دسته بندی :تأمل

1 مقاله

هشدار مرگ

هشدار مرگ

هشدارهای مرگ تأملی کوتاه به‌انتخاب ام‌البنین عابدینی روستایی جوانی درحالی‌که داسش را بر شانه انداخته بود، در راه بازگشت از مزرعه، مرگ را مشاهده کرد. با هراس و وحشت از او پرسید: چه می‌خواهی؟ من هنوز جوانم، چرا بدون این‌که از پیش مرا باخبر سازی به‌دنبال من آمده‌ای؟ مرگ گفت:

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
پیمایش به بالا