بتوانند با هم ترکیب شوند قطعاً اثر وجودی از خود بر جای خواهند گذاشت چون همان‌گونه که بیان شد این امری ذاتی و اجتناب ناپذیر است ولی برای ترکیب شدن لاجرم باید از قانون طبیعی پیروی نمود و قانون طبیعی در ترکیب شدن انسان‌ها نیز از یک قاعده همسویی پیروی می‌کند و آنچه او را از سایر ترکیبات متمایز می‌کند وجود احساس اوست که قادر است در شرایط طبیعی عقل را مجبور به پیروی از نظم خاص و معینی که برای تشکیل مولکول لازم است ،هدایت نماید .
در این روش جسم‌ها (انسان ماده و انسان نر ) باهم ترکیب نمی‌شوند بلکه این احساس (یون منفی و یون مثبت )(الجن) درونی آنان است که با هم ترکیب شده و در درون ذرات هر دو جسم متفاوت جاری و ساری می‌گردد و بدین‌وسیله انرژی هسته‌ای نهفته شده در وجود آنان آزاد می‌گردد و این احساس واحد که حاصل ترکیب یون منفی و مثبت می‌باشد در هریک از ذرات وجودی هردو جنس وجود دارد که می‌تواند هر دو جسم را برای تشکیل مولکول با انرژی حاصل از سوخت هسته‌ای هدایت کند زیرا یون‌ها بر رفتار شیمیایی یعنی بر نحوه سوخت و سوز اتم‌ها تأثیر مستقیم می‌گذارند یعنی یون‌های متشکله سوخت و سوز هسته اتم را با تراوش انرژی هسته‌ای تنظیم می‌کنند تا در حجم اتم‌ها تغییری حاصل نگردد یعنی حجم آن‌ها کوچک و یا بزرگ نمی‌شود مثل سایر حیوانات که نه چاق می‌شوند و نه لاغر(لایسمن و لا یغنی من الجوع) . برای یافتن این روش طبیعی برای تشکیل یک احساس واحد در دو جسم متفاوت از انسان می‌بایست بدواً ذات وجودی انسان را از هر دو بعد فیزیکی و احساسی و رابطه مستقیم میان این دو بررسی نمود .
تحقیقات علمی نشان می‌دهد که قلب انسان بعد از چهار ماهگی در رحم مادر شروع به طپش می‌کند که اصطلاحاً به آن جان گرفتن جنین گفته می‌شود زیرا صدای طپش قلب جنین قابل شنیدن است و این صدا به ما می‌فهماند که موجودی جاندار ایجاد و در حال رشد می‌باشد که این موجود برای رشد نیازمند داشتن اطلاعاتی از نحوه تکامل یافتن است و این اطلاعات توسط معلول یعنی خداوند متعال در مغز جنین ( اتم منفی یا مثبت ) قرار داده شده است تا جنین بتواند تا رسیدن به سن تولد در داخل رحم مادر مراحل تکامل جسمی یک انسان را پشت سر بگذارد و بعد از به دنیا آمدن نیز به‌وسیله غرایض طبیعی نهاده شده در ذات وجودی او ، نیاز خود را بر آورده سازد مثلاً با گریه کردن ،گرسنگی خود را اعلام می‌کند و همچنین برای رفع بقیه حاجت‌های انسانی با اعلام هشدار عنوان می‌نماید ،در این هنگام در مغز نوزاد چیزی به‌جز اندوخته خدادادی وجود ندارد و پس از ایجاد ارتباط عصبی میان حواس پنج‌گانه به مغز ، مغز اطلاعات ورودی را به‌وسیله این حواس از دنیای اطراف خود کسب کرده و در خود ذخیره می‌کند و بدین‌وسیله نوزاد نحوه چگونه زیستن را می‌آموزد ولی در وجود او عنصری بنام یون ایجاد نشده است یعنی تفاوت در جنسیت را احساس نمی‌کند ولی این زمان محدود است و انسان‌ها پس از رسیدن به سن معینی که گاهاً متغیر است به سن بلوغ جنسی می‌رسند و این تفاوت را که همراه با بروز علائم جنسیت در جسم آنان است را احساس می‌کنند و این احساس نگرش او را در مورد جنس مخالف تغییر می‌دهد و این حس که عامل وجودی آن وجود یون مخالف است بدواً به هسته اتم که قلب است وارد و به مغز دستور می‌دهد تا برای تکمیل لوازم اساسی تکاثر از جنس زوجین ، فعالیت خود را آغاز کند یعنی برای تولید اسپر ماتوزوئید در اتم مثبت و تولید وول در اتم منفی جسم را هدایت کند و مفهوم مخالف این کلام این است که تا این احساس یعنی یون منفی یا مثبت به ذرات اتم وجودی انسان وارد نشود ، قلب به مغز انسان دستور تولید لوازم فوق‌الذکر را به اعضای بدن انسان نمی‌دهد هرچند اعضای جسمی او مهیای تکاثر باشد.
برای اثبات این قانون طبیعی کافی است به این فرضیه پاسخ دهیم که اگر فرض کنیم زنی حامله براثر غرق شدن کشتی‌اش به جزیره‌ای می‌رسد که خالی از سکونت انسان‌ها باشد و او برای بقای خود سر پناهی را درست می‌کند و پس از مدتی دختری به دنیا می‌آورد و او را بزرگ می‌کند تا به سن دوازده سالگی می‌رسد آیا او به بلوغ جنسی می‌رسد؟ یعنی سینه‌اش برجسته و آماده تکاثر می‌گردد؟ و آیا بدون وجود اتم مثبت امکان ایجاد یون منفی در اتم منفی(جسم دختر) وجود دارد تا دستور تهیه لوازم تکاثر (بزرگ شدن سینه و تغییرات داخلی در آلت تناسلی و تولید وول) را صادر نماید؟ ولی بهتر است برای پاسخ دادن به این پرسش ،کمی به شرایط ایجاد یون توجه نماییم : ما گفتیم که فرض کنیم اتم مثبت مرد است و اتم منفی زن که برای تشکیل یک مولکول انسانی لازم است که یون‌های مثبت و منفی آنان ، با هم پیوند خورده و ترکیب شوند و در این میان ایجاد یون منفی بدون وجود اتم مثبت که دارای بار مثبت است، امکان ذاتی ندارد زیرا اتم‌ها وقتی در مجاورت هم قرار بگیرند با از دست دادن الکترون و گرفتن الکترون بدواً به یون تبدیل می‌گردند و این یون‌ها با اتصال به یکدیگر ، پیوند یونی را ایجاد می‌نمایند و بعد در کنار هم قرار گرفته و با هم ترکیب می‌شوند و اتم‌ها بدین طریق می‌توانند با ایجاد پیوند کووالانسی به یکدیگر متصل شده و تشکیل مولکول را دهند لذا اتم‌ها بر طبق محققان علوم تا در مجاورت هم قرار نگیرند خنثی هستند و به‌محض قرار گرفتن در آن شرایط خاص دارای بار منفی یا مثبت می‌گردند لذا می‌توان انسان را نیز به‌مانند اتم تصور نمود که تا رسیدن به سن بلوغ یعنی به هنگام در مجاورت قرار گرفتن با اتم‌های مختلف الجنس ، خنثی هستند و به دور هسته تشکیل دهنده خود می‌چرخند و پس از بار دار شدن (یون منفی یا مثبت ) در صدد تشکیل مولکول می‌گردند ولی آن‌ها فقط با عامل بار دهنده خود می‌توانند پیوند یونی ایجاد نمایند و لا غیر، و اگر این پیوند یونی با اتصال اتم آن‌ها همراه باشد قطعاً تشکیل مولکول خواهند داد یعنی اثری جاودانی برای واقعیت وجودی خانواده متشکله خود باقی خواهند گذاشت (بل تؤثرون حیاه الدنیا و الاخرهّ خیرو ابقی) زیرا با این پیوند حس دیگری در وجود هر دو عنصر بنام حس پویایی به حواس پنج‌گانه آنان اضافه می‌گردد که هر دو جسم را به سمت تکامل سوق خواهد داد، لذا تصور اینکه آن دختر در آن شرایط به بلوغ جنسی برسد خلاف قانون خلقت اجسام است زیرا یکی از لوازم اساسی برای ایجاد تکاثر وجود جنس مخالف است که بعد از پیدایش ، تنها آن دو جنس هستند که می‌توانند با هم مولکول از همان جنس را ایجاد نمایند و بس ، ولی ما انسان‌ها به شرایط ایجاد و پیوند یونی توجهی نمی‌کنیم بلکه اتم‌ها را با شیوه غیرطبیعی در صدد پیوند دادن هستیم و در این شیوه امکان تشکیل مولکول صفر است ، چون عشق جوهری میان اتم‌ها وجود ندارد تا پیوند کووالانسی را ایجاد نماید.
و برای درک این فرمول طبیعی لازم است که به ضمیر ناخودآگاه خود رجوع کنیم تا به نقطه‌ای برسیم که به هنگام گذر از دوران کودکی به نوجوانی با دیدن جنس مخالفی قلبمان یک‌دفعه شروع به طپش کرده و احساس خاصی را که تا آن زمان تجربه نکرده بودیم به درون وجود ما وارد نموده است که این احساس وجود جنس مخالفی را برای ما ثابت می‌کند و این احساس همیشه در صدد مقابله و روبرو شدن با آن جنس مخالف است تا از وجودش خود را سیراب کند و ما را بی‌اختیار به سمت خود برای تشکیل مولکول جذب می‌کند و این یعنی ایجاد پیوند یونی در اتم‌های دو جسم متفاوت از انسان که همانند جسم نیازمند تغذیه برای رشد طبیعی خود است تا بتواند مولکول تشکیل گردد و غذای طبیعی یون ، میل به ترکیب شدن با یون مخالف خود که در ایجاد هم نقش داشته‌اند ، می‌باشد و تا با هم ترکیب نگردند آرام نخواهند گرفت و در جستجوی آن در نفس دیگر بر خواهند آمد و چون ما والدین به این یون ایجاد شده در فرزندمان اهمیتی نمی‌دهیم و با ایجاد حصارهایی که از آداب و رفتارهای انسانی پیشینیان بنا شده مانع ترکیب شدن آن‌ها می‌گردیم و با اتمی که دارای بار مستقل ایجاد شده می‌باشد به انتخاب خود می‌خواهیم پیوند را تشکیل بدهیم و دوست داریم که این پیوند به ترکیب منجر شود ولی این امر ممکن نیست چون نیازمند هماهنگی برای پرداختن و ساختن اتم از نو برای ترکیب است که خود زمان زیادی را می‌طلبد ولی اگر بعد از ایجاد پیوند یونی در آن هنگام شرایط را مهیای ترکیب آن‌ها بکنیم می‌توانیم مطمئن باشیم که نتیجه ترکیب قطعاً مولکول خواهد بود و آن‌ها تنها وقتی باهم ترکیب می‌گردند که در کنار هم و باهم بزرگ شوند و برای این کار لازم است که آن دو را در همان سن با یکدیگر به‌وسیله انگشتر نامزد نماییم تا اولاً : به یون‌های آن‌ها اجازه ترکیب بدهیم تا حس پویایی در وجود هردو جسم ایجاد گردد تا آن‌ها بتوانند با نیروی بیکران حاصل از سوخت انرژی هسته‌ای در درون خود به‌سوی ساختن آینده‌ای روشن خانواده را هدایت نمایند و دوماً : با این اقدام از قرار گرفتن آن‌ها در مجاورت دیگر اتم‌های فعال پیشگیری کنیم .
با این روش به‌یقین می‌توانیم مطمئن باشیم که یون واحد می‌تواند هر دو جسم را در مسیر مستقیم برای تشکیل مولکول هدایت نماید، فقط کافی است که شرایط پیوند یونی را بعد از تشخیص ایجاد یون در فرزندمان ، فراهم کنیم و این زمان برای والدین قابل ملموس می‌باشد و فقط نیاز به کمی توجه و پرسش برای مشخص شدن جفتش را دارد، چون وقتی آثار بلوغ جنسی را در ظاهر آنانُُ می‌بینیم باید بفهمیم که نوجوان ما جفت خود را یافته است و این امری طبیعی و ذاتی است و اگر غیر این باشد باید او را به پزشک برای تشخیص علت ببریم ، چون ممکن است ابتر بماند و این علائم فیزیکی همراه با تغییر تون صدا در دختران بین سنین ۹ تا ۱۲ سال و پسران بین ۱۲ تا ۱۵ سال در وجود و ظاهر آنان متبین می‌گردد و چون دختر از لحاظ سنی زودتر به بلوغ جنسی می‌رسد، اوست که جفت خود را به اذن پروردگار در طول یک شبانه روز از میان پسران انتخاب و او را مجذوب خود می‌نماید (مانند ملکه زنبورها که از میان هزاران زنبور نر فقط با یک نر با اذن خدا وند پیوند می‌خورد و تکاثر را با میل قلبی خود رقم میزند) لذا بدین سبب است که در دین اسلام پیشنهاد نکاح از سوی دختر به پسر می‌شود و پسر با اذعان قبلته این نکاح را تنفیذ می‌نماید(زن می‌گوید خود را به نکاح تو در آوردم و مرد می‌گوید قبول کردم) و این‌گونه ازدواج‌ها قطعاً به ترکیب منجر خواهند شد، به‌شرط آنکه ازدواج در این سنین یعنی پس از بروز علائم بلوغ جنسی صورت پذیرد (انهم الفتیه آمنوا بربهم و زدنهم الهدی) و چون هریک از زوجین در این هنگام در سنین پایین می‌باشند، می‌بایست خانواده زوجین ،آن‌ها را تا هنگام تکامل رشد جسمی و فکری و تحصیلی و تا آغاز زندگی مشترک زوجین با برگزاری جشن عروسی، نزد خود نگهداری نمایند و مطمئن باشند که چون روح و روان آن‌ها بدون دخالت اطرافیان و به‌وسیله معلول به یکدیگر پیوند زده شده است (اولئک علی هدی من ربهم)،زوجین تا زمان آغاز زندگی مشترک پاک و مطهر خواهند زیست و آن‌ها ذاتاً برای بهتر ساختن زندگی آینده خود فعالیت مضاعفی را با کمک یکدیگر آغاز خواهند نمود (لسعیها راضییه، فی جنه عالیه)، لذا اگر تشکیل خانواده بر اساس انتخاب و یا انتصاب از سوی اطرافیان باشد قطعاً نتیجه آن پیوند خوردن اتم آن‌ها با یکدیگر خواهد بود و نه ایجاد پیوند یونی و این پیوندها به ترکیب شدن آن‌ها منجر نخواهد شد بلکه بدون تشکیل مولکول و بر اساس عادت که برای انسان اکتسابی است در کنار هم بدون حس پویایی خواهند زیست و آمدن و رفتنشان بی‌علت خواهد بود و فقط آثار تکاثر از آن‌ها برجای خواهد ماند که با گذر زمان از بین رفتنی است و در این شرایط ارتکاب گناه به‌وسیله وسواس الخناس الذی یوسوس فی صدور الناس از سوی هریک از زوجین دور از انتظار نخواهد بود(لو کان فیهما الهه إلا اللهُ لفسدتا) ، ولی اگر اجازه بدهیم که فرزندان ما بر اساس قانون طبیعت بمانند دیگر جانداران جفت یابی کنند قطعاً آن‌ها زندگی خوش و خرم و پایدار و پویایی را خواهند داشت و آن‌ها گذر زمان را در کنار یکدیگر حس نخواهند کرد و بیش از سایر انسان‌ها خواهند زیست چون این زوجین کفوی یکدیگر هستند و توسط خداوند به‌عنوان بهترین جفت برگزیده شده (قرآن مجید) ( انشاءنا قرءاناً أخرین )و بر آنان نازل نموده است و این وظیفه الهی والدین است که با تسلیم شدن به این حکمت الهی شرایط لازم را برای ترکیب شدن اتم‌ها با یکدیگر مهیا نمایند ، چون زندگی شاد و خرم که متأثر از تراوش انرژی هسته‌ای (کوثر) در وجود خدادادی آن‌ها می‌باشد ،حق خدادادی فرزندان ما است.
بل الذین کفروا فی تکذیب ، والله من ورائهم محیط ، بل هو قرء ان مجید فی لوح محفوظ.
سروش خورشیدی – پژوهشگر علوم دینی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
به بالا بروید