دسته بندی :آرپی جی

2 مقاله

طنز 18

طنز ۱۸

بلبلیش که بلبلی صدای خوبی داشت. وقتی می‌خواند لذت می‌بردیم، اما وانمود می‌کردیم که دوست نداریم او بخواند و می‌گفتیم: «از صدات خوشت می‌آد؟ برو بیرون چادر. آن طرف خاکریز برای سربازهای عراقی بخوان!» و او می‌گفت: «چه‌قدر بنده‌ی ناشکری هستید. مثل بلبل برایتان می‌خوانم، آن‌وقت شما این حرف‌ها را

آرپي جي بي‌خرج , آن روزهاي سخت , آنتن آبكشي گردان , آفتابه با انصاف ,آرامگاه لباس

آرپی جی بی‌خرج , آن روزهای سخت , آنتن آبکشی گردان , آفتابه با انصاف ,آرامگاه لباس

آرامگاه لباس تابستان سال ۱۳۶۶ در جزیره مجنون جمعی از بچه‌ها در محاصره عراقی‌ها قرار گرفتند. آن‌ها وسایلشان را در کمین‌ها دفن کرده و روی یک سنگ نوشتند آرامگاه برادر فلانی تا بعد از بازگشت وسایل را پیدا کنند. بعد از مدتی نیروهای خودی آن محل را از دست عراقی‌ها

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا