۵.شرط عاقبت بخیری

متن

بسم الله الرحمن الرحیم

کارشناس: استاد هاشمی نژاد

عنوان: شرط عاقبت بخیری

یکی از کسانی که علی الدوام محضر امام عصر (عج) می باشد حضرت خضر (ع) است که گاهی امام زمان (عج) مأموریت های مختلفی به ایشان می دهند.

سه رفیق بودند و هر سه درس علم می خواندند. به جایی رسیدند که باید مهاجرت علمی می کردند. و برای تکامل دیگری باید به حوزه دیگری می رفتند.

از سه نفر دو نفر رفتند و یکی ماند.

مادر سومی که مانده بود به پسرش گفت : من به وجود تو احتباج دارم. نرو، بمان پیش من. من از رفتن تو دلتنگ می شوم.  

خوب دقت کنید که رضایت پدر و مادر از شاه کلیدهای زندگی است. نکند که بخاطر رفیق مادرتان را آزرده خاطر کنید که خیر نمی بیند و عاقبت بخیر نخواهید شد.

همه غم های  عالم دلش را گرفته بود که رفیقانش رفتند و من مانده ام. یک مرتبه پیرمدی نزد او آمد و گفت که جوان دلت گرفته؟  

جوان گفت : بله من جامانده ام از غافله

پیرمرد به او گفت: دوست داری من به تو درس بدهم ؟

جوان هم گفت: مگر شما چیزی می دانید. اگر می شود بله موافق هستم.

 پیر مرد مدتی می آمد و همه درس علمی را به او آموخت.

تعجب کرد که این آقا کیست چون هر سوالی که از او می پرسید جواب می داد و در هر رشته علمی تخصص داشت.  

روز آخر پیرمرد به جوان گفت: مراتب علمی تو کامل شد. الآن می خواهم تو را به جایگاهی ببرم که عزیزی را بینی و چشمت روشن بشود.

جوان را به باغی برد و به او گفت که نزد آن آقا که در باغ نشسته است برود و عرض ادب کند. و دست او را ببوسد.

پیرمرد گفت : این آقایی که زیارت کردی حضرت  بقیه الله الاعظم حجت ابن الحسن عسکری (عج) است من هم خضر نبی هستم.

به خاطر اینکه تو اطاعت مادرت را کردی و به این سفر علمی نرفتی، حضرت من را مامور کردند تا  بیایم و تمام علوم را به تو بیاموزم! و امروز هم اجازه دادند که تو به یمن لقاءشان برسی

محتوای درس
پیمایش به بالا